آنچه تاکنونه تبیین شد، حجیت کلام معصومین (علیهم السلام ) در تفسیر آیات قرآن بود. اکنون باید حجیت کلام اهل عصمت در معارف اعتقادى و احکام عملى ( نه خصوص تفسیر متن مقدسى مانند قرآن ) بررسى شود.
مسائل دین از یک نظر گاه قابل تقسیم به دو بخش معارف اعتقادى و احکام عملى است. در احکام عملى که جاى تعبد و عمل است افزون بر قطع و اطمینان، مظنه خاص نیز راهگشاست. بنابراین، کلام معصومین (علیهم السلام ) حتى اگر به صورت خبر واحد باشد و همراه با قراین قطع آور نباشد، در مسائل عملى و فرعى، حجت تعبدى است، چه در احکام الزامى ( وجوب و حرمت) و چه در احکام غیر الزامى ( استحباب و کراهت ).
این بخش در علم اصول فقه به خوبى تبیین شده است. اما آنچه در این جا مورد بحث قرار مى گیرد حجیت سخنان معصومین (علیهم السلام ) در بخش معارف اعتقادى است که ظن و گمان در آنها اعتبارى ندارد و قابل تعبد نیست، بلکه باید در آن به قطع و یقین دست یافت تا نفس آرام بگیرد و آن را بپذیرد.
قرآن کریم، چنانکه گذشت، در تبیین معارف دین اولین پایگاه و به تعبیر حدیث شریف ثقلین ثقل اکبر است و میزانى الهى براى ارزیابى محتواى احادیث غیر قطعى معصومین است.
اما سخنان معصومین (علیهم السلام ) در بخش معارف اعتقادى دو دسته است:
۱- روایاتى که در ارکان سه گانه خود، داراى جزم و یقین است ؛ یعنى در اصل صدور و جهت صدور و دلالت بر محتوا قطعى است ؛ یعنى از نظر سند، خبر متواتر یا خبر واحد محفوف به قرینه قطعى است و از نظر جهت صدور نیز قطعا مى دانیم در صدد بیان معارف واقعى است و از روى تقیه صادر نشده است و در دلالت نیز نص است، نه ظاهر.
این گونه روایات گرچه اندک است، ولى بر اثر یقین آور بودنن آن، در معارف دین راهگشا و حجت است و مى توان در اثبات مسائل اصولى (۲۹۴) از آن مدد گرفت. اگر کسى در محضر معصوم (علیه السلام ) باشد و تقیه اى در میان نباشد و معصوم (علیه السلام) درصدد بیان واقعیت باشد، در چنین موردى مى توان سخن معصوم را حد وسط برهان قرار داد و به یقین رسید و این گونه ادله نقلى با براهین عقلى تفاوتى جز در اجمال و تفصیل ندارد.
۲- روایات و ادله نقلى که در ارکان سه گانه مزبور فاقد یقین است و در نتیجه یقین آور نبوده، بلکه تنها مفید ظن و گمان است. این گونه روایات ناظر به سه بخش است:
الف: معارف اصول دین، همانند اصل توحید، نبوت و معاد و اصل وجود بهشت و جهنم. در این گونه معارف که از اصول دین است و اعتقاد به آن ضرورى است و یقین و جزم در آن معتبر است، با ادله نقلى ظنى نمى توان به یقین دست یافت و از این رو این گونه از ادله نقلى در این بخش حجت نیست.
ب: معارفى که از اصول دین نیست تا اعتقاد تفصیلى به آنها ضرورى باشد، بلکه ایمان اجمالى درباره آنها کافى و کارساز است ؛ مانند این که حقیقت عرش، کرسى، لوح، قلم و فرشته چیست. در این بخش انسان مى تواند به علم اجمالى و یقین مجمل نه مفصل قانع شود. بنابراین، در این موارد مى توان به ایمان اجمالى بسنده کرد و مفاد روایت ظنى را نیز در حد احتمال پذیرفت.
ج: معارفى که نه از اصول دین است و نه از قسم دوم، بلکه بیانگر مسائل علمى و آیات الهى در خلقت است، مانند این که آسمانها و زمین در آغاز آفرینش رتق و بسته بوده، سپس فتق و گشوده شده است. (۲۹۵) اخبار و روایاتى که مبین این بخش از معارف است نه ثمره عملى دارد و نه جزم علمى در آنها معتبر است. در این بخش نیز روایات غیر قطعى در حد احتمال قابل پذیرش است، ولى حجت تعبدى نیست ؛ زیرا ادله حجیت خبر واحد راجع به مسائل عملى و تعبدى است و در مسائل علمى نمى توان کسى را بدون حصول مبادى تصدیقى متعبد به علم کرد.
تذکر:
۱- متون دینى اعم از قرآن و حدیث درباره آسمان و زمین و اجرام دیگر سخنانى دارد و آنچه از محتواى آنها به طور ظنى استنباط مى شود، مى توان در همان محدوده گمان به دین نسبت داد، نه بیش از آن و در صورت تبدل راءى علمى، مى شود درباره استنباط از متون دینى نیز تجدید نظر کرد و تبدل مسائل طبیعى مستفاد از ادله نقلى نظیر تبدل مسائل شرعى مستنبط از آن است و هیچ تفاوتى از این جهت نیست و وهنى نیز لازم نمى آید. اما اگر در مسائل علمى محتواى روایات غیر قطعى مانند اخبار آحاد را به طور قطعى به حساب دین بگذاریم و با برخى فرضیه هاى علمى موجود نیز تطبیق کنیم، با تبدیل آن فرضیه به فرضیه دیگر، دین در نظرها موهون خواهد شد؛ چنانکه گروهى با تحمیل ره آورد هیئت بطلمیوسى بر قرآن به چنین وضع نامطلوبى مبتلا شدند. (۲۹۶)
۲- اگر مطلبى از خود معصوم (علیه السلام ) شنیده شد و هیچ گونه احتمال خلاف مانند تقیه در آن راه نداشت، در محدوده سنت قطعى است و معادل برهان عقلى مفید قطع در همه مسائل علمى و عملى است و اگر به وسیله راوى حدیث به ما رسید و شواهد داخلى و خارجى سبب حصول قطع شد باز هم در همه مسائل علمى و عملى مفید است.
بازدیدها: 0