حضرت زهرا سلام الله علیها در سنین شش سالگی، هفت سالگی بودند – اختلاف وجود دارد؛ چون در تاریخ ولادت آن حضرت سلام الله علیها، روایات مختلف است – که قضیه شعب ابی طالب پیش آمد، شعب ابی طالب، دوران بسیار سختی در تاریخ صدر اسلام است؛ یعنی دعوت پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم شروع شده بود، دعوت را علنی کرده بودند، بتدریج مردم مکه -بخصوص جوانان، بخصوص برده ها- به حضرت صلی الله علیه و اله و سلم می گرویدند؛ بزرگان طاغوت – مثل همان ابولهب و ابوجهل و دیگران – دیدند که هیچ چاره ای ندارند، جز این که پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم و همه مجموعه دور و برش را از مدینه اخراج کنند؛ همین کار را هم کردند. تعداد زیادی از این ها را که ده ها خانوار می شدند و شامل پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم و خویشاوندان پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم و خود ابی طالب- با این که ابی طالب هم جزو بزرگان بود – و بچه و بزرگ و کوچک می شدند، همه را از مکه بیرون کردند. این ها از مکه بیرون رفتند؛ اما کجا بروند؟ تصادفاً جناب ابی طالب، در گوشه ای از نزدیکی مکه – فرضاً چند کیلومتری مکه – در شکاف کوهی ملکی داشت؛ اسمش «شعب ابی طالب» بود. شعب، یعنی همین شکاف کوه، یک دره کوچک. ما مشهدی ها به این طور چیزی «بازه» می گوییم. اتفاقاً این از آن لغت های صحیح دقیقِ فارسیِ سره هم هست، که به لهجه محلی، روستایی ها به آن «بَزَه » می گویند؛ اما همان اصلش «بازه » است.
جناب ابی طالب یک بازه یا یک شعبی داشت؛ گفتند به آن جا برویم. حالا شما فکرش را بکنید، در مکه، روزها هوای گرم؛ شب ها بی نهایت سرد بود؛ یعنی وضعیتی غیر قابل تحمل. اینها سه سال در این بیابان ها زندگی کردند. چه قدر گرسنگی کشیدند، چه قدر سختی کشیدند. چه قدر محنت بردند، خدا می داند. یکی از دوره های سخت پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم، آن جا بود. پیامبر اکرمصلی الله علیه و اله و سلم در این دوران، مسئولیتش فقط مسئولیت رهبری به معنای اداره یک جمعیت نبود؛ باید می توانست از کار خودش پیش این هایی که دچار محنت شده اند، دفاع کند .
می دانید وقتی که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک رهبری جمع شده اند، همه از اوضاع راضی اند؛ می گویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به این وضع خوب آورد. وقتی سختی پیدا می شود، همه دچار تردید می شوند، می گویند ایشان ما را آوردند؛ ما که نمی خواستیم به این وضع دچار بشویم! البته ایمان های قوی می ایستند؛ اما بالاخره همه سختی ها به دوش پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم فشار می آورد. در همین اثنا، وقتی که نهایت شدت روحی برای پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم بود، جناب ابی طالب که پشتیبان پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم و امید او بود، و خدیجه کبری سلام الله علیها که او بزرگترین کمک روحی برای پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم بود، در ظرف یک هفته از دنیا رفتند؛ حادثه خیلی عجیبی است، یعنی پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم تنهای تنها شد .
من نمی دانم شما هیچ وقت رئیس یک مجموعه کاری بوده اید، تا بدانید معنای مسئولیت یک مجموعه چیست. در چنین شرایطی، انسان واقعاً بیچاره می شود. در این شرایط، نقش فاطمه زهرا سلام الله علیها را ببینید. آدم تاریخ را که نگاه می کند، این گونه موارد را در گوشه کنارها هم باید پیدا بکند؛ متأسفانه هیچ فصلی برای این طور چیزها باز نکرده اند.
فاطمه زهرا سلام الله علیها مثل یک مادر، مثل یک مشاور، مثل یک پرستار برای پیامبرصلی الله علیه و اله و سلم بوده است. آن جا بوده که گفتند فاطمه «امّ ابیها»؛ مادر پدرش است. این مربوط به آن وقت است؛ یعنی وقتی که یک دختر شش ساله، هفت ساله این طوری بوده است. البته در محیط های عربی و در محیط های گرم، دختران زودتر رشد جسمی و روحی می کنند؛ مثلاً به اندازه رشد یک دختر ده، دوازده ساله حالای ما. این، احساس مسئولیت است.
آیا این نمی تواند برای یک جوان الگو باشد، که نسبت به مسائل پیرامونی خودش زود احساس مسئولیت کند، زود احساس نشاط کند؟ آن سرمایه عظیم نشاطی که در وجود او هست، این ها را خرج کند، برای اینکه غبار کدورت و غم را از چهره پدری که حالا حدود مثلاً پنجاه سال از سنش می گذشته و تقریباً پیرمردی شده است، پاک کند. آیا این نمی تواند برای یک جوان الگو باشد؟ این خیلی مهم است
منبع : شبستان
بازدیدها: 123