حضرت صادق داستانهای پیامبر اکرم (عليه السلام) فرمود: عده اى از انصار خدمت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده پس از سلام عرض كردند يا رسول الله حاجتى داريم . فرمود: چيست حاجت شما. گفتند درخواست بزرگى است. فرمود: هر چه هست بگوئيد.
گفتند مى خواهيم براى ما بهشت را ضمانت بفرمائيد. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) سر به زير انداخت و يا چيزى بر روى زمين مى كشيد پس از لحظه اى سر بر داشته فرمود: ضمانت مى كنم به شرط اينكه از احدى چيزى نخواهيد و سؤ ال نكنيد. پس از اين شرط خود را مقيد نمودند كه سؤ ال نكنند به طورى كه در مسافرت هنگام سوارى اگر شلاق يكى از آنها مى افتاد از ترس سؤ ال و درخواست، به كسى نمى گفت آن را بدهد. پياده مى شد و برمى داشت حتى بر سر سفره آب مى خواست يك نفر از او نزديك تر به آب بود نمى گفت آب را بده از جا حركت كرده آب مى خورد.
منبع : آگاه شویم،حسن امیدوار،جلد دهم.
بازدیدها: 185