جنبهها و آثار تمدنی جنگ غزه
سعدالله زارعی
جنگ غزه، بدون شک یکی از برجستهترین مظاهر جنگ حق و باطل است. و هر جنگ حق و باطلی یک جنگ تمدنی است. بر همین اساس بسیاری از تحلیلگران گفتهاند جنگ غزه تحولات منطقه غرب آسیا و حتی تحولات جهان را رقم میزند. پایگاه خبری «اکسیوس» که به یهودیان آمریکا تعلق دارد، نوشته است «باید از طوفانالاقصی به عنوان یک رویداد جهانی که میتواند تغییردهنده قرن بیست و یکم باشد یاد کرد. طوفانالاقصی واقعاً جهان را تغییر خواهد داد.»
«جان مرشایمر» استاد صاحب نام دانشگاههای آمریکا میگوید «تنها راه سرکوب انتقاد جامعه دانشگاهی آمریکا به کشتار مردم غزه این است که اساساً نخستین متمم قانون اساسی (حقوق آزادی بیان و آزادی اجتماع) را حذف کنند. این اتفاقی است که در اینجا رخ میدهد.»
او میگوید پیش از این همیشه این بحث مطرح بود که اسرائیل به تنهایی و بدون نیاز به آمریکا بازدارندگی دارد، جنگ غزه آشکار کرد که اینک اسرائیل نه تنها برای غلبه بر مخالفان، بلکه برای دفاع از خود در برابر حملات آنان نیازمند کمک میباشد.» شبیه همین مطلب را «دنیس راس» دیپلمات پیشین آمریکا و مؤسس «اندیشکده واشنگتن برای سیاست خاورمیانه نزدیک» هم بیان کرده است. او میگوید «حالا یک ائتلاف لازم است تا با همکاریهای نظامی و امنیتی اعراب بتواند بر گروههای مقاومت منطقه غلبه کند». البته جان مرشایمر معتقد است حتی چنین ائتلافی بیفایده است.
راز این ناکامی را «راز زیمیت» تحلیلگر مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل آشکار کرده است. او میگوید اینک در منطقه، اجزاء جبهه مقاومت چند بعدی شدهاند و دیگر تکیه انحصاری بر ابزارها و توانمندیهای نظامی پاسخ نمیدهد. شبکه تلویزیونی الجزیره با اشاره به تأثیرات عمیق سیاسی مقاومت مردم غزه در جنگ میگوید «تحولات پس از جنگ نشان میدهد ارزش و نتیجه هفت ماه مقاومت اسطورهای مردم غزه از 70 سال مذاکره بیشتر است» نشریه برومبرگ با اشاره به اثر تمدنی جنگ غزه نوشته است «برخی از کشورهای کلیدی منطقه خلیج فارس ترجیح میدهند به جای حمایت از سیاستهایی که ممکن است باعث درگیری نظامی شود، خود را با تهران تطبیق دهند.»
وقتی از تأثیر تمدنی یک تحول بزرگ سخن میگوئیم در واقع بهطور همزمان از ابعاد گسترده و اثر عمیق آن خبر دادهایم. جنگ غزه همانطور که «راز زیمیت» گفت فقط جنبه نظامی ندارد جنبههای سیاسی و فرهنگی هم دارد در حدی که میتواند در سطح بینالمللی ساختارسازی کند و حتی مقدمات نظامسازی جدید بینالمللی را فراهم نماید.
برخی از صاحبنظران از واکنش سران دولت آمریکا و بعضی دیگر از سران کشورهای اروپایی نسبت به صدور نامه اخیر امام خامنهای ـ مدظلهالعای ـ به جوانان آمریکا ابراز تعجب کردهاند، چرا که بهطور طبیعی یک نامه که در عمده رسانههای رسمی و مجازی غربی سانسور گردیده است، نمیتواند اخلال در اداره امور غرب پدید آورد! اما اگر کمی دقیقتر به موضوع نگاه کنیم، درمییابیم که غرب از اینکه جنبش اجتماعی و خودجوش دانشجویان و اساتید دانشگاههای مختلف و معتبر آن به سمت وضعیتی «تشکلیافته» سوق پیدا کند و «سر»ی هم پیدا نماید که ظرفیت و آمادگی هدایت این جنبش رو به گسترش اعتراضی داشته باشد، موضوع را از دفاع از مردم مجروح و گرسنه غزه به سمت لزوم «تغییر مناسبات» سوق میدهد. آن وقت ستونهای شکلدهنده تمدن و فرهنگ 300 ساله کنونی غرب یکی یکی به محکمه کشیده میشوند و اینجا دیگر به تعبیر «زیمیت» قدرت پول و قدرت اسلحه کارساز و پاسخگو نیست.
برای درک عمق تمدنی آنچه با مقاومت تاریخساز مردم مظلوم غزه در سطح جهان رقم میخورد نگاهی به این جدول بیندازید:
این حاصل نظرسنجی اواسط اردیبهشت 1403 / اوایل می 2024 سایت «اینتلیجنت» آمریکاست. که با پاسخ 763 دانشجوی دانشگاههای مختلف این کشور برگزار شده است. 65 درصد دانشجویان شرکتکننده در این نظرسنجی از برپایی اعتراضات دانشجویی دانشگاههای آمریکا به نفع غزه و به ضرر اسرائیل حمایت کردهاند و تنها 11 درصد آنان گفتهاند با این تظاهرات مخالف میباشند. طبق یک نظرسنجی دیگر، 40 درصد دانشجویان کشوری که حماس را یک گروه تروریستی قلمداد میکند، از این جنبش حمایت کردهاند، 27 درصد نظری نداشتهاند و 33 درصد هم گفتهاند موافق اقدامات حماس نیستند و جالب این است که از میان 65 درصد دانشجویانی که اعلام کردهاند با تظاهرات دانشجویان دانشگاههای آمریکا همدلی دارند، تنها 10 درصد گفتهاند در این تظاهرات و تجمعات شرکت داشتهاند. حالا اگر فضای دانشگاه و جامعه آمریکا کمی طبیعیتر یعنی آزادتر شود ببینید 65 درصد از 19 میلیون دانشجوی آمریکایی و 62 درصد از حدود یک میلیون استاد این دانشگاهها چه سیلی به راه خواهند انداخت!
لازم به گفتن است که همزمان با اینتلیجنت دو نشریه «نیوزویک» و «اکسیوس» هم اقدام به نظرسنجی از دانشجویان دانشگاههای آمریکا کردهاند که نتایج آن با یکی دو درصد اختلاف همین آمارها را نشان میدهد. نظرسنجی اکسیوس 1250 دانشجو و نظرسنجی نیوزویک 804 دانشجو در 328 دانشگاه را پوشش داده است. در مجموعه این نظرسنجیها 80 درصد پاسخدهندگان اعلام کردهاند با عکسالعمل صهیونیستها نسبت به طوفانالاقصی مخالف میباشند.
اینها دقیقاً همان تغییرات تمدنی است که نه فقط در محافل آکادمیک بلکه در بیان مقامات ارشد آمریکا و رژیم اسرائیل به آن اعتراف شده است. جو بایدن رئیسجمهور آمریکا در اولین واکنش به عملیات فلسطینی طوفانالاقصی گفت این اولاً حمله به آمریکاست و بنیامین نتانیاهو بالاترین مقام رژیم اسرائیل دو هفته پس از عملیات نظامی سنگین و بمباران شدید غزه به شبکه تلویزیونی فاکسنیوز آمریکا گفت «این فقط ما نیستیم که اگر در این جنگ شکست بخوریم، دچار بحران میشویم؛ شکست در جنگ غزه سبب فروپاشی دولتهای دوست آمریکا در این منطقه میشود. شما باید بدانید که ما با یک جنگ تمدنی مواجهایم و داریم از تمدن غرب دفاع میکنیم و اگر شکست بخوریم یک شکست تمدنی برای غرب خواهد بود.»
چرا جنگ غزه، یک جنگ تمدنی است؟
1ـ یکی از جنبههای جنگ تمدنی، جنبه ایدئولوژیک آن است. بلاخره یک تمدن نیازمند زیرساختی عمیقاً انسانی و هدفمند است که ترکیب این دو خصوصیت میشود ایدئولوژی جنگ غزه. این جنگ بین دو لشکر در مقابل یکدیگر نیست. در یکی از دو طرف یک جمعیت عظیم یکپارچه وجود دارد که ضمن مقاومت در برابر هجوم دشمن، از نیروی مقاومت با تمام وجود و بطور پیوسته دفاع میکند. این موضوع زیرساخت ایدئولوژیک یکی از دو طرف را اثبات میکند. از سوی دیگر در حالی که رژیم غاصب مدعی است در حال مبارزه با سازمان خاصی به نام «حماس» است، اما به شدیدترین وجه به همه ساکنان غزه حمله کرده و حدود 40 هزار نفر که فقط درصدی از آن نیروهای مقاومت میباشند به شهادت رسانده و نزدیک به 100 هزار نفر از این جمعیت را مجروح نموده است. خب ادبیات جهانی، این را «نسلکشی» میداند و معنای آن این است که برخورد طرف مهاجم، ایدئولوژیک است چرا که پیروان یک آئین یا یک قوم را هدف گرفته است.
2ـ یکی از جنبههای جنگ تمدنی وقوع آن در «مرحله گذار» یک نظام کهنه است. جنگ تمدنی در نقاط آغازین یا نقاط میانی یک تمدن رخ نمیدهد؛ چرا که به دلیل تسلط نظم مستقر، چالش با آن با شکست قطعی مواجه میگردد. وقتی یک تمدن به مرتبه بیماری یا کهولت میرسد، تمدن رقیب سربرمیآورد و اداره اوضاع را بهدست میگیرد.
پیش از شکلگیری جبهه مقاومت، مقاومت شدید مردم غزه، یا ممکن نبود یا اثری نداشت. یکی از دلایل اصلی پژمرده نشدن این مقاومت، وجود جبههای فراگیر در محیط پیرامونی فلسطین است. آنچه از سوی ایران در حوزههای تبلیغی و دیپلماتیک صورت میگیرد، آنچه از سوی حزبالله در بخش شمالی فلسطین دنبال میشود و حدود یک سوم ارتش اسرائیل را درگیر کرده است، آنچه از سوی مقاومت یمن صورت میگیرد و ادامه حیات اسرائیل را برای حامیان غربی آن بسیار پرهزینه کرده است و نیز آنچه در صحنه جهانی از جمله در میان ملتهای دو کشور آمریکا و انگلیس که علت موجده و مبقیه اسرائیل بودهاند، در چارچوب مقاومت رخ میدهد و رهبر معظم انقلاب اسلامی دامت برکاته در پیام اخیر خود که خطاب به دانشجویان آمریکا صادر فرمودند، فلسطینیها را به ادامه راه و نتیجه حیاتبخش آن مطمئن میکند.
در مورد قرار گرفتن نظم منبعث از جنگ جهانی دوم در مرحله ضعف و گذار و حتی فروپاشی، تصریحات زیادی وجود دارد. یکی از این تصریحات مربوط به جوزف بورل نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی است که 14 اردیبهشت ماه گذشته در دانشگاه اکسفورد انگلیس بیان شده است. او میگوید «من میبینم که سیستم بینالمللی که پس از جنگ سرد به آن عادت کرده بودیم دیگر وجود ندارد. آمریکا موقعیت هژمون ـ اجبار توأم با برتری ـ خود را از دست داده است و نظم جهانی چندجانبه پس از 1945 / 1324 در حال از دست دادن جایگاه خود است.»
وی با اشاره به ناتوان شدن غرب در مهار بحرانها گفت « چند مورد از تنگهها (باریکراهها) بسیار به ما نزدیک هستند؛ دریای سرخ برای تجارت، تنگه هرمز برای نفت و گاز و دریای سیاه برای صادرات غلات. آنها در مجاور ما هستند و در برخی از آنها مانند دریای سرخ ما حتی با مأموریتهای نیروی دریایی اتحادیه اروپا درگیر هستیم و دو جنگ وجود دارد در حالی که وقتی من ـ در سال 2019 ـ به بروکسل آمدم، هیچ جنگی در کار نبود».
در همین ایام ـ اردیبهشت گذشته ـ شورای روابط خارجی آمریکا در سند امنیتی اعلام کرد «منطقه غرب آسیا اینک به دو بخش تقسیم شدهاند؛ یک بخش شامل ایران، یمن، سوریه و عراق است که از ما جدا شدهاند و یک بخش شامل عربستان، کویت و بحرین است که در خطر جدی جدا شدن از ما قرار دارند. این مناطق فرصت بودهاند اینکه برای ما تبدیل به تهدید شدهاند». این شورا به دو جنگ اوکراین و غزه اشاره کرده و مینویسد «دولتهای اوکراین و اسرائیل نه تنها نمیتوانند پیروزی قطعی را رقم بزنند بلکه هر دو تبدیل به وضعیت شکست شدهاند».
شورای روابط خارجی آمریکا چهار چالش اساسی را برای ایالات متحده، در منطقه غرب آسیا برشمرده است:
ـ سرعت یافتن فروپاشی دولت اسرائیل که آن را با واژه «فرسایش راهبردی» بیان میکند
ـ تضعیف ائتلافهای حول محور آمریکا
ـ قدرت گرفتن و گسترش جبهه مقاومت در منطقه
ـ سایش هژمونی جهانی آمریکا که تأثیر اساسی بر موقعیت منطقهای آن میگذارد.
بنابراین وقوع عملیات بسیار مبتکرانه «طوفانالاقصی» و مقاومت سنگین مردم غزه در این زمانه که نظم جهانی در حال تغییر میباشد، دارای آثار تمدنی است. عملیات یادشده و مقاومت مردم غزه که در واقع خود «طوفانالاحرار» است هم تحت تأثیر تغییر روند جهانی قرار دارد و هم اینکه بهطور جدی بر آن اثر گذاشته و این انتقال را سرعت میدهد.
3ـ نکته مهم دیگر این است که همانگونه که اقدامات رژیم غاصب در یک نظام بینالمللی تنظیم و مدیریت میشود و از اینرو اکثر ناظران معتقدند فرمانده واقعی جنگ غزه «جو بایدن» میباشد، مقاومت مردم غزه هم در یک نظام بینالمللی (ذیل نام جبهه مقاومت) صورت میگیرد و معنابخش به حرکت عمومی جبههای خاص است. امروز دغدغه اسرائیل و آمریکا، فقط مقاومت ساکنان غزه نیست، اقدامات مقاومت لبنان هم هست، اقدامات ایران و نگرانی از تکرار عملیات «وعده صادق» هم هست، اقدامات گروههای مقاومت عراق هم هست، اقدامات دلیرانه یمنیها در اقیانوس هند، دریای سرخ و مدیترانه هم هست، اقدامات 148 کشور در به رسمیت شناختن فلسطین در وانفسای دفن گفتوگوهای مبتنی بر توافق ابراهیم ـ عادیسازی با اسرائیل ـ هم هست و تظاهرات هر روزه اتباع آمریکا و کشورهای دیگری که همواره حامی رژیم غاصب بودهاند، هم هست. بنابراین صحبت تقابل دوجبهه است. دوجبههای که برخلاف تقابل بلوک شرق و بلوک غرب که ماهیت تمدنی نداشت، اینک به مرحله تقابل تمدنی رسیدهاند. خب این هم یک وجه و دلیل تمدنی بودن جنگ غزه است.
افق جنگ غزه
جنگ سنگین کنونی غزه، در هفتاد و ششمین سال تأسیس رژیم غاصب، بیانگر آن است که حدود هشت دهه تلاش مداوم غرب نتوانسته است به انکار وجود کشوری به نام فلسطین بیانجامد. این در حالی است که کشورهایی که سالیان درازی با اقتدار ادامه حیات دادهاند، در صد سال اخیر، پس از مدت کوتاهی پس از اسقاط حاکمیت آن، به فراموشی سپرده شدند! الان کشور بزرگ «اطریش ـ مجارستان» کجاست؟ پروس کجاست؟ یوگسلاوی کجاست؟ از اینها فقط نامی در تاریخ باقی مانده و در صحنه عینی تمام شدهاند. اما فلسطین 80 سال در حال مبارزه با نیروی اشغالگر میباشد. چرا؟ دلیل آن این است که در مواردی که برشمردیم اگر کشوری در عنوان از بین رفته، ملت آن تحت عنوان دیگر به حیات خود ادامه داده و بر سرزمین خویش حاکم شده است. اما در مورد فلسطین این فقط تغییر نام از فلسطین به اسرائیل نبوده است. بلکه یک ملت حاکمیت، سرزمین و دولت خود که سه عنصر شکلدهنده یک کشور میباشند را یک جا از دست داده و از صاحب خانه به آواره و ملتی پریشان تبدیل گردیده است. تجربه نشان داده است که نمیتوان این ملت را نادیده گرفت و یا با طرحهایی که در حکم نقاشی روی دیواری ویران است، به این موضوع خاتمه داد.
از سوی دیگر در اینجا جنگ میان فلسطینیها و اسرائیلیها یک «جنگ مقدس» است و لذا به جنگ غزه هم باید به عنوان یک بخش از این جنگ مقدس نگاه کرد. یک سؤال اساسی در این جنگ وجود دارد و آن این است که اسرائیل از چه میترسد که یک عملیات 4 ساعته را با 8 ماه بمباران جواب میدهد؟ پاسخ این است که اسرائیل با وجود گذشت نزدیک به 80 سال هنوز خود را در مرحله «ایجاد» میبیند و یهودیان اعزام شده به این سرزمین معتقدند تا زمانی که قدس و کرانه باختری به تصرف کامل در نیامدهاند، کشور اسرائیل تشکیل نشده است و از آن طرف فلسطینیها معتقدند این سرزمین بدون «اماکن مقدس» آن معنا و مفهوم ندارد و از این رو در طول این تاریخ پرمحنت با جان خود از اماکن مقدس در قدس، الخلیل و نابلس دفاع کردهاند. عملیات طوفانالاقصی در واقع مثل یک بمب قوی در پروژهای نیمهساخت عمل و کاخ آرمانی اسرائیلیها را ویران کرده است.
ترکیب این دو موضوع در واقع ترکیب تاریخ و جغرافیا میباشد. خود یهودیهای حاکم کاری کردهاند که حل موضوع فلسطین را ـ بدون اخراج افرادی که از خارج به این سرزمین آمدهاندـ ناممکن کرده است. پس این جنگ ادامه مییابد و اگر در نقطهای متوقف شود، از نقطه دیگری سربرمیآورد؛ تا زمانی که فلسطین به فلسطینیهای مسلمان، مسیحی و یهودی سپره شود، این جنگ ادامه خواهد داشت.
جدول زیر به ما کمک میکند تا ببینیم فلسطین در چند دهه گذشته از چه وضعی به چه وضعی درآمده است:
جمعیت کل
هزار نفر |
مسلمانان | درصد | یهودیان | درصد | مسیحیان | درصد | |
1922 | 752 | 589 | 3/78 | 84 | 1/11 | 71 | 4/9 |
1947 | 970/1 | 181/1 | 60 | 630 | 32 | 143 | 2/7 |
2023 | 212/15 | 566/7 | 7/49 | 145/7 | 47 | 534 | 5/3 |
ترکیب جمعیت فلسطین، در گذشته و حال / جمعیت شامل بخشهای اشغالی و غیراشغالی میشود
فلسطین به فلسطینیها بازخواهد گشت و مقاومت بر حق فلسطینیها بر بیرحمی لجوجانه و باطل یهودیهای مهاجر غلبه خواهد کرد. این سرزمین ملت خود را خواهد شناخت.
آنچه امروز ذیل عنوان تحولات جهانی میبینیم از یکسو به موقعیت رژیم اسرائیل آسیب میزند و از سوی دیگر برای فلسطینیها موقعیتهای تازهای پدید میآورد. وقتی در کشاکش درگیری میان اسرائیل و فلسطینیها ـ که هر دو طرف از آن به معرکه مرگ و حیات تعبیر کردهاند ـ 148 کشور از جمله چندین دولت اروپایی در کنار فلسطین قرار میگیرند و همزمان با آن دادگاه بینالمللی لاهه در مقابل اسرائیل قرار میگیرد و در سطح اجتماعی و افکار عمومی، فلسطین به اولین مسئله دنیا تبدیل میشود و این در حالی است که در طول 76 سال گذشته، هیچگاه اسرائیل به این اندازه، به طور همزمان و در یک دورهای طولانی و به صورت فزاینده از شمال، جنوب و مرکز زیر موشکباران نبوده است، این یعنی روند عمومی جهان و تغییراتی که شکل خواهد گرفت، کفه ترازو را به نفع فلسطینیها سنگین میکند. مسلماً در نظام در حال شکلگیری جهانی، دیگر اسرائیل یک موجودیت قابل دفاع نخواهد بود.
تأثیر فلسطین بر شکلگیری نظام آینده جهانی
پیوستن دولتها، نهضتها و جنبشها، سازمانهای غیردولتی و مجامع علمی ـ دانشگاهی به موضوع فلسطین نشان داد که این سرزمین تأثیری جهانی و فراگیر دارد. کمااینکه آمریکاییها و رژیم صهیونیستی و پیش از اینها انگلیس و فرانسه با تلاش پیگیرانه در جهت تصرف این سرزمین و تغییر هویت و نام آن گام برداشتند. در اسناد آنان آمده است که تأسیس اسرائیل تضمینکننده سلطه دولتهای غربی بر قاره آسیا خواهد بود. بن گوریون نخستوزیر رژیم صهیونیستی در سالهای آغازین دهه 1950 / 1330 گفته بود «ما اینجا هستیم تا غرب از این طریق به تضمین لازم برای سلطه بر مناطق حساس قاره آسیا برسد.» نظریه از نیل تا فرات هم که خیلیها گمان کردهاند یک راهبرد اسرائیلی است، یک راهبرد انگلیسی و بلکه اروپایی است که در خلال مذاکرات میان وزرای خارجه انگلیس و فرانسه در وین رد و بدل شده است.
اینها از نقش این سرزمین ـ که در طول چند هزار سال همواره «نقطه تلاقی تمدنهای معنوی» بوده ـ در تحولات کلان جهانی حکایت میکند. تاریخ این سرزمین از دیرباز گواه جنگهایی است که قدرتهای وقت جهانی برای تسلط بر آن به کشتار مسیحیان و مسلمانان ساکن در این سرزمین روی آورده و آنگونه که «شکیب ارسلان» در کتاب «تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا» به نقل از گزارش سر فرماندهی رومی در گزارش به کنستانتین امپراتور روم نوشته است «جوی خون را به چشم دیده و اسبانی که در خون مسیحیان شنا میکردهاند» و این جنگها ضمن آنکه قابل توجیه نیست، اما از جایگاه ویژه فلسطین در همه دورهها حکایت میکند.
الان فلسطین به یک جبهه جهانی از غرب چین تا شرق آمریکا و از غرب اندونزی تا شرق ونزوئلا و از ولگا در شمال تا بابالمندب در جنوب تبدیل شده و پیروان ادیان مختلف را در حمایت از خود برانگیخته است. یک آمار بیانگر آن است که بیش از 30 درصد از دانشجویان شرکتکننده در راهپیماییهای حمایت از مردم غزه در دانشگاههای آمریکا، جوانان یهودی هستند! فلسطین نژادهای مختلف آریایی و سامی را در صف حمایت از غزه قرار داده و سنی سوری تا شیعه لبنانی و یمنی را پای کار فلسطین آورده است! آیا در این زمانه، جبهه دیگری را با این مختصات میشناسیم؟ این نقش منحصر به فرد فلسطین در تحولات جهانی است و استکبار غرب و نظام سلطه دقیقاً به همین دلیل در طول بیش از 100 سال گذشته از یک طرف برای محو فلسطین تلاش کرده و از سوی دیگر پیوسته در صدد خارج کردن پرچم فلسطین از دستان حمایتگر مسلمانان و در دهههای اخیر، ایران اسلامی برآمده است. غربیها به خوبی میدانستند بدون جدا کردن فلسطین از ایران، امکان منزوی کردن جمهوری اسلامی و قطع مناسبات خارجی آن وجود ندارد.
فلسطین و تحولات آن سبب شد تا 22 کشور عرب و 57 کشور اسلامی علیرغم پیوندهای تاریخی که با آمریکا و انگلیس و بعضاً با رژیم اسرائیل داشتند، از حضور در سر قرارهای غربی خودداری کنند. هر چند انتظار درست از کشورهای عربی و اسلامی این است که برای حمایت از فلسطینیها وارد میدان عمل شوند اما همین مقداری که آمریکا و اسرائیل در این جنگ نتوانستند از ظرفیت این دو جبهه به نفع خود استفاده کنند، یک موفقیت بزرگ برای مقاومت فلسطین به حساب میآید. اینکه فلسطین نگذاشت جلسات شورای امنیت سازمان ملل به جلسات دفاع از اسرائیل تبدیل شود و کار را به جایی رساند که پس از اولین رأی مخالف به قطعنامههای آتشبس جنگ غزه، انگلیس به وادی دادن رأی ممتنع و فرانسه به وادی دادن رأی موافق تغییر جهت دهند، یک موفقیت مهم برای فلسطینیها میباشد. بنابراین آنچه از روند کنونی جهان درمییابیم این است که برخلاف آنچه تصور میشد، سرزمین فلسطین یک محدوده ارضی 28800 کیلومتر مربعی به اندازه یکی از جزایر اقیانوس اطلس نیست، محدوده ارضی آن همه جهان اعم از جهان مسیحی و مسلمان است. در واقع تحولات ماههای اخیر و پیامدهای جنگ غزه در غرب نشان داد، همانطور که جوزف بورل رئیس سیاست خارجی اتحادیه هم گفت، تحول اساسی به وقوع پیوسته است. حمایت از فلسطین در قلب مهمترین و دولتیترین دانشگاههای آمریکا، یکی از نشانههای واضح ظهور این نظام جدید است.
بازدیدها: 0