جلوه هاىی از اخلاق امام حسن عسکرى علیه السلام
هیات:
توجه به شیعیان
از نامههای حضرت امام عسکری علیه السلام به علی بن حسین بن بابویه قمی نامهای است که در بخشی از آن توجه ویژهای به او و به همه شیعیان شده که دلالت دارد بر اینکه شیعه حقیقی در پیشگاه امام معصوم از ارزش والایی برخوردار است. در سطوری از نامه آمده است:
بر تو باد به صبر و استقامت و انتظار فرج زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده: برترین اعمال امت من انتظار فرج است و پیوسته شیعیان ما در اندوه و غصهاند تا فرزندم که پیامبر بشارت داده زمین را پر از قسط و عدل میکند چنان که پر از ستم و جور شده ظاهر گردد.
ای شیخ من! ای ابا الحسن علی! خود صبر و شکیبایی ورز و همه شیعیانم را نیز به صبر و شکیبایی فرمان ده، بیتردید زمین از آن خداوند است، آن را به هرکس از بندگانش بخواهد ارث میدهد و سرانجام نیکو از پرهیزکاران است. سلام و رحمت و برکات خدا بر تو و همه شیعیانمان باد و درود خدا بر محمّد و آلش «۱».
زیباترین راه امر به معروف و نهی از منکر
حسن بن محمّد قمی میگوید: از بزرگان قم برای من نقل شد که حسین بن حسن بن جعفر بن محمّد بن اسماعیل بن جعفر صادق در قم آشکارا شرابخواری میکرد. روزی به قصد حاجتی به در خانه احمد بن اسحاق اشعری که وکیل اوقاف در قم بود رفت ولی احمد بن اسحاق اجازه ورود به او نداد. حسین بن حسن با دلی پر از اندوه به خانهاش باز گشت!
احمد بن اسحاق پس از چندی روی به حج نهاد، وقتی به سامرا رسید از حضرت امام عسکری علیه السلام اجازه ورود خواست و حضرت اجازه نداد!
احمد مدتی طولانی گریه کرد و به تضرّع و زاری نشست تا حضرت به او اجازه تشرف داد، هنگامی که وارد شد عرض کرد: پسر پیامبر! به چه سبب مرا از تشرف به محضرت منع کردی؟! در حالی که من از شیعیان و یاران و پیروان توأم، حضرت فرمود: برای اینکه پسر عموی ما را از درب خانهات راندی! احمد گریست و به خدا سوگند خورد که او را از ورود به خانهاش مانع نشد مگر برای اینکه از مشروب خواری توبه کند.
حضرت فرمود: راست گفتی ولی در هر حال به جهت انتساب آنان میباید اکرام میکردی و احترام مینمودی و از تحقیرشان دوری میجستی و سبکشان نمیانگاشتی که در این صورت از زیانکاران خواهی بود!
هنگامی که احمد باز گشت، اعیان قم به دیدنش آمدند و حسین هم با آنان بود، هنگامی که احمد او را دید، به سرعت از جا برخاست و از او استقبال کرد، و اکرامش نمود و وی را بالای مجلس نشاند.
حسین بن حسن از این برخورد او تعجب کرد و به نظرش غریب آمد.
سبب این برخورد را از او پرسید، احمد بن اسحاق آنچه را بین او و حضرت امام عسکری علیه السلام گذشته بود یادآوری کرد.
وقتی حسین بن حسن ماجرا را شنید، از کارهای زشتش پشیمان شد و از همه آنها توبه کرد، به خانه باز گشت و همه مشروبها را ریخت، وسایل و اسبابش را شکست و از پرهیزکاران پارسا و نیکان متعبد گردید و ملازم مسجد و معتکف در آن گشت تا مرگ او را گرفت و نزدیک مزار فاطمه معصومه علیها السلام دفن شد «۲».
انفاقی معجزهآسا
محمّد بن علی بن ابراهیم میگوید: زندگی بر ما سخت شد و تنگدستی به ما هجوم آورد، پدرم به من گفت: ما را ببر تا به محضر این مرد یعنی ابا محمّد عسکری علیه السلام برسیم که او را به جوانمردی وبلند همتی وصف میکنند.
به پدرم گفتم: او را میشناسی؟ پاسخ داد: او را نمیشناسم و هرگز او را ندیدهام، میگوید: به سوی او به راه افتادیم، در میانه راه پدرم گفت: به راستی چه نیازمندیم به اینکه فرمان دهد پانصد درهم به ما بپردازند! دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای آرد و صد درهم برای هزینه زندگی و من نزد خود گفتم: ای کاش برای من به سیصد درهم فرمان میداد، با صد درهم مرکبی بخرم و صد درهم برای هزینه زندگی و صد درهم برای پوشاک و سپس به سوی منطقه جبل بروم.
چون به درب خانه حضرت رسیدیم غلامش به سوی ما بیرون آمد و گفت: علی بن ابراهیم و فرزندش محمّد وارد شوند، هنگامی که وارد شدیم و بر او سلام کردیم به پدرم فرمود: چه چیزی تو را تا این زمان از زیارت ما بازداشت؟ گفت: سرور من! از اینکه تو را با این وضع و حالم ببینم حیا کردم.
وقتی از حضور حضرتش بیرون آمدیم غلامش نزد ما آمد و به پدرم کیسهای داده، گفت: این پانصد درهم است، دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای آرد و صد درهم برای هزینه زندگی! کیسهای هم به من داده، گفت: این سیصد درهم است، صد درهمش را برای خرید مرکب، و صد درهمش را برای لباس و صد درهمش را برای هزینه زندگی قرار ده و به منطقه جبل مرو، بلکه به سرزمین سورا- که موضعی در عراق است- حرکت کن
منبع:عرفان
بازدیدها: 0