این داستان درباره شاعری به نام ابو الحسن جمال الدّین على بن عبد العزیز بن محمّد خلعى یا خلیعى موصلی(متوفای 750ق[1]) نقل شده است.[2] محدّث نوری از محمد کاظم هزار جریبی نویسنده کتاب «تحفة المجاور» این داستان را نقل میکند، اما به این صورت «انه اشتهر انه کان فی بلد موصل…»؛[3] یعنی نام شخصی در این داستان برده نمیشود، بلکه در بین مردم شهر موصل مشهور است.
ابو الحسن خلعى شاعر و مدیحه سرای خاندان رسالت(علیه السلام) است که درباره ایشان اشعار بسیار سروده و آنان را ستایش نموده است. وى در حلّه زندگى میکرد و مردى فاضل بود و شعرى روان و ساده دارد.[4] او از پدر و مادر ناصبى به دنیا آمده بود.[5]
علامه امینی(رحمة الله علیه) در کتاب «الغدیر» این داستان را چنین نقل میکند:
قاضى شوشترى در کتاب «مجالس المؤمنین» گفته است و سید ما زنوزى در روضه اول «ریاض الجنة» گوید: مادر ابوالحسن خلعی (که ناصبی بود) نذر کرد که اگر خدا به او پسرى روزى نماید او را به راهزنی کاروانهای حسینی و کشتن افراد آنها گسیل دارد! هنگامی که این بچه به دنیا آمد و به حد رشد رسید او را براى اداء نذرش فرستاد و چون او به نواحى مسیّب که در نزدیکى کربلا است رسید، در کمین زوّار نشست، اما خواب بر او غلبه کرد و قافله و کاروان زوّار گذشتند و گرد و غبارشان بر سر و روی او ریخت.
در همان هنگام این راهزن در خواب دید که قیامت برپا شده و فرمان آمده که او را به آتش اندازند، ولی آتش او را براى آن غبار پاکى که بر او رسیده نمیسوزاند، از خواب بیدار شد، در حالیکه از آن قصد بدش برگشته و همانجا توبه کرد و محبّت و ولایت خاندان پاک پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) را به دل گرفت و ترسناک به کربلا و حایر شریف حسینى آمد. میگویند در آن وقت دو بیتى سرود که آنرا شاعر مبتکر حاج مهدى فلوجى (متوفاى 1357ق) تخمیس نمود و آن دو بیت با تخمیسش این است:
أراک بحیرةٍ ملأتکَ رَیناً
و شتَّتک الهوى بیناً فبیناً
میبینم تو را سرگردان و حیران که تو را شک پُر کرده و هوا و هوس تو را پراکنده و پریشان نمود و تو بین بین قرار گرفتهاى.
فطب نفساً و قر باللَّه عیناً
إذا شئت النجاة فزر حسیناً
پس دلت را پاک کن و چشمت را به استعانت از خدا روشن نما و اگر نجات و رستگارى میخواهى پس زیارت کن حسین را. [تا آنکه خدا را با روشنى چشم دیدار کنى].
إذا علم الملائکُ منک عزماً
تروم مزارَه کتبوک رسماً
هرگاه فرشتگان اراده جدی تو را برای زیارت او بدانند، نام تو را خواهند نگاشت.
و حُرِّمتِ الجحیمُ علیک حتماً
فإنَّ النارَ لیس تمسُّ جسماً
و آتش دوزخ حتماً بر تو حرام شود؛ زیرا که آتش لمس نمیکند و نمیسوزاند جسمى را [که بر او غبار زائرین حسین(علیه السلام) باشد].[6]
وى خوى خود را در دوستى خاندان رسالت پاک و خالص کرد تا به عنایت و الطاف خاصه از طرف اهل بیت عصمت و طهارت(علیه السلام) رسید. علامه امینی در ادامه اشعاری را از او در سوگواری امام حسین(علیه السلام) و دیگر یاران آنحضرت و نیز ائمه دیگر نقل کرده است.[7]
داستانی که بدان اشاره شد، روایتی نقل شده از معصومان(علیه السلام) نیست تا درباره سند آن با علم حدیثشناسی بحث شود، اما درباره اینگونه داستانهای نقل شده در مسیر زیارت امام حسین(علیه السلام)، باید به نکاتی توجه داشت:
یک. زیارت امام حسین(علیه السلام)، اگر با آداب و شروط آن انجام شود، کیمیایى است که جان آدمى و زندگى او را متحوّل میسازد. و آثار و برکات بسیارى دارد، از جمله اینکه فرشتگان الهى، براى زائر امام حسین(علیه السلام)، احترام ویژهاى قائلاند و وى، مشمول دعاى اهل بیت(علیه السلام) و فرشتگان است.[8]
دو. از آنجایی که حضرت حسین بن علی(علیه السلام)، یک امام است و امامان(علیه السلام) به لحاظ مقام امامت، منشأ خیرات، برکات و آثار بسیاری – حتی برای دشمنان قابل هدایت- هستند؛ آنحضرت نیز از آثار و برکات بیشماری برخوردار است. و این آثار و برکات و عنایات دائمی است، نه اینکه مخصوص زمان و یا شخص خاصی باشد؛ از اینرو؛ علاوه بر اینکه عنایات امام حسین(علیه السلام) بهطور خاص از امامان بعدی نقل شده، در برخی کتابهای تاریخی متقدم و متأخر نیز داستانهایی از این وقایع ثبت شده که نمیتوان همه آنها را انکار کرد.
سه. با توجه به اینکه داستان مورد بحث را علمای بزرگی –مانند علامه امینی در «الغدیر» و آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه»[9]– نقل کردهاند، اعتماد به صحت آن برای ما توجیهپذیرتر خواهد بود.
چهار. البته نه پذیرش کلیت مبارک بودن وجود امام حسین(علیه السلام) و نه صحت برخی از این داستانها به تنهایی دلیلی نخواهد بود که هر ادعایی را در این زمینه بپذیریم.
ابو الحسن خلعى شاعر و مدیحه سرای خاندان رسالت(علیه السلام) است که درباره ایشان اشعار بسیار سروده و آنان را ستایش نموده است. وى در حلّه زندگى میکرد و مردى فاضل بود و شعرى روان و ساده دارد.[4] او از پدر و مادر ناصبى به دنیا آمده بود.[5]
علامه امینی(رحمة الله علیه) در کتاب «الغدیر» این داستان را چنین نقل میکند:
قاضى شوشترى در کتاب «مجالس المؤمنین» گفته است و سید ما زنوزى در روضه اول «ریاض الجنة» گوید: مادر ابوالحسن خلعی (که ناصبی بود) نذر کرد که اگر خدا به او پسرى روزى نماید او را به راهزنی کاروانهای حسینی و کشتن افراد آنها گسیل دارد! هنگامی که این بچه به دنیا آمد و به حد رشد رسید او را براى اداء نذرش فرستاد و چون او به نواحى مسیّب که در نزدیکى کربلا است رسید، در کمین زوّار نشست، اما خواب بر او غلبه کرد و قافله و کاروان زوّار گذشتند و گرد و غبارشان بر سر و روی او ریخت.
در همان هنگام این راهزن در خواب دید که قیامت برپا شده و فرمان آمده که او را به آتش اندازند، ولی آتش او را براى آن غبار پاکى که بر او رسیده نمیسوزاند، از خواب بیدار شد، در حالیکه از آن قصد بدش برگشته و همانجا توبه کرد و محبّت و ولایت خاندان پاک پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) را به دل گرفت و ترسناک به کربلا و حایر شریف حسینى آمد. میگویند در آن وقت دو بیتى سرود که آنرا شاعر مبتکر حاج مهدى فلوجى (متوفاى 1357ق) تخمیس نمود و آن دو بیت با تخمیسش این است:
أراک بحیرةٍ ملأتکَ رَیناً
و شتَّتک الهوى بیناً فبیناً
میبینم تو را سرگردان و حیران که تو را شک پُر کرده و هوا و هوس تو را پراکنده و پریشان نمود و تو بین بین قرار گرفتهاى.
فطب نفساً و قر باللَّه عیناً
إذا شئت النجاة فزر حسیناً
پس دلت را پاک کن و چشمت را به استعانت از خدا روشن نما و اگر نجات و رستگارى میخواهى پس زیارت کن حسین را. [تا آنکه خدا را با روشنى چشم دیدار کنى].
إذا علم الملائکُ منک عزماً
تروم مزارَه کتبوک رسماً
هرگاه فرشتگان اراده جدی تو را برای زیارت او بدانند، نام تو را خواهند نگاشت.
و حُرِّمتِ الجحیمُ علیک حتماً
فإنَّ النارَ لیس تمسُّ جسماً
و آتش دوزخ حتماً بر تو حرام شود؛ زیرا که آتش لمس نمیکند و نمیسوزاند جسمى را [که بر او غبار زائرین حسین(علیه السلام) باشد].[6]
وى خوى خود را در دوستى خاندان رسالت پاک و خالص کرد تا به عنایت و الطاف خاصه از طرف اهل بیت عصمت و طهارت(علیه السلام) رسید. علامه امینی در ادامه اشعاری را از او در سوگواری امام حسین(علیه السلام) و دیگر یاران آنحضرت و نیز ائمه دیگر نقل کرده است.[7]
داستانی که بدان اشاره شد، روایتی نقل شده از معصومان(علیه السلام) نیست تا درباره سند آن با علم حدیثشناسی بحث شود، اما درباره اینگونه داستانهای نقل شده در مسیر زیارت امام حسین(علیه السلام)، باید به نکاتی توجه داشت:
یک. زیارت امام حسین(علیه السلام)، اگر با آداب و شروط آن انجام شود، کیمیایى است که جان آدمى و زندگى او را متحوّل میسازد. و آثار و برکات بسیارى دارد، از جمله اینکه فرشتگان الهى، براى زائر امام حسین(علیه السلام)، احترام ویژهاى قائلاند و وى، مشمول دعاى اهل بیت(علیه السلام) و فرشتگان است.[8]
دو. از آنجایی که حضرت حسین بن علی(علیه السلام)، یک امام است و امامان(علیه السلام) به لحاظ مقام امامت، منشأ خیرات، برکات و آثار بسیاری – حتی برای دشمنان قابل هدایت- هستند؛ آنحضرت نیز از آثار و برکات بیشماری برخوردار است. و این آثار و برکات و عنایات دائمی است، نه اینکه مخصوص زمان و یا شخص خاصی باشد؛ از اینرو؛ علاوه بر اینکه عنایات امام حسین(علیه السلام) بهطور خاص از امامان بعدی نقل شده، در برخی کتابهای تاریخی متقدم و متأخر نیز داستانهایی از این وقایع ثبت شده که نمیتوان همه آنها را انکار کرد.
سه. با توجه به اینکه داستان مورد بحث را علمای بزرگی –مانند علامه امینی در «الغدیر» و آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه»[9]– نقل کردهاند، اعتماد به صحت آن برای ما توجیهپذیرتر خواهد بود.
چهار. البته نه پذیرش کلیت مبارک بودن وجود امام حسین(علیه السلام) و نه صحت برخی از این داستانها به تنهایی دلیلی نخواهد بود که هر ادعایی را در این زمینه بپذیریم.
[1]. امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 8، ص 263، بیروت، دار التعارف، 1406ق؛ آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 9، ص 301، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
[2]. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج 6، ص 23، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، 1416ق.
[3]. محدّث نوری، میرزا حسین، دار السلام فی ما یتعلق بالرؤیا و المنام، ج 2، ص 167- 169، بیروت، دار البلاغة، چاپ دوم، 1427ق.
[4]. ر.ک: أعیان الشیعة، ج 8، ص 263؛ محمد زاده، مرضیه، دانشنامه شعر عاشورایى، ج 1، ص 347، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1383ش.
[5]. الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج 6، ص 23.
[6]. همان.
[7]. ر.ک: همان، ص 24 – 28.
[8]. ابن قولویه در کتاب کامل الزیارات مجموعه روایاتى از ائمه اطهار(علیه السلام) درباره ثواب و فضیلت زیارت امام حسین(علیه السلام) نقل کرده است؛ ر.ک: ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینی، عبد الحسین، ص 116 – 189، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.
[9]. عبارت در «الذریعة» تنها بهطور اشاره است: «و حکى قصة نذر والدته لسلب الزوار و ما رآه فی المنام فصار من شعراء أهل البیت(علیه السلام)»؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 9، ص 301.
منبع:اسلام کوئست
بازدیدها: 0