حداکثرها و حداقلهای ایران و آمریکا در وین
هیات:
دور هشتم مذاکرات وین به پایان رسید. این مذاکرات نزدیک به یک سال به درازا کشید. این مذاکرات، مذاکرات دوره بایدن به حساب میآید. هر چند دولت آمریکا به دلیل خارج شدن از برجام در این دور از مذاکرات حضور مستقیم نداشت اما به هر حال یکی از دو موضوع این دور از مذاکرات، «بازگشت آمریکا به برجام» بود. مذاکرات دوره بایدن در ماههای پایانی دولت روحانی و در ماههای آغازین دولت رئیسی صورت گرفت و به همین جهت شاهد وقفهای چهارماهه در مذاکرات بودیم.
آمریکاییها در این دوره از مذاکرات ناگزیر بودند حرفهای خود را از طریق سه کشور اروپایی عضو 1+4 به گوش ایران برسانند، کما اینکه ایران هم حرف های خود را از طریق چین، روسیه و نماینده اتحادیه اروپا به گوش طرف آمریکایی میرساند.
«عدم مذاکره مستقیم» تاکتیک ایران در برابر اقدام رئیسجمهور سابق آمریکا در «پاره کردن برجام» بود. از نظر ایران، آمریکا نمیتواند در حالی که امضای خود را پس گرفته و به اقدامات ضدایرانی برخلاف برجام شدت داده است، در گروه مذاکرهکننده حضور داشته باشد. به عبارت دیگر ایران میخواست آمریکا هزینهای بپردازد، خواه این هزینه مادی باشد یعنی انجام تعهدات معطل مانده در برجام و خواه این هزینه روانی باشد یعنی تحقیر آمریکا. آمریکا در حین مذاکرات تلاش زیادی کرد تا بدون آنکه هزینهای بپردازد، مانع مذاکره را بردارد، اما به دلیل آنکه ایران روی موضع خود ایستاد، موفق نشد. این نکته را هم باید در نظر داشت که اساساً مذاکرات ایران با آمریکا چه به صورت دسته جمعی و چه به صورت دوجانبه، همواره خط قرمز جمهوری اسلامی بوده است که بنا به مصالحی این خط قرمز در مذاکرات هستهای کنار گذاشته شد و جمهوری اسلامی بابت آن هزینه حیثیتی پرداخت نمود. اقدام ایران در عدم مذاکره مستقیم با آمریکا در وین و نیز در عدم اجازه دادن به ورود این کشور در قالب 1+5، به نوعی بازسازی حیثیتی ایران و بازگشت به خطوط قرمز پیشین محسوب میشود.
حداکثرهای مذاکراتی ایران در وین
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد مذاکرات وین به مرور خواستههایی را مطرح کردند. یکی از این خواستهها اجرای قطعی مصوبه مجلس شورای اسلامی در مورد توقف گام به گام تعهدات برجامی ایران بود؛ خواسته دوم اجرای همه تعهدات آمریکا در برجام و به خصوص در دو زمینه رفع تحریم فروش نفت ایران و رفع تحریمهای بانکی بود. خواسته سوم راستیآزمایی رفع تحریمها بود. در این بین مقامات کشور روی «رفع همه تحریمها» تأکید میکردند که بعداً این «همه»، به «همه تحریمهای دوره ترامپ» تغییر کرد.
آمریکا در دورهای که ترامپ، این کشور را از برجام خارج کرد تا پایان دوره ریاستجمهوری سابق حدود 1500 تحریم را که شامل تحریم افراد و شرکتهای ایرانی یا شرکتها و افراد طرف قرارداد با ایران بود را به تصویب رسانده و اجرایی کرد. این تحریمها اگرچه با سرسختی به اجرا گذاشته شدند، هیچگاه از پشتوانه حقوقی یا از پشتوانه بینالمللی برخوردار نشد و حتی مقامات ارشد سازمان ملل آن را غیرقانونی و غیراخلاقی معرفی کردند. به همین جهت پافشاری ایران بر رفع این تحریمها، در سطح بینالمللی مقبول بود و ایران به راحتی توانست یک اجماع علیه آمریکا حول این موضوع پدید آورد که یک مورد آن مخالفت قاطبه اعضای شورای امنیت سازمان ملل با درخواست آمریکا از این شورا برای متهم کردن ایران به نقض تعهدات هستهای خود بود. بنابراین درست است که در یک سال اخیر ما نتوانستیم اروپا را برای عمل به تعهدات خود متقاعد نماییم، اما توانستیم در حوزره ادبیات و رسانه آنان را مهار کرده و مانع احیاء دوباره جبهه مشترک اروپا ـ آمریکا علیه خود شویم.
در واقع خواستههای حداکثری ایران در فضای انزوای آمریکا امکان تحقق داشت. از این رو ایران سعی کرد آمریکا را پشت در مذاکرات نگه دارد. این فضا به ایران کمک میکرد تا خواستههای خود را پیش ببرد. یکی از موارد موردنظر ایران در دوره آقای رئیسی اصلاح روند طی شده اواخر دوره ریاستجمهوری حسن روحانی بود که تیم جدید ایران در نهایت توانست تعداد موارد اعتراضی خود در متنهای به پایان رسیده وین را از 7 مورد به بیش از 30 مورد افزایش دهد. ایران همچنین موفق شد بیانیه مشترک وزرای امور خارجه کشورهای 1+4 و ایران که در آن به موافقت ایران با مذاکره پیرامون مسائل نظامی و منطقهای تصریح شده بود را از دستور کار خارج نماید.
خواسته ایران درمورد راستیآزمایی، برای آمریکاییها یک موضوع به شدت دشوار بود. آمریکا تاکنون به هیچ کشوری تعهدی نسپرده که من ضرورتاً چه کاری انجام میدهم و یا باید چه کاری انجام دهم. آمریکاییها تاکنون هر چه خواستهاند کردهاند و هیچگاه خود را در جایگاه پاسخ قرار ندادهاند. اصولاً به همین دلیل آمریکاییها هر جا پا بگذارند، یکی از دو مطالبهای که مطرح میکنند، حق قضاوت کنسولی ـ کاپیتولاسیون ـ است. به همین جهت هیأت آمریکا که به ژنو آمده بود، به عدم امکان سپردن تعهد اخلاقی برای عمل به تعهدات، تأکید میکرد و مقامات دولت بایدن پی در پی از عدم امکان سپردن تعهد با توجه به سیال بودن وضع سیاسی و حاکمیتی آمریکا، خبر دادند.
خواسته حداقلی ایران
خواسته حداقلی ایران، باز شدن راه برای صادرات نفت و بازگشت پول آن بود. اگر ایران میتوانست به حدی از اطمینان برسد که صادرات نفت خود را حتی نه در سقف مجوز و بلکه سقف سهمیه اوپک انجام دهد، ورقه مذاکرات را امضا میکرد. از نظر ایران، بازشدن راه صادرات نفت ایران و باز شدن راه برگشت پولهای ایران ولو برای چند ماه اتفاق بیفتد، عملاً موضوع تحریمهای ایران بلااثر و پس از آن بازگرداندن تحریمها ـ با آن شدت ـ برای آمریکا دشوار میشود. بر همین اساس ایران همزمان با مذاکرات وین، در مذاکره با طرفهای مختلف و به ویژه روسیه و چین درصدد برآمد، به تضمینهای فرابرجامی برای صادرات نفت و تأمین ارز دست پیدا کند که تا حد زیادی موفق هم شد. براساس آخرین خبرها، صادرات نفت و میعانات ایران به مرز 00/200/1 بشکه در روز رسیده است که با احتساب قیمت 85 دلار برای هر بشکه نفت اوپک، در یک سال بیش از 37 میلیاراد دلار نصیب ایران میکند که با توجه به سهم حدود 60 درصدی صادرات غیرنفتی ایران، درآمدهای ارزی سال جاری ایران به 70 میلیارد دلار میرسد. این میتواند بعد از سالیان رکود به یک جهش تبدیل شود. کما اینکه ایران برای بازگرداندن حدود 12 میلیارد دلار از پولهای بلوکه شده خود به کشورهای آسیای شرقی، فشار زیادی وارد کرده است.
در واقع ایران در «خواسته حداقلی» تلاش میکند تا بیاثر بودن تحریمها را به اثبات برساند که این ضمن آنکه وجهه جمهوری اسلامی را در میان مردم خود بهبود میبخشد در همان حال، گریزگاههای تحریمی را برای طرفهای تجاری ایران افزایش میدهد.
به این نکته باید توجه داشت که در یک دهه اخیر، «تحریم» یکی از دو مهمترین مشکل ایران بوده و توانسته به طور نسبی شکافی میان دولت و مردم پدید آورد که آثار آن را در دو انتخابات اخیر مشاهده کردیم. تحریمها برای ایران دو اثر اقتصادی و روانی داشتهاند. اثر اقتصادی آن کوچک شدن ظرفیت اقتصادی کشور بوده و اثر روانی آن به شدت دیدن سختیها از سوی مردم بوده است و این دو موضوع بود که هر اقدام کنترلکننده اقتصادی در داخل کشور را با ناکامی مواجه نمود. دولت آقای رئیسی با هدف کم کردن تأثیر تحریمها، برنامههای عاجلی را در سطح داخلی و منطقهای به اجرا گذاشت که اگرچه چشمانداز اقتصادی کشور را تا حد زیادی بهبود بخشید، اما به دلیل زود بودن، هنوز نتوانسته است، به نوسانات نرخ ارز و افزایش قیمت کالاها در کشور خاتمه دهد.
خواسته حداکثری آمریکا
آمریکاییها به «تحریم»ها به عنوان مهمترین ابزار تضعیف و کنترل مخالفان خود نگاه میکنند و چون در عرصه سیاست و حکمرانی، «اخلاقی» عمل نمیکنند و چندان به قضاوت افکار عمومی درباره خود توجه ندارند، دائماً بر دایره تحریمهای خود میافزایند. آنان به خصوص در مواجهه با جمهوری اسلامی از تحریمها نه صرفاً به مثابه ابزار و تاکتیک بلکه به مثابه راهبرد استفاده کردند و تحریم به مرور به تنها ابزار مواجهه آمریکا با ایران تبدیل گردید. به همین جهت اساساً در سیستم سیاسی و مالی آمریکا، اداراتی ـ از جمله اداره تحت ریاست «ریچارد نفیو» در وزارت خزانهداری آمریکا ـ پدید آمدند تا تحریمها را با دقت و در زمانی طولانیمدت، پیگیری نمایند.
آمریکاییها براساس فرمول «نان و توان»، درصدد کوچک کردن سفره ایران برآمدند، با این هدف که بتوانند بر توان ایران تأثیرات جدی بگذارند و به همین جهت آمریکا هر بار فشار تحریمها را افزایش داد به فاصله کوتاهی به ارزیابی تأثیر آن نشست و هر بار نا امیدانه گفت، تحریمها در عمل نتوانستهاند کمکی به استراتژی تسلیم ایران نمایند و لذا در پایان هر ارزیابی نا امیدانه، یک بار دیگر «افزایش تحریمها» علیه ایران مورد تأکید قرار گرفته است. در همین روزهای اخیر به محض آنکه تصویری از توافق میان ایران و 1+4 ـ که ترجمه آن توافق ایران و آمریکا بود ـ پدید آمد، کنگره آمریکا که ترکیب نمایندگان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه است، طی نامهای نگرانی خود را از احتمال کاهش اقدامات تحریمی علیه ایران ابراز داشته و اجرای هر گونه توافقی در وین از سوی دولت آمریکا را منوط به تصویب آن در کنگره دانست. این موضوع هم نشان میدهد «تحریم ایران» یک تاکتیک یا یک ابزار نیست، خود استراتژی است و در ردیف مسایل درجه اول آمریکا قرار دارد.
آمریکا اما نمیتواند در عمل خواسته حداکثری خود را پیش ببرد. چرا که تحریم مقولهای است که موفقیت آن به همراهی دیگران بستگی دارد و کشورهای دنیا که در خصومت میان آمریکا و ایران، برای خود منفعتی نمیبینند، تا مدت زمان زیادی با تحریمها همراه نمیشوند. حصول این موضوع بخصوص در فضای منازعات پرشدت میان آمریکا و بسیاری از کشورهای قدرتمند عرصه بینالملل، برای ایالات متحده سختتر است. از سوی دیگر تحریمهای حداکثری نیاز به «همکاریهای حداکثری» دارد و آمریکا قادر نیست تعداد زیادی از کشورها را برای همکاریهای حداکثری پای کار بیاورد و لذا خود به خود دوره تحریمهای حداکثری نمیتواند طولانی مدت باشد. این موضوع خود به خود آمریکا را در مواجهه با ایران، از موضع حداکثری به موضع حداقلی منتقل میکند.
خواستههای حداقلی آمریکا
خواستههای حداقلی آمریکا ناظر به روند هستهای ایران است، آمریکا در شرایط خواستههای حداکثری، «قدرت ایران» را به طور مطلق نشانه رفته و در شرایط خواستههای حداقلی، لاجرم «بخشی از قدرت ایران» را میتواند مورد هدف قرار دهد. در شرایط فعلی که امید چندانی به وادارشدن ایران به پذیرش مذاکرات نظامی و یا مذاکرات منطقهای وجود ندارد، آمریکا فشار خود را روی وضع هستهای ایران متمرکز کرده است. آمریکا میگوید دوره توافق که به مرور به پایان رسیده و در سال 2030 به صفر میرسد، باید تمدید گردد. آمریکا میگوید دوره تن دادن ایران به اجرای پروتکل الحاقی که به زودی به پایان میرسد و همین الان هم با مصوبه مجلس شورای اسلامی، کنار گذاشته شده است، باید تمدید شود. آمریکا میگوید باید آزادی مطلق آژانس بینالمللی انرژی هستهای در نظارت بر تأسیسات اتمی ایران بازگردد، تا مأموران این سازمان به واقع جاسوسی بتوانند هر وقت که بخواهند و به طور سرزده ـ بیخبر ـ روند فعالیت هستهای ایران را کنترل نمایند. این فعالیت در سالهای اخیر مورد اعتراض ایران قرار گرفته و انفجار در تأسیسات کرج و انفجار در تونل هستهای نطنز، مأموران آژانس را زیرسؤال برده است. آمریکاییها گمان میکنند می توانند از طریق بازرسیهای نابهنگام، نه تنها امکانات هستهای ایران را کنترل کنند، بلکه راههای آسیب زدن به آن را پیدا نموده و به سازمانهای عملیاتی اطلاع دهند.
آمریکا در خواستههای حداقلی دنبال متوقف کردن روند «تحقیق و توسعه» (R&D)فعالیت هستهای ایران است و از این جهت در مذاکرات وین دائماً روی این موضوع که وقت تنگ است، تأکید میکرد و در هر دور مذاکره، تاریخی را برای پایان مذاکرات اعلام میکرد. آمریکا در این روند میخواهد مطمئن شود که روند تحصیلات علمی ایران در عرصه انرژی هستهای متوقف شده است و به همین جهت اقدامات اخیر ایران در تولید صفحه سوخت را به عنوان اقدامی غیرصلحآمیز ارزیابی نمود و ایران را به ترک وین تهدید نمود. آمریکا در این صحنه با یک موضوع دیگر هم مواجه است؛ مذاکرات هستهای و سپس توافق ایران با متوقف کردن فعالیت خود در این زمینه، تنها دستاورد آمریکا در 43 سال مواجهه با جمهوری اسلامی است و این از آنجا که در دوره ریاستجمهوری دموکراتها اتفاق افتاده، برای دولت بایدن از اهمیت ویژهای برخوردار است. به همین جهت دولت بایدن روی بازگرداندن آمریکا به توافق و اجرایی کردن برجام مانور زیادی کرد، هر چند وقتی به قدرت رسید، آن را به حاشیه برد. بنابراین حفظ برجام برای آمریکا موضوعیت دارد و این یکی از دلایلی است که آمریکا به خواستههای حداقلی کشیده شده است.
نتیجه بحث
مذکرات وین، به صورت میلیمتری پیش رفته و این خود حکایت از عمق بیاعتمادی دو طرف نسبت به یکدیگر میکند. توافقات اولیه بازخوانی شدهاند و موارد تحفظ ایران به حدود چهار برابر افزایش یافته است. در عین حال هنوز هیچکس نمیداند چه زمانی توافق نهایی به دست میآید. تقریباً همه میگویند این توافق نزدیک است اما هیچکس نمیداند معنی این نزدیک بودن چیست؟
آنچه مسلم است در این مذاکرات، «توافق حداکثری» روی نخواهد داد و به عبارتی اتفاق مهمی نخواهد افتاد. این مذاکرات و توافق ناشی از آن و سندی که تنظیم خواهد شد، نه خواستههای حداکثری ما و نه خواستههای حداکثری آمریکا و اروپا را تأمین خواهد کرد. ما به خواستههای حداقلی و آمریکا و اروپا هم به خواستههای حداقلی میرسند و هر دو طرف هم برای تأمین خواستههای حداقلی خود، هزینههای حداقلی پرداخت خواهند کرد. آمریکا علیالقاعده فروش نفت ایران را در سقف حدود یک میلیون میپذیرد و بازگشت کالایی ـ تهاتری ـ وجوه آن را هم خواهد پذیرفت؛ اما تحریمهای به قول خودش قرمز و زرد ایران را برنمیدارد و لذا تحریمها یک سره از بین نمیروند و راه تنفسی بانکهای ایران هم کاملا باز نخواهد شد. برخلاف گذشته، قاعدتاً ذخایر 20 و 60 درصد از ایران خارج نخواهد شد و حجم فعلی این ذخایر فریز ـ متوقف ـ میشوند تا وقتی که دوباره اتفاقی نظیر خارج شدن آمریکا از برجام روی دهد.
بازدیدها: 0