دکتر داوری | آیا در دوران استعمار مجازی به سر می بریم؟!

دکتر داوری | آیا در دوران استعمار مجازی به سر می بریم؟!

خانه / اختصاصی هیأت / دکتر داوری | آیا در دوران استعمار مجازی به سر می بریم؟!

رشد جریان فن آوری های نوین اطلاعات و ارتباطات، مقوله «قدرت» را با مفهوم و ماهیتی جدید روبرو کرده است. گستره نفوذ فضای مجازی بر ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی جوامع مختلف باعث شده تا تحلیل گران مسائل راهبردی از ظهور دوره جدید استعماری با عنوان ” استعمار مجازی” نام ببرند.

“بسم الله الرحمن الرحیم”

 

آیا در دوران ” استعمار مجازی” به سر می بریم؟!

چکیده:  رشد جریان فن آوری های نوین اطلاعات و ارتباطات، مقوله «قدرت» را با  مفهوم و ماهیتی جدید روبرو کرده است. گستره نفوذ فضای مجازی بر ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی جوامع مختلف باعث شده تا تحلیل گران مسائل راهبردی از ظهور دوره جدید استعماری با عنوان ” استعمار مجازی” نام ببرند.

با ظهور فضای مجازی، ظرفیت جدیدی برای سلطه برجهان به وجود آمده که از قابلیت هایی خیره کننده واعجاب برانگیز برخوردار است. در دوره استعمار مجازی که از سازو کار های قدرت نرم استفاده می شود، هدف اصلی از بین بردن استقلال رای کاربران وعضویت آنها در جامعه فرهنگی لیبرال دمکراسی به ویژه جذب و هضم شدن در ارزش های غربی است.

در این میان سرمایه گذاری هنگفت ایالات متحده آمریکا بر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی باعث شده است تا شاهد شکل گیری فئودالیسم مجازی و مهیا شدن بسترهای لازم برای حاکمیت مطلق این کشور بر فضای مجازی باشیم.

همانگونه که در “استعمار کهن” منابع طبیعی و نیروی کار مورد سلطه واقع می شد و در “استعمار نو” قدرت سیاسی و اجتماعی حکومت ها مورد سلطه قرار می گرفتند، در “استعمار مجازی” نیز استقلال فکری و به عبارتی هویت کاربران فضای مجازی به صورت مستقیم و غیر مستقیم مورد سلطه قرار می گیرد.

به این صورت که فرد خودآگاه یا ناخودآگاه در زمان حضور در فضای مجازی، خود را در قالب یک شهروند آمریکایی بازتعریف می کند. یعنی عملکردی مشابه با عملکرد یک شهروند آمریکایی را از خود بروز می دهد و به دنبال ایجاد اشتراکات فرهنگی -اجتماعی بین خود و شهروندان آمریکایی است. این همان فرآیندی است که به مرور موجب باز تعریف هویتی آنها از خویش می‌شود. حجم اطلاعاتی که کاربران در فضای رسانه ای به خصوص در فضای مجازی رصد می کند شخص را به سمت شهروند مطلوب جامعه آمریکایی سوق می دهد.

اتفاقی که در فضای سایبری پدید آمده آغاز خلق یک انسان تازه و جهان تازه است و این نگاه می‌تواند بسیاری از مواجهه‌های ما را تغییر دهد. ما تنها با یک فناوری رو به رو نیستیم ما حتی با یک انقلاب اجتماعی هم رو به رو نیستیم بلکه انسانی تازه و جهانی تازه دارد متولد می‌شود.وقتی از رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی سخن می‌گوییم، به این معناست که ما هم در حال ایجاد هویت‌های تازه و هم در حال خلق فردیت‌های تازه هستیم؛ در شبکه‌های اجتماعی هم فردیت‌ها و هم جمعیت‌های تازه شکل می‌گیرد.

اعضای شورایعالی فضای مجازی روز سوم بهمن ماه با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. باتوجه به جایگاه این شورا که سران سه قوه، برخی اعضای شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام در آن حضور دارند و همچنین با توجه به اهمیتی که فضای مجازی در تحولات کنونی و آینده کشور دارد، این جلسه را باید یکی از مهمترین جلسات سال ۱۳۹۶ نظام اسلامی دانست.

از نظر معظم له همانگونه که تاکنون بارها بر آن اشاره و تاکید شده، اهمیت فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی است. این فضا مثل یک رودخانه‌ی پر از آب و خروشان است که می‌آید و دائماً هم بر آب آن افزوده و خروشان‌تر می‌شود. اگر ما برای این رودخانه تدبیر کنیم و برنامه داشته باشیم؛ زه‌کشی کنیم و هدایت کنیم این رودخانه را تا به سد بریزد، می‌شود فرصت. اگر رهایش کنیم و برنامه‌ای برای آن نداشته باشیم، می‌شود یک تهدید.

ایشان معتقدند که باید فضای مجازی را مدیریت کرد و کنترل آن را در دست گرفت و از برخوردهای انفعالی پرهیز کرد.معظم له در مورخه در آذر سال ۱۳۹۱ در دیدار به اعضاء شورای عالی انقلاب فرهنگی فرمودند: «اینترنت یکی از نعم بزرگ الهی است، اما در عین حال یک نقمت بزرگ هم هست؛ یعنی یک چاقوی دو دم و خطرناک… اینترنت الان مثل یک جریان افسار گسیخته است… این مثل آن است که کسی یک سگ وحشی را بیاورد، بگویند قلاده‌اش کو؟ بگویند سفارش کرده‌ایم آهنگر قلاده را بسازد!»

گسترش شبکه های اجتماعی مانند هر نوآوری دیگر به ایجاد دگرگونی هایی در جنبه های مختلف زندگی انجامیده است و در کنار دستاوردهای انکارناپذیر مثبت در زمینه های گوناگون، پیامدهای ناخوشایندی نیز به همراه داشته است.

فضای مجازی عرصه‌ حضور قدرت‌های اطلاعاتی و محتوایی است. بنابراین جوامعی که قدرت بیشتری در این عرصه دارند، بالطبع حضور قوی‌تری در این فضا خواهند داشت و این بدین معناست که فرصت بیشتری برای تأثیرگذاری بر روی دیگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها دارند. همین موضوع به فرهنگ‌های ارزشی، غنی و باریشه‌ای که به دلایل متعدد، از حضور مؤثر در فضای مجازی محروم یا ناتوان‌اند، آسیب جدی وارد می‌کند و به نوعی آن‌ها را در معرض استحاله و اثرپذیری از فرهنگ‌های بیگانه‌ی مسلط بر فضای مجازی قرار می‌دهد.

به بیان دیگر، دهکده‌ی جهانی شبیه جنگلی می‌شود که در آن، قوی‌ترها می‌مانند و ضعیف‌ترها یا می‌روند یا زیر سلطه‌ی آنان زندگی می‌کنند. از سوی دیگر، باید توجه داشت فضای مجازی و تکنولوژی‌های مرتبط با این دنیا، اعم از سخت‌افزاری و نرم‌افزاری، دانشی است که در غرب تولید شده و هنوز هم امتیاز این علم در دست آنان است.

دوره استعمار مجازی

با ظهور فضای مجازی، ظرفیت جدیدی برای سلطه برجهان به وجود آمده که از قابلیت هایی خیره کننده واعجاب برانگیز برخوردار است. در دوره استعمار مجازی که از سازو کار های قدرت نرم استفاده می شود، هدف اصلی از بین بردن استقلال رای کاربران وعضویت آنها در جامعه فرهنگی لیبرال دمکراسی به ویژه جذب و هضم شدن در ارزش های غربی است.

در این میان سرمایه گذاری هنگفت ایالات متحده آمریکا بر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی باعث شده است تا شاهد شکل گیری فئودالیسم مجازی و مهیا شدن بسترهای لازم برای حاکمیت مطلق این کشور بر فضای مجازی باشیم.

به تازگی لیست برترین برندهای تجاری جهان در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است. در رتبه بندی سالانه ۲۰۱۷، مانند سال های پیشین شرکت های حوزه فناوری اطلاعات و فضای مجازی آمریکایی با اقتدار صدر را به خود اختصاص داده اند که عبارتند از:

۱-گوگل: این شرکت در ۱۱ سال اخیر ۷ بار این عنوان را کسب کرده است. ارزش این نام تجاری بیش از ۲۴۵ میلیارد دلار است و نسبت به سال ۲۰۱۶ میزان ۷% رشد داشته است.

۲-اپل: ارزش برند اپل با ۳ درصد افزایش نسبت به سال گذشته با ۲۳۵ میلیارد دلار به این شرکت کمک کرده تا در جایگاه دوم این لیست بایستد.

۳-مایکروسافت:مایکروسافت برای سومین سال پیاپی در جایگاه سوم قرار گرفت. ارزش این برند با ۵ درصد افزایش به ۱۴۳ میلیارد دلار رسید.

۴-آمازون: ارزش این نام تجاری با ۴۱ درصد افزایش به ۱۳۹ میلیارد دلار رسید. غول خرده فروشی جهان، طیف گسترده ای از خدمات را ارائه میدهد: خرید آنلاین، تحویل مواد غذایی و سرگرمی تنها چند نمونه هستند.

۵-فیسبوک: ارزش برند فیسبوک در سال گذشته ۲۷ درصد افزایش داشته و به ۱۳۰ میلیارد دلار رسیده است.

۶- AT&T: غول مخابراتی AT&T به مدت ۷ سال متوالی در این لیست حضور داشته است. ارزش این برند در سال گذشته ۶۵ درصد افزایش داشت. ارزش این شرکت در حال حاضر ۱۱۵ میلیارد دلار است. این شرکت در تلاش است تا مالکیت شرکت مادر CNN یعنی Time Warner را بدست آورد که اگر این اتفاق بیفتد یکی از بزرگترین تصاحب های جهان تبدیل خواهد شد.

۷-ویزا:. ارزش این شرکت با ۱۰ درصد افزایش در سال گذشته به ۱۱۱ میلیارد دلار رسیده است.

۸- Tencent: این شرکت هلدینگ چینی که یکی از برنامه های پیام رسان فوری آن WeChat است، به این کمپانی کرده تا نام ارزش نام تجاری آن ۲۷ درصد افزایش یافته و به ۱۰۸ میلیارد دلار برسد.

۹- آی بی ام: از سال ۲۰۰۶ تا امسال در این لیست قرار داشته است. امسال با ۱۸ درصد افزایش، ارزش این نام تجاری به ۱۰۲ میلیارد دلار رسید. ارزش این شرکت با تحول و توسعه سامانه هوش مصنوعی واتسون افزایش چشمگیری داشت.

۱۰-مک دونالد: مک دونالد تنها شرکت غیر تکنولوژی است که در رتبه بندی امسال در لیست ۱۰ شرکت برتر قرار گرفته که یکی از عوامل این پیشرفت شعار غذای سالم و احداث نمایندگی هایی در چین و هند بوده است.

رشد جریان فن آوری های نوین اطلاعات و ارتباطات، مقوله «قدرت» را با  مفهوم و ماهیتی جدید روبرو کرده است. گستره نفوذ فضای مجازی بر ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی جوامع مختلف باعث شده تا تحلیل گران مسائل راهبردی از ظهور دوره جدید استعماری با عنوان ” استعمار مجازی” نام ببرند.

در عصر فن آوری های تازه ارتباطی، مقوله «قدرت»، مفهوم و ماهیتی تازه پیدا کرده است زیرا  «زمینه» و فضای سایبر یک حوزه‌ جدید و مهم از قدرت شده است. با چنین فرضی، شبکه‌های اجتماعی در فضای سایبر و مجازی  محل قدرت و شکل گیری قدرت های نوظهوری شده است.

درک وشناخت عمیق نسبت به ابعاد آشکار وپنهان استعمارمجازی ، مستلزم مطالعه انتقادی و ژرف نگرانه فضایی است که به دنبال توسعه امپراتوری آمریکا از طریق امپراتوری مجازی است. تفکر انتقادی، تفکری است که نگاه را فراتر از روند ها و واقعیت های عادی یک پدیده برده و به دنبال فهم دقیق انگاره های موجود در واقعیت های اجتماعی است.

جهانی شدن، آمریکایی شدن و استعمار مجازی

یکی از چالش‌های حال حاضر دنیا پدیده ای است به نام جهانی شدن. پدیده ای که هم زمان با مدرنیسم به وجود آمد و زادگاه آن غرب است اما این پدیده در غرب باقی نماند. مدرنیستم توانست با سرعت تقریبا زیادی تمام جهان را در نوردد.

ارتباط جهانی شدن با آمریکایی شدن و استعمار مجازی در چیست؟ گروهی از نظریه پردازان معتقدند نقش آمریکا در فرآیند «جهانی شدن» آن قدر زیاد است که نمی توان گفت جهان به سمتی می‌رود که همه دارای یک فرهنگ التقاطی یا یک زبان مشترک شوند. جهان به سمت آمریکایی شدن می‌رود، چرا که فرهنگی که دارد در جهان غالب می‌شود فرهنگ آمریکایی است، این امر محدود به فرهنگ نیست بلکه تمام عناصر تشکیل دهنده جهانی شدن در واقع عناصر تشکیل دهنده یک جامعه آمریکایی به وسعت تمام کره زمین است، اما استعمار مجازی در کجای این فرآیند قرار دارد؟

استعمار مجازی در وضعیت فعلی، یکی از اصلی ترین ابزارهای آمریکایی شدن است. به عبارت دیگر همین تحت کنترل داشتن درگاه های مهم فضای مجازی، تولید محتوای هدف دار و ترویج فرهنگ آمریکایی نقش آمریکا را در فرآیند جهانی شدن به حدی می‌رساند که این فرآیند را آمریکایی شدن و نه جهانی شدن بدانیم. در واقع آمریکایی شدن محصول استعمار مجازی است که آمریکا آن را مدیریت می‌کند و پیش می‌برد.

چه چیزی باعث شکل گیری استعمار و تشدید آن خواهد شد؟ عواملی چون اعتقاد به برتری نژادی و ذاتی در بین کشورهای استعمارگر، نادیده گرفتن واقعیت های جهان توسط این کشورها و همچنین میل به قدرت طلبی و ثروت اندوزی، به آن ها دست اندازی به دیگر کشورها را توجیه می کند. این عوامل نه تنها در استعمار به شکل کهن خود بلکه در استعمار مجازی نیز وجود دارد. کشورهای سفید پوست امروز صاحبان حداکثری فضای مجازی هستند و کنترل این فضا و مدیریت آن در دست آن هاست؛ همین کشورها از بیشترین میزان سرعت اینترنت برخوردارند. آن ها می توانند تعیین کنند که مصرف کنندگان اینترنت چه ببینند، چه بخوانند، چه منتشر کنند و… .

قدرت طلبی در فضای مجازی با مدیریت این فضا محقق می‌شود همچنین با افزایش روحیه مصرف گرایی در جوامع هدف، استعماگران مجازی علاوه بر تحت کنترل قرار دادن کشورهای مستعمره خود از طریق فروش محصولات و خدمات خود به ثروت اندوزی مشغول هستند.

به طور کلی می توان استعمار را به لحاظ تاریخی به سه دسته تقسیم کرد:

  1. استعمار کهن: منظور از استعمار کهن سلطه بعضی از کشورها بر بعضی دیگر است که دلایل و منافع اقتصادی و سیاسی داشت. این استعمار با حضور فیزیکی و روش های نظامی از جمله حضور سربازان کشور استعمارگر در مستعمره و عواملی از این دست بود که قدیمی ترین شکل استعمار محسوب می شود.
  2. استعمار نو: استعمار نو دیگر ملزوم به استفاده از روش های نظامی و حضور فیزیکی سربازان که سلطه فیزیکی را به وجود می آوردند نیست بلکه لازمه آن صدور سرمایه به کشور­های استعمارگر و در طی آن وابستگی اقتصادی کشور تحت استعمار بود. حضور فیزیکی در این نوع استعمار محدود بر حضور حامیان کشور استعمارگر است.
  3. استعمار فرانو: این نوع از استعمار بیش از هر چیزی به واسطه رسانه صورت می گیرد به طوری که می توان از این استعمار به عنوان استعمار رسانه ای و مجازی نیز یاد کرد چرا که در این نوع استعمار هیچ حضوری (اعم از حامیان و نظامیان) دیده نمی شود. به عبارت دیگر در این نوع از استعمار، کشور استعمارگر از حاکمان سیاسی رد می شود و به واسطه رسانه ها «هویت فرهنگی» کشور مستعمره را به مرور دچار تغییر می کند. این فرآیند در نهایت به خود باختگی فرهنگی منجر می شود؛ لازم به ذکر است که استعمار مجازی در بستر استعمار فرانو شکل گرفته است.

بنابراین سیاست‌گذاری‌های این دنیا بر اساس راهبردهایی چنین جوامعی طرح‌ریزی می‌شود. قلب و محتوای عرضه‌شده در فضای مجازی نیز از سوی کشورهای صاحب امتیاز این فضا تولید و عرضه می‌شود، اما از آنجایی که این محتوا قرار است خوراک فکری و زیربنای باورهای تمام کاربران فضای مجازی در سراسر جهان را تأمین کند، در این راستا، ذائقه‌ی مخاطب و پاره‌ای اصول روان‌شناختی نیز برای اثرگذاری بیشتر، چاشنی محتوا و قالب می‌گردد و سبب می‌شود تا غرب و آمریکا از طریق امواج ماهواره‌ای و فیبرهای نوری، در خانه‌ی یکایک مردم دیگر کشورها، برای خود پایگاهی بسازند؛ پایگاهی که به اندازه‌ی یک دستگاه رایانه و یا گوشی تلفن همراه است، اما قدرتی برای تسلط بر اندیشه و سبک زندگی کاربران در ورای آن وجود دارد.

در عصر ما عنصر “قدرت” و “تکنولوژی” به خصوص تکنولوژی‌های رسانه‌ای با هم پیوند عمیقی دارند. شست وشوی مغزی انسانها توسط رسانه‌های بزرگ و صاحبان قدرتمند آنها از جمله مهمترین نگرانی‌های این عصر است.

در واقع در بسیاری از اوقات این رسانه‌های زنجیره‌ای و شبکه های اجتماعی هستند که تعیین می کنند مردم به چه موضوعاتی فکر کنند. از این رو بررسی اهداف و منشأ این رسانه‌ها اهمیت بسیاری دارد. کنترل اطلاعات در عصر جدید، اهرم اصلی قدرت بازیگران جهانی است. اهرمی که در انقلاب های رنگی در اختیار بنیاد سوروس و سازمان های غیردولتی وابسته قرارگرفت و رهبران احزاب و جنبش های مرتبط با دولت های غربی، بیشترین بهره را از آن بردند.

آسیب مهم دیگر رسانه های نوین، تأثیر بر افکار عمومی و بسیج آن است. به گونه ای که به واسطه این رسانه ها، نوعی فضای عمومی شکل می گیرد و بسیاری افراد، بی آن که یکدیگر را ببینند و تبادل نظر کنند، مانند یکدیگر فکر و در نتیجه مانند یکدیگر نیز عمل می کنند. بر این اساس، از طریق تولید پیام، شعار و اندیشه، به شیوه ای هنری و از طریق تصویر، گرافیک، صدا و موسیقی، تصورات دستکاری و بسیج می شوند و در نهایت فعالیت سیاسی، این امکان را می یابد که با زندگی روزمره آمیخته شود.

در این صورت دیگر مانند گذشته، نیازی نیست که عوامل خارجی برای تبدیل افکار عمومی به نیروی اجتماعی و تغییر اوضاع سیاسی، به اهرمی مانند احزاب سیاسی وابسته و مرعوب متوسل شوند . جنبش های اجتماعی جدید و هویت های دگرخواهانه، از مهم ترین جنبه های نرم افزاری تهدید امنیت ملی هستند.

تغییر شکل استعمار از گذشته تا کنون

واقعیت این است که امروزه، کشور گشایی‌ها و جنگ‌های آبی و خاکی، هوایی و فضایی به دنیای مجازی کشیده شده و اگر کشوری از روی غفلت یا خیانت از استقلال کشور مجازیش دفاع نکند در آینده نزدیک چیزی از آن کشور باقی نخواهد ماند.

از گذشته تا کنون کشورهای زیادی در جهان به طور مستقیم یا غیرمستقیم تحت استعمار دیگر کشورهای صنعتی و غربی بوده اند، اما مستعمره بودن چه تاثیری بر یک کشور می گذارد؟ استعمار شبیه به یک گاریچی عمل می کند که دستی به شلاق و دستی به افسار اسب ها دارد؛ کشورهای مستعمره گویی اسب هایی هستند که تمام توانشان را فدای اهداف گاریچی می کنند. استعمارگر نیروی کار، نیروی تولید و تمام قوای یک کشور را به نفع خود مورد استفاده قرار می دهد و کشور مستعمره را از توسعه، جهش و حرکت به سوی پیشرفت و صنعتی شدن باز می دارد.

همانگونه که در استعمار کهن منابع طبیعی و نیروی کار مورد سلطه واقع می شد و در استعمار نو قدرت سیاسی و اجتماعی حکومت ها مورد سلطه قرار می گرفتند، در استعمار مجازی نیز استقلال فکری و به عبارتی هویت کاربران فضای مجازی به صورت مستقیم و غیر مستقیم مورد سلطه قرار می گیرد.

به این صورت که فرد خودآگاه یا ناخودآگاه در زمان حضور در فضای مجازی، خود را در قالب یک شهروند آمریکایی بازتعریف می کند. یعنی عملکردی مشابه با عملکرد یک شهروند آمریکایی را از خود بروز می دهد و به دنبال ایجاد اشتراکات فرهنگی -اجتماعی بین خود و شهروندان آمریکایی است. این همان فرآیندی است که به مرور موجب باز تعریف هویتی آنها از خویش می‌شود. حجم اطلاعاتی که کاربران در فضای رسانه ای به خصوص در فضای مجازی رصد می کند شخص را به سمت شهروند مطلوب جامعه آمریکایی سوق می دهد.

اتفاقی که در فضای سایبری پدید آمده آغاز خلق یک انسان تازه و جهان تازه است و این نگاه می‌تواند بسیاری از مواجهه‌های ما را تغییر دهد. ما تنها با یک فناوری رو به رو نیستیم ما حتی با یک انقلاب اجتماعی هم رو به رو نیستیم بلکه انسانی تازه و جهانی تازه دارد متولد می‌شود.وقتی از رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی سخن می‌گوییم، به این معناست که ما هم در حال ایجاد هویت‌های تازه و هم در حال خلق فردیت‌های تازه هستیم؛ در شبکه‌های اجتماعی هم فردیت‌ها و هم جمعیت‌های تازه شکل می‌گیرد.

رسانه پیام است

زمانی که مارشال مک لوهان نظریه‌پرداز معروف کانادایی و صاحب ایده دهکده جهانی جمله معروف «رسانه پیام است» را گفت، شاید تصور هم نمی‌کرد اسطوره تکنولوژی ارتباطی او یعنی تلویزیون در طول کمتر از دو دهه تسلیم رقیب جدید خود یعنی «اینترنت» شود. رقیبی که با حضور خود اندیشمندان بیشتری را متقاعد کرد که خودِ ابزار رسانه‌ای، فارغ از محتوا می‌تواند تأثیرات شگرفت فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… داشته باشد.

به بیان ساده اینکه اندیشمندان می‌گویند مهم‌ترین تأثیر فرهنگی رسانه‌های جدید، تغییر شکل زندگی ماست که ارتباط چندانی با محتوای مورد استفاده  ندارد. مثلاً وقتی می‌گوییم حضور در شبکه‌های اجتماعی فرصت حضور در بین اعضای خانواده را از ما می‌گیرد، دیگر تفاوتی نمی‌کند ما در صفحه گوشی هوشمندمان جدیدترین اخبار را می‌خوانیم یا یک مطلب طنز و سرگرمی! مهم این است که ما دیگر مثل قبل وقت نشستن پای صحبت‌ها و درد و دل‌های نزدیکانمان را نداریم.

از سوی دیگر شبکه‌های اجتماعی جدید یا به اصطلاح وب۲ و ۳ دارای فرهنگ جدیدی هستند. این فرهنگ هرچند به ظاهر حاصل برخی امکانات جذاب مانند لایک کردن باشد، اما در واقع حاصل یک عقبه فکری قوی در جوامع امروزی است. مثلاً از دید کارشناسان همین موضوع لایک کردن و لایک شدن خود نمادی از حال و هوای جوامع امروزی است. لایک کردن حاصل یک جامعه لیبرالی است که در آن هیچ چیز و هیچکس مقدس نیست مگر اینکه بتواند نظرات بیشتر افراد جامعه را جلب کند. از سوی دیگر هرکسی حق دارد در خصوص هر موضوعی نظر بدهد.

مهار اسب سرکش چرا و چگونه؟

بدون تردید، موضوع فضای مجازی، در چند دهه اخیر و دهه های آینده یکی از مهمترین چالشهای دولت ها و  ملت های جهان است. تمام کشورها بدون استثنا با این پدیده نوظهور رو در رو هستند و در قبال آثار مثبت و  منفی آن و در قبال آزاد بودن یا محدود بودن آن بحث های گسترده ای در حوزه نخبگانی صورت گرفته و هنوز هم صورت می گیرد.

این بحث ها به تدریج در حوزه های سیاستگذاری و قانونگذاری کشورها، تبدیل به راهبردهای بلند مدت و کوتاه مدت، و قانون های رسمی می شود و چارچوب های اجتماعی و حقوق شهروندی را  بازتعریف می کند. نگاهی گذرا به نوع تلقی، سیاستگذاری و قانونگذاری برخی کشورهای بزرگ جهان، و  مقایسه آن با برخی دیدگاه های موجود در کشورمان، ما را با واقعیت های عینی این حوزه آشناتر و به وظایفمان  در قبال فضای مجازی آگاه تر می کند تا با شناخت عمیقتر و فارغ از گرایش های جناحی و آزمون و خطاهای  پر خسارت، واقع بینانه در مورد این پدیده  سرنوشت ساز قرن جدید تصمیم گیری کنیم.

سؤال روز و سؤال اساسی که باید پاسخ آن را یافت این است که آیا فضای مجازی علی رغم همه حسن ها و  منافعی که دارد، یک تهدید بزرگ و نگران کننده برای دوام و بقای کشورها هست یا نیست و آیا محدود کردن  فضای مجازی مغایرتی با آزادی مردم و حقوق شهروندی دارد یا نه؟

از آمریکا که خاستگاه اولیه و پایگاه اصلی  فضای سایبری و اینترنت جهانی و بزرگترین سرمایه گذار و بهره بردار فضای مجازی است باید شروع کرد. ایالات متحده، ضمناً یکی از کانون های اصلی لیبرال دموکراسی است و قطب دنیای آزاد به حساب می آید.  آمریکا پدیدآورنده و مدیریت کننده و مرکزیت اینترنت جهانی است و از طریق آن اهداف خود در هر نقطه جهان  را پی گیری می کند.

باید دید  تحلیل کلان آمریکا که بزرگترین بهره بردار فضای مجازی است در قبال خطرات فضای مجازی برای خود آمریکا چیست؟ خلاصه ترین و گویا ترین بیان، متعلق به استفان هارتبر،  مشاور اسبق وزارت امور خارجه آمریکا و یکی از نظریه پردازان نظام سیاسی آمریکاست. او گفته است: « دولت آمریکا به لحاظ حقوقی، فرهنگی و اجتماعی هرگز و با هیچ بحرانی صدمه نخواهد دید، مگر از طریق  فضای مجازی.» این جمله کوتاه، گویای این واقعیت است که ایالات متحده آمریکا که در رتبه نخست تکنولوژی  و صنعت رایانه ای و سایبری و در جایگاه های نخست اقتصادی، علمی و نظامی جهان قرار دارد، فضای  مجازی را بزرگترین خطر برای موجودیت و بقای خود شناخته است.

کنترل اینترنت با لایحه میهن پرستی

این تحلیل، که برآمده از تحقیقات و تأملات  صدها پژوهشگاه و اتاق های فکر و شوراهای تخصصی و سیاستگذاری کاخ سفید است، در اکتبر ۲۰۰۱ تبدیل  به لایحه ای تحت عنوان «لایحه میهن پرستی» شد و در کنگره آمریکا به تصویب رسید که به موجب آن، ایجاد محدودیت از طریق کنترل و نظارت بر تبادلات اینترنتی کاربران، رنگ قانونی به  خود گرفت و سپس در سال  ۲۰۰۳ توسط دیوان عالی ایالات متحده، با شدت و حدت بیشتری به تصویب رسید و به اجرا درآمد.

برای بسیاری از غربگرایان و دولتمردان کشور ما، که هر روز با ساده لوحی تمام در رسانه ها شعار آزادی  فضای مجازی سر می دهند، وجود “لایحه میهن پرستان” آن هم در آمریکا که قطب دنیای آزاد است باور کردنی  نیست. آنها باور نمی کنند که الگوی آنها در جامعه باز، بیست و هشت سال قبل، در سال ۱۹۹۱، اولین کشور  جهان بوده که برای محدود کردن فضای مجازی، دست به کار شده و لایحه بسیار مهمی  تحت عنوان “شبکه ملی  اطلاعات” را در کنگره به تصویب رسانده و اجرایی کرده که یکی از اهداف آن اعمال مدیریت ایالات متحده در  پردازش فضای مجازی و ایجاد محدودیت، با کیفیت بسیار بالا و پیشرفته بوده است.

آنها ظرف این ۲۸ سال ،۲۱۷ قانون دیگر برای کنترل، مدیریت و محدودسازی فضای مجازی آمریکا به تصویب رسانده اند که هر  قانون، بندها و تبصره های دقیق و اجرائی و مصداقی و بدون ابهام دارد که شامل جزئی ترین تخلفات در  عملکردها، ارتباط ها و مبادله ها ی فضای مجازی است.

در همین چند هفته اخیر، مدیران دو شبکه اجتماعی  «فیس بوک» و «توئیتر» بر اساس همین قوانین دقیق از سوی مقامات امنیتی و اطلاعاتی ایالات متحده مورد  بازخواست قرار گرفته ‌اند که چرا افکار عمومی مردم آمریکا را علیه امنیت ملی و علیه سیاست رسمی این  کشور تهییج کرده اند؟ بر اساس این قوانین، «اف بی آی» اداره تحقیقات پلیس فدرال، موظف است تمامی  اطلاعات و داده ها و ارتباطات مربوط به کاربران اینترنتی را جمع آوری و کنترل کند.

باراک اوباما که برای رأی آوردن در انتخابات، با شعار «تغییر» و «اینترنت باز» و «حق استفاده از اینترنت معادل حقوق بشر  است» به صحنه آمده بود، پس از پیروزی در انتخابات، بر اساس مصالح عالیه کشورش که بین دو حزب اصلی  مشترک است، بدون وقفه، قانون کنترل اینترنت را امضا کرد و امضای او بدین معنا بود که حزب دموکرات هم محدودیت های شدید فضای مجازی را تأیید می کند و آن را مغایر با آزادی و مغایر با حقوق شهروندی نمی داند. او نه تنها تغییری در سیاست محدودسازی فضای مجازی که در زمان جمهوری خواهان تصویب و اجرا  شده بود، نداد، بلکه در سال ۲۰۱۵ همان قانون «میهن پرستی» را با اضافه کردن ” قانون  شنود” و “قانون  جاسوسی از ارتباطات اینترنتی کاربران و جاسوسی از مکالمات تلفنی شهروندان آمریکا” تمدید کرد.

بر اساس  این قوانین، امروز در آمریکا تمامی ارتباط ها و اطلاعات اینترنتی شهروندان و تمامی تماس های تلفنی افراد   ضبط می شود و تحت کنترل قرار دارد. قانون «سوپا» و قانون «پیپا» به دولت آمریکا قدرت می دهد که در  صورت صلاحدید، حتی  میلیون ها سایت اینترنتی را تعطیل کند.

روزنامه نیویورک تایمز در سرمقاله خود، از  واقعیتی پنهان پرده برمی دارد و می نویسد: “نتیجه اجرای دو قانون فوق، ایجاد  پدیده ای مانند دیوار اینترنتی چین، یعنی همان دیوار آتش بزرگ چین، در آمریکاست.” به بیان دیگر، آمریکایی ها هم مثل چینی ها، برای  حفظ موجودیت و منافع کشور خود، اقدام های مشابهی برای ایجاد محدودیت در فضای مجازی کرده اند. قابل  توجه است که هیچ یک از این  سخت گیری ها و محدودیت های فضای مجازی که در آمریکا اعمال شده، مغایر  با حقوق شهروندی و حقوق بشر و مغایر با آزادی های مصرح در لیبرالیسم غربی و مغایر با قانون اساسی  آمریکا شناخته نشده و کسی آنها را متهم به فاشیسم، کمونیسم، توتالیتاریسم، ضدیت با آزادی و ضدیت با جامعه  باز نکرده است.

به تدریج در بسیاری از کشورها، مشابه  پروژه “شبکه ملی اطلاعات در آمریکا” که در دهه ۹۰  اجرائی شد،  طراحی و پیاده سازی گردید. به طور نمونه کره جنوبی که رتبه اول سرعت اینترنت جهان را در اختیار دارد،  در همان دهه ۱۹۹۰ برای محافظت از منافع ملی خود، پروژه  “شبکه ملی اینترنت پر سرعت کره” را با هدف  آسان سازی دسترسی به اطلاعات، کنترل و مدیریت فضای مجازی و تفکیک ترافیک داخل و خارج کشور اجرا  کرد.

انگلستان، کشور دیگری است که پروژه بزرگ “شبکه ملی اطلاعات” را مشابه آنچه در آمریکا وجود داشت  اجرائی کرد. امروز انگلستان، بزرگ ترین مرکز کنترل اینترنت جهان یا به اختصار «جی.سی.اچ.کیو” را در  اختیار دارد. این مرکز به دولت انگلیس امکان می دهد تا در سراسر جهان، دسترسی افراد و سایت ها به اینترنت  را به صورت هوشمند و دائمی  کنترل کند. در انگلستان همچنین با سامانه مسدودسازی محتوا به سبک “کلینفید”  به طور هوشمند، دسترسی بیش از ۹۰ درصد خطوط پر سرعت اینترنتی انگلستان به محتواهای ممنوع، مسدود  شده و در صورت تخلف، خطوط خانگی قطع می شوند.

استرالیا و کانادا هم که هر دو از کشورهای مشترک  المنافع با بریتانیا هستند، در سال های اخیر برنامه های بسیار گسترده و سختگیرانه ای را برای کنترل اینترنت  آغاز کرده اند، تا آنجا که در این زمینه بیش از دیگر متحدان غربی با کشور چین به عنوان بزرگ ترین محدود  کننده اینترنت، مقایسه می شوند ولی با احساس مسئولیتی که در قبال منافع ملی خود دارند ترسی از این مقایسه  ها به دل راه نمی دهند. استرالیا در آخرین اقدام، حتی دسترسی به سرویس های گوگل را هم محدود کرده و این  اقدامات را مغایر با حقوق شهروندی نمی داند.

پس از افشاگری ‌های ادوارد اسنودن که مشخص کرد آمریکا از طریق جاسوسی در فضای مجازی جهان، منافع  خود را دنبال می کند، بسیاری از کشورها و حتی هم پیمان های آمریکا، برای حفظ منافع خود، به دنبال ایجاد ”  شبکه ملی اطلاعات” در خاک خود برآمدند تا با اعمال کنترل و نظارت بر اینترنت جهانی و جداسازی شبکه  اطلاعات داخلی از شبکه اطلاعات خارجی، از جاسوسی های سیاسی، امنیتی، اقتصادی، علمی، فرهنگی و  نظامی و نقض حریم خصوصی شهروندان خود در امان باشند. امروز کشورهایی همچون برزیل، هند، استرالیا  و آلمان هم در صدد هستند اطلاعات و داده‌ هایی که مبدأ و مقصدشان خود این کشورهاست، از داخل خود این  کشورها عبور کند نه از مبادی و مقاصدی که سازمان های اطلاعات آمریکا در آنها به جاسوسی می‌پردازند.

با وجود آنکه شبکه ملی اطلاعات در هر کشوری ویژگی های خاص خود را دارد ولی عموماً شبکه ‌ای است کاملاً مستقل و حفاظت شده نسبت به شبکه‌ اینترنت جهانی با امکان تعامل مدیریت شده با اینترنت. در این حالت،  کشورها قادر می شوند از حالت بی دفاع و منفعل در برابر اینترنت، خارج شده و فعالانه، اقتضائات فرهنگی و  منافع ملی خود را محافظت  کنند. دانشنامه آزاد(ویکی پدیا) که یک منبع بین المللی اطلاعات است می نویسد:  “شبکه ملی اطلاعات، یکی از پروژه‌ های حفاظت از منافع ملی کشورها در فضای اینترنت است. کشورها و  حتی  قدرت ‌های بزرگ جهان، به دنبال جدا کردن مسیر ترافیک داده‌ های خود از خاک آمریکا هستند. اتحادیه اروپا هم که یکی از قدرتهای برتر جهان امروز است خطر را احساس کرده و در صدد ایجاد شبکه اطلاعات  داخلی اروپاست. آنگلا مرکل گفته است با ایجاد این شبکه، ایمیل ‌ها و سایر اطلاعات اروپا از مسیر آمریکا  عبور نخواهد کرد.”

اما صریح ترین مواضع و عملکردها در قبال خطرات فضای مجازی، مربوط به فرانسه است که اگر مورد تأمل  قرار گیرد، نگاه آسیب شناسانه در قبال فضای مجازی را تقویت خواهد کرد. فرانسه با وجود آنکه مهد آزادی و  دموکراسی و لیبرالیسم شناخته می شود، بدون ترس و تعلل و لکنت زبان، برای حفظ منافع ملی خود، شدیدترین  نظارت ها و محدودیت های حکومتی را بر فضای مجازی، اعمال کرده و از بیان آن هم هیچ ابائی ندارد، محدودیت هایی حتی فراتر از دیگر کشورهای اتحادیه اروپا. طبق قانون های “هادویی”  و “لوپسی” مصوب سال  ۲۰۰۹ کاربرانی که ممنوعیت های یک شبکه ای را رعایت نکنند بلافاصله از دسترسی به آن شبکه محروم می  شوند.

در فرانسه فهرست بلندی از سایت های متخلف مسدود شده وجود دارد که چون قوانین را زیر پا گذاشته اند  از دسترس خارج شده اند. در فرانسه، شهروندان، حق جستجوی عبارات ممنوع شده را – که حاکمیت فرانسه آن  عبارات را مشخص کرده – در مورتورهای جستجو ندارند. اینترنت مدارس نیز شبکه ‌های اجتماعی را به شدت  محدود کرده است. اما مهم تر از همه این اقدامات، سخنان جدید رئیس جمهور فرانسه است که دیگر جای هیچ  ابهامی در تشخیص موضوع باقی نمی گذارد. او با صراحت گفته است: «اگر می ‌خواهیم از لیبرال دموکراسی  محافظت کنیم، بایستی قوانین قدرتمندی در زمینه کنترل و محدودسازی فضای مجازی داشته باشیم.» او تصریح  کرده؛ «من تصمیم گرفته ‌ام نظام قانونی کشورمان را برای محافظت از حیات دموکراسی در برابر اخبار جعلی  تغییر دهم.»

ماکرون در این سخنرانی گفته است: «رسانه ‌های اجتماعی بایستی منابع تأمین مالی خود برای تولید  محتوا را شفاف کنند.» او در بخش دیگری از اظهاراتش تصریح کرده؛ «بایستی به قضات اختیار داده شود  مطالب حاوی اطلاعات نادرست را حذف کرده و حتی  وب‌سایت ‌هایی را که اقدام به انتشار چنین اطلاعاتی می‌  کنند، مسدود کنند.» او گفته است: «بایستی به «شورای عالی سمعی بصری» (نهاد نظارت بر رسانه‌ های  فرانسه) اختیارات بیشتری داد تا با هرگونه تلاش برای بی‌ ثبات ‌سازی کشور از طریق کانال ‌های تلویزیونی که  تحت کنترل یا نفوذ کشورهای خارجی هستند، مبارزه کنند.»

وقتی رئیس جمهور فرانسه این گونه صریح سخن می گوید و دیگران این گونه از منافع ملی و حیات مادی و  معنوی خود در قبال فضای مجازی دفاع می کنند، دولتمردان ما هم باید قوی تر از گذشته به میدان بیایند و  ایجاد «شبکه ملی اطلاعات» و مدیریت بر فضای مجازی را که سال هاست به عنوان قانون ابلاغ شده، جدی تر از گذشته در دستور کار خود قرار دهند.

پایان سخن

شبکه های اجتماعی مجازی امروز به بخش جدایی ناپذیر زندگی مردم تبدیل شده اند. اگر فرهنگ را به هوایی تشبیه می کنیم که در آن تنفس می کنیم حقیقتا فضای مجازی نیز در شرای فعلی به بخشی از فضای تنفس جامعه تبدیل شده است. این در حالی است که کنترل شبکه های اجتماعی مجازی در اختیار ما نیست و در زمان بحران نقشی بسیار خطرناک را برعهده می گیرند. نمونه ای از این نقش در اغتشاشات اخیر ایران به روشنی قابل دیدن است.

به تعبیر مقام معظم رهبری، ما امروز در یک «سونامی اطلاعات» قرار داریم. این پدیده الزاماتی دارد که باید به آنها توجه ویژه کنیم. امروزه جبهه‌ فرهنگی انقلاب اسلامی در فضای مجازی، حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد و مطالبه‌کنندگان و شنوندگان و دریافت‌کنندگان زیادی در جهان دارد. در مقابل، دشمن هم جبهه‌ فرهنگی تقابل با انقلاب را شکل داده است. بر همین اساس، ما باید یک آرایش منطقی و نظام‌مند برای رساندن پیام خود و مقابله با ترفندهای دشمن در این عرصه داشته باشیم. پیدایش فناوری‌های ارتباطاتی و اطلاعاتی، فرصت‌ها و تهدیدهای انقلاب را چنان برجسته کرده که استمرار و تکامل انقلاب اسلامی منوط به توجه خاص و جدی و سرمایه‌گذاری نظام در این زمینه است. این یکی از جهاتی است که حوزه‌ی فضای مجازی را در نظر رهبری معظم به اندازه‌ی خود انقلاب اسلامی پراهمیت کرده است.

یکی از کارکردهای منفی شبکه های مجازی، سلطه فرهنگی است. سلطه فرهنگی عبارت است از مبادله یک سویه عناصر و پدیده های فرهنگی. بر اساس این نظریه، رسانه های گروهی از جمله شبکه های مجازی، از سیاست دقیقی پیروی می کنند که قدرت های سیاسی و اقتصادی جهان تدوین کرده اند.

به تعبیر هربرت شیلر، واژه امپریالیسم فرهنگی، نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی است که از طریق آن، یک کشور، تصورها، ارزش ها، معلومات، هنجارها، رفتارها و سبک زندگی خود را به کشورهای دیگر تحمیل می کند. در واقع الگوی «امپریالیسم فرهنگی» مسئله­ای اساسی در رسانه های گروهی از جمله شبکه های مجازی مبتنی بر اینترنت است و به همگن سازی جامعه مخاطب می انجامد. بر اساس این دیدگاه، اینترنت به نحو عام و شبکه های مجازی به طور خاص، در جهت سلطه فرهنگی و ترغیب به ارزش ها و هنجارهای عمدتاً غیرمذهبی عمل می کنند.

قدرت های مهم سیاسی و اقتصادی، به ویژه آمریکا، برنامه های حساب­شده ای برای بهره گیری از شبکه های اجتماعی مجازی برای نفوذ و سلطه فرهنگی بر کشورهای دیگر دارند. کاخ سفید در پنجم ژانویه ۲۰۰۰ م. بیانیه ای را با عنوان «استراتژی امنیت ملی در قرن جدید» منتشر کرد؛ در این بیانیه، افزون بر یادآوری منافع حیاتی آمریکا، از اینترنت به عنوان مهم ترین ابزار دیپلماسی مردمی نام برده و تصریح شده است که «برنامه ریزی ما باید به گونه ای باشد که توانایی ما را برای اطلاع رسانی و تأثیرگذاری بر ملت های دیگر در جهت منافع آمریکا تقویت کند.»

بی گمان این سیاست می تواند آسیب هایی را برای ملت های جهان، به ویژه کشورهای اسلامی در پی داشته باشد؛ زیرا بسیاری از مردم آنچه را در شبکه های مجازی می بینند به عنوان معیار می پذیرند. از این رو، خوگرفتن به شبکه های مجازی سبب می شود افراد، فرهنگ غربی را الگو قرار داده و سبک زندگی خود را با آن تطبیق دهند.

رصد تحرکات دشمن در فضای مجازی نشان می دهد که آنان به دنبال تغییر باورها و اعتقادات و ارزش های جامعه اسلامی و انقلابی ما هستند و در زمینه فضای مجازی لشکری مجهز و گسترده برای مقصود خود به ویژه تاثیرگذاری روی نسل جوان و نوجوان جامعه مان تدارک دیده اند.

فضای مجازی، فضایی است که در عین داشتن فرصت‌ها و قابلیت‌ها، می‌تواند مخاطرات و تهدیدهای زیادی را نیز همراه داشته باشد. سیاست‌گذاران باید در درجه اول نیازهای جوانان را به‌خوبی‌شناسایی کنند و در درجه دوم این فضا را به‌درستی مدیریت کنند و به سمت تولید محتوای مناسب و سالم در قالب‌های جذاب و متناسب با ذائقه جوانان بروند.

تا زمانی که به‌لحاظ فرهنگی، اقدامی عملی صورت نگرفته و برنامه‌ریزی مدونی برای اوقات فراغت جوانان وجود ندارد، نباید انتظار داشت که جوانان از تهدیدهای مربوط به استفاده از تکنولوژی‌های جدید مصون بمانند. در نتیجه در این بین سه امر ضروری می‌نماید: شناخت نیازهای جوانان، آگاه‌سازی آنان و تدبیر و برنامه‌ریزی صحیح برای اوقات فراغت آن‌ها.

همچنین مقام معظم رهبری، در تاریخ هفدهم اسفندماه ۱۳۹۰، ضمن دستور برای تشکیل شورای عالی فضای مجازی به ریاست رئیس‌جمهور، اعضای حقوقی و حقیقی این شورا را تعیین کردند. ایشان، آثار چشمگیر شبکه‌ی جهانی «اینتــرنـت» در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی، لزوم برنامه‌ریزی و هماهنگی به منظور صیانت از آسیب‌های ناشی از آن، و بهره‌گیری حداکثری از فرصت‌ها در جهت ارائه‌ی خدمات گسترده و مفید به مردم را از دلایل اصلی ضرورت تشکیل شورای عالی فضای مجازی برشمردند و تأکید کردند: این شورا وظیفه دارد مرکزی بنام مرکز ملّی فضای مجازی کشور ایجاد کند.

مقام معظم رهبری درخصوص اهمیت تشکیل شورای عالی فضای مجازی فرمودند: ” مجاهدت در مورد این پدیده مثل مجاهدت برای اصل انقلاب است. اگر مسئولیت رهبری بر دوشم نبود حتما مسئولیت این شورا را بر عهده می گرفتم. “

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

بازدیدها: 674

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *