تنها فضایل اخلاقی برای سعادتمندی کافی نیست!
هیات: برخی از مردم بر این باورند و می گویند: خوب زندگی کن، اگر خدایان عادل باشند، پس میزان دین داری شما برایشان اهمیت ندارد، آن ها شما را بر مبنای فضیلت هایتان قضاوت می کنند، اگر هم ظالم اند پس شما نباید آن ها را بپرستید. شبهه کننده با این سخن می خواهد به مخاطبان خود القا کند دین، شریعت و دستوراتی که ادیان آورده اند مهم نیست، مهم این است که شما بر اساس اخلاق و فضایل انسانی رفتار کنید، همچنین اصلاً مهم نیست که شما اعتقادی به خدا، قرآن و عترت و روز قیامت داشته باشید یا نه، زیرا اگر خداوند متعال عادل باشد، همان فضایل شما برای قضاوت او کافی است و اگر ظالم باشد که اصلا صلاحیت خدا بودن را ندارد.
این سخن در عین این که ظاهری زیبا و دلنشین دارد، به هیچ وجه عاقلانه و صحیح نیست، و در پاسخ به آن چند نکته بیان می شود:
نکته اول: فضایل اخلاقی و درونی انسان بدون شک در مقام اجرا به پشتوانه ای قوی و محکم نیاز دارند تا انسان در شرایط سخت نیز به آن پایبند باشد، معمولاً در شرایطی که عادی است و ضرری برای انسان ندارد و سود و منافع او تأمین می شود، همه اصول اخلاقی را رعایت می کنند، اما زمانی که منافع و لذات انسان در خطر باشد و آدمی سر دوراهی قرار گیرد که کدام را انتخاب کند، غالب انسان ها منافع شخصی خود را ترجیح می دهند و کمتر انسانی است که به اخلاق بیندیشد و منافع خود را فدای اصول اخلاقی کند.
چون کسی که اعتقادی به خدا و جهان آخرت ندارد، همه آمال و آرزوی خود را در این دنیا و لذات آن می بیند، چنین شخصی بسیار طبیعی است که لذات و منافع دنیایی خود را بر هر کاری ترجیح دهد. او چرا باید خود را فدای دیگران کند؟ چرا منافع خود را فدای منافع دیگران کند؟ به همین خاطر است که می بینیم اعمال غیر اخلاقی و جرم و جنایت در بین کسانی که اعتقادی به خداوند و روز قیامت ندارند و یا بسیار کم رنگ است، بسیار بیشتر از افراد مؤمن است.
سایت های غربی حتی در تحقیقی میدانی اعلام کرده اند که آمار جرم، جنایت، خشونت و تجاوز جنسی و … در بین آتئیست های(بی خدایان) اروپا و آمریکا بسیار بیشتر از مذهبی ها است. به همین خاطر است که می گوییم اصول اخلاقی در مقام اجرا نیاز به پشتوانه ای قوی و محکم دارد، مثلاً عقل می گوید صداقت و راستگویی خوب است، اما زمانی که با راستگویی سود انسان از بین برود، کمتر کسی پیدا می شود که صداقت داشته باشد، مگر عامل مهم تری جلوی دروغ گفتن را بگیرد و آن عامل می تواند دین و مذهب و خدا باشد.
نکته دوم: انکار خداوند متعال به عنوان خالق انسان و هستی بخش او بزرگ ترین عمل غیر اخلاقی است که مستحق عذاب و مذمت است. فرض کنید شخصی کریم و بزرگوار شما را به مهمانی بزرگی دعوت کرده و همه چیز را برای استراحت و آرامش و لذت شما فراهم کرده است، مسکن مناسب، تفریح مناسب، غذای مناسب و دیگر لذات مادی، شما نیز چندین روز بدون هیچ هزینه ای از آن ها استفاده می کنید، اما در زمان خروج از منزل، با بی ادبی و بی احترامی تمام می گویید صاحب خانه ای وجود ندارد، این ها از خود من است، صاحب خانه کیست و… آیا این کار بزرگ ترین بی اخلاقی نیست، آیا نباید از کسی که این همه نعمت در اختیار ما قرار داده تشکر کنیم و او را صاحب نعمت بنامیم؟
بنابراین انکار خداوند تبارک تعالی به عنوان خالق هستی و روز قیامت، خود بزرگ ترین گناه و بی اخلاقی است، چون مخالف عقل و فطرت آدمی است، هر عقل سلیمی حکم می کند این زیبایی ها و این نظم موجود در عالم و این خلقت متحیر کننده بدون شک خالقی هوشمند و عالم و آگاه دارد.
نکته سوم: انسان آمده است که رشد و کمال بیابد، نیامده که فقط زندگی کند و لذت ببرد، دنیا برای آزمایش و رشد و تعالی اختیاری انسان است، این رشد و تعالی هم فقط و فقط در سایه بندگی خداوند متعال و انجام دستورات او میسر است، انسان با عبادت و ارتباط معنوی با او بزرگ می شود و رشد می یابد؛ گناه، روح و روان را خراب کرده و از خدا دور می کند، از این رو با دوری از گناهان و تزکیه نفس، می توان به خدا نزدیک شد و روح خود را بزرگ کرد و از خطرات محافظت کرد.
نکته چهارم: عقل حکم می کند انسان به حکم انسان و عبد بودنش، باید از خداوند متعال اطاعت کند، باید دستورات او را نصب العین خود قرار دهد، قرآن کریم هم می فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[ذاریات/56] من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.» این آیه به صراحت بیان می کند که هدف از خلقت انسان و رشد و تعالی او تنها در سایه بندگی و عبادت خداوند حاصل می شود، به همین دلیل انسانی که دستورات خدا را رعایت نکند، ولو عالی ترین فضایل اخلاقی را داشته باشد، باز خود را ضایع کرده و به رشد و تعالی نرسیده است.
این دستورات برای خدا سودی ندارد، بلکه تمام سود و زیان آن به انسان برمی گردد، درست مانند بیماری که به طبیب مراجعه می کند و پزشک به او می گوید بیماری تو حاد شده و باید این غذاها را نخوری و این داروها را مصرف کنی. حال سؤال این است که آیا رعایت دستورات سودی برای پزشک دارد؟ آیا اگر بیمار به دستورات پزشک عمل نکند و همه مواردی را که پزشک گفته است انجام نده و برایت ضرر دارد مرتکب شود، آیا ضرری به دکتر می زند؟
بدون شک رعایت دستورات پزشک و یا رعایت نکردن آن ها سود و ضررش به خود شخص می رسد، اینجا نیز همین است، اعتقاد نداشتن به خداوند متعال و روز قیامت و عدم رعایت دستورات الهی، تنها ضررش به خود شخص می رسد و هیچ سود و زیانی برای خدا ندارد، ضررش هم این است که روح او بیمار شده و تنها راه معالجه او آتش جهنم است.
بنابراین انسان موجودی عاقل، صاحب عقل و درایت است، باید با عقل خود تحقیق کند و اعتقادات درست و دین درست را پیدا کرده و به آن ها در زندگی عمل کند و نباید تنها به فضایل اخلاقی اکتفا کند و البته فضایل اخلاقی نیز بدون پشتوانه ای محکم و قوی انجام نمی شوند.
حجتالاسلام محمد فرضی پوریان استاد حوزه علمیه قم
منبع:تسنیم
بازدیدها: 0