برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: بیان مهمترین احکام دینی؛ احکام تجارت و پاسخ به سؤالات
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 30-03-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم، خانمها و آقایان، طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله بهترینها در این روزهای ماه ضیافت الهی برای شما رقم بخورد. حاج آقای حسینی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن دارم. طاعات و عبادات شما قبول باشد. ماه رمضان دیگر به روزهای آخر رسیده است. انشاءالله خدای متعال توفیق بندگی را به همه ما عنایت کند.
شریعتی: احکام عبادی و احکام خانواده را اشاره کردید. احکام مالی و احکام معاملات را امروز برای ما میگویند.
حاج آقای حسینی: احکام تجارت، مسأله 96؛ در رسالهها هست فرمودند: «یَجبُ عَلی کُل مَن یُباشِر التِجارة» یکی از واجبات این است که کسی که میخواهد دنبال کسب و کار برود، دنبال تجارت برود احکامش را یاد بگیرد. «یَجبُ» واجب است. شما که میخواهی دنبال کسب و کار بروی، فقها در رساله نوشتند واجب اول این است که احکامش را یاد بگیرید. چرا؟ برای اینکه بدانی معامله صحیح چیست، معامله باطل چیست و از ربا نجات پیدا کنی. من خواهش میکنم برنامهریزی کنید، بعد از ماه رمضان کسانی که در بازار هستند، قبل از اینکه به کسب و کارشان بروند در یک مسجدی، مدرسهای جمع شوند، احکام تجارت را یاد بگیرند. قدیمها تجار درس مکاسب میخواندند. الآن در تهران داریم کسی که کاسب است و مکاسب را درس میدهد. مکاسب سطح شش و هفت حوزه است. درس خواندن که هیچ اما احکام واجب است. علت اینکه خیلی گرفتار ربا خواری میشوند، معاملات مشکل پیدا میکند، این است که احکام را یاد نگرفتیم.
مسأله 97؛ بعضی از معاملات حرام را نام ببریم. بعضی معاملهها باطل است و بعضی معاملهها باطل نیست. بعضی معاملهها هم باطل است و هم کار حرامی صورت گرفته است. بعضی هم متفاوت است. یکی از معاملاتی که حتماً اشکال دارد کم فروشی است. بارها گفتیم در قرآن کریم چند «ویل» داریم. «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِين» (مرسلات/15) «وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ» (فصلت/6) در ردیف اینها «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِين» (مطففین/1) است. کم فروشی حرام است. گرانفروشی بی انصافی است. یک کسی گران میفروشد و میگوید: من میخواهم گران بفروشم. چاره این است که آدم از کس دیگری میخرد. ولی کم فروشی قطعاً حرام است. احتکار، در بعضی حالات فرمودند حرام است. گرفتار احتکار نداریم ولی گرفتار کم فروشی هست. ما خودمان را مدیون خیلی از انسانها میکنیم.
چند روز پیش جنسی خریدم، پرسیدم: چقدر بدهم؟ گفت: یازده هزار تومان، در راه دیدم قیمتش را نوشته ده هزار و پانصد و پنجاه تومان! خوب تو این مقدار را رُند کردی و یازده هزار تومان گرفتی؟ این درست است؟ یعنی 450 تومان اضافه میگیری. الآن مشکل زیاد است. در نانواییها الآن نان 450 گرمی را 650 تومان میدهند. خوب چه کسی پنجاه تومان پول خُرد دارد. در مترو، در عوارضی. در مترو یکوقت گزارشی دیدم که یک رقم چند ده میلیونی در روز به مشتری بدهکار میشوند. روزی چند صد هزار مسافر با مترو میرود. اگر هرکدام را رُند حساب کنی، میدانی چقدر میشود؟ کسانی که قانون گذار هستند حواسشان باشد. کاری نکنیم که مردم گرفتار شوند. کاسبها مخصوصاً مواظب باشند مدیون نشوند. یکی از چیزهایی که حتماً اشکال دارد کم فروشی است.
مسأله 98؛ یکی غش در معامله است. یعنی فریب دادن مشتری در معامله است. حتماً حرام است. یکوقت شما کاری میکنی که اصلاً طرف نمیفهمد. مثلاً شما شیر فروش هستی، در ده کیلو شیر دویست گرم آب قاطی کنی. این حتماً حرام است. حتماً شما مدیون مشتری میشوی و اگر مشتری متوجه شود حق دارد معامله را بر هم بزند. کار حرام است. معامله باطل نیست. طرف حق دارد وقتی متوجه شد بیاید معامله را بر هم بزند. شما خودت را مدیون کردی. مثلاً برنج را به اسم درجه یک میفروشیم، ولی برنجهای درجه دو را قاطی میکنیم به شکلی که هیچکس متوجه نمیشود. گاهی هم معامله باطل است. مثلاً یک چیزی را به اسم طلا بفروشی در حالی که طلا نیست.
مسأله 99؛ از معاملات حرام آلات غنا است. حتماً معاملهاش حرام است. غنا در اسلام حرام نیست؟ «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده/90) غنا حتماً حرام است. معامله آلات غنا حتماً حرام است و حتماً شما صاحب این پول نمیشوی. ما اینها را جدی بگیریم. معاملات آلات لهو و لعب قطعاً باطل است.
متأسفانه در جامعه ما زیاد است که طرف نشسته دارد با آلات قمار بازی میکند. میگوییم: شب ماه رمضان است. میگوید: حاج آقا اختیار دارید. برد و باخت که نیست. شرط بندی نکردیم! میخواهیم بازی کنیم. اگر یک چیزی آلات قمار بود، شما برد و باخت داشته باشی یا نداشته باشی، فرقی ندارد. بازی با آلات قمار چه با برد و باخت چه بدون برد و باخت حرام است.
مسأله 100؛ خرید و فروش صلیب؛ ماه رمضان است، آقای محترم! خدا رزاق است. «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» (ذاریات/58) خدا میداند فکر نکنیم که اگر جنس حرام بفروشیم روزی ما از این در میآید. قطعاً روزی به هم میخورد. آقایی که شما طلا فروش هستی، زرگر هستی، فروختن صلیب حتماً باطل است. چه به صورت طلا باشد، چه نقره باشد، حرام است. هم معامله حرام است و هم باطل است. حتی بعضی از مراجع تقلید تذکر دادند. حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی هم تذکر دادند که هم حرام است و هم از بین بردن هیأت آن واجب است. یعنی شما باید این هیأت صلیبی را بر هم بزنید.
مسأله 101؛ طلا برای مردها، من بسیار دیدم آقایانی که زنجیر طلا میاندازند. میگوییم: آقای محترم این زنجیر طلا را برای خانمت ببر و گردن او بیانداز. میگوید: حاج آقا حواسم هست موقع نماز درمیآورم! موقع نماز داشته باشی نمازت باطل است. قبل و بعد نماز هم داشتنش حرام است. طلا برای مرد حرام است. اگر انگشتر طلای مردانه است یعنی به درد خانم نمیخورد یا ساعت طلای مردانه است، یا زنجیر گردنبند طلای مردانه است، فرمودند: حتماً ساختش حرام است و جایز نیست. فروش آن جایز نیست. ساخت و خرید و فروش آن جایز نیست و حتماً باطل است. پس اگر شما که زرگر هستی، اگر داری انگشتر میفروشی که انگشتر طلای مردانه است که فقط به درد آقایان میخورد، آن کسی که ساخته کار حرام کرده است. آن کسی که میفروشد کار حرام کرده است. آن کسی که میخرد هم کار حرام کرده است. خرید و فروش و معامله هم باطل است.
مسأله 102؛ میگویند: طلای سفید چه حکمی دارد؟ طلا فرق ندارد، زرد باشد یا سفید برای مرد حرام است. بله یکوقت طلا نیست، پلاتین است. پلاتین اشکالی ندارد. اگر طلا باشد سفید باشد یا زرد برای مرد حرام است.
مسأله 103؛ زیاد به من گفتند و اگر یادتان باشد اشاره کردیم. در معامله نسیه اگر شما جنسی را نسیه میخرید، الآن نمیخواهید پول بدهید. مثلاً شما از جلوی مغازهای رد میشوید، میگوید: آقا بیا برنج خوب آوردم! میگویی: پول نیاوردم. میگوید: اشکالی ندارد. بیا ببر هروقت دلت خواست پولش را بده. این هروقت دلت خواست پولش را بده، اشکال دارد. باید تاریخش مشخص باشد. آن آقا خواست دوباره به ما فرصت بیشتری بدهد، اشکال ندارد ولی در نسیه تاریخ تحویل پول باید معین باشد.
مسأله 104؛ اگر شما پول داری و آن آقا کالا ندارد، من دفتر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی بودم. دیدم یک آقایی آمد مسأله بپرسد. میگوید: من رفتم جهیزیه بخرم برای دختر خانمم، ده قلم جنس بود. نه قلم را داشت و معامله کردیم و پول دادیم و جنس خریدیم و تمام، یک قلم را فرض کنید یخچال را نداشت. گفتم: اشکالی ندارد! چون یکوقت قیمتها تغییر میکند، من پول را به شما میدهم شما هروقت توانستی یخچال بیاور. کی میآوری؟ معلوم نیست. فردا بیاورم یا شش ماه دیگر بیاورم معلوم نیست. گفتم: عیب ندارد من پول را به شما میدهم و شما هروقت داشتی بیاور. این معامله حتماً باطل است و باید زمان معین کند. اگر از بازاریها بپرسیم: در معاملهای که شما کالا را تحویل نمیدهی، پول را میگیری، چه شرایطی دارد؟ هفت شرط در رساله نوشتند. الآن اگر از مغازهدارها بپرسیم سه شرط از این هفت شرط را بدهید ما به شما جایزه میدهیم، کسی میداند یا نه؟
1- یکی این است که خصوصیاتی که جنس با آن تغییر میکند باید مشخص باشد. شما میگویید: یخچال، چه یخچالی؟ مشخصاتش، مارکش، مدلش، این خصوصیات باید مشخص باشد. 2- شما باید پول را بدهی. قبل از جدا شدن از هم شما باید حتماً پول را بدهید. اگر شما پول ندهی، او هم جنس ندارد، این معامله نیست. 3- زمان تحویل کالا هم باید مشخص باشد. در همین موردی که گفتم که آمده بود مسأله میپرسید، برای همین بود که تاریخ معین نکرده بودند. قیمتها تغییر کرده بود. با هم اختلاف پیدا کرده بودند و آمده بودند مسأله میپرسیدند. در حالی که اصل معاملهشان اشکال دارد.
مسأله 105؛ الآن در بازار ما این مسأله خیلی زیاد است. الآن هرکسی مثلاً یک زمین دارد، دویست متر، سیصد متر، میکوبد و میگوید: میخواهم یک آپارتمان شش طبقه بسازم، دو سه طبقه را بفروشم و دو سه طبقه هم خودم بنشینم. آقا میخواهد یک طبقه را بفروشد. شما برای خرید یک طبقه میروی. شما پول داری؟ میگویی: نه من همه پول را ندارم. قیمت آپارتمان سیصد میلیون است. ما صد میلیون به شما میدهیم و صد میلیون هم بعد از شش ماه میدهیم. صد میلیون هم آخر کار میدهیم. بسم الله! شما صد میلیون میدهید و معامله میکنید. پیش پرداخت میکنید و یک طبقه کامل آپارتمان را خریداری میکنید. آپارتمانی که هنوز نیست و شما هم پول یک سوم را پرداخت کردید و دو سوم هنوز ندادید. نسبت به یک سوم معامله درست است اما نسبت به دو سوم چه؟ معاملهای صورت نگرفت. معامله باطل است. باطل است یعنی چه؟ یعنی مثل رباخواری است؟ نه! باطل است یعنی فردا اگر این آقا بخواهد معامله را بر هم بزند و بگوید: آقا شما که پول ندادی. یکوقت راضی میشوند و میگویند: با هم به توافق میرسیم. ولی اگر با هم اختلاف پیدا کنند و بگوید: شما که پول ندادی و من هم جنس نداشتم، پس معامله باطل است. قرار داد هم بنویسند هیچی به هیچی است! آنوقت در دادگاهها و اختلافات بعدی خیلی مشکل پیدا میکنند. شما که میخواهی آپارتمان بخری، شما پول دو سوم را نمیدهی، آپارتمان هم در خارج موجود نیست، این معامله اشکال دارد و بعدها به اختلاف کشیده میشود.
مسأله 106؛ برای خانمها زیاد پیش میآید که انگشتر طلایشان شکسته است. میروند عوض کنند. میگویند: این انگشتر شکسته را به شما میدهم، یک انگشتر سالم میخواهم بگیرم. این از نظر فقهی طلا با طلا چون هردو یک جنس است ولو شکسته است، نباید مقدارشان با هم متفاوت باشد. چون ربا میشود. چه کار کنیم؟ این را شما بفروشید، زرگر هم جداگانه انگشتری که میخواهید را به شما بفروشد. اگر جنس یکی بود، طلا با طلا، برنج با برنج، نباید کم و زیاد شود. ده کیلو برنج با ده کیلو برنج، ده کیلو گندم با ده کیلو گندم، ده کیلو روغن با ده کیلو روغن، اگر کم و زیاد شود ربا است. بعضیها اداره به آنها برنج خارجی داده که مرغوب نیست. در مغازه میرود میگوید: این ده کیلو برنج را بگیر، شما یک کیلو برنج خوب به من بده. شما ده کیلو برنج را با یک کیلو برنج معامله کردی. این ربا است و خیلی آسان است. این برنج را جداگانه بفروش و آن برنج را هم جداگانه بخر.
مسأله 107؛ تازگی در استفتائات مرحوم آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی دیدم، چقدر دقیق است این سؤال و جوابهایی که میپرسند. گفتند: اگر کسی به کسی مدیون است باید دینش را بدهد. امروز 25 رمضان است و ما هنوز بدهیهایی که میتوانستیم بدهیم را ندادیم. به کسی مدیون هستیم. متأسفانه در جامعه ما بعضی نسبت به حق الناس خیلی کوتاهی میکنند. آقایی میگفت: ضامن کسی شدم، بیست میلیون ضامن شدم. حالا یک ریال را این آقا پرداخت نکرده است. اصلاً مفقود الاثر شده است. این بیست میلیون گردن من افتاده است، تا الآن 35 میلیون تومان با سودش و جریمه دیرکرد دادم. رفتم بانک گفتم: من گناه کردم ضامن شدم. من یک کارمند بازنشسته هستم و 35 میلیون پرداخت کردم. تمام شد؟ حساب کردند و گفتند: شما 55 میلیون دیگر هم بده تمام شود!!! 55 میلیون جریمه دیرکرد و تأخیر داشته و گذاشته رفته است. 90 میلیون بدهد برای آدم بی انصافی که بیست میلیون گرفته و رفته است. یعنی یک آدمی که ضامن شده هی از روی حقوقش جریمه بردارند. این بی انصافی بانکها و بی انصافی آن آقای وام گیرنده است.
باز یک آقای دیگر پیام داده که ما ضامن کسی شدیم. آقا قسط اول و دوم وسوم را نداد. از صندوق قرض الحسنه به ما زنگ زدند که نیامده قسطش را بدهد. زنگ زدم گفتم: سلام، نرفتی قسطت را بدهی؟ گفت: شما؟ گفتم: من ضامن تو هستم. گفت: ضامن چه؟ خودت ضامن هستی برو خودت قسطش را بده! ما را سر پل صراط نگه میدارند. حق الناس است. روایت داریم کسی شهید شد به خاطر سه درهم نمیگذاشتند بهشت برود. شهید همه گناهانش آمرزیده میشود. ولی حق الناس که آمرزیده نمیشود.
شریعتی: چقدر این اتفاقات باعث میشود ما سد راه خیر شویم.
حاج آقای حسینی: تا میگویی: قرض الحسنه! میگویند: نگو. ما پشت دستمان را داغ کردیم. فرمودند: ادای دین با تمکن واجب فوری است. این سؤال استفتائات آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی است. نماز اول وقت نخواند. اول دین و بدهیات را بده. بعد این آقا گفته: من یک پولی به دستم رسیده است، ولی اگر بخواهم بدهی را بدهم دیگر نمیتوانم کسب و کار کنم. فرمودند: ادای دین با تمکن واجب فوری است. هرچند به دادن تمام ما یملک باشد. هرچه ملک توست بده دین مردم. خانه و ضروریات خانه استثناء است. بخاطر بدهی خانهی کسی را برنمیدارند. بخاطر بدهی ضروریات خانه کسی را برنمیدارند.
شریعتی: اگر الآن من به شما بدهکار هستم و زمانش رسیده است، این واجب فوری است.
حاج آقای حسینی: بله، ولو به فروش تمام ما یملک، یعنی ماشینت را بفروش. فقط خانه و ضروریات خانه و قُوت یک شبانه روز. یک شبانه روز خورد و خوراک را کنار بگذار، بقیه را باید بفروشی و بدهی مردم را بدهی. بعد گفته: من میخواهم یک کسب و تجارتی بکنم. فرمودند: جایز نیست مشغول کسب و تجارت شوید. با پول مردم تجارت میکنید. حج مستحبی چطور؟ فرمودند: اما حج مستحبی و زیارت مستحبی، جوازش در صورتی است که دِین مردم از بین نرود. تأخیر نیافتد. تو میخواهی کربلا بروی، پول مردم پیشت است، پول مردم را بده. پول مردم را بدهی مقدم است. پس هرچهد داری باید برای بدهی مردم بدهی. غیر از خانه و ضروریات زندگی و قوت یک شبانه روز.
مسأله 108؛ در مورد صله ارحام این را خیلی سؤال کردند. میگویند: ما ارحام و خویشاوندانی داریم و برادر و خواهری داریم، وضع اخلاقیشان خوب نیست. رفت و آمدشان طوری است که برای بچهها اثر منفی میگذارد. پسر و دختر ما تحت تأثیر قرار میگیرند. با رفت و آمد با این برادر و خواهر و با این عمو و عمه، ما یک خانواده مذهبی هستیم. آنها خانواده مذهبی نیستند و بچههای ما تأثیر پذیر هستند. ما چه کنیم؟ فراوان سؤال کردند. میدانید صله رحم منحصر به رفت و آمد نیست. اینکه صله ارحام را اینقدر تأکید کردند، اگر واقعاً میبینید رفت و آمد شما ضرر دارد، یکوقت شما میروید نصیحت میکنید، خود رفت و آمد شما باعث میشود آنها خلافشان را کم کنند، رفتن شما اثرگذار است. اگر واقعاً میبینید تأثیر ندارد و تأثیر منفی روی ما دارد، فرمودند: صله رحم الزاماً رفت و آمد نیست. حالشان را تلفنی بپرسید. خبر داشته باشید. مشکلشان را برطرف کنید. فرمودند: احسان کنید و چه احسانی بالاتر از اینکه با نصیحت و موعظه و خیرخواهی امر به معروف کنید.
مسأله 109؛ چند مسأله متفرقه بگوییم. من بحث مکاسب را نگاه میکردم، دیدم چقدر جامعه ما غافل است. شنیدن غیبت حرام است. غیبت کردن حرام است و شنیدن غیبت هم حرام است. روایت داریم «السامع شریک المؤتی» کسی که میشنود شریک غیبت کننده است. شنیدن غیبت حرام است. 2- مرحوم شیخ انصاری و دیگر فقها در رسالههایشان دارند. شیخ انصاری در مکاسب دارد. اگر شما غیبت کسی را شنیدی، اولاً نباید بگذاری غیبت کند، اما او غیبت کرد. یکی از واجبات ما دفاع از کسی است که از او غیبت شده است. یکی از واجبات ما نماز ظهر و عصر است. یکی از واجبات ما روزه ماه رمضان است. یکی از واجبات ما دفاع از کسی است که از او غیبت شده است. روایت داریم که پیامبر خدا فرمود و شیخ صدوق هم نقل کردند. فرمودند: اگر کسی غیبت کسی را شنید و از او دفاع کرد، «فَرَدَّهَا عَنْهُ رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الشَّرِّ فِي الدُّنْيَا وَ الاخِرَةِ» خدا هزار در بدی را از او دفع میکند. اگر دفاع نکرد، غیبت کسی را کردند و ما خندیدیم. عین روایت این است فرمود: «فَإِنْ هُوَ لَمْ يَرُدَّهَا وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَي رَدِّهَا كَانَ عَلَيْهِ كَوِزْرِ مَنِ اغْتَابَهُ سَبْعِينَ مَرَّةً» (منلايحضرهالفقيه، ج 4، ص 15) شمایی که دفاع نکردی از کسی که غیبت او را کردند، نشستی و فقط گوش کردی، هفتاد برابر گناه تو از او بیشتر است. سؤال کردند: چطور ممکن است؟ ما فقط شنونده بودیم. مرحوم شیخ انصاری فرمود: وقتی شما رد نکردی و به او چیزی نگفتی و دفاع نکردی، او جرأت پیدا میکند برای غیبت های دیگر. یعنی سکوت شما باعث رواج غیبت است. او یک گناه کرد ولی شما میدان دادی و خندیدی یا دفاع نکردی. اگر غیبت کسی را کردند و شما شنیدی و دفاع نکردی،شیخ صدوق از پیامبر نقل کرده است. اگر شما غیبت کسی را شنیدی و از کسی که غیبتش را کردند دفاع نکردی، او یک گناه و شما هفتاد گناه کردی. خود غیبت کننده چقدر گناه دارد؟ اگر ما باور داشتیم، روایت داریم فردای قیامت نامه عمل کسی را دستش میدهند و میبیند نه نمازهایش هست، نه روزههایش هست، نه چهل سفر کربلا و نه پنجاه سفر مشهد درونش است. نه ده سفر مکه هست. نه اعتکاف هست، نه پیاده روی اربعین هست، هیچی نیست! میگوید: خدایا ما فکر کردیم بایگانی تو اشتباه نمیکند. جواب میآید: «إِنَّ رَبَّكَ لا يَضِلُ وَ لا يَنْسَي» (جامعالاخبار، ص 147) خدا فراموش نمیکند و خدا اشتباه نمیکند. آن روز یادت هست غیبت فلانی را کردی، تمام حسناتت را منتقل کردی. خدایا این ظلم است. ما یک کلمه حرف زدیم. آن بیچاره هفتاد سال آبرو جمع کرد. گاهی با یک کلیپ، یک نفر دیگر از خانه نمیتواند بیرون بیاید. کسی که شصت سال آبرو جمع کرده بود، کلیپی از او پخش میکنند، یک عکسی از او منتشر میکنند، یک خبری از او پخش میکنند، از آسمان هفتم به زمین میافتد. شما زحمت هفتاد ساله او را از بین بردی و خدا هم زحمت هفتاد ساله تو را به او میدهد. ما باور داریم که با غیبت تمام حسنات ما منتقل میشود؟ تو که غیبت را میشنوی و میتوانستی یک کاری کنی و دفاع نکردی، هفتاد گناه و او یک گناه کرده است. این یعنی عظمت آبروی مؤمن!
حالا چطور باید دفاع کنیم؟ مرحوم شیخ انصاری مثال زدند. مثلاً میگویی: فلانی چشمش اینطور است. دماغش اینطور است. پایش اینطور است. شما بگو: اینکه عیب نیست. عیب این است که معصیت خدا را کرده باشی. اینطور دفاع کن! یا اگر گفت: فلانی تارک الصلاة است. یک توجیهی کن. بگو: تو خبر نداری! مگر تو 24 ساعت با او بودی. شاید نماز خوانده و شما ندیدی. طوری از آن آقا دفاع کن، شیخ انصاری فرمود: اگر معصیتی هم انجام داد، بگو: ما معصوم که نیستیم. اینطور بگو! بدتر از آن گناه این است که او را سرزنش کند. یکی از واجباتی که از آن غافل هستیم همین غیبت است.
مسأله 110؛ گاهی ما مشهد میرویم و قدم به قدم از ما سؤال میکنند. میگوید: آقا من یک نذری کردم. نذر کردم گوسفندی بکشم. اطعام بدهم. تغییر نذر جایز است یا نه؟ نذر کرده بودم شب عید فطر گوسفندی بکشم، حالا میخواهم شب عید فطر این کار را نکنم. شب عید غدیر این کار را بکنم. تغییر و تبدیل نذر جایز است یا نه؟ جواب این است که نذر دو حالت دارد. غالباً نذرهایی که مردم انجام میدهند وقتی میپرسی: چطور نذر کردی؟ میگوید: در ذهنم سپردم. چه گفتی؟ به رفیق گفتم: من نذر کردم یک گوسفند بکشم. به خانم گفتم: من نذر کردم یک گوسفند بکشم! این نذرها تا صیغه نذر خوانده نشود، اصلاً تحقق پیدا نکرده قابل تبدیل است. نذر شرعی چیست؟ کلمهی پروردگار و خداوند در آن باشد. مثلاً بگوید: خدایا بر گردن من که این کار را انجام بدهم. حالا این را نمیگوید. میگوید: در ذهنم سپردم. یا قصد و نیت میکند. اگر شما گفتید خدایا به گردن من، این نذر شرعی است و دیگر قابل تغییر نیست. اگر این صیغه را نخواندید نذر تحقق پیدا نکرده و قهراً تغییرش هم اشکالی ندارد.
مسأله 111؛ این هم خیلی میپرسند و گاهی برای انسان پیش میآید. ما یکجایی مهمانی رفتیم، حالا بچه ما پتوی این صاحبخانه را، فرش این صاحبخانه را نجس کرد. آیا اطلاع دادن به صاحبخانه که این فرش نجس شد، این پتو نجس شد، اطلاع به میزبان لازم است؟ جواب اصلاً لازم نیست. یکوقت یک غذایی را نجس کردیم که میخواهند بخورند، باید بگوییم.
شریعتی: میخواهند در این خانه نماز بخوانند!
حاج آقای حسینی: نماز بخوانند. خبر ندارند نجس است اشکال ندارد. فرش نجس شد، شما داری میروی و او هم خبر ندارد، برای او پاک است. «کل شیء لک طاهر حتی تعلم» همه چیز پاک است تا یقین داشته باشیم. صاحبخانه اصلاً خبر نشد. همین بحثی که حاج آقای فرحزاد دارند، ما به جای اینکه اینقدر در طهارت و نجاست حساس باشیم در آبروی مردم حساس باشیم. اگر میخواهی وسواس داشته باشی در غیبت وسواس داشته باش. در بدهی مردم وسواس داشته باش. در زکات و خمس وسواس داشته باش. من ندیدم کسی که بگوید: امسال سه بار خمس مالم را دادم! بیست میلیون خمس مالم را دادم، شک کردم دادم یا نه، دوباره دو ماه بعد دادم. اگر وسواس دارید در آبروی مردم احتیاط کنید. نمیدانم این غیبت است یا نه؟ احتیاط کن نگو، شاید غیبت باشد.
مسأله 112؛ این هم خیلی در جامعه فراوان است. من زیاد دیم که طرف لباسش یا دستش به اندازه کمتر از یک بند انگشت خونی است. میگویی: مواظب باشید دست شما خونی است باید آب بکشید و پاک کنید. میگوید: این کمتر از دو ریالی است. آنچه شما شنیدی که کمتر از یک بند انگشت باشد، نگفتند: خون پاک است. به اندازه یک قطره خون در لباس شما باشد، در دست شما باشد، برای نماز شما اشکال ندارد. ولی خون یک سر سوزنش هم نجس است. من زیاد دیدم طرف دستش خونی است و همینطور یک دستمال میگیرد. میگوید: حاج آقا یک قطره خون بیشتر نبود. خون جز با آب کرد تطهیر نمیشود. با الکل تمیز میشود، ولی پاک نمیشود. پس تفاوت بین نجس بودن خون و اینکه در نماز گفتند این مقدار اشکال ندارد.
مسأله 113؛ خیلی میپرسند که آقا شایع شده که ما مسافرت رفتیم و جای شما خالی خوش گذشت. آقا یک گوشت خرگوشی به ما دادند، آقا گوشت خرگوش خوردنش حرام است. نه حاج آقا حرام نیست. حلال است. والله گوشت خرگوش حرام است. فتوای فقها هست، استنباطی که فقها کردند. گوشت خرگوش، گوشت خرچنگ، گوشت ماهی اگر فلس نداشته باشد، من نمیدانم منشأ اینها کجاست که سراغ آنها برویم که میگویند: گوشت خرگوش حلال است! حتی گاهی مکروه بودن گوشت خرگوش را بهانه برای خوردن میکنند. شک نداشته باشید آنچه گفتند: مکروه است گوشت دراز گوش است!
ما 14 مسأله هم در بحث زکات و فطره خواهیم گفت. در کل 130 مسأله میگوییم. باز من از جنابعالی تشکر میکنم و از همه عزیزانی که اینجا زحمت میکشند.
شریعتی: امروز از جزء بیست و پنج قرآن کریم آیات پایانی سوره مبارکه دخان را تلاوت خواهند کرد. انشاءالله لحظه لحظه زندگی ما منور به نور قرآن باشد.
«إِنَ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ «40» يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ «41» إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «42» إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ «43» طَعامُ الْأَثِيمِ «44» كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ «45» كَغَلْيِ الْحَمِيمِ «46» خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ «47» ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ «48» ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ «49» إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ «50» إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ «51» فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ «52» يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِينَ «53» كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ «54» يَدْعُونَ فِيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِينَ «55» لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ «56» فَضْلًا مِنْ رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «57» فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ «58» فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ «59»
ترجمه: همانا روز جدا سازى (حقّ از باطل) وعدهگاه همه آنهاست. روزى كه هيچ دوستى از دوست خود حمايتى نمىكند و آنان (از هيچ سوى ديگر نيز) يارى نمىشوند. جز كسى كه خداوند او را مورد رحمت قرار دهد، همانا او عزيز و رحيم است. (ميوه) همانا درخت زقّوم، غذاى گناهكاران است. همچون مس آب كرده در شكم آنها مىجوشد. همچون جوشش آب داغ. (به مأموران دوزخ گفته مىشود) گنهكار را بگيريد و او را به وسط آتش شعلهور بكشيد. سپس از آب سوزان بر سرش بريزيد. (به او گفته مىشود) بچش كه تو همان هستى كه به گمان خود عزيز و كريم بودى. اين همان است كه همواره در آن ترديد داشتيد. به راستى پرهيزگاران در جايگاهى امن هستند. در ميان باغها و (كنار) چشمهسارها. لباسهاى ابريشم نازك و ضخيم مىپوشند در حالى كه در برابر هم (بر تختها) جاى گرفتهاند. اين گونه (ما پاداش مىدهيم) و آنان را به حورالعين (زنان سيمين تن و فراخ چشم) تزويج مىكنيم. در آن باغها هر ميوه را (كه بخواهند) با آسودگى مىطلبند. در بهشت جز مرگ نخستين (كه پشت سر گذاشتهاند) مرگى نخواهند چشيد و خداوند آنان را از عذاب سوزان حفظ نموده است. (اينها همه) بخششى است از طرف پروردگارت، اين است همان كاميابى بزرگ. جز اين نيست كه ما قرآن را به زبان تو آسان گردانديم تا شايد متذكّر شوند. پس منتظر باش كه آنان نيز منتظرند. (تو منتظر پيروزى و آنان منتظر سرنوشت شوم خود).
شریعتی: حاج آقای حسینی اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای حسینی: آیهی اولی که تلاوت شد «إِنَ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ» قرآن برای قیامت هفتاد اسم ذکر کرده است. یکی از اسامی قیامت یوم الفصل است. «إِنَ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ» روز جدایی خوبها از بدها است. این جدایی چطور صورت میگیرد، اینجا باید صفهایمان را جدا کنیم تا آنجا صفها جدا شود. من یک مثال ساده بزنم. الآن من و شما در خیابان، در رفت و آمدمان حاضر نیستیم با کسی که به تیپ ما نمیخورد، باشیم. ما صفمان را اینجا از او جدا میکنیم. یک کسی مثلاً خیلی بی بند و بار است، اگر با او راه برویم میگویند: اِ اِ… نگاه کن! ما در دنیا صفمان را جدا میکنیم. هر صفی که اینجا جدا کنیم، آنجا هم جدا میشود. اینجا اگر صفها را قاطی کردیم، به اسم دینداری و مسلمانی در هر صفی هستیم، در صف رباخواران رفتیم، در صف حرامخوارها رفتیم، در صف قماربازها رفتیم، اگر اینجا صفها را جدا نکردیم، آنجا هم با همانها هستیم. اینکه در روایت داریم روز قیامت به شیعیان فاطمه زهرا گفته میشود: بروید دنبال فاطمه زهرا، حضرت به بهشت میرود! حتماً همه میتوانند راه بیافتند، کسانی که صف را آنجا جدا کرده باشند. روزهای آخر ماه رمضان مواظب صف بندیها در دنیا باشیم که آنجا «إِنَ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ» آنجا صف بندیها طبق اینجاست.
شریعتی: اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید و بعد دعا کنید و آمین بگوییم.
حاج آقای حسینی: یک مسأله به ذهنم آمد عرض کنم. یکوقت دیوار خانه ما نجس میشود. سقف خانه ما مثلاً نجس شد. خوب نجس باشد. خانم شما برای چه آب میکشی؟ میخواهی روی سقف چه کار کنی؟ دیوار خانه نجس باشد. زمین خانه نجس باشد. سقف خانه نجس باشد. بعضیها شیلنگ میگیرند که خانه را بشویند. دین ما خیلی راحت گرفته است. عزیزان انشاءالله به رساله هم رجوع کنند. هرکس رساله ندارد تهیه کند. آنهایی هم که دارند، بخوانند. روزی ده دقیقه رساله بخوانند. یک ربع قرآن بخوانید و یک ربع رساله بخوانید، یقین داشته باشید ثوابش کمتر نیست.
خدا را قسم میدهیم به حق صدیقه طاهره عبادات همه ما را مورد قبول درگاهش قرار بدهد. در باقیمانده ماه رمضان به ما توفیق عبادت و بندگی عنایت بفرماید. یک دعایی هست که در دههی آخر ماه رمضان میخواندند. «أَعُوذُ بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ» پناه میبرم به وجه کرم خدا، خدا کریم است. مگر میشود ما را نیامرزیده باشد. «أَعُوذُ بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَنْ يَنْقَضِىَ عَنِّى شَهْرُ رَمَضَانَ» ماه رمضان بگذرد، «أَوْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ» (كافى،ج4،ص160) امشب من به صبح برسد و هنوز ما آمرزیده نشده باشیم. خدایا به حق صدیقه طاهره همه ما را ببخش و بیامرز.
شریعتی: «الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
منبع: سمت خدا
بازدیدها: 604