هرگز شبی ز شام غمت تیره تر نبود آن شب به غیر ناله نوایی دگر نبود
ای آفتاب معرفت ای عسکری لقب گل را چنان تو زندگی مختصر نبود
شب های سوز و ساز به خلوتگه حضور شمعی چو جان سوخته ات شعله ور نبود
داغ تو کرد خون به دل لاله های عشق کو لاله ای که از غم تو خونجگر نبود
سیلاب اشک خانۀ دل را خراب کرد چشمی نمانده بود کز این غصه تر نبود
شوق وصال دوست تو را سوی خود کشاند زهر ستم وگرنه به تو کارگر نبود
مهدی کنار بستر پاک تو گریه کرد یک تن به جز تو شاهد اشک پسر نبود
دشمن اگر چه برد به کاشانه ات هجوم دیگر کسی ز اهل تو در پشت در نبود
با دل سفر نمود «وفایی» به کوی تو حاجت دگر به داشتن بال و پر نبود
شاعر: سید هاشم وفایی
منبع: پایگاه فرهنگی حلما
منبع: پایگاه فرهنگی حلما
بازدیدها: 181