رمز حرکت آن روزمان را نام آقا امام رضا (علیه السلام) گذاشتیم . چم هندی ، منطقه ی عملیاتی والفجر یک ، آن روز هم رنگ و بوی امام رضا گرفت . با دو تا بیل مکانیکی کار میکردیم و برای فرار از گرد و خاک کند و کاو بیل سر و صورتمان را با چفیه بسته بودیم .یاد شب های هیئت مان افتادیم و دم هایی که می گرفتیم و ذکر هایی که می گفتیم . شروع کردیم به زمزمه ی یکی از شعر هایی که یادم مانده بود :
روشنی شمس و مه زآجر گنبد زرد رضاست صحن باصفای او مدینه و کعبه و کرب و بلاست هر کس که شود بیمار رضا ولله شود دلدار خدا
به مصرع آخر که رسیدیم جلوی چشمانمان پیکر شهیدی توی خاک های دهانه بیل مکانیکی خودش را نشان داد . شهید گمنام بود … . اثری از اسم و رسمش نبود .. روی کفنش نوشتیم :
(( السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ؛ هر کس که شود بیمار رضا *** ولله شود دلدار خدا ))
منبع : کتاب نشانه | روایت هایی از معنویت و توسل در تفحص شهدا
بازدیدها: 82