حسن که اختر تابان رهبریست اولاد خاتم و آوازه عسگریست
نگین حلقه هستی در عالم است امام و حافظ آئین خاتم است
وجود او که چو خورشید برفراز دارد به نور وجودش جهان نیاز
دشمن زحال پریشان کند خروش خواهد که نور خدا کند خموش
به گرد او که چو دیوار دشمن است نی عسگری ز دشمن خونخوار ایمن است
دشمن که ذره و جرسومه ای سیاه بد عاقبت زبد خویش شد تباه
نور خدا نشود در جهان خموش در چنگ شیر ژیان دشمنان چو موش
حسن که مظهر و آیینه ی رسول با جان مشیت حق را کند قبول
عمر حسن چو رسیده به پنج و بیست نی ز جور و جفا تواند زیست
او ز جانب حق امام معصوم است ز جور دشمن دین عاقبت مسموم است
خون جگر فاطمه ز داد و بیدادست شیعه ی او همی به فریاد است
مهدی فاطمه عزادار است حجت باقیه درین دار است
زین مصیبت پسر بسی گریان در فراق پدر بسی نالان
چشم امید ما بر ان مولاست نور چشم و ولی نعمت ماست
مآمن ما مرقد آن سرورست بر سماوات و زمین او رهبرست
گنبد او را عدو ویرانه کرد از عداوت غرق خون کاشانه کرد
دشمنی های عدو با صاحب است او که خون جد خود را طالب است
قلب دشمن از عداوت مثل سنگ او چه آرد زن قساوت ها به چنگ
آتش دوزخ به گرد دشمنان بس بسوزاند عدو را بی امان
لعنت حق تا ابد بر دشمن است دشمن حق پیرو اهریمن است
بارالها این دعا کن مستجاب نقشه های شوم دشمن کن بر آب
گو«طبیبا» از امامت تا توان تا که آید صاحب عصر و زمان
شاعر:دکتر اکبر بهداد(طبیب)
منبع: دیوان غدیر، دکتر اکبر بهداد، اصفهان، گلبهار، 1388، صص149-150.
بازدیدها: 108