تفسیر تسنیم (تفصیلی)| جلد۱،پیشگفتار مفسر، فصل سوم؛پاسخ شبهه

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفسیر تسنیم (تفصیلی)| جلد۱،پیشگفتار مفسر، فصل سوم؛پاسخ شبهه

شبهات اخباریان حجیت ظواهر قرآن کریم به وسیله عالمانى بزرگ همچون مرحوم وحید بهبهانى، میرزاى قمى و شیخ انصارى به تفصیل پاسخ داده شده است

پاسخ شبهه

شبهات اخباریان حجیت ظواهر قرآن کریم به وسیله عالمانى بزرگ همچون مرحوم وحید بهبهانى، میرزاى قمى و شیخ انصارى به تفصیل پاسخ داده شده است. مرحوم محقق قمى مى گوید:

این روایات ( که اخباریان انحصار فهم قرآن به معصومین (علیهم السلام ) را از آن فهمیده اند ) ظاهر یا صریح است که مراد علم به همه (ظاهر و باطن و تنزیل و تاءویل ) قرآن است و این امرى مسلم و مورد قبول است… و اگر چنین مدعایى در اخبار صریح و صحیح نیز آمده باشد، یا باید آن را توجیه کرد و یا علم آن را به اهلش واگذاشت، لیکن چنین اخبارى نیست. (۱۵۸)

در پاسخ شبهه اول به اثبات رسید که پشتوانه حجیت روایات معصومین (علیهم السلام )، قرآن کریم است. پس متوقف بودن حجیت ظواهر الفاظ قرآن کریم بر روایات مسلزم دور است و استحاله دور بدیهى است ؛ چنانکه اگر اساس قرآن تعمیه و رمز بین خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم باشد و دسترسى به مطالب آن مقدور دیگران نباشد، نمى تواند میزان عرضه و معیار ارزیابى احادیث قرار گیرد؛ زیرا معما هیچ گونه پیام و داورى ندارد تا ترازوى سنجش احادیث قرار گیرد. پس آنچه در این خصوص از اخبارى رسیده است یا محذور دور را به همراه دارد یا محذور لزوم عرضه بر معما را و هر دو محال است. از تحلیل عقلى مزبور نسبت به روایات چنین بر مى آید که معصومین (علیهم السلام ) هرگز اصل قرآن را به خود منحصر نساختند و در فهم آن را بر روى مردم نبستند و در اخبار معصومین نیامده است که مردم از قرآن بهره اى جز تلاوت ندارند. حتى اگر این مطلب در برخى روایات آمده باشد، چون با خطوط کلى قرآن و نیز با خود سنت قطعى معصومین در تضاد است، باید فهمش را به اهلش واگذاریم.

اوصافى مانند کتاب مبین ، نور و تبیان کل شى ء ، که درباره قرآن آمده نه اختصاصى به معصوم (علیه السلام ) دارد تا قرآن کریم براى دیگران داراى چنین اوصافى نباشد و نه ناظر به مقام ثبوت است تا قرآن در مقام اثبات داراى چنین صفاتى نباشد؛ زیرا اوصاف مزبور، درباره کتاب هدایت است و کتاب هدایت در مقام رهبرى داراى چنین اوصافى است و مقام رهبرى نیز اولا عام است و اختصاصى به معصوم ندارد و ثانیا ناظر به مقام اثبات است، نه ثبوت.

ظاهر آیه: قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین (۱۵۹)، نیز خطاب به همه انسانهاست، بدون اختصاص به معصوم و هم در مقام هدایت است، نه در مقام ثبوت و همچنین آیه ۱۷۴ سوره نساء و آیه ۸ سوره تغابن و ۱۵۷ اعراف در مقام ارشاد و ناظر به مقام اثبات است. البته کتاب مکنون که غیر از مطهرون به آن دسترسى ندارند مرحله کمال و نهایى آن، چنانکه قبلا گذشت، اختصاص به اهل بیت طهارت دارد؛ چنانکه لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین (۱۶۰)نیز از برخى جهات چنین است.

ممکن است انحصار فهم قرآن به معصوم (علیه السلام ) از برخى روایات استظهار شود؛ نظیر آنچه از امام باقر (علیه السلام ) رسیده است: انما یعرف القرآن من خوطب به (۱۶۱)؛ لیکن چنین برداشتى مخالف با ظاهر خود قرآن کریم است که همگان را به امورى مانند تدبر، تحدى و تعقل دعوت کرده است و حدیثى که مخالف قرآن باشد، معتبر نیست. پس ‍ مراد از این گونه احادیث چنانکه گذشت، احاطه تام بر همه ابعاد قرآن اعم از ظاهر و باطن، مطلق و مقید، عام و خاص و ناسخ و منسوخ و نظایر آن است ؛ چنانکه خطابهاى قرآن کریم نیز یکسان نیست، بلکه پیام و مضمون برخى از خطابها را تنها مخاطبان اصیل آن مى توانند اکتناه کنند. خداوند گاهى به عنوان ( یا ایها الناس )، زمانى به عنوان ( یا اءهل الکتاب )، گاهى به عنوان ( یا اءیها الذین امنوا) و زمانى به عنوان ( یا اءولى الابصار ) و (یا اءولى الاءلباب ) و گاهى به عنوان ( یا ایها الرسل ) و بالاخره زمانى به عنوان ( یا اءیها الرسول ) که مختص به رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم است آیه نازل مى کند و عناوین یاد شده یکسان نیست و استنباطها نیز مساوى هم نخواهد بود؛ یعنى استنباط جامع، کامل و اکتناهى معارف و احکام قرآن در انحصار اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) است که حق تماس با کتاب مکنون را دارند.

بنابراین، مدعاى ما این است که فهم قرآن کریم در حد تفسیر ( و نه تاءویل ) و فهم ظواهر الفاظ آن میسور همگان است و نه تنها معصومین آن را به خود منحصر نساختند، بلکه مردم را به آن تشویق و ترغیب کردند. برخى از شواهدى که این مدعا را اثبات یا تاءیید مى کند بدین شرح است:

۱- دلایلى که در فصل اول در اثبات عمومى بودن زبان قرآن مطرح شد؛ مانند: نور و تبیان بودن قرآن، دعوت و ترغیب همگان به تدبر در قرآن، و فرا خواندن جهانیان به آوردن کتابى همانند آن ( تحدى )

۲- حدیث شریف ثقلین که به صراحت انسانها را به تمسک به قرآن، همانند اعتصام به عترت فرا مى خواند: ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا . (۱۶۲)

۳ – روایات عرض اخبار متعارضه بلکه مطلق اخبار، هر چند متعارض ‍ نباشد بر قرآن.

۴- روایاتى که نافذ بودن شروط گوناگون در داد و ستدها را در گرو عدم مخالفت با آن مى داند؛ مانند این که امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: من اشترط شرطا مخالفا لکتاب الله فلا یجوز له و لا یجوز على الذى اشترط علیه و المسلمون عند شروطهم مما وافق کتاب الله عزوجل (۱۶۳)؛ همچنین آن حضرت مى فرماید: کل شىء خالف کتاب الله باطل (۱۶۴)

از این گونه روایات بر مى آید که قرآن به صورت یک اصل و مرجع مستقل باید در جامعه انسانى حاکم باشد و فهم آن نیز براى همه صاحب نظران روشمدار میسور است.

اگر قرآن جز از طریق روایات قابل فهم نبود، رجوع به قرآن براى ارزیابى صحت روایات و یا شروط معاملاتى لغو بود. اگر قرآن تنها براى تلاوت بود هرگز خود معصومین ( علیهم السلام ) این گونه جامعه بشرى را به آن ارجاع نمى دادند.

شایان ذکر است که، رجوع به قرآن براى تشخیص موافقت یا مخالفت شروط داد و ستدها براى فقیه بى واسطه است و براى مقلدان وى با واسطه، و وساطت تشخیص فقیه در مخالفت یا موافقت شرط با قرآن، منافاتى با حجیت ظواهر قرآن براى همگان ندارد ؛ زیرا مراد از حجیت عمومى آن است که آشنایان به قواعد ادبیات عرب و نیز به علوم پایه دیگر که در فهم قرآن کریم دخیل است، حق دارند در مفاهیم قرآنى تدبر و به نتیجه استنباط خویش احتجاج کنند.

۵ امامان معصوم (علیهم السلام ) شاگردان و مخاطبان خود را در زمینه هاى گوناگون به قرآن کریم ارجاع مى دادند؛ مانند: عقاید و معارف، مسایل حقوقى و اجتماعى، احکام فقهى و ادب تلاوت قرآن کریم که به نمونه اى از هر مورد اشاره مى شود:

الف: عقاید و معارف ؛ مانند این که امام سجاد (علیه السلام ) در پاسخ پرسشى درباره توحید فرمودند: چون در آخر الزمان انسانهایى متعمق و ژرف نگر خواهند آمد، خداوند سبحان سوره اخلاص و آیات آغازین سوره حدید را درباره توحید نازل کرد: ان الله عزوجل علم انه یکون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله تعالى: ( قل هو الله احد ) و الآیات من سوره الحدید الى قوله ( علیم بذات الصدور ) (۱۶۵) فمن رام وراء ذلک فقد هلک (۱۶۶). عالیترین سیر فکرى بشر در توحید در این دو بخش از قرآن کریم تاءمین شده است ؛ به گونه اى که روى گردانى از آن مایه هلاکت و تجاوز از آن نیز عامل حیرت و سرگشتگى است ؛ زیرا فوق آنچه در این آیات الهى آمده، متصور نیست. فوق صمدیت و فوق نامتناهى مطلق بودن فرضى محال و گمراه کننده است.

اگر بهره انسانها از قرآن کریم تلاوت صرف بود؛ ژرف نگرى و استخراج معارف بلند توحیدى از آن جایى نداشت. در حالى که طبق حدیث مزبور متعمقان معرفتى مجاز بلکه موظفند در آن غوص کرده، بهره ور گردند. از این رو حکماى الهى معارف توحیدى فراوانى را از سوره مبارکه اخلاص ‍ استفاده کرده اند. حضرت امام رضا (علیه السلام ) مى فرماید: کسى که سوره ( قل هو الله احد ) را تلاوت کند و به آن ایمان آورد توحید را شناخته است: کل من قرء (قل هو الله اءحد ) و آمن بها فقد عرف التوحید… (۱۶۷)

ب: مسایل حقوقى ؛ مانند استشهاد حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) به آیات فراوانى از قرآن کریم، در خطابه اى که در استرداد فدک ایراد فرمودند. آن حضرت پس از حمد و شکر و ثناى ذات اقدس خداوند و شهادت بر توحید حق و تبیین بسیارى از معارف دین مى فرماید:

کتاب خدا در میان شماست ؛ امور آن ظاهر، احکامش درخشان نشانه هایش نورانى و هویدا، نواهیش آشکار و اوامرش گویاست، لیکن شما آن را به پشت سر افکندید. آیا از کتاب خدا روى بر تافته، از آن اعراض مى کنید؟ آیا داورى جز قرآن مى گیرید و به غیر آن حکم مى کنید؟

ستمکاران بد جایگزینى براى قرآن برگزیدند و هر کس آیینى جز اسلام برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت در زمره زیانکاران است:… کتاب الله بین اظهرکم، اموره ظاهره و اءحکامه زاهره و اءعلامه باهره و زواجره لائحه و اوامره واضحه. قد خلفتموه وراء ظهورکم. ارغبه عنه تریدون ؟ اءم بغیره تحکمون ( بئس للظالمین بدلا ) (۱۶۸) ( و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین ) (۱۶۹)

آنگاه درباره غصب فدک فرمودند:

و شما گمان مى برید که ارثى براى ما نیست ؟ آیا حکم جاهلى مى جویند؟ و براى مردم صاحب یقین چه حکمى از حکم خدا بهتر است ؟ آیا آگاه نیستید؟ چرا، آگاهید و همچون آفتاب درخشان برایتان روشن است که من دختر اویم…اى پسر ابى قحافه !آیا در کتاب خدا آمده که تو از پدرت ارث ببرى و من وارث پدر خود نباشم ؟ چه سخن ناروایى !آیا از سر عناد و لجاج کتاب خدا را ترک گفته به پشت سر افکنده اید، آن جا که مى گوید: سلیمان از پدرش داود ارث برد…؟ آیا خداوند آیه اى در خصوص شما فرو فرستاده که پدرم را از آن خارج کرده یا بر این باورید که اهل دو آیین از یکدیگر ارث نمى برند؟ آیا من و پدرم بر یک آیین نیستیم ؟ با این که مدعى هستید که شما از پدرم و پسر عمویم به قرآن و خاص و عام آن آشناترید:

… و انتم الان تزعمون الا ارث لنا ( افحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون ) (۱۷۰) اءفلا تعلمون ؟ بلى تجلى لکم کالشمس ‍ الضاحیه انى ابنته ایها المسلمون… یا بن ابى قحافه اءفى کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث ابى ؟ ( لقد جئت شیئا فریا) (۱۷۱) افعلى عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم اذ یقول ( و ورث سلیمان داود ) (۱۷۲) و… افخصکم الله بآیه اخرج منها ابى صلى الله علیه و آله و سلم ام هل تقولون اهل ملتین لا یتوارثان او لست انا و ابى من اهل مله واحده ؟ ام انتم اعلم بخصوص ‍ القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى… (۱۷۳)

این گونه استدلال به قرآن کریم نشانه آن است که هرگز در صدر اسلام به مسلمانان القا نشده بود که آنان را از قرآن کریم تنها بهره تلاوت دارند و فهم آن در انحصار معصومین (علیهم السلام ) است ؛ زیرا استنباط معصوم و افتا بر اساس آنچه استظهار کرده، غیر از احتجاج است. در مقام احتجاج باید طرفین مخاصمه بتوانند از قوت سند احتجاج برخوردار باشند. پس افراد عادى و غیر معصوم که طرف احتجاج بوده اند، ظاهر قرآن را مى فهمیدند و فهم آنان نیز حجت بود.

ج: مسائل فقهى ؛ مانند پاسخ امام باقر (علیه السلام ) به سؤ ال زراره در مورد کفایت مسح مقدارى از سر و پا: اءلا تخبرنى من اءین علمت و قلت اءن المسح ببعض الراءس و بعض الرجلین… ثم قال: یا زراره… ان المسح ببعض الراءس لمکان الباء… (۱۷۴) که نحوه استفاده فقهى را از ظاهر قرآن به او تعلیم فرمودند و یا سخن آن حضرت در مقام نهى دوانقى از قبول گزارش نمام:... فان النمام شاهد زور… و قد قال الله تبارک و تعالى: ( ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا ) (۱۷۵) و استدلال آن حضرت بر مسئول بودن سامعه آدمى: اءما سمعت الله یقول: ( ان السمع و البصر و الفؤ اد کل اءولئک کان عنه مسئولا ) (۱۷۶) و همچنین پاسخ آن حضرت به پرسش عبدالاءعلى درباره کیفیت وضوى جبیره: یعرف هذا و اءشباهه من کتاب الله عزوجل. قال الله تعالى: ( ما جعل علیکم فى الدین من حرج ) (۱۷۷) امسح علیه (۱۷۸) که آن حضرت با استناد به نفى حرج در قرآن و حرجى بودن گشودن زخمبند فرمودند: بر جبیره مسح کن.

نیز سخن حضرت امام باقر (علیه السلام ) به زراره و محمد بن مسلم درباره نماز مسافر:... ان الله عزوجل یقول: ( و اذا ضربتم فى الارض فلیس ‍ علیکم جناح ان تقصروا من الصلاه ) (۱۷۹) فصار التقصیر فى السفر واجبا کوجوب التمام فى الحضر. قالا: قلنا له: انما قال الله عزوجل: ( فلیس ‍ علیکم جناح ) و لم یقل افعلوا فکیف اءوجب ذلک ؟ فقال اولیس قد قال الله عزوجل فى الصفا و المروه: (فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما )…(۱۸۰) (۱۸۱). تقریب دلالت آیه بر وجوب طواف نیازمند برخى مبادى مطوى است که شاید با تاءمل حل شود.

استدلال به قرآن و توجیه مردم با آیات آن، دعوت به فهم قرآن است ؛ زیرا اگر فهم قرآن کریم از مردم سلب شده بود هرگز معصومین (علیهم السلام ) شاگردان و مخاطبان خود را به قرآن ارجاع نمى دادند، بلکه به آنها مى گفتند: ما امام و حجت حق بر شما هستیم و آنچه به قرآن کریم اسناد مى دهیم ( حتى در حد ظواهر و تفسیر ) شما باید آن را بپذیرید و حق سؤ ال نیز ندارید.

تعبیر ان هذا و شبهه یعرف من کتاب الله نشانه آن است که مسلمانان باید آنچه در قرآن کریم آمده فرا گیرند و در امورى که قرآن کریم مردم را به پیامبر و جانشینان آن حضرت ارجاع داده است، به آنان رجوع کنند.

د: ادب تلاوت و تدبر ؛ مانند این که امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: هنگام تلاوت آیات مربوط به بهشت از خداى سبحان بهشت را مسئلت کن و در حال تلاوت آیات و عید عذاب، از آن عذاب به خداوند پناه ببر: اذا مررت بآیه فیها ذکر الجنه فاسئل الله الجنه و اذا مررت بآیه فیها ذکر النار فتعوذ بالله من النار. حضرت امام سجاد (علیه السلام ) نیز مى فرماید: آیات قرآن خزانه هاى دانش است ؛ پس هرگاه خزانه اى از آن گشوده شد سزاوار است که در آن نظر کنى: آیات القرآن خزائن العلم فکلما فتحت خزانه فینبغى لک اءن تنظر فیها. (۱۸۲)

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام ) نیز در وصف پرهیزکاران مى فرماید: آنان در (نماز ) شب برپا ایستاده، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى کنند. با آن، جان خویش را محزون مى سازند و داروى خود را از آن مى گیرند. هرگاه به آیه اى برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روى مى آورند و جانشان با شوق بسیار در آن خیره مى شود و آن را همواره نصب العین خود مى سازند و هرگاه به آیه اى رسند که در آن بیم باشد به آن گوش دل مى سپارند: اما اللیل، فصافون اقدامهم تالین لاجزاء لقرآن، یرتلونها ترتیلا، یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم. فاذا مروا بآیه فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم و اذا مروا بآیه فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و… (۱۸۳) چنین دستوراتى نشانه گشوده بودن باب فهم قرآن کریم است.

بنابراین، اسلام بر خلاف آنچه در مسیحیت رایج است که فهم انجیل (نه خود انجیل ) را در انحصار کلیسا قرار داده، عموم پیروان خود را به فهم قرآن و بهره مندى از آن دعوت و ترغیب کرده است.

شایان ذکر است که، معناى عمومى بودن فهم قرآن نظیر عمومى بودن فهم اسرار طبیعت و کتاب تکوین است که شرایط ویژه خود را دارد؛ گروهى افراط گرا در قبال گروه تفریط گراى اخبارى، فهم قرآن را براى آشنایان به لغت عرب میسور دانسته، آنان را از فراگیرى علم تفسیر بى نیاز پنداشتند. در حالى که قرآن از عمیقترین کتابهاى علمى است و صرف آگاهى به عربى براى فهم آن کافى نیست. بنابراین، هم تفریط اخباریها و هم افراط این گروه هر دو باطل است.

بازدیدها: 48

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *