شعر کربلای مدینه شهادت امام باقر علیه السلام
پيکرش مسموم از زهر جفا گرديده بود
طاير جانش دگر از تن رها گرديده بود
بر سر بازار غم از اشک چشم و سوز جان
در مدينه پرچم ماتم بپا گرديده بود
حضرت باقر ز پا افتاده در گلزار غم
قامت سرو گلش صادق دو تا گرديده بود
هفتم ذيحجه شد تکرار عاشورا مگر
کز عزاي او مدينه کربلا گرديده بود
اين که ميآيد ز خاکش بوي غربت در بقيع
همسفر با کاروان نينوا گرديده بود
گشت پنهان آفتاب فاطمه در ابر خاک
عالم از هجران او ظلمت سرا گرديده بود
ياسر از داغ جگر سوز امام پنجمين
خون روان از ديده اهل ولا گرديده
شاعر:محمود تاري ياسر
بازدیدها: 144