دستاوردهای مقاومت ۴۰ ساله ایران در برابر فشارها و تهدیدهای آمریکا | رضا داوری
چکیده:
*پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز تحولات ژئوپلتیکی اساسی بود که ایران تحت سلطه و در اردوگاه غرب را، به سمت یک کشور مستقل و قدرتمند منطقهای به حرکت درآورد و پس از ۴۰ سال ایستادگی و مقاومت نه تنها به بازیگر اصلی منطقه تبدیل شده ایم بلکه در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت بین المللی هستیم.
*پیروزی انقلاب اسلامی با شعار « نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در ایران، ژئوپلتیک ایران را به طور کلی تغییر داد. انقلاب اسلامی با فروریختن رژیم فاسد، مستبد و وابسته پهلوی، ایران را از چنگال غرب و آمریکا خارج ساخت و به یک کشور مستقل با هویت اسلامی تبدیل نموده، با انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام مردم سالار در ایران، ژئوپلتیک این کشور در راستای تأمین منافع ملی، امنیت ملی و پیشبرد آرمان ها و اهداف انقلابی، متحول گردید.
*قدرتهای جهانی که با ظرفیتها و قابلیت های ژئوپلتیکی ایران آشنا بودند، از پیروزی انقلاب اسلامی به وحشت افتاده، تمام قوای خود را برای شکست این انقلاب و فرو ریختن نظام سیاسی دینی و انقلابی دینی و انقلابی برخاسته از آن بسیج کردند. قدرت های جهانی و خصوصاً دو ابرقدرت شرق و غرب، به خوبی دریافته بودند که جمهوری اسلامی با شعارهای آرمانگرایانه انقلابی در صورت تثبیت و تحکیم پایههای خود، با بهرهگیری از موقعیت ممتاز ژئوپلتیک ایران در منطقه راهبردی غرب آسیا، میتواند علاوه بر تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای تعیین کننده، به یک قدرت بین المللی تبدیل شود.
*بر هم خوردن موازنه قدرت به ضرر رژیم صهیونیستی در منطقه، از جمله عوامل دیگری بود که علاوه بر نگران ساختن صهیونیسم بین الملل، نگرانی حامیان این رژیم را به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی در ایران با شعارها، آرمان ها و اهداف ضداستکباری و ضدصهیونیستی به دنبال داشت. بر اساس چنین تحلیل ها و برآوردهای راهبردی بود که پس از انقلاب اسلامی، سیاست جهانی در راستای مقابله با انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی از سوی قدرتهای شرقی و غربی تنظیم شد و بر اساس این سیاست، توطئهها علیه ملت ایران، یکی پس از دیگری طراحی و به مرحله اجرا درآمد.
*اکنون و در دهه چهارم انقلاب اسلامی، به رغم توطئه ها و فتنه های گوناگون از سوی نظام سلطه و متحدینش علیه ملت ایران، جمهوری اسلامی به یک قدرت مؤثر و تعیین کننده منطقهای تبدیل شده است و روند تحولات جاری در منطقه، از آیندهای درخشان برای ایرانیان حکایت می کند؛ آیندهای که در آن تمدن نوین اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی شکل گرفته است. آیندهای که قطب قدرت جهان اسلام در یک نظام چندقطبی با محوریت جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده است.
*نتایج مقابله غرب به سرکردگی آمریکا حاصلی جز ناکامی، بی حیثیتی، افول قدرت، برانگیختن نفرت جهانی، ناتوانی و شکست نبود. اما ملت مسلمان ایران نتایج این ایستادگی و مقاومت خود را در موارد بسیاری مشاهده کرد که مهمترین آنها عبارتند از:
الف) ماندگاری معجزه آسا و رسیدن به سن چهل سالگی و در حال عبور از این مرحله حساس تاریخی و پا نهادن به آستانه ۵۰ ساله تمدن نوین ایرانی – اسلامی.
ب) عبور از همه موانع و چالش هایی که دشمنان داخلی و خارجی آن را ایجاد کرده اند.
ج) رسیدن به نقطه آسیب ناپذیری که امکان تقابل مستقیم را از دشمنان سلب کرده است.
د) دستیابی به پیشرفت های غیرقابل مقایسه با ابتدای پیروزی انقلاب در همه عرصه ها
*«نظم جدید جهانی در حال شکلگیری است، اما برخی این واقعیت را درک نکرده و هنوز معتقدند باید تسلیم غرب شد.» این عبارت و گزاره راهبردی، بخشی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری در روز پنجشنبه سیزدهم شهریور است. مقام معظم رهبری در این دیدار، با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی از مهمترین عناصر به چالش کشیده شدن پایههای نظم جهانی بود، فرمودند: «کشور باید قوی باشد تا در پدید آوردن نظم جدید جهانی ایفای نقش کند.»
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷ آغاز تقابل ایران به عنوان کشوری مستقل و الهام بخش با ایالات متحده آمریکا بود. کارشناسان علوم سیاسی، انقلاب اسلامی را انقلابی دوگانه یا دووجهی معرفی می کنند زیرا علاوه بر اینکه انقلابی علیه وابستگی، استبداد و فساد سیستماتیک داخلی بود و توانست رژیم شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله را سرنگون کند، انقلابی علیه نفوذ، دخالت و استعمار خارجی یا به تعبیر دیگر، وابستگی خارجی نیز بود.
بر این اساس حضرت امام خمینی(ره) هنگام ورود به کشور در سال ۵۷ در مصاحبهای فرمودند که اگرچه بیرون راندن شاه از کشور کار بزرگی است، اما بزرگتر از آن، قطع نفوذ خارجی است. درواقع، انقلاب اسلامی، به عنوان انقلابی بزرگ درصدد بود تا روند تحولات جامعه ایران را در تمام ابعاد دگرگون کند. به بیان دیگر، «شعار مرگ بر آمریکا»ی مردم ایران نشان میداد که روند حرکت تاریخ در ایران از این پس تغییر خواهد کرد و دیگر خبری از ایران تحت سلطه و نفوذی که آمریکا بخواهد بر آن حکمرانی کند، نیست.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز تحولات ژئوپلتیکی اساسی بود که ایران تحت سلطه و در اردوگاه غرب را، به سمت یک کشور مستقل و قدرتمند منطقهای به حرکت درآورد و پس از ۴۰ سال ایستادگی و مقاومت نه تنها به بازیگر اصلی منطقه تبدیل شده ایم بلکه در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت بین المللی هستیم.
نتایج مقابله غرب به سرکردگی آمریکا حاصلی جز ناکامی، بی حیثیتی، افول قدرت، برانگیختن نفرت جهانی، ناتوانی و شکست نبود. اما ملت مسلمان ایران نتایج این ایستادگی و مقاومت خود را در موارد بسیاری مشاهده کرد که مهمترین آنها عبارتند از:
الف) ماندگاری معجزه آسا و رسیدن به سن چهل سالگی و در حال عبور از این مرحله حساس تاریخی و پا نهادن به آستانه ۵۰ ساله تمدن نوین ایرانی – اسلامی.
ب) عبور از همه موانع و چالش هایی که دشمنان داخلی و خارجی آن را ایجاد کرده اند.
ج) رسیدن به نقطه آسیب ناپذیری که امکان تقابل مستقیم را از دشمنان سلب کرده است.
د) دستیابی به پیشرفت های غیرقابل مقایسه با ابتدای پیروزی انقلاب در همه عرصه ها.
موقعیت ژئوپلتیکی ایران قبل از انقلاب اسلامی
برای دست یافتن به درک درستی از موقعیت ژئوپلتیکی ایران در دوران قبل از انقلاب اسلامی، توجه به موقعیت راهبردی خاورمیانه یا منطقه غرب آسیا ضروری است. خاورمیانه اصطلاحی است که به وسیله انگلیسی ها بعد از جنگ جهانی دوم رواج یافت و شامل منطقهای میشود که از نظر استراتژیکی و ژئوپلتیکی دارای اهمیت فراوان است و شامل کشورهای ترکیه، ایران، عراق، سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، مصر، سودان و کشورهای شبه جزیره عربستان می باشد. در برخی از منابع، کشورهای پاکستان و افغانستان را نیز اصطلاح خاورمیانه در بر میگیرد. این منطقه که بهترین عنوان برای آن، «غرب آسیا» می باشد، از جهات گوناگون مهم است و در نظام جهانی و سیاست های جهانی، از جایگاه ویژهای برخوردار می باشد. اهمیت این منطقه به دلایل زیر است:
الف- از نظر جغرافیایی؛ غرب آسیا، سه قاره مهم آسیا، اروپا و آفریقا را به یکدیگر پیوند می دهد. آبراه های مهم خلیج فارس، دریای عمان، دریای عرب، دریای سرخ و مدیترانه در این منطقه است. تنگه های مهم و استراتژیکی مانند تنگه هرمز، جبل الطارق، بسفر، داردانل و باب المندب در این منطقه است. این آبراه ها و تنگه ها، نقش مهمی در اقتصاد و تجارت جهانی ایفا میکنند.
ب- از نظر جمعیتی؛ از نظر جمعیتی در غرب آسیا حدود ۶/۵ % جمعیت جهان زندگی می کنند. سه کشور ایران، ترکیه و مصر، حدود ۵۰ درصد جمعیت غرب آسیا را در خود جای داده اند. ۵۰ درصد جمعیت این منطقه جوان و زیر بیست سال می باشند.
ج- از نظر مذهبی؛ غرب آسیا مظهر و جایگاه پیدایی و رشد سه دین مهم اسلام، مسیحیت و یهودیت است. اکنون ۹۳ درصد مردم این منطقه مسلمان، کمتر از ۳ درصد مسیحی و کمتر از ۲ درصد یهودی هستند. ده درصد جمعیت این منطقه را شیعیان تشکیل می دهند. بیت المقدس برای پیروان هر سه دین یاد شده از اهمیت برخوردار بوده و دارای قداست است. کعبه، مسجد الحرام، مسجد النبی و عتبات عالیات به این منطقه اهمیت بالایی داده است.
د- از نظر اقتصادی؛ غرب آسیا و به ویژه خلیج فارس، محل اصلی ذخایر نفت و گاز جهان است. خلیج فارس از روزگاران گذشته، یکی از مراکز مهم تجاری دنیا محسوب می شده، لکن در دهه های اخیر با توجه به نقش انرژی در صنعت از یک سو و انباشت انرژی در خلیج فارس از دیگر سو، این منطقه بیش از پیش مورد توجه قدرتهای جهانی قرار گرفته است.
ایران در این منطقه راهبردی از جهان، دارای یک دوره حاکمیت تاریخی بوده است. حاکمیت تاریخی ایرانیان بر خلیج فارس به زمان های بسیار دور برمیگردد. بعد از اسلام نیز ایرانیان ادارهکنندگان اصلی امور دریانوردی بین خلیج فارس و چین بودند و به همین دلیل از این طریق، اسلام به چین راه یافت و در این مسیر گروهی در کشورهای هند، مالزی، اندونزی و تایلند به اسلام گرویدند.
با ورود پرتغالی ها به خلیج فارس در سال ۱۵۰۶ میلادی و متعاقب آن دیگر کشورهای اروپایی به خلیج فارس، نفوذ بیگانگان در این منطقه آغاز گردید و از پیامدهای این نفوذ، پایان یافتن دوران برتری ایران در منطقه بود. در اواسط دوران صفویه، انگلیسی ها در ایران نفوذ کردند و در عصر قاجار، ایران عرصه تاخت و تاز بیگانگان گشت و در دوران رژیم پهلوی، و به ویژه در دوران پهلوی دوم، ایران در اردوگاه غرب و تحت سلطه کامل آمریکا قرار گرفت.
در این دوران ژئوپلتیک ایران، تأمین کننده منافع بلوک غرب و آمریکا در برابر بلوک شرق بود و رژیم پهلوی، نقش ژاندارمی خلیج فارس را بر اساس سیاست دو ستونی «نیکسون» رئیس جمهور آمریکا پذیرفته بود. در یک دوره طولانی، منافع موقعیت ژئوپلتیکی ایران، نه برای ملت ایران، بلکه برای بیگانگان بود.
ایران در این دوره، متحد رژیم صهیونیستی بود و به عضویت پیمانهایی چون سنتو در راستای تأمین منافع غرب و مقابله با نفوذ کمونیسم در آمده بود. در این دوره استقلال ایران مخدوش و عزت ایرانیان پایمال شده بود. به عبارت دیگر در چندین دهه منتهی به انقلاب اسلامی، ژئوپلتیک ممتاز ایران به دلیل سیاست قدرت های جهانی از یک طرف، و حاکمیت رژیم های فاسد دیکتاتور و وابسته به بیگانه در ایران از طرف دیگر، نه تنها نفعی برای مردم ایران نداشت، بلکه منشأ مشکلات فراوانی برای ایرانیان نیز شده بود.
ژئوپلتیک ایران بعد از انقلاب اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی با شعار « نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در ایران، ژئوپلتیک ایران را به طور کلی تغییر داد. انقلاب اسلامی با فروریختن رژیم فاسد، مستبد و وابسته پهلوی، ایران را از چنگال غرب و آمریکا خارج ساخت و به یک کشور مستقل با هویت اسلامی تبدیل نموده، با انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام مردم سالار در ایران، ژئوپلتیک این کشور در راستای تأمین منافع ملی، امنیت ملی و پیشبرد آرمان ها و اهداف انقلابی، متحول گردید.
قدرتهای جهانی که با ظرفیتها و قابلیت های ژئوپلتیکی ایران آشنا بودند، از پیروزی انقلاب اسلامی به وحشت افتاده، تمام قوای خود را برای شکست این انقلاب و فرو ریختن نظام سیاسی دینی و انقلابی دینی و انقلابی برخاسته از آن بسیج کردند. قدرت های جهانی و خصوصاً دو ابرقدرت شرق و غرب، به خوبی دریافته بودند که جمهوری اسلامی با شعارهای آرمانگرایانه انقلابی در صورت تثبیت و تحکیم پایههای خود، با بهرهگیری از موقعیت ممتاز ژئوپلتیک ایران در منطقه راهبردی غرب آسیا، میتواند علاوه بر تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای تعیین کننده، به یک قدرت بین المللی تبدیل شود.
بر هم خوردن موازنه قدرت به ضرر رژیم صهیونیستی در منطقه، از جمله عوامل دیگری بود که علاوه بر نگران ساختن صهیونیسم بین الملل، نگرانی حامیان این رژیم را به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی در ایران با شعارها، آرمان ها و اهداف ضداستکباری و ضدصهیونیستی به دنبال داشت. بر اساس چنین تحلیل ها و برآوردهای راهبردی بود که پس از انقلاب اسلامی، سیاست جهانی در راستای مقابله با انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی از سوی قدرتهای شرقی و غربی تنظیم شد و بر اساس این سیاست، توطئهها علیه ملت ایران، یکی پس از دیگری طراحی و به مرحله اجرا درآمد.
اکنون و در دهه چهارم انقلاب اسلامی، به رغم توطئه ها و فتنه های گوناگون از سوی نظام سلطه و متحدینش علیه ملت ایران، جمهوری اسلامی به یک قدرت مؤثر و تعیین کننده منطقهای تبدیل شده است و روند تحولات جاری در منطقه، از آیندهای درخشان برای ایرانیان حکایت می کند؛ آیندهای که در آن تمدن نوین اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی شکل گرفته است. آیندهای که قطب قدرت جهان اسلام در یک نظام چندقطبی با محوریت جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده است. نشانههای چنین آیندهای را می توان در گزاره های زیر به درستی مورد مطالعه قرار داد:
۱- جمهوری اسلامی با تکیه بر موقعیت ممتاز ژئوپلتیکی خود به ویژه بر آبراههای خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای عمان و اقیانوس هند، با تشکیل نیروی دریایی راهبردی از سوی ارتش و سپاه، از اقتدار دریایی برخوردار است. اقتدار دریایی و اقتدار موشکی جمهوری اسلامی، ایران را در برابر هر نوع تهدید نظامی از سوی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای ایمن ساخته و به سطح قدرت بازدارندگی رسانده است.
۲- در رقابت سنگین و نفسگیر میان نظام سلطه و متحدینش با جمهوری اسلامی بر سر ترتیبات منطقهای غرب آسیا، آمریکا طی ۱۳ سال گذشته شکستهای پی در پی خورده است؛ به گونهای که غرب آسیا به نمایشگاهی از شکستهای آمریکا تبدیل شده است که نقش جمهوری اسلامی در این شکست ها، یک نقش اصلی می باشد. شکستهای آمریکا و متحدینش در غرب آسیا، به معنای ناکامی ایالات متحده در شکل دهی به نظم نوین جهانی مورد نظر این کشور پس از فروپاشی نظام دوقطبی است. اکنون با ارتقای موقعیت منطقهای ایران و تبدیل جمهوری اسلامی به قدرت تعیینکننده در این منطقه از یک طرف، و افول قدرت آمریکا به عنوان محور نظام سلطه و مدعی رهبری جهان برای یک صد سال از طرف دیگر، نظم جهانی در حال تغییر است و نظم جدیدی در حال شکل گیری می باشد. در نظم جدید در حال شکل گیری، ایران با موقعیت ژئوپلتیکی برتر، محور یک قطب قدرت خواهد بود. دلایل زیر توجیهکننده و توصیفکننده این قطب قدرت می باشد:
۱-۲- شکلگیری جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران در برابر رژیم صهیونیستی و مداخلههای بیگانگان در منطقه؛ جبهه مقاومت در منطقه راهبردی غرب آسیا، به یک قدرت بی نظیر تبدیل شده و به طور اساسی موازنه قدرت را در این منطقه، به ضرر رژیم صهیونیستی و حامیان منطقهای و فرامنطقهایاش تغییر داده است. این قدرت از یک طرف بر آبراه استراتژیک خلیج فارس مسلط است و از طرف دیگر با اتصال سرزمینی از طریق عراق و سوریه، در سواحل مدیترانه به یک قدرت تعیینکننده تبدیل شده است. جنگهای ۳۳روزه، ۸ روزه، ۵۱ روزه و شکست توطئه جریان های تکفیری با حمایت یک جبهه غربی، عبری، عربی و ترکی در سوریه، عراق و لبنان، نشان دهنده قدرت محور مقاومت در منطقه می باشد.
۲-۲- شکلگیری پدیده بیداری اسلامی در منطقه با الهام بخشی جمهوری اسلامی، عمق راهبردی ایران را در منطقه افزایش داده است. پدیده بیداری اسلامی در منطقه یک واقعیت است. هرچند بیداری اسلامی در کشورهایی چون مصر، به دلایلی به انحراف کشیده شد، لکن تحولات شبه جزیره و خصوصاً تحولات یمن، نشان میدهد که در آینده عمده کشورهای غرب آسیا در کنترل جریان های اسلامی همسو با ایران خواهد بود.
بنابر آنچه آمد؛ میتوان گفت، انقلاب اسلامی تحولات ژئوپلتیکی اساسی را برای ایران رقم زده و ایران تحت سلطه و در اردوگاه غرب را، به یک کشور مستقل و قدرتمند منطقهای تبدیل نموده است. اما این قدرت منطقهای با توجه به تحولات منطقه و جهان، در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت بین المللی می باشد.
نگاهی به شکستهای آمریکا در آمریکای جنوبی ـ که عمدتا سیاسی و ایدئولوژیک بوده تا اقتصادی ـ و زنجیره پیروزیهای احزاب سیاسی چپ در ونزوئلا، برزیل، نیکاراگوئه، اکوادور و بولیوی از این واقعیت حکایت دارد که جایگزینی در درون سرمایهداری ظهور کرده است و در این رابطه نیز میتوان به نمونه اروپایی این تحول اشاره کرد که طی آن احزاب رادیکال در این قاره ظهور کردهاند.
نظم نوین ادعایی آمریکا که پس از پایان جنگ سرد ایجاد شده بود به دلیل ضعف نظامی و اقتصادی این کشور در حال فروپاشی است. متعاقب زوال آمریکا، قدرت های جدیدی نیز در حال ظهور هستند که نگاه تجدیدنظر طلبانه به نظم آمریکایی دارند و به خاطر اینکه قواعد و هنجارهای آن را قبول ندارند، درصدند در نظم جهانی آینده نقش مهمی ایفا کنند. پیروزی دونالد ترامپ به عنوان فردی مخالف ساختار حاکم بر آمریکا، از ناکارآمدی موجود در سیاست، اقتصاد و جامعه این کشور حکایت دارد. ترامپ در ظاهر شعار بازگرداندن قدرت آمریکا را سر می دهد، اما او علاوه بر ناکامی در حل مشکلات بنیادین آمریکا، بر دشواری های این کشور به ویژه در عرصه جهانی خواهد افزود و افول جایگاه هژمونیک این کشور را تسریع خواهد کرد. همچنانکه سیاست های جنجالی وی در مدت کوتاه زمامداری در کاخ سفید به خوبی این مسئله را آشکار کرده است.
افول هژمونیک ایالات متحده آمریکا
شرایط کنونی ایالات متحده در عرصه بینالمللی را میتوان به طور مختصر در محورهای ذیل ارزیابی کرد:
افول هژمونیک آمریکا پس از دهه ۷۰ میلادی کماکان ادامه دارد و این محل اجماع نظر بسیاری از متفکران عرصه روابط بینالملل در غرب است که با وجود تلاش آمریکا برای احیای هژمونی خود پس از پایان جنگ سرد، این تلاش ناکام مانده و علیالدوام این کشور در حوزههای مختلف سیاسی، امنیتی ـ نظامی، اقتصادی و فرهنگی ـ اجتماعی روند نزولی را طی میکند. مبنای هژمونی آمریکا «سلطه همراه با رضایت» و از طریق فرآیند «اقناع» بوده که استفاده مکرر این کشور از عناصر «زور»، «اجبار» و «تنبیه» نشانه فاصله گرفتن آمریکا از «سلطه همراه با رضایت» و گرایش به «سلطه همراه با زور» است. از دیگر سو، همراهی نکردن بسیاری از دولتها حتی بعضا متحدان این کشور، در برخی سیاستها و نیز نفرت و بدبینی بسیاری از ملتها از سیاستهای آمریکا نشانه شکست در فرآیند اقناع محسوب میشود.
بحران اقتصادی این کشور که از سال ۲۰۰۸ میلادی آغاز شد، کماکان ادامه دارد و در این خصوص چند نکته حائز اهمیت است: نخست، این بحران از آمریکا به دیگر مناطق به ویژه اروپا گسترش یافته و این درک توسط ملتهای اروپایی وجود دارد که بحران اقتصادی آنها ناشی از وضعیت آمریکاست. در مرتبه دوم، برخلاف بحرانهای پیشین در نظام سرمایهداری و اقتصاد آمریکا که هر بار با تغییر سیاستهای اقتصادی به دوران رونق باز میگشت، برای بحران فعلی چشمانداز روشنی متصور نیست. در واقع راهحل خاص و مشخصی برای برونرفت از بحران قابل تصور نیست.
هرچند نمیتوان با اطمینان از شکست کامل اقتصاد آمریکا سخن گفت و سوم، بحران اقتصادی فعلی در آمریکا به حوزههای اجتماعی (شکلگیری جنبشهای اجتماعی) کشیده شد و به تدریج به بحران سیاسی تبدیل شد که نمونه آن جنبش تسخیر والاستریت است. نکته مهم در جنبش مذکور، فهم رو به گسترش افکار عمومی آمریکا از بیعدالتی و فساد هیات حاکمه این کشور، حساس شدن مردم به رفتارهای خارجی آمریکا و به تدریج بیاعتمادی نسبت به سیاستمداران است؛ به گونهای که در نظرسنجی اخیر، شغل سیاستمداری پس از شغل فروشندگان اتومبیلهای دست دوم، کثیفترین شغل از منظر کلاهبرداری و دروغ در جامعه آمریکا دانسته شده است.
سقوط رژیمها و دیکتاتورهای متحد آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا باعث شده؛ نخست، این کشور برخی متحدان اصلی خود را در منطقه که حامی و مجری سیاستهای آمریکا در منطقه بودند از دست بدهد، دوم، به عنوان حامی حاکمان دیکتاتور نزد افکار عمومی معرفی شود و سوم، به دلیل عدم حمایت مورد انتظار از این حاکمان، دیگر متحدان آمریکا در منطقه نسبت به وضعیت مشابه برای خود، به آمریکا کم اعتماد شوند.
نفرت و حداقل بدبینی افکار عمومی ملتها نسبت به آمریکا چه در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا چه در دیگر کشورهای اسلامی، به عنوان مثال در هند و پاکستان و جنوب شرق آسیا و چه در میان ملتهای منطقه آمریکای لاتین، شرایط را برای مشروعیتیابی آمریکا در جهت تحقق اهداف و سیاستهایش بسیار مشکل کرده است.
شکست آمریکا در تحقق اجماع جهانی علیه ایران، چه در سطح دولتها و چه در سطح افکار عمومی ملتها، با وجود پروژههای سنگین ایرانهراسی موجب شده که آمریکا برای هرگونه اقدامی چه تحریم و چه تجاوز نظامی، دچار محدودیت و پرداخت هزینههای گزاف شود که نمونه بارز آن، برگزاری اجلاس گذشته سران جنبش عدم تعهد در ایران است.
پرونده هستهای ایران، بیش از آنکه ناظر بر مسائل فنی و حقوقی و حتی سیاسی باشد، تبدیل به مساله حیثیتی و اعتباری برای آمریکا شده که با این همه فضاسازی، مذاکره، تحریم و قطعنامه و تهدید علیه ایران، هیچ اثر قابل قبولی بر روند پیشرفت هستهای ایران نداشته است. در واقع شرایط پرونده هستهای ایران با توجه به حیثیتی شدن آن و هزینههایی که آمریکا برای آن پرداخته، شکست دیگری را از منظر اعتباری برای این کشور در پی داشته است.
بحرانسازی در سوریه، اقدامی است که ایالات متحده به همراه برخی کشورهای عرب منطقه و ترکیه به تلافی شکست در دیگر کشورها مانند مصر و تونس، آغاز کردهاند تا به نوعی اندکی از امتیازات از دست رفته در منطقه را بازیابی کنند. شکست مکرر آمریکا در تصویب قطعنامه ضد سوری و کاهش شدت بحران در سوریه و برگزاری انتخابات پرشور در این کشور، از دیگر نقاط ضعف آمریکا شده است. در حال حاضر، تمرکز درگیریها در سوریه از منازعه میان مردم و حاکمیت به منازعه میان حاکمیت و گروههای معارض و بعضا مسلح و نیز به منازعه میان دولت سوریه با برخی کشورهای عربی و غرب تبدیل شده که نشاندهنده عبور دولت سوریه از گردنه اصلی و خطرناک بحران است. در این راستا، ابهام و سردرگمی و اختلاف نظر راهبردی در سیاستهای ایالات متحده نسبت به بحران سوریه، این نقطه ضعف را بیشتر نمایان کرده و به تدریج تبدیل به تهدیدی برای آمریکا در آینده میشود؛ تهدیدی که متوجه توان اجماع متحدین در موضوعی واحد و جلب اعتماد همراهان نسبت به آمریکا در آینده است.
پیروزی احزاب و گروههای اسلامگرا در کشورهای مصر و تونس و عدم توان مدیریت اوضاع در لیبی توسط آمریکا، یکی دیگر از شکستهای این کشور محسوب میشود؛ چرا که عمده اهتمام خود را در مدیریت این قیامها بر عدم حاکمیت اسلامگرایان متمرکز کرده بود. هرچند کماکان به دنبال انحراف و سرخورده کردن این قیامها نیز هست.
فضای منازعهآمیز آمریکا و روسیه بر کسی پوشیده نیست. پیروزی ولادیمیر پوتین در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، با توجه به مواضع مخالف آمریکای پوتین، یکی دیگر از شکستهای آمریکا محسوب شده که بحران اوکراین نمونه بارز این تنازع است؛ تنازعی که همگان بر دست بسته بودن و در موضع ضعف قرار داشتن ایالات متحده در این ماجرا اذعان دارند.
شکست ایالات متحده در عراق از چند منظر؛ یکی افکار عمومی این کشور که فهم «اشغالگر» از نیروهای آمریکایی داشته و دارند، دوم، تحقق نیافتن هدف این کشور در تداوم حضور گسترده نظامیانش در عراق و سوم، شکست در زمینه مهرهچینی در هیات حاکمه عراق و روی کار آمدن نوری المالکی.
شکست آمریکا در افغانستان هم از منظر نظامی و امنیتی و هم از منظر سیاسی که در نتیجه آن، مجبور به مذاکره و همکاری با طالبان شده و در نهایت کماکان مردم افغانستان به چشم «اشغالگر» به این کشور مینگرند و نتایج انتخابات اخیر در افغانستان مهر تاییدی دیگری بر ناکامی سیاسی این کشور در افغانستان بود. ضمن آنکه در پاکستان نیز روابط این کشور در شرایط منازعهآمیز به سر میبرد.
ایالات متحده در پروژه تحریم نفتی و بانک مرکزی ایران و سفر دورهای معاون اوباما و فشار سیاسی آمریکا به مشتریان اصلی نفت ایران، هرچند با همراهی مقطعی این کشورها با تحریم همراه شد، اما هیچگاه آن طور که آمریکاییها خواستند پیش نرفت. میزان فروش نفت ایران پس از توافق ژنو نیز بیانگر اضطرار و عدم مطلوبیت همراهی مشتریان نفت ایران با تحریمهاست.
در حوزه نبرد اطلاعاتی ـ امنیتی نیز دستگیری جاسوسان آمریکایی در ایران و لبنان، کنترل پهپاد آمریکایی و مقابله با ویروسهای رایانهای، ضعف و آسیبپذیری این کشور را در مقابل جمهوری اسلامی ایران نشان داده است.
بنابراین در مجموع میتوان گفت ایالات متحده آمریکا بیشتر کارتهای اصلی بازی خود را در مقابل ایران شامل تهدید نظامی، تحریمهای فلجکننده و فشارهای رسانهای هزینه کرده و دیگر کارتهای بازی جدی نظامی و غیرنظامی در برابر ایران ندارد.
شرایط نظام بینالملل و منطقه
در مورد وضعیت کنونی عرصه بینالمللی، به ویژه غرب آسیا که از آن در تعبیر مقام معظم رهبری به «پیچ تاریخی» و «خاورمیانه اسلامی» یاد شده، میتوان نکات ذیل را عنوان کرد:
ـ موج بیداری اسلامی و قیامهای مردمی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا هرچند در برخی کشورها سرکوب شده یا به انحراف کشیده شده، اما کماکان به مثابه آتش زیر خاکستر و ندایی نهادینه شده در اعمال وجود این ملتها حیات دارد و در فرصت و زمینه مناسب ظهور خواهد کرد.
ـ انزوای بیش از پیش رژیم صهیونیستی نزد افکار عمومی، تردید در معاهده کمپ دیوید، تغییر راهبرد امنیتی آمریکا نسبت به رژیم صهیونیستی و شکستهای پیدرپی نظامی این رژیم از محور مقاومت
شرایط جمهوری اسلامی ایران
اما در مقابل، وضعیت و جایگاه ایران در این مقطع کنونی ناظر بر موارد ذیل است:
ـ پیشرفتهای علمی و توسعه فناوری و صنعتی ایران با وجود تحریمها و فشارها که تبدیل به الگوی «مقاومت، استقلال و پیشرفت بومی» در میان ملتهای منطقه شده است.
ـ الگو شدن نظام جمهوری اسلامی در همه ابعاد برای مردم منطقه در جریان بیداری اسلامی
ـ پیشرفت و اقتدار نظامی ایران در خلیجفارس، تنگه هرمز، اقیانوس هند، دریای احمر، دریای مدیترانه و امکان حضور مقتدرانه در دیگر آبهای بینالمللی حتی در منطقه دریایی ایالات متحده
ـ اقتدار و اشراف اطلاعاتی ـ امنیتی جمهوری اسلامی در قبال توطئههای دشمن
ـ پیشرفت کشور در حوزه فناوری صلحآمیز هستهای با وجود فشارها
ـ واکسینه شدن جمهوری اسلامی و سربلند بیرون آمدن ملت از فتنه پس از انتخابات ۸۸ و انتخابات پرشور ۹۲
ـ همراهی نظام و ملت و همبستگی ملی در جمهوری اسلامی ایران
ـ تواناییهای ایران و مزیت نسبی این کشور در حوزه نفت و گاز در بازارهای جهانی
نتایج تلاش های نظام سلطه
اکنون که چهل سال از اقدامات تقابلی آمریکا علیه جمهوری اسلامی می گذرد نتایج تلاش های این کشور چیزی جز پیشرفت روزافزون جمهوری اسلامی و افول قدرت کاخ سفید را نشان نمی دهد. برای درک این موضوع کافی است به سخنان برخی از مقامات آمریکایی در بررسی موقعیت فعلی آمریکا با گذشته مراجعه شود.
هنری کسینجر، استراتژیست معروف آمریکایی در مصاحبه با رادیو ملی آمریکا (NPR) ضمن اذعان به افول جایگاه آمریکا با اشاره به جایگاه تاریخی ایران و نفوذ این کشور در منطقه خاورمیانه ایران را مستعدترین کشور منطقه برای ایجاد هژمونی و تشکیل یک امپراتوری قوی در خاورمیانه دانست. وی با تأکید بر اینکه آمریکا در هر صورت نباید نقش ایران در تحولات جهان را نادیده بگیرد، عنوان کرد: «نوعی کمربند شیعی از تهران تا بغداد و از آنجا تا بیروت شکل گرفته است. این وضعیت، این فرصت را به ایران میدهد تا امپراتوری پارس باستان را این بار با عنوانی شیعی، احیا کند.»این چهره اثرگذار دیپلماسی آمریکا، افزود: «از نقطه نظر ژئواستراتژیک من ایران را مسئلهای بزرگتر از «داعش» میدانم.»
زبیگنیو برژینسکی در سخنرانی در دانشگاه «جان هاپکینز» گفت: «نظریه «تسلط بر جهان» جذابیت خود را از دست داده و دوره حکومت آمریکا بر جهان پایان یافته است.برژینسکی افزود: دوره تسلط آمریکا بر جهان پس از جنگ سرد هم به علت از بین رفتن مشروعیت آن در چند سال اخیر، پایان یافته است. وی با انتقاد از سخنان رئیس جمهور سابق آمریکا که ملت این کشور را «استثنایی» توصیف کرده بود، تصریح کرد: «وضع کنونی آمریکا مشابه زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق است و موج انتقادهای مردم آمریکا از رژیم صهیونیستی روز به روز در حال افزایش بوده و سیاست جنگ افروزی محکوم به شکست است.»
به گفته برژینسکی چهار مشکل اساسی برای امریکا مطرح شده است که نتایج مترتب بر انتقال نقطه ثقل این ابرقدرت (امریکا ) از غرب به شرق ، تاثیر بهار عربی در این قضیه مهمترین آن عنوان شده است.
کاهش تاثیر بین المللی امریکا، نشانه های سقوط امریکا و پس رفت داخلی و خارجی این کشور و نحوه هدر رفتن فرصتهایی که برای امریکا در عرصه بین المللی بعد از جنگ سرد بوجود آمده است و نحوه بازگرداندن قدرت قبلی امریکا به عنوان دومین علت ذکر شده است. سومین مساله نیز آن است که اگر امریکا سقوط کند، در این صورت پیامدهای این قضیه چه خواهد بود و قربانیان این موضوع چه کسانی خواهند بود و آیا چین می تواند جانشین امریکا در قرن بیست و یکم شود یا خیر. و چهارم اینکه اگر امریکا بتواند موقعیت قبلی خود را باز یابد در این صورت چه اهدافی برای این کشور تعریف خواهند شد.
جیمز ریچارد،کارشناس روابط بین الملل در مقایسه وضعیت ایران و امریکا به خبرگزاری فارس می گوید: «ایران قدرت اول منطقه و بازیگر بسیار فعال و تاثیرگذار در سطح جهان است و قدرت و نفوذی که ایران در کشورهای منطقه دارد، آمریکا ندارد».
دیک چنی معاون رئیس جمهوری سابق آمریکا از آنچه به عنوان نفوذ رو به ضعف آمریکا در خاورمیانه یاد نمود، انتقاد و تصریح کرد: «متحدان ما در منطقه دیگر روی ما حساب نمیکنند، به ما اعتماد ندارند و دشمنان ما نیز دیگر از ما نمیترسند. در همین زمینه مشاور سابق امنیتملی آمریکا اذعان کرد که دوره تسلط این کشور بر جهان پایان یافته است.»
«جیمز جوینر» مدیر اندیشکده شورای آتلانتیک آمریکا در مطلبی با عنوان «قدرت جهانی ۲۰۳۰» مینویسد: گزارش امروز «روندهای جهانی ۲۰۳۰» شورای اطلاعات ملی آمریکا پیشبینی کرده است که «تا سال ۲۰۳۰ هیچ کشوری چه آمریکا، چین یا هر کشور بزرگ دیگری قدرت برتر نخواهد بود.»
همین واقعیت ها سبب شده تا آمریکایی که زمانی به عنوان ناجی ، وارد کشورها میشد اکنون دیگر این نگاه در میان ملتها نیست و جبهههای مردمی برای مقابله با نظامی گری آمریکا در سراسر منطقه مشاهده میشود. چنانکه مردم عراق در قالب دستههای مقاومت در ماههای اخیر بارها تاکید کردهاند در صورت ورود نیروی زمینی آمریکا به عراق، علیه آنان دست به سلاح خواهند برد. میتوان گفت جبهه مقاومت در منطقه نه تنها علیه دشمن صهیونیستی بلکه علیه آمریکا نیز شکل گرفته و این زمینه ساز افول نظامیگری آمریکا خواهد بود. اصلی که در سراسر جهان قابل مشاهده است. پوتین رئیس جمهور روسیه نیز از این واقعیت پرده برداشت و در پاسخ به تهدیدات نظامی آمریکا تاکید داشت: «مسکو پاسخ تهدیدات را با توان هستهای خواهد داد.»
مستندات نظامی افول قدرت آمریکا:
علت افول قدرت نظامی امریکا و استنادات آن را می توان در کارنامه پر از شکست های این کشور در لشکرکشی های متعدد به نقاط مختلف دنیا مشاهده کرد:
- شکست مفتضحانه در حمله مستقیم به ایران در طبس
- شکست و ناکامی در جنگ نیابتی عراق علیه جمهوری اسلامی به رغم ورود مستقیم در عملیات های نظامی عراق و مورد هدف قرار دادن هواپیمای مسافر بری ایر باس ایران
- شکست علنی در لشکرکشی گسترده به افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر
- شکست رقت بار در حمله نظامی به عراق بدون مجوز شورای امنیت
- شکست در حمله نظامی به لبنان در جنگ ۳۳ روزه به رغم تهاجم تسلیحاتی پرحجم و بکارگیری پیشرفته ترین سلاح روز دنیا
- شکست در تهاجم ۲۲ روزه نظامی به غزه به رغم بکارگیری انواع سلاح های ممنوعه
- شکست در حمله به سومالی و ناتوانی در مقابله با ۴۰۰۰ نیروی مسلح ژنرال عیدید.
- عقب نشینی در مقابله نظامی با کره شمالی و پذیرش مذاکره با رهبر کره
- ناگزیر بودن به پذیرش شکست مفتضحانه در سوریه پس ۶ سال حضور مستقیم و تلاش شبانه روزی
۱۰- شکست اجتناب ناپذیر در مقابل انصار الله یمن
مستندات سیاسی افول قدرت آمریکا
آمریکا که چهل سال پیش یکی از دو ابرقدرت جهان در راس قدرت غرب قرار داشت و بعد فروپاشی شوروی به عنوان تنها ابرقدرت جهان درصدد تحمیل نظام تک قطبی به جهان بود، امروز به یکی از منفورترین کشورهای دنیا و محور شرارت های بین المللی مطرح می باشد. مهمترین ناکامی های آمریکا در عرصه سیاسی عبارتند از:
- ناتوانی در مطرح کردن خود به عنوان قطب قدرت جهانی
- افول قدرت تا جایی که امکان اجرای طرح خود در هیچ نقطه ای از دنیا را ندارد.
- اعتراف به بی نتیجه بودن سیاست های منطقه ای به رغم هزینه کرد ۷ تریلیون دلار
- سقوط رژیم ها و نظام های دست نشانده در مصر، تونس، لیبی
- از دست دادن متحدین خویش در اروپا و سایر نقاط جهان که نمونه اخیر آن در موضوع تحریم های اقتصادی علیه ایران نمایان شد.
۶-تمرد روزافزون دولت ها در مقابل آمریکا که شامل کشورهای بسیاری از جمله روسیه، چین، هند، عراق، ترکیه، پاکستان و…می شود.
مستندات اقتصادی افول قدرت آمریکا
در حوزه داخلی دولت آمریکا چندین مرتبه در معرض سقوط اقتصادی قرار گرفته است. چرا که بدهیهای دولت به ۱۷ هزار میلیارد دلار رسیده است. وضعیت بد اقتصادی آمریکا یکی از علل عمده اقبال عمومی توده های فقیر این کشور به شخصیت نامتعادلی مانند ترامپ شده است. چنانکه شبکه تلویزیونی راشاتودی نیز در باب شرایط اقتصادی آمریکا گزارش داد، ۴۴ میلیون آمریکایی از جمع جمعیت ۴۰۰ میلیون نفری این کشور نیازمند کمکهای غذایی هستند. علاوه براین ، دولت قبلی آمریکا چندین بار به دلیل بحران مالی در معرض سقوط قرار گرفت. شبکه پرس تی وی در این رابطه گزارش داد: «جاکوب لیو وزیر وقت دارایی آمریکا در اوایل سال ۲۰۱۴ در نشست اعضای شورای روابط خارجی آمریکا تاکید کرد، دولت آمریکا در حال سقوط است. کنگره باید برای نجات آن دست به کار شود.»
ابعاد بحران اقتصادی آمریکا را در تظاهرات ۹۹ درصدیها (سال ۲۰۱۱ تاکنون)معروف به جنبش والاستریت یا همان مرکز اصلی اقتصاد آمریکا ، قابل مشاهده است. بحران اقتصادی حتی در عرصه علمی این کشور نیز تاثیر منفی داشته است؛ چنانکه رتبه آمریکا در تولید علم دیگر در مقام اول نبوده و با افت شدیدی همراه شده است. رویکرد کشورها به ایجاد ارزهای جایگزین به جای دلار نظیر روابط چین و روسیه براساس «روبل» گواهی به کاهش نقش دلار آمریکا در معادلات جهانی است که پیامدهای اقتصادی بسیاری برای آمریکا به همراه داشته است.
نکته قابل توجه در حوزه اقتصاد آمریکا، رویکرد این کشور به اعمال تحریمهای یک جانبه علیه کشورهاست. هر چند این امر در ظاهر نشانگر قدرت اقتصادی آمریکا است اما در عمل ضعف اقتصاد جهانی آمریکا و ناتوانی آن در تحمیل خواستههایش به دیگر کشورها را آشکار می سازد. آمریکا زمانی که نمی تواند تحریمهای جهانی علیه دیگران وضع نماید به اقدامات یک جانبه روی آورده و از سایر تهدیدات سعی در اجرای برنامه های خود دارد.
نگاهی به نتایج مقاومت ملت مسلمان ایران
وقتی نظام موروثی سلطنتی پهلوی در بهمن ۵۷ سقوط کرد مردم ایران به رغم اینکه جمعیت شان به یک سوم جمعیت فعلی هم نمی رسید و روزانه شش میلیون بشکه از نفت شان صادر می شد در شرایط سخت و دشواری زندگی می کردند و از رتبه برای ایران در هیچ زمینه ای خبری نبود.
با پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی اوضاع کشور و موقعیت ایران به کلی متحول شد. اگرچه پرداختن به ابعاد مادی و معنوی این تحول در عرصه های مختلف به آسانی امکان پذیر نمی باشد ، لکن نگاهی مقایسه ای به وضعیت و جایگاه کشور در زمینه های مختلف می تواند مستندی ملموس و عینی بر این تحول باشد.
مستندات پیشرفت های تحول در حوزه سیاسی
اولین ارمغان انقلاب اسلامی ایران ، تاسیس نظامی مستقل و ارائه الگویی موثر والهام بخش برای همه ملت ها بود. استقلال همه جانبه برای کشوری که از تمامی جهات وابسته و بویژه از حیث سیاسی کاملا دست نشانده و مطیع آمریکا بود سبب شد تا ملت های مسلمان و کشورهای وابسته به ابرقدرت های شرق و غرب به عنوان یک الگو به آن نگریسته و ظرف مدت کوتاهی الهام بخش رهایی آنها شد. با گسترش امواج بیداری اسلامی در سراسر منطقه، جبهه ای تحت عنوان مقاومت شکل گرفت که جهان را در آستانه شکل گیری نظم تک قطبی به نظم نوینی بین دو قطب جبهه سلطه جو و جبهه مقاومت رهنمون ساخت. بر همین اساس، امروز جمهوری اسلامی نه تنها در معادلات منطقه ای که به عنوان قدرتی بلامنازع مطرح می باشد ، بلکه در سطح بین المللی نیز در همه معادلات جهانی به عنوان وزنه ای تاثیر گذار مطرح می باشد.
دستاوردهای سیاسی انقلاب اسلامی در چهار دهه گذشته عبارتند از:
- رهایی از سلطه نظام استکباری و استقلال کشور؛
- استقرار نظام مردم سالار با عنوان جمهوری اسلامی ؛
۳)- سقوط و حذف رژیم ستم شاهی
- احیای روحیه خودباوری
- احیاء حقوق سیاسی و اجتماعی آحاد جامعه
- توجه واقعی به شأن و منزلت مادی و معنوی زنان
- مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش با برگزاری تقریباً سالانه یک انتخابات
- توسعه مطبوعات و افزایش روزنامهها از تعداد انگشت شمار قبل از انقلاب، به بیش از ۲۶۳۵ روزنامه، هفته نامه و ماهنامه .
- افزایش احزاب از یکی دو حزب قبل از انقلاب به حدود۲۵۰ حزب و گروه سیاسی
- ۱۷هزار سازمان مردم نهاد(NGO)
- احیاء مجدد معنویت در جهان و عزت یافتن اسلام و سایر ادیان آسمانی
- اثبات اصل «نه شرقی، نه غربی» به عنوان یک اصل عملی
- احیای اسلام سیاسی به عنوان یک مدل قابل اتّکا در جهان معاصر
- ارتقای سطح امید با آینده و زندگی در کشور
- بر هم زدن موازنه قدرت به نفع مستضعفین جهان،
- احیای نهضت های آزادی بخش کمک به بیداری اسلامی
- به چالش کشیدن سلطه آمریکا در عرصه بینالمللی
- افزایش نفوذ و اقتدار جهانی و منطقهای ایران
پایان سخن
تجربه انوع شیوه های سخت و نیمه سخت برای سرنگونی انقلاب اسلامی ـ مانند تهاجم نظامی، کودتا، ترور، خرابکاری، نفوذ امنیتی، تجزیه سرزمینی، تحریم اقتصادی و… ـ و اثبات ناکارآمدی آن ها، دشمنان انقلاب اسلامی را به فکر استفاده از روش های براندازی نرم مانند تهاجم فرهنگی، انقلاب مخملی و استحاله انداخت اما کاربرد این روش ها نیز در به زانو درآوردن و تسلیم ملت ایران ناکام ماند و در چند سال اخیر روی به تحریم های سخت و گسترده اقتصادی آورده اند تا آخرین تیرترکش خود را نیز امتحان کنند.
بررسی رفتارها و سیاست های جمهوری اسلامی طی دهه های گذشته حاکی از آن است که نظام جمهوری اسلامی با همراهی ملت پیوسته کوشیده است تا علی رغم تحمل فشارها و پرداخت هزینه های گزاف، به اصول بنیادین انقلاب پایبند بماند و از آرمان های اعلام شده عدول نکند.
در نتیجه شاهد هستیم که افکار عمومی جهانی همواره جمهوری اسلامی ایران را به عنوان کشوری اسلام گرا، استکبارستیز، عدالتخواه، مستقل، اخلاق مدار، حامی محرومان و مستضعفان و پشتیبان جنبش های آزادی بخش شناخته اند. اکنون انقلاب ایران چهل سال در مقابل انبوه حربه های براندازنده تاب آورده و مسیر اعتلای خود را مقتدرانه پیموده است. پس چیزی که ایالات متحده آمریکا و همپیمانان غربی اش را به هراس انداخته و آتش خصومت و کینه توزی شان را شعله ور می سازد، نه توانمندی هسته ای و موشکی ایران بلکه گفتمان اسلام سیاسی است که در نهضت امام خمینی (ره) تبلور یافته و پیروان خود را به مقاومت و جهاد علیه مستکبرین و نقش آفرینی فعال در عرصه سیاست فرامی خواند که امروز می توان رویش های آن را در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، یمن، بحرین، نیجریه و بسیاری نقاط دیگر مشاهده کرد.
پس نباید چنین پنداشت که آرمان استکبارستیزی تنها به ملت ایران اختصاص دارد و انقلاب اسلامی نیز موردی استثنایی و غیرقابل تکرار در جهان محسوب می شود. زیرا اصولاً ضدیت با استکبار یک خواست فطری بشر است و انسان ها به اقتضای انسانیتشان با برتری طلبی و گردن کشی قلدرمآبانه دیگران مخالفت می ورزند. اما امتیاز انقلاب اسلامی این بود که در زمانه ای که تحت تأثیر القائات و تبلیغات گسترده استعماری، تغییر وضع موجود جهانْ ناممکن و پذیرش مناسبات ظالمانه نظام بین الملل و سلطه ی ابرقدرت ها اجتناب ناپذیر به نظر می رسید، در نقش خط شکن ظاهر شد و توانست مسیر مقابله با جریان استکبار جهانی را باز کند.
انقلاب اسلامی با رهبری روشنگرانه حضرت امام خمینی (ره) به همه مستضعفان جهان نشان داد که در صورت اتکال به خدا، بیداری از خواب غفلت و ایستادگی در مقابل مستکبرین، امکان غلبه بر آنان و برون رفت از شرایط استضعاف کنونی وجود دارد. به همین خاطر بود که حضرت امام از ابتدای پیروزی انقلاب همواره ملت های مسلمان منطقه و سایر مستضعفان جهان را به پیروی از الگوی ضد استکباری ملت ایران و قیام سراسری علیه دیکتاتورهای مستکبر فرا می خواند.
امروز نیز انقلاب اسلامی برخلاف تمامی ادعاها و تبلیغات رسانه های غربی در راستای پروژه اسلام هراسی و ایران هراسی، پرچم استکبارستیزی و عدالت خواهی را در دست گرفته است و علی رغم اتخاذ موضع مستقل و سازش ناپذیر در برابر ابرقدرت ها، برای تمامی ملت های آزاده جهان پیام صلح و دوستی و برادری و همکاری دارد که نمود آشکار آن دو نامه رهبر انقلاب اسلامی به جوانان غربی بود. بر اساس منطق روشن انقلاب اسلامی که در این دو نامه متبلور می شود، در شرایطی که متأسفانه سیاستمداران و دولتمردان کشورهای غربی آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده اند و با اتخاذ سیاست هایی مُزوّرانه در عین سر دادن شعار مبارزه با تروریسم، خود به نُضج و گسترش این پدیده شوم دامن می زنند، مسئولیت بسیار سنگینی برعهده تمامی آزادی خواهان و عدالت جویانِ سراسر جهان به ویژه روحانیون، نخبگان، اندیشمندان و روشنفکران و جوانان متعهد به آرمان های الهی است تا همدلانه برای مقابله با سلطه گری ظالمانه ابرقدرت ها و نجات انسان های بی گناه اقدام کنند. به نظر می رسد نیاز امروز جهان بیش از هر چیز گشایش مسیری برای تعامل است که طی آن مردمان آزادمنش و ژرف اندیش جامعه جهانی در جایگاهی برابر و در فضایی مبتنی بر منطق و استدلال و رها از القائات گفتمان نظام سلطه و مناسبات قدرت، به بحث و گفتگو و هم اندیشی سازنده برای نیل به درک متقابل و یافتن راهکارهایی جهت رفع سوءتفاهم ها و مشکلات مشترک جوامع بشری بپردازند.
باید اذعان کرد که بزرگان قدرت و ثروت در روزگار کنونی تنها منافع مادی را سرلوحه سیاست های خود قرار داده اند و در این میان، موضوعی که ظاهراً هیچ اهمیتی برای آنان ندارد، همانا ریختن خون بیگناهان در جنگ های ویرانگر و لکه دار شدن نام ادیان آسمانی است که در ذات خود همواره مُنادی صلح و دوستی هستند. همچنین مکاتب فکری دست ساز بشر همچون لیبرالیسم و کمونیسم با وجود تمامی ادعاهای خود نتوانسته اند گره از مشکلات بشریت بگشایند و جهانی سرشار از جنگ و تهدید و ناامنی را برای او ساخته اند. لذا چه بسا تنها راه باقی مانده برای بشر امروز بدون تردید بازگشت به تعالیم پیامبران الهی و گوش سپردن به ندای فطرتی باشد که در نهاد تمامی انسان ها به ودیعه گذارده شده است (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا) [سوره روم، آیه ۳۰] شاید اختلافات فکری و سلیقه ایِ بسیاری میان پیروان ادیان مختلف وجود داشته باشد، لکن به فرموده قرآن کریم توجه به نقاط اشتراک (کلمه سواء) می تواند دریچه ای به سوی وحدت و همگرایی فراروی تمامی اهل ایمان بگشاید. (قُلْ یَاأَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلى کَلِمَهٍ سَوَآءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّنْ دُونِ اللَّهِ) { آل عمران، آیه ۶۴}
«نظم جدید جهانی در حال شکلگیری است، اما برخی این واقعیت را درک نکرده و هنوز معتقدند باید تسلیم غرب شد.» این عبارت و گزاره راهبردی، بخشی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری در روز پنجشنبه سیزدهم شهریور است. مقام معظم رهبری در این دیدار، با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی از مهمترین عناصر به چالش کشیده شدن پایههای نظم جهانی بود، فرمودند: «کشور باید قوی باشد تا در پدید آوردن نظم جدید جهانی ایفای نقش کند.»
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 688