عبرت گرفتن از تاریخ
در مورد تاریخ امیر المومنین علیه السلام و تاریخ امام حسن مجتبی علیه السلام و تاریخ امام حسین علیه السلام کتاب بخوانید و مطالعه کنید چرا که مطالب نابی در آن است هم درس و هم عبرت های متعدد و مواردی بوده که انسان ها به ذلت مبتلا شدند که انسان با عبرت گرفتن از آن ها می تواند دیگر در این فضا ها قرار نگیرد و مواردی هم بوده که افراد عاقبت بخیر شدند و انسان با درس گرفتن از آن ها می تواند در همین راستا سلوک بکند، تاریخ امام حسن مجتبی علیه السلام بسیار در این دوره برای ما مهم است که سرمان کلاه برود خصوصأ در این انتخابات
سه سوال مهم درباره ی سیاست امام حسن علیه السلام مطرح است:
1- چرا امام حسن علیه السلام صلح کرد؟
2- مگر بعد از امیرالمومنین علیه السلام مردم با امام حسن علیه السلام بیعت نکردند، پس چرا امام حسن علیه السلام صلح کرد؟
3- امام در نهایت به شهادت می رسیدند، پس چرا نجنگیدند و کاری که امام حسین علیه السلام انجام دادند را ایشان انجام نداد؟
برای پاسخ به این سوالات ،سه مقدمه وجود دارد:
1- حضرت عباس علیه السلام در شجاعت، شاگرد مکتب امام حسن مجتبی علیه السلام است، تصور نکنید ایشان در شجاعت کم دارد خیر اینطور نیست به ویژه در دو جنگ صفین و جمل که حضور امام حسن مجتبی علیه السلام و بخشش حضرت عجیب است و اگر دقت بکنید می بینید امیرالمومنین علیه السلام در صفین فرمودند: من از جان او می ترسم، بی پروا و بدون ترس و شجاع به قلب دشمن می زدند. در جنگ جمل بیرق جنگ را امیرالمومنین علیه السلام به محمد حنفیه دادند و محمد حنفیه کم آورد و بیرق را به دست امام حسن علیه السلام داد.
2- امام حسن علیه السلام صلح کردند ولی سکوت نکردند. کافر ذِمی دین ما را قبول ندارد و سکوت کرده و در کلیسا و در خلوت خود زندگی میکند، اما کافر حَربی کسی است که دنبال فرصت می گردد که لطمه به بدنه ی دین وارد کند که حکم او اعدام است. امام حسن مجتبی در مقابل معاویه سکوت نکردند چون او کافر حربی بود و به دنبال فرصت می گشت که به دین ضربه بزند بنا به این دلیل به بهانه های مختلف با حضرت مناظره کرد. قرآن می فرماید: أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم1 محمّد (صلی الله علیه و اله و سلم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند
امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه و عمروعاص و مروان حکم خبیث مناظره کرد، امام حسن علیه السلام در مقابل معاویه ایستادند و گفتند: فکر نکن من با تو صلح کردم یعنی از تو می ترسیدم بلکه من با تو کنار آمدم چون صلاح امت در این است.
3- برای پیشبرد اهداف دین گاهی انسان متوسل به جنگ می شود و گاهی متوسل به صلح. همانطور که پیامبر صلی الله علیه و آله با اهل مکه صلح حدیبیه کردند اما به معنای امتیاز دادن به آن ها نبود، اصلأ واژه ی برد- برد بسیار غلط است در سیره ی عملی ائمه علیه السلام .
امام حسین علیه السلام با عمرسعد گفتگو کردند و گفتند: به آن چیزی که به تو وعده داده اند (پادشاهی ری) نخواهی رسید. آیا واقعأ اسم این مذاکره است؟ بر اساس قواعد دینی ما اسم این کار امر به معروف و نهی از منکر است، امام حسین علیه السلام نمی خواهد دست عمرسعد به خون امام آغشته شود و دامن گیر جامعه ی دینی شود.
جواب سوال اول: امام حسن مجتبی علیه السلام صلح نکردند بلکه حضرت را مجبور به صلح کردند، اطراف امام را افراد بی بصیرتی فرا گرفته بودند که با وجود اینکه امام را وادار به صلح کردند از ایشان توضیح می خواهند که چرا صلح کردی؟ امام حسن بسیار مظلوم و غریب است و لذا باید بر ایشان بیشتر گریه کرد چرا که همسرش به او زهر خوراند. اسلام دشمن قسم خورده ای دارد به نام امپراطوری روم شرقی که دنبال فرصت بود تا زهر خود را بریزد،همان زمانیکه امام حسن علیه السلام با معاویه می جنگید، امپراطوری روم شرقی آمد و بعضی روستا ها و بلاد مسلمین را گرفت و قتل عام کرد فقط بخاطر کینه ای که از امام علی علیه السلام داشتند.
جواب سوال دوم: مردم بی معرفت زمان امام حسن مجتبی علیه السلام در مقابل حضرت ایستادند و مشت گره کردند، آقا فرمود: بجنگم؟ گفتند: نه حسن خسته شدیم و می خواهیم باقی باشیم.
امریکایی ها به این نتیجه رسیدند سیاستمداری که ایران دارد را احدی ندارد چون از قبل تخمین زد که چه کسی قرار است رئیس جمهور شود.
جواب سوال سوم: امام حسن مجتبی علیه السلام به مردم فرمودند: معاویه به قول خود عمل نمی کند. اگر امام با او صلح نمی کردند همین یارانی که خنجر به ران حضرت فرو کردند ایشان را تحویل معاویه می دادند.
منبع:وارث
بازدیدها: 148