برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اهمیت کعبه و حج بیت الله الحرام
کارشناس: حجت الاسلام والمسلمین عابدینی
تاریخ پخش: ۲۴-۰۴- ۹۶
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
خدا را حلقه ی کعبه ست این یا حلقه ی مویت *** چه دور افتاده ام از حجراسماعیل پهلویت
تمام عاشقان بر گرد گیسوی تو میگردند *** بخوان امسال ما را هم به بیت الله گیسویت
شبی از خط نسخ روی ماهت پرده را بردار *** شکسته قلبها را خط نستعلیق ابرویت
نه تنها چشمهایت سورهی الشمس میخوانند *** به المیزان قسم تفسیر یوسف میکند رویت
تعالی الله خود لبیک اللهم لبیکی *** چه لبیکی که در هفت آسمان پیچیده هوهویت
شریعتی: سلام میکنم به شما خانمها و آقایان، بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، هموطنان خوب خارج از کشور، انشاءالله باغ ایمانتان آباد باشد. حاج آقا عابدینی سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام میکنم به همه بینندگان و شنوندگان عزیز.
شریعتی: هفته گذشته حاج آقای عابدینی در ذیل بحث سیره تربیتی انبیاء در قرآن کریم و قصهی بسیار شیرین حضرت ابراهیم به بحث عظمت خانه خدا و بیت الله اشاره کردند و وعده دادند این هفته انشاءالله این بحث را ادامه بدهند.
حاج آقا عابدینی: شعری هم که خواندید خیلی با بحث امروز ما تناسب دارد. رابطهی کعبه و گیسوی حق که مقام ولایت است و آن تجلی خاص است که تجلی اسمایی و صفاتی است. انشاءالله ضمن بحث اگر امکان باشد به این رابطه میپردازیم. (قرائت دعای سلامتی امام زمان) انشاءالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم.
در خدمت آیه ۱۲۵ سوره بقره بودیم «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود» آیه خیلی زیبایی است و معانی بلندی در خودش قرار داده است. قسمتی از این بحث را آغاز کردیم که حقیقت بیت الله چیست که مثابه و رجوع هم به سوی اوست، «مثابه» رجوع، یعنی یک بحثی است که قبلاً رابطه بوده است و این رجوع دوباره به آن است. این رجوع دوباره نشان میدهد که انسان در مقام فطرتش با بیت الله مرتبط است و مأنوس بوده است که مراتب بیت الله را هم در جلسه گذشته گفتیم که از آن چهار اسم که در تسبیحات اربعه است، مراتب توحید آغاز میشود تا به عرش الهی و پایههای عرش تا به بیت المأمور، و بعد کعبه به ازای آنها در مرتبه نازل که مؤمنین با ارتباط با کعبه به آن مقامات و مراتب عروج میکنند. یعنی این کعبه که به صورت بیت گلی در زمین و ارض و مبارک است و هدایت عالمین است، با تمام مراتبش انسانها را به مراتب عالم اخذ میکند و میبرد و سیر میدهد. لذا آغاز حرکت از همین حرکت ارضی هست که به سمت کعبه برویم. چه در حج و چه در نمازها و حرکات و سکنات که باید رو به قبله بکنیم، این حرکت از همین رو کردن به کعبه آغاز میشود اما مراتب حرکت ما اینطور است که با کعبه همراه میشویم و بالا میرویم در مدارج کعبه. چنانچه انسان مراتبی دارد فعلیت مراتب انسان با سیر در مراتب کعبه محقق میشود.
مراتب کعبه قائم به مراتب انسان کامل است که امام میشود. «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ، وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَد» (بلد/۱و۲) این بلد به واسطه کسی که در این بلد قرار گرفته همه عظمتش را پیدا میکند و هر فعلی نازله کسی است که این فعل را ایجاد میکند. فعلی که ما داریم هم نازله وجود ماست. بنای کعبه نازله وجود ابراهیم خلیل و اسماعیل است. «أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود» بنای کعبه نازله وجود انسان کامل آن دوره است، چون ابراهیم نماد فطرت است، حتی به پیغمبر اکرم به عنوان اینکه ابراهیم خلیل نماد فطرت هست و تجلی حضرت است، تجلی نبی گرامی اسلام است در ظهور فطرت به ما گفتند و در قرآن خطاب شده که او برای شما اسوه است. منتهی عرض کردیم شخص اسوه نیست، دین ابراهیم که حقیقت ابراهیم است، اسوه است. اگر هر عمل و فعلی نازلهی وجود کسی است، کعبه، بنای کعبه و طهارت کعبه نازله وجود ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام است. لذا اگر امر میشود که باید به سمت کعبه رفت و اعمالی که در کعبه هست، به آن نازله وجود رجوع میکنیم که خود ابراهیم شأنی از شئون نبی گرامی اسلام است.
فعل نازلهی وجود است، بنای کعبه نازلهی وجود ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام است، خود ابراهیم و شأنی از شئون نبی مکرم اسلام است. لذا رفتن به سمت کعبه و تمام اعمال او و رو کردن در هر لحظه به سمت کعبه رو کردن به مقام انسان کامل و ولی هر زمان است. چقدر این نگاه، حشر انسان با این نگاه زیبا میشود که انسان لحظه به لحظه زندگیاش را باید رو کند، و این رویکرد در نماز است، در نشستن است، در خوردن و خوابیدن است. به همه حرکت انسان جهت میدهد و به توحید میکشاند و مرتبط میکند و حیات میدهد. لذا عرض کردیم هیچ مکتب و مذهبی غیر از شیعه امام حیّ ندارد. این جزء اختصاصات شیعه است که امام حی دارد. هیچ مکتب و مذهب دیگری به غیر از شیعه امام حیّ ندارد. لزوم امام حی در شیعه برای این است که تمام این روابط معنا و روح پیدا میکند. حیات پیدا میکند. این یک گزاره بسیار عالی است که اگر در ذهن ما باشد، از جذابیتهای زیبای مذهب شیعه است که امام حی دارد. لذا تمام این روابط با امام حی معنا پیدا میکند.
در روایت شریف داریم که «أَنَّ النَّظَرَ إِلَی الْکَعْبَهِ عِبَادَهٌ وَ النَّظَرَ إِلَی الْوَالِدَیْنِ عِبَادَهٌ» (منلایحضرهالفقیه، ج۲، ص ۲۰۵) نظر به کعبه عبادت است. نگاه به والدین به رحمت و رأفت عبادت است. «وَ النَّظَرَ فِی الْمُصْحَفِ مِنْ غَیْرِ قِرَاءَهٍ عِبَادَهٌ» نگاه به قرآن حتی اگر نخواند عبادت است. «وَ النَّظَرَ إِلَی وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَهٌ وَ النَّظَرَ إِلَی آلِ مُحَمَّدٍ ع عِبَادَهٌ»(منلایحضرهالفقیه، ج۲، ص ۲۰۵) اینها سیر مراتب است که از کعبه آغاز میشود و به والدین میکشد. یعنی والدین در سیر نظام الهی ظهوری از آن ولایت معصوم است. این را یکبار مدتها پیش در بحثی که داشتیم عرض کردیم که نظام رابطه با اُخوتها ظهور ولایت است، دوستیها و برادریها، بعد نظام ارحام یک مرتبه اشد از این است. نظام والدین اشد از همه اینهاست در نزدیک بودن به مرتبه ولایت. پس کعبه خودش یک ظهوری از ولایت است. مصحف یک ظهوری از ولایت است. چون اینها از هم جدایی ندارند. بین مصحف و عترت جدایی نیست. «کتاب الله و عترتی» که اینها «لَن یَفتَرِقا حتی یرد علیَّ» آیت الله بهجت فرموده بودند: این سرّ شیعه است که هرجا اگر غیبت برایشان مطرح نیست، علتش این است که اگر کتاب هست، چون «لن یَفتَرِقا» است، حتماً رجوع به کتاب، رجوع به امام است و یافت میشود. لذا ایشان فرمود: سرّ شیعه است که اگر رجوع به کتاب کنند حتماً امام را مییابند. لذا نظر به مصحف هم خودش عبادت است.
«وَ النَّظَرَ إِلَی وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَهٌ» علما ورثهی انبیاء هستند. حامل علم انبیاء هستند. نظر به آنها هم عبادت است. یک سیر است. یعنی پنج مرتبه از یک واقعیت است. بعد میفرماید: «وَ النَّظَرَ إِلَی آلِ مُحَمَّدٍ ع عِبَادَهٌ» این عبادت بودن یعنی قرب الی الله، یعنی حرکت و سیر به سوی خدا. لذا اگر ما حقیقت کعبه را با مراتبی که دارد، با آن نگاهی که از حضرت ابراهیم که بنای کعبه را دقت کنیم، بعد میبینیم این میشود ظهور انسان کامل و ولی جامع که در هر زمان هست، در زمانهای گذشته انبیائشان میشد، در زمان نبی ختمی ملجاء انبیاء میشود. ولی انبیاء میشود که در عین حال ولی امت ختمی هم هستند. لذا انبیاء هم رو به سوی آنها میکردند.
اگر کسی به سمت کعبه حرکت میکند، قیام پیغمبر اکرم از همان جا آغاز شد. قیام امام زمان در بسط توحید، از همان کنار کعبه آغاز میشود. اینگونه نیست که در کنار کعبه یک اعتبار است، یعنی آن چیزی که حقیقت ولایت امام زمان را آنجا خوب نشان میدهد، لذا وقتی حضرت آنجا ندا میکند اولین کسی که با حضرت بیعت میکند جبرئیل(س) است که با حضرت بیعت میکند. اینها یک حقایق وجودی است که تصدیق این مسأله است که حقیقت کعبه به این است که امام را بنمایاند. لذا ما قائل هستیم به اینکه هرسال در ایام حج بالخصوص امام حاضر است و باید حاضر باشد. لذا رجوع مردم در ایام حج یکی از آثارش به دنبال دیدن و پیدا کردن امام است. این رفتن و آمدن خودش در عین حال جستجوی امام است. شوق به سوی ارتباط با ولی است. یعنی انسان دارد میرود تا پیدا کند و برسد. لذا امام صادق فرمود: «من نظر الی الکعبه بمعرفه» اگر کسی به کعبه با معرفت نگاه کند، «فعرف من حقنا و حرمتنا مثل الذی عرف من حقها حرمتها» اگر با این نگاه به معرفت حق ما رسید و حرمت ما همچنان که آن معرفت و حرمت کعبه رسیده بود، «و قد غفرله ذنوبه و کفاه الله ما اهمه من امر دنیا و آخرته» (محاسن برقی، ص۶۹) یعنی راه رسیدن به معرفت امام ولی از این طریق است، این راهش است و انسان را متوقف نمیکند. بلکه مسیر به سمت توحید الهی از راه توحید ولایی است یعنی باید تجلی ولی بر وجود انسانها بشود تا به مرتبهی توحید الوهی بار پیدا کنیم. «من قصده تَوجَه بکم، من اراد الله بداء بکم» کسی که خدا را قصد میکند، ابتداعاً به سوی شما توجه کرده است. از این راه میتواند و راه غیر از این نیست. «من اراد الله بداء بکم» اینها در زیارت جامعه است. کسی که خدا را اراده میکند، با شما آغاز میکند. اینها خیلی زیباست که رسیدن به حقیقت بیت الله، زیارت امام است که از آن طریق امام ما را با خودش همراه میکند به سوی سیر به خدا.
شریعتی: خدا شهید آوینی را رحمت کند. میفرمودند: اینکه علی مولود کعبه است یعنی باطن کعبه را باید در امام جستجو کنیم. این یک حقیقت عظیمی است که اگر امام در آنجا به دنیا میآید، اگر به مریم سلام االله علیها وقتی باردار میشود و وقت وضع حملش میشود خطاب دور شدن از معبد را میدهند، اما به مادر امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب میشود که وارد کعبه شد و دیوار کعبه معجزه آسا کنار میرود تا او وارد شود و خدای متعال از او در آن بیت پذیرایی میکند. اگر خطاب به ابراهیم و اسماعیل میشود «طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود» اینجا برای وضع حمل امیرالمؤمنین علیه السلام، طهارت کعبه بر این است که وضع حمل در آنجا محقق شود. تولد امام طهارت کعبه است. این رابطه بین کعبه و ولایت را نشان میدهد.
جلسه گذشته عرض کردیم اینها توصیف نیست. اینها انشاء است. توصیف نیست و انشاء است یعنی چه؟ یعنی این حقیقت را باید محقق کرد. امر است به ما که رابطه بین کعبه و ولایت آشکار شود. باید این را محقق کنید. باید از اینجا برسید. باید زمینه رسیدن را در این محیا کنید. خدا از آن طرف فاعلیت را ایجاد کرده است و از این طرف باید قابلیت محقق شود و به دنبال این حرکت کنند. فقط این نیست که بگوییم: بشود و میشود. باید دنبالش برویم تا محقق شود.
شریعتی: این نکاتی که گفتید اوجش در عصر ظهور محقق خواهد شد. ولی ما باید تلاش کنیم خودمان را برسانیم و نزدیک کنیم. یعنی در هر عصری به عهده همه هست که نشان بدهند و ما را آشکار کنند و او را بارز کنند که کعبه محل ظهور ولایت است. یعنی توحید ولایی و رابطه با امام در هر عصری اوجش در رابطه با کعبه محقق میشود و اگر در دورهای کعبه در دست ظالم و ستمگر است، این اصل مسأله را منتفی نکرده است. ظهور امام در آنجا مختفی میشود. نه ظهور نیست، ظهور امام در آنجا هست. رابطه امام با او هست، اما از ظاهر چشمها مختفی است. لذا اگر کسی آن مراتب رابطه را داشته باشد، آنجا قطعاً مییابد. اگر با این نوع نگاه حرکت کند و راحت به آن سمت برود، برایشان محسوس است و هر طرف رو میکند، هر عملی را که دارد انجام میدهد با این نگاه دارد خودش را همراه امام میبیند. درست است امام در هر عملی همراه ماست. در هر عمل صالحی امام همراه ماست. قبل از عمل باید به امضای او برسد. حین عمل در مرعی و منظر اوست. بعد از عمل، اعمال ما ابتداعاً بر او عرضه میشود. مُهر تأیید اوست که او را بالا میبرد. درست است هر عملی اینگونه است. اما بعضی از اعمال تجلی بی واسطه است و بعضی مع الواسطه است. بعضی مع الحجاب است، بعضی مع القرب و با نزدیکی بسیار است.
اگر ما بخواهیم حج را بشناسیم، بدون جریان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل امکان ندارد. حج معماست، اما وقتی جریان حضرت ابراهیم و اسماعیل کاملاً در ذهن ما شکل بگیرد و زوایای این مسأله خوب روشن شود، به خصوص نکتهای که جلسه گذشته عرض کردیم که بیان این است که تمام نقشه وجودی ابراهیم و اسماعیل علیه السلام در تمام مراحل زندگیشان،تمام این نقشهای که خدا برای آنها کشیده شد و اجرا شد، برای این بود که برسند به مرتبهای که بنای کعبه و اعمال حج را بگذارند. لذا بنای کعبه و اعمال حج ثمرهی تمام آن ابتلائات و آزمایشات و ظهور و نتیجه همه ابتلائات و آزمایشاتی است که بر ابراهیم و اسماعیل پیش آمده بود. لذا اگر کسی جریان حج را بدون نگاه به این بخواهد تحلیل کند این معماست. اما اگر با این نگاه آمد میبیند خیلی غایتها و غرضها، مسیر روشنتر میشود. ذبح و قربانی کردن را اگر کسی بدون در نظر گرفتن این نگاه ببیند، این ذبح چه معنایی میدهد؟ اما اگر حال ابراهیم را که این ذبح در قبال آن قرار گرفته انسان تصور کرد، مییابد که با این ذبح به چه حقیقت عظیمی نازل میشود.
شریعتی: تمام این مناسک و اعمال حج گره خورده به نام حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل.
حاج آقای عابدینی: معما را او حل میکند، رمز و رازش را او آشکار میکند. جهتش را او برای ما معین میکند. علت این احکام در روابط و سیر حضرت ابراهیم آشکار میشود. لذا خدای سبحان براساس اعمال ابراهیم حج را جعل نکرد. بلکه براساس آنچه قرار بود حج مردم را به مقصد برساند، ابراهیم و اسماعیل را در زندگیشان مبتلا کرد، تا حکمت این را آشکار کنند. یعنی نقشه اولی الهی این بود که حقیقت چطور قرار بگیرد، بعد زندگی ابراهیم و اسماعیل را مطابق آن نقشه سیرش را معین کرد تا بتوانند تجلی بدهند. این غیر از این است که تدوین حج و جعل حج به این باشد که چون ابراهیم و اسماعیل اینگونه شدند پس حج هم براین اساس جعل شد. این خدا نقشه را کشید که باید ابراهیم و اسماعیل این مسیر را طی کنند تا اعمالی که برای حج است، معنا و مفهومش آشکار شود. مقصودش روشن شود، لذا ابراهیم و اسماعیل به دنبال این کشیده شدند و به این اطلاعات رسیدند تا محقق شود. چقدر این نگاه زیباست. لذا خدا نقشه اصلی مسأله را کشیده و منفعل از فعل ابراهیم نبوده است. بلکه آنجا فاعلیت الهی است که ابراهیم علیه السلام باید این مسیر را طی کنند تا به این نتیجه برسند.
این یکی از بحثهایی است که اگر ما حتی در قرآن نگاه به کعبه را به عنوان نظر به امام ببینیم، آن موقع روح مسأله، روح حاکم بر دین خودش را بهتر نشان میدهد که اگر میفرمایند: همه اعمال عبادی ما با روح ولایت وابسته است، تا صوم و حج و باقی عبادت ما قائم به این است، چون روح آن اعمال این است. یعنی قبل عمل، حین عمل و بعد عمل، این روح عمل که ولایت است اینها را سیر میدهد. اگر با این نگاه به عمل و به خصوص حج نگاه کنیم، یک بحث شوق دیداری در حج محقق میشود که انسان را همین شوق دیدار از همینجا میداند با چه کسی باید محشور باشد. لذا از وقتی قصد میکند حاجی است. چرا؟ چون از وقتی قصد میکند همراه است. همانجا همراه شده و با همین قصد و نیت دارد حرکت میکند. اگر ابراهیم و اسماعیل از خدا خواستند «وَ أَرِنا مَناسِکَنا» (بقره/۱۲۸) خدایا مناسک ما را شما نشان بده نه اینکه بگو. نشان بده، یعنی دست ما را بگیر و ببر. مناسک را برای ما محقق کن! تعبیر علامه طباطبایی این است که «وَ أَرِنا مَناسِکَنا» نه اینکه اعمال را برای ما بگو، یعنی دست ما را بگیر و ما را در این اعمال ببر و اعمال را شما محقق کن. امامت یعنی ایصال الی المطلوب، آنجا ابراهیم کسی که امام میشود خدا دستش را میگیرد و میبرد و بقیه را امام دستشان را میگیرد و میبرد. لذا ابراهیم میگوید: خدایا دست ما را بگیر و ببر.
همانطور که میفرماید: ما ملکوت سماوات و ارض را به او ارائه دادیم، که همه حقایق وجودی است، اینجا خطاب میشود: «وَ أَرِنا مَناسِکَنا» خدایا مناسک ما را به ما بنمایان. یعنی این دیدن شهود یقینی است که بردن است. در متن فعل محقق میشود نه دیدن از دور فعل، نه شنیدن اینکه فعل چیست. یعنی بردن و نشان دادن و رساندن است. یعنی اگر بخواهیم خلاصه کنیم. «وَ أَرِنا مَناسِکَنا» یعنی ما را برسان. آنوقت در رابطه با امام که روح و حقیقت این عبادات است وقتی ما این رابطه را برقرار میکنیم تقاضای ما از اما این است که«وَ أَرِنا مَناسِکَنا». شما ایصال الی المطلوب میکنید. کار شما ایصال الی المطلوب است. من خودم را آماده کردم در اینکه مرا بگیرید و ببرید. نه اینکه به من بگویید: چه کار بکنم؟ این گفتن چه کار میکنم در رابطه با ابلاغ و بیان است که کار انبیاء هم هست اما کار نظام امامت بردن و رساندن است. لذا در این نگاه با اعمال حشر ما با ولایت یک حشر زیبا و عظیم میشود که حرمت حقیقی کعبه به این برمیگردد. «أَ جَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» (بقره/۱۹) اینجا داشتند منازعه میکردند، یکی میگفت: من متولی هستم که عمارت مسجد الحرام با من است. آیه نازل میشود که «سقایه الحاج» که حاجیان را آب دادند و یا عمارت مسجد الحرام که عمران و تعمیر کردند، «کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» یعنی هم رده و هم ردیف این است؟ شما در مرتبه ظاهر کعبه محشور هستید. آنکه ایمان آورده و جهاد فی سبیل الله میکند و امیرالمؤمنین شأن نزول است، میگوید: حقیقت کعبه با اوست. این نسبت قابل قیاس نیست. این رابطه است که حقیقت کعبه را آشکار میکند. نه آب دادن در کعبه، نه تعمیر مسجدالحرام.
داشتیم خصوصیات کعبه را بیان میکردیم که بعضی از این خصوصیات گذشت. تنها خانهای که به صورت فعال چهل قرن است پا برجا است. «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِین» (آلعمران/۹۶) اولین خانهای که بنا شده است، خانه کعبه بوده است. این اولین خانه به معنای عبادتگاه اجتماعی بعضی معنا کردند که مانعی ندارد. زمان ابراهیم خلیل بنایش آشکار شد و دوباره امر به بنا شد. یا اولین خانهای است که بنا شده است. در زمان آدم علیه السلام امر شد خیمهای در آن مکان زده شده و بیت الله از همان زمان ایجاد شد. اما به عنوان اولین معبد اجتماعی، چون انسان از وقتی که بوده با عبادت همراه بوده است. لذا اینطور نیست که اگر گفتیم: معبد اجتماعی، یعنی قبلاً معبد نبوده است. پس معبدهای فردی بوده است. «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ» للناس به معنی اجتماعی و جمعی، کعبه میشود. اولین عبادتگاه جمعی بشر بوده است که با هم میخواستند به سوی خدا حرکت کنند. ممکن است بگوییم: اولین بیتی که اصلاً بنا شده است کعبه بوده است. آنوقت از زمان آدم علیه السلام تا آنجا امتداد پیدا میکند. هیچ بنایی در عالم قدمت بنای کعبه را در رابطه با سوق دادن مردم به سوی خدا ندارد. لذا اولین بیت این است، حتی بنای بیت المقدس پس از کعبه است. با اینکه هردو منتسب به ابراهیم خلیل است اما بنای بیت المقدس به سلیمان داود علیه السلاممنتسب است که از اولاد و نوادگان ابراهیم خلیل هستند. هرچند ابراهیم خلیل هم در شامات حضور داشت به واسطه وجود ساره(س) و اسحاق، و هم در بیت الله و کعبه حضور داشت که مکه باشد، به واسطه هاجر و حضرت اسماعیل، اما همین مسأله که اولین بیتی که بنا شده است کعبه قرار میگیرد، با اینکه در هر دو جا ابراهیم حضور دارد، این توجه و شرافت مسأله را میرساند که ابراهیم خلیل در ایام حج هرسال در کعبه حاضر بود و در مکه حضور داشت و محل رجوع مردم بود. لذا در نظام روز عرفه روایاتی که هست همانجا هم اظهار میکنند که ما را بجویید. آمدن به کعبه، پیدا کردن وارتباط با امام است. آنجا باید معرفت محقق شود. در صحرای عرفه حقیقت معرفت یافت امام انسان است. اگر با این نگاه که ما مشتاق یک چنین مسأله هستیم حرکت کنیم، میبینیم از اول که حرکت میکنیم دل ما طور دیگری راه پیدا میکند و با امام زمان انس پیدا میکند. لذا خودمان را در این سفر آماده میکنیم که از همه تعلقات در قبال اطاعت از امام زمان ببریم و آماده شویم که هرگاه ندای مبارک حضرت سر داده شد، ما اولین پیوستگان به او در کعبه باشیم. یعنی رفت و آمد به سوی کعبه آماده شدن و رزمایش الحاق است. آنگاه که آن ندا برخاسته میشود ما طریق را رفتیم و آمادگی را داریم، تعلقات را بریدیم.
اگر حقیقت کعبه و حج بخواهد خودش را نشان بدهد، این قدرت نمایی مقام ولایت در هر سال است، هرچند نگذاشتند و محجوب کردند، اما این کشش این کار، قدرت نمایی مقام ولایت در هر سال است. اگر این قدر نمایی به درستی خودش را نشان بدهد و ما بکوشیم این قدرت نمایی به همان مقدار که توان ماست خودش را تجلی بدهد، گاهی به جای اینکه جنگهای فراوانی محقق شود، دلها را همین قدرت نمایی جذب خواهد کرد. دلهای مؤمنین را به هم نزدیک میکند. این قدرت نمایی بی سابقه است که چندین میلیون جمعیت با سختی و مشقت بر هر مرکبی، پیاده یا سواره با هزینههای بسیار، در گرمای زیاد حرکت کنند و آنجا بروند و اعمال را انجام بدهند، این حقیقت جاذبههای بسیار زیادی در جذب قلوب دارد. اگر بتوانیم درست مطرح کنیم، اگر فکر کنیم که این را چگونه مطرح کنیم، با همه اینکه الآن دولتهای ظالمی حاکم بر آن مناطق هستند، اما همین مقدار هم با همین رفت و آمدها امکان دارد او را طوری جلوه بدهیم که جذب قلوب محقق شود و رجوع به فطرت محقق شود. لذا ظرفیت کعبه و بیت الله و اعمال حج ظرفیت عظیمی است که درست است توان نهاییاش موکول به ظهور است اما اینگونه نیست که تواناییهای او در زمانهای دیگر معلق باشد. همان مقدار که ما امروز لازم داریم، امکان پذیر است به شرطی که ما با معرفت برای این تجلی و رابطه برنامهریزی کنیم. توقف در ظاهر نداشته باشیم.
شریعتی: خوشا به حال کسانی که امسال به بیت الله الحرام مشرف میشوند، ما را دعا کنند و بدانند دلهای ما همراه آنهاست و حتماً دعا میکنیم که انشاءالله دست پر برگردند. انشاءالله روزی با نابودی آل سعود و آل سقوط همه ما روزی مشرف شویم و زیارت کنیم و از برکات عظیم آن بهرهمند شویم. این هفته طبق قرار همیشگی از یکی دیگر از شخصیتهایی که به قرآن کریم و معارف آن خدمت کردند یاد کنیم. از علامه شرف الدین یاد خواهیم کرد، صاحب کتاب شریف المراجعات، کتابی سرشار از مناظرات ومکاتبات این عالم جلیل القدر با یکی از علمای اهل سنت که هم احتجاجات قرآنی را آورده و هم روایاتی که اهل سنت بیان کردند. اگر نکتهای هست بفرمایید.
حاج آقای عابدینی: خدا مرحوم شرف الدین را رحمت کند، عالم تابع اهل بیت و مروج امامت را مقید بود و در تمام رفتار و گفتارش آشکار بود. با اینکه مسلط بود و خیلی مُصر بر احکام و معارف و نظام امامت، در ارتباط جذبی آنچنان ملایم و در گفتگو آنچنان با اخلاق حرف میزد، جاذبههای او در دوران خودش بر شیعه و سنی آشکار است، چون زمان دوری هم نیست که رابطههای او چگونه باعث جذب قلوبی میشد که به نظام امامت جذب شدند. من یک خاطره که مرتبط با قرآن و بحث ما باشد بگویم.
مرحومه شرف الدین در سالی که به حج مشرف شده بود، یک قرآن زیبایی را در جلد زیبایی قرار داده بود و آنجا عبدالعزیز آل سعود او را دعوت کرده بودند تا از علما پذیرایی کنند. در آن جلسه ایشان قرآن را به عبدالعزیز هدیه میدهد، وقتی هدیه میدهد عبدالعزیز این قرآن را میبوسد. مرحوم شرف الدین احتجاج میکند. میگوید: این شرک است. بوسیدن جلد قرآن شرک است. آنجا عبدالعزیز میگوید: من جلد قرآن را بوسیدم نه به لحاظ این جلد، به لحاظ حقیقتی که قرآن است و در این قرار گرفته است. مرحوم شرف الدین میگوید: ما هم تمام کارهایی که میکنیم اگر ضریح ائمه را می بوسیم و قبور را میبوسیم به خاطر خاک و آهن و اینها نمیبوسیم. ما بخاطر حقیقت و روح ولایت و حقیقت وجودی که هدایتگری داشته و رابطه را دارد، ما آنها را میبوسیم. نه به خاطر ظواهر خاک و گل. آنجا دارد عبدالعزیز آزاد کرد بوسیدن قبور را به خاطر احتجاج. بعد از او دوباره حاکمان بعدی مانع شدند اما همین احتجاج راه را باز کرد. از قرآن استفاده کرد که مورد قبول آنهاست اما چقدر زیبا تدارک چید و آماده کرد. خدا رحمتشان کند که هم در نگاه انقلابی و عزت مؤمنین و حاکمیت مؤمنین با صلابت بود، هم در معارف و ترویج معارف، هم در مذهب و مکتب شیعه شاخصهای بود که هرجا میرفت چراغ روشن بود.
شریعتی: امروز صفحه شانزدهم قرآن کریم را تلاوت خواهیم کرد.
«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ«۱۰۲» وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَهٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ«۱۰۳» یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ«۱۰۴» ما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لَا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ«۱۰۵»
ترجمه: و (یهود) آنچه (از افسون و سحر که) شیاطین (از جنّ وانس) در عصر سلیمان مىخواندند، پیروى مىکردند وسلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولکن شیاطین، کفر ورزیدند که به مردم سحر وجادو مىآموختند و (نیز) از آنچه بر دو فرشته، هاروت وماروت، در شهر بابل نازل شده بود (پیروى نمودند. آنها سحر را (براى آشنایى به طرز ابطال آن) به مردم مىآموختند.) وبه هیچکس چیزى نمىآموختند، مگر اینکه قبلًا به او مىگفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم، (با بکار بستن سحر) کافر نشوید (واز این تعلمیات سوء استفاده نکنید،) ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مىآموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند (نه اینکه از آن براى ابطال سحر استفاده کنند). ولى هیچگاه بدون خواست خدا، نمىتوانند به کسى ضرر برسانند. آنها قسمتهایى را فرا مىگرفتند که براى آنان زیان داشت و نفعى نداشت، و مسلّماً مىدانستند هرکس خریدار اینگونه متاع باشد، بهرهاى در آخرت نخواهد داشت وبه راستى خود را به بد چیزى فروختند، اگر مىفهمیدند. و اگر آنها ایمان آورده وپرهیزکار شده بودند، قطعاً پاداشى که نزد خداست براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند. اى کسانى که ایمان آوردهاید! (به پیامبر) نگویید: «راعِنا» مراعاتمان کن، بلکه بگویید: «انظرنا» ما را در نظر بگیر، و (این توصیه را) بشنوید و براى کافران عذاب دردناکى است. کافران از اهل کتاب ومشرکان، دوست ندارند که هیچ خیر ونیکى از طرف پروردگارتان بر شما نازل شود. در حالى که خداوند، رحمت خود را به هر که بخواهد اختصاص مىدهد، و خداوند صاحب فضل بزرگ است.
شریعتی: اشاره قرآنی را بشنویم و دعا کنید و همه آمین بگوییم.
حاج آقای عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم، در آیه آخر میفرماید: اهل کتاب و مشرکین و کفار هیچکدام دوست ندارند که خیر به مؤمنین برسند و مانع این خیر هستند، اما خدای متعال در مقابل همه اینها «وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ» در جایی که همه مقابله میکنند اگر این باور باشد برای مؤمن آنجا مخرج است. از تمام سختیها امکان خروج است. لذا مؤمن گرفتار نمیشود و همیشه با اتکای به خدا و تمام محاصرههایی که همه بکنند، مؤمن راه مَفر و نجات برایش هست، «وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» انشاءالله خدای متعال با همه فشارهایی که خاندان وهابی و آل سعود در مسیر حج و تحقق حقیقت ولایت حج دارند انجام میدهند، مخرج و راه تجلی ولایت را برای مؤمنین فراهم کند. انشاءالله حاجیان ما با سرافرازی به این حج مشرف شوند و بتوانند حقیقت ولایت را در آنجا برای همه مسلمانها و همه عالم انشاءالله با عزت آشکار کنند.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»
بازدیدها: 881