الف- تشدید جنگ شناختی دشمن مبنی بر بیاعتبارسازی نهادهای حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران.
هدف دشمن از بیاعتبارسازی نهادهای حاکمیتی در جمهوری اسلامی ایران. در وهله اول آسیب به مشروعیت نظام و در وهله دوم به ویژه با هجمه به شورای نگهبان. درصدد ایجاد بیاعتمادی در مردم نسبت به سازوکارهای انتخابات و کاهش میزان مشارکت مردم در انتخابات است. در نهایت تلاش اصلی دشمن معطوف به رویگردانی مردم از نظام اسلامی است. وقتی که اراده مشارکت سیاسی مردم از پای صندوقهای رأی یا سایر انواع مشارکتهای قانونی مدنی تغییر شکل داد. و مشارکت مردم در قالب و ساختارهای قانونی نگنجید. آن وقت است که مشارکتجویی مردم از بین نمیرود. بلکه ماهیت اعتراضی، اغتشاشی و ساختارشکنانه پیدا میکند. این دقیقا همان چیزی است که دشمن به دنبال آن است.
ب- جایگاه پر اهمیت و تعیینکننده صیانتی شورای نگهبان.
شورای نگهبان طبق قانون اساسی وظیفه بسیار خطیری را در حفظ و صیانت از اسلامیت و جمهوریت نظام برعهده دارد. و هرگونه تضعیف این نهاد در واقع تضعیف جمهوریت و اسلامیت نظام است. با توجه به جایگاه رفیع این نهاد برخاسته از انقلاب اسلامی همواره مورد طمع دشمنان و معاندان نظام اسلامی قرار گرفته. تا از این رهگذر بتوانند به اسلامیت و جمهوریت نظام اسلامی آسیب جبران ناپذیری وارد کنند. لذا شورای نگهبان آن رکن اساسی در نظام اسلامی است. که متضمن مشروعیتبخشی به فرآیند انتخابات است. تا اجازه ندهد آنهایی که از حداقل صلاحیتهای قانونی و شرعی برخوردار نیستند. بر مسند قدرت نشسته و انقلاب را به انحراف بکشانند. طبیعی است که این جایگاه خطیر مورد کینه و نفرت و غضب دشمنان باشد. و از هر حربهای برای تخریب و بیاعتبارسازی آن بهرهبرداری کنند. البته در این میان گاهی برخی خطاهای داوری نیز مزید بر علت شده. و بهانه دست آن افراد میدهد. تا هجمه علیه داوری را مدیریت کنند. در این بین شورای نگهبان نیز باید با هوشمندی تمام، خطاهای طبیعی را روز به روز کمتر کند.
ج- کم یا بیاطلاعی نسبت به ضرورت کارکردی نهاد شورای نگهبان در امر حکمرانی.
به احتمال زیاد آنگونه که بایسته و شایسته است. ضرورت حیاتی و کارکردی نهاد شورای نگهبان در امر کشورداری و حکمرانی نزد افکار عمومی به لحاظ نظری مطرح نشده است. از طرفی اهمیت، نقش و جایگاه نهادهای مشابه شورای نگهبان که در سایر کشورهای دموکراتیک جهان وجود دارد. و عامل تداوم نظام سیاسی و ثباتبخش حیات سیاسی و اجتماعی آن کشورهاست. به خوبی برای مردم شناسانده نشده است، و گاهی اوقات این تصور غیرواقعی شکل میگیرد. که چنین نهادی فقط در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد.
د- بغض، کینه و دشمنی شخصی افرادی که صلاحیتشان از سوی شورای نگهبان تأیید نشده است.
در سطح خرد بررسی این موضوع باید توجه کرد که دلیل هجمه به شورای جایگاه داوری آن است. در فرهنگ سیاسی این سرزمین (البته در اکثر جهان همین طور است). هر کس در یک رقابت نتیجه را واگذار میکند. در گام اول به جای پذیرش شکست، با فرافکنی به دنبال علل بیرونی است. که اولین علت معمولاً داور بازی معرفی میشود. کلا کمتر پیش میآید که از محکمه و نزد قاضی، طرفین راضی بیرون آمده باشند. داور هر حکمی بدهد، یک سوی مناقشه راضی نخواهد بود. بالاخص طرفی که خود به خوبی آگاه است که فاقد صلاحیت است.
ه- ضرورت تقویت سازوکارهای پاسخگویی شورای نگهبان نسبت به انتقادات.
در وضعیت فعلی و با توجه به تمرکز جنگ شناختی دشمن بر ایجاد شبهه و ابهام نسبت به عملکرد شورای نگهبان ضرورت دارد. تدابیر و سازوکارهایی مبنی بر پاسخگویی و ایجاد شفافیت از سوی شورا اندیشیده و به اجرا گذاشته شود. این موضوع میتواند. نقطه پایانی بر روند ابهامزاییها و شبههافکنیهای دشمنان علیه نهادهای انقلابی از جمله شورای محترم نگهبان باشد. و بسیاری از سؤالات و گرههای ذهنی افراد را نسبت به ابهامات و شبهات رفع کند. و اهداف و تلاشهای دشمنان در وارونهنمایی واقعیت و روایت غلط از حقیقت عملکرد نهادهای انقلابی نقش بر آب کند.
بازدیدها: 0