بسمه تعالی
مقدمه:
پیروزی انقلاب اسلامی در دوره ای از تاریخ بشر رخ داد که اندیشه وحی ستیز و مادی گرای غرب به بالاترین حد توسعه خود رسیده بود و توانسته بود با استعمار مادی و فرهنگی سلطه خود را در جهان بسط داده و فریاد پایان تاریخ و حاکم شدن اندیشه لیبرال سرمایه داری به عنوان نسخه نهایی و هژمون اندیشه بشری را سر دهد. در این وضعیت انقلاب اسلامی توانست با احیاء خط نورانی انبیاء و اولیاء و جبهه حق، صف آرایی جدیدی را در برابر جبهه مادی و باطل سلطه سامان دهد. اثرات وقوع انقلاب اسلامی به قدری سهمگین بود که از فردای تحقق آن جبهه ای متحد از نظام سلطه در برابر آن صف آرایی نمودند. منازعه انقلاب اسلامی و نظام جهانی سلطه در ابعاد و در حوژه های مختلف نظامی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گسترده شده و همچنان ادامه دارد. در تاریخ دویست ساله اخیر ایران و به خصوص دوران مشروطه به بعد، به وضوح تلاش دشمن برای نفوذ در مقدرات کشور و تحت سلطه درآوردن آن را می توان دید. دقت در سرگذشت نفوذ در ایران می تواند ما را به شناخت بهتر شیوههای نفوذ، راههای نفوذ، عوامل نفوذ، ابزارهای نفوذ، روزنههای نفوذ و نتایج و تبعات نفوذ رهنمون گردد و با بصیرت افزایی از تکرار حوادث تلخ و ناگوار گذشته پیشگیری نماید. هدف اصلی دشمن از نفوذ در کشور مهمی مثل ایران، اثرگذاری بر تصمیمات و موضعگیریهای مسئولین، نخبگان و رسانهها و از طریق آنها اثرگذاری بر شعارها و آرمانهای مردم است تا شاید راه تسلط دوباره بر ایران برایش فراهم شود. شناخت نفوذ و روش ها و بروندادهای آن مهمترین قدم در راه مقابله با آن است، چرا که این شناخت سبب می شود که با روشنگری بصیرت جامعه را در برابر جریان نفوذ افزایش داد و باعث به کنار رفتن و میرایی جریان نفوذ گردید.
گفتمان سازی نفوذ:
یکی از مهمترین راهبردهای نظام سلطه برای پیگیری این منازعه در سال های پس از پیروزی انقلاب، استفاده از حربه «نفوذ» بوده است که در زمان هایی برجستگی بیشتری داشته است. در جریان مذاکرات هسته ای در دولت یازدهم و به خصوص بعد از برجام، مقام معظم رهبری(مدظله العالی) درباره خطر نفوذ دشمن هشدارهای متعددی داده اند. ایشان در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام و اتحادیهی رادیو و تلویزیونهای اسلامی در تاریخ ۲۶/۵/۱۳۹۴ با هشدار نسبت به طرح نفوذ آمریکایی ها فرمودند:
«نقشهی دوّم دشمن نفوذ است؛ میخواهند در کشورهای اسلامی و در کشورهای این منطقه، یک نفوذی بهوجود بیاورند که تا دهها سال ادامه داشته باشد. امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد؛ میخواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است؛ در ایران هم نیّتشان این است. آنها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هستهای -این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا؛ هم اینجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول، هم آنجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول- نیّت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیلهای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکاییها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همهی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد.»
بر این اساس به نظر می رسد که خطر نفوذ در حال حاضر از هر زمان دیگری بیشتر است. از این رو شناخت نفوذ، ابعاد و ویژگی های آن و نحوه مقابله در برابر آن موضوعات مهمی است که باید به آنها پرداخته شود. به صورت کلان تر می توان گفت که یکی از مهمترین کارهایی که لازم است در مقابله با «نفوذ» و رسوا سازی و افشای آن انجام داد «گفتمان سازی جریان نفوذ» است که با انجام آن ماهیت نفوذ برای همگان آشکار می شود و این مهم به خنثی سازی و به حاشیه راندن آن کمک می کند. نوشتار حاضر تلاشی است برای «گفتمان سازی جریان نفوذ» با تبیین ویژگی ها و شاخص های نفوذ که از طریق این ویژگی ها و شاخص ها بتوان نفوذ را معرفی و افشاء کرد.
ویژگی های «نفوذ»:
برای «نفوذ» می توان ویژگی هایی برشمرد که برخی از آنها عبارتند از:
- هدف نفوذ؛ بسط سیطره نظام جهانی سلطه
نظام سلطه برای نفوذ در کشورها و در حوزه های مختلف آنها نیازمند استفاده از نیروهایی از درون همان کشورها هستند و به این منظور به حلقه سازی و در مراحل بعد به جریان سازی نفوذ اقدام می نمایند. از این رو حلقه ها و جریانات نفوذ مستقل و دارای اهداف خودبنیاد نیستند بلکه در برآیند نهایی پیاده کننده سناریوهای نظام جهانی سلطه هستند. به عبارتی دیگر هدف نهایی جریانات نفوذ، پیاده کردن نیات شوم نظام جهانی سلطه برای گسترش سیطره شیطانی این نظام بر کشورهای هدف است. از این رو برآینده نهایی عملکرد حلقه ها و جریانات نفوذ به سلطه کشیدن کشورهای هدف و تحقق اهداف پلید آنان است.
- نفوذ به صورت پنهانی و در پوشش های بدلی صورت می گیرد.
تحمیل اراده نظام جهانی سلطه بر کشورهای هدف از طریق نفوذ به صورت پنهانی و در پوشش های بدلی صورت می گیرد. به این معنا که حلقه یا جریانی که مجری یا عامل نفوذ می گردد به صورت کاملاً حساب شده و غیر آشکار و در پوشش های به ظاهر خیرخواهانه و ملی گرایانه برنامه نفوذ را پیگیری و پیاده می کند. با این وصف می توان مجریان نفوذ را یک جریان نفاق دانست که با پوشش های موجه هر جامعه – که برای مثال در جامعه ایران می توان از ژست انقلابی ، اسلامی و خیرخواه مردم بودن نام برد- خود را مطرح می کند و برنامه های نفوذ را به پیش می برد.
- سخت بودن شناسایی و فهم نفوذ توسط عامه مردم:
به دلیل روحیه نفاق آلود نفوذ و پیچیدگی رفتار آن، فهم و شناسایی خط نفوذ برای عامه مردم کمی سخت است، چرا که نفوذ در قالبی زیبا و با ظاهر موجه در مقام دفاع از مردم سخن می گوید و خود را پیگیر مطالبات مردم نشان می دهد و به دلیل نفاقی که دارد خود را هماهنگ با ارزش ها و آرمان های جامعه می شناساند.
- مراکز تصمیم سازی و حلقه های تئوریک مهمترین محمل نفوذ:
با توجه به اهمیت مراکز تصمیم سازی و تئوریک در صحنه اداره جامعه و تولید فکر و گفتمان در جامعه، حلقه های تئوریک مهمترین محمل برای شکل گیری جریانات نفوذ است و نظام سلطه با شناسایی چهره های نخبه اندیشه ای و فکری و با تأثیرگذاری بر آنها از طریق تولید افکار و گفتمان های انحرافی به پیشبرد اهداف خود می پردازند.
روش شناخت نفوذ:
با توجه به مباحثی که طرح گردید، جریان نفوذ یک جریان نفاق گون است که چهره واقعی خود را به راحتی نشان نمی دهد و ضمناً به صورت پیچیده نیز عمل می کند. از این رو شناخت مستقیم جریان نفوذ کار سختی است و نمی توان از عامه مردم توقع داشت که به راحتی قادر به انجام آن باشند.
همانطور که بیان گردید حلقه یا جریان نفوذ، مجری برنامه ها و راهبردهای نظام سلطه است و برآیند عملکرد آن به تحقق سناریوهای نظام سلطه منجر می شود، از این رو بروندادهای عملکرد حلقه یا جریان نفوذ که در مسیر تکمیل پازل دشمن و پیاده شدن سناریوهای آن است، می تواند سنجه و شاخص بسیار خوبی برای شناخت نفوذ و عوامل آن باشد.
شاخص های و بروندادهای جریان نفوذ
الف- تحریف گفتمان انقلاب اسلامی از طریق طرح و اشاعه گفتمان های انحرافی
ب- خدشه وارد کردن به رابطه بین امام و امت به عنوان الگوی مطلوب و عامل بقای انقلاب اسلامی
ج- خدشه وارد کردن و تضعیف پایه های مستحکم اقتدار انقلاب اسلامی
د- اختلال در حاکمیت و کارشکنی در پیگیری برنامه های مهم انقلاب اسلامی
درباره بروندادهای عملکرد «نفوذ» می توان به موارد متعددی اشاره کرد. دقت و تفرس در سابقه نفوذ در ایران و عملکرد آن نشان می دهد که عوامل «نفوذ» از چهار طریق به پیاده سازی سناریوهای دشمن کمک رسانده اند که در ذیل هر کدام از این روش ها می توان به بروندادهای مختلفی اشاره کرد:
- الف- تحریف گفتمان انقلاب اسلامی از طریق طرح و اشاعه گفتمان های انحرافی
دقت در تاریخچه و تجربیات جریانات نفوذ نشان می دهد که یکی از مقدمات نضج جریانات نفوذ شکل گیری و حلقه های تئوریکی است که به دنبال تصمیم سازی برای مسئولین و اثرگذاری بر تصمیمات کلان نظام بوده است. یکی از اقداماتی که این مراکز تاکنون انجام داده اند، تلاش برای شکل دادن به یک گفتمان انحرافی به عنوان گفتمان بدیل در برابر گفتمان انقلاب اسلامی بوده است تا از این طریق به مدیریت افکار عمومی پرداخته و با براندازی گفتمان انقلاب اسلامی بتوانند اهداف نظام سلطه را پیاده نمایند. با توجه به این موضوع می توان بروندادهای زیر را که برای براندازی گفتمان انقلاب اسلامی و شکل گیری گفتمان بدیل حاصل می شود به عنوان شاخص هایی برای شناخت عوامل و جریانات نفوذ عنوان کرد:
- نفی سلطه ناپذیری و سلطه ستیزی
عوامل نفوذی دشمن در دوره های مختلف تلاش نمودند تا با بسط نفوذ خود در اطرافیان شخصیت های مؤثر و تأثیرگذار به خط دهی و جهت دهی رویکردها به سمت آنچه مطلوب نظام سلطه است، بپردازند که از این جمله می توان به تلاش برای جا انداختن نفی سلطه ناپذیری و فراموشی سلطه ستیزی اشاره کرد. در این رویکرد، نفوذ تلاش می کند تا با بزک کردن چهره سلطه و ایجاد تصویری زیبا و خوب از آن، اذهان را برای پذیرش سلطه و کنار آمدن با آن وادار نماید. در این مورد می توان به موارد زیر به عنوان مصداق هایی اشاره کرد:
- ترسیم چهره انسانی و خوب از مردم اسرائیل در اظهارات آقای مشایی در دولت مهرورزی و تلاش هایی که به خصوص در اواخر دولت مهرورزی، توسط حلقه انحراف برای برقراری ارتباط با آمریکایی ها و آغاز مذاکره با آنها انجام گردید که در تلاش های غیر رسمی و ادبیات آقای احمدی نژاد کاملاً ظهور و بروز داشت.
- سیاست تنش زدایی و کاهش تنش ها با دیگران که در دولت آقای هاشمی پیگیری می شد و بر همین مبنا به مذاکرات انتقادی با اتحادیه اروپا پرداخته شد که در نهایت نتیجه ای هم در پی نداشت. این سیاست به طور مبنایی با دیگران مشکلی نداشت ولی در آنجا که به عقب نشینی از مواضع و آرمان های انفلابی و ساخت تصویر مثبت از غربی ها می انجامید، می شد خط نفوذ را شماهده کرد.
- بحث گفتگوی تمدن ها و ارائه تصویر مثبت از غربی ها به خصوص از آمریکایی ها که توسط دولت اصلاحات پیگیری می شد مصداق دقیقی از این خط نفوذ بود که رئیس جمهور وقت را به تمجید از آبراهام لینکلن در حد شهید(؟!) و تمجید فراوان از آمریکا و آمریکایی ها رسانده بود.
- در دولت اعتدال می توان به وضوح بزک کردن چهره استکبار و نفی سلطه ستیزی را در سخنان و عملکرد دولت مشاهده کرد که با هدایت خط نفوذ به پیش می رود. در این باره به آرمان زدایی از انقلاب و نشان دادن چهره مثبت از آمریکایی ها اشاره کرد تا حدی که آقای روحانی از مؤدب بودن رئیس جمهور آمریکا یاد می کند و مذاکره با آمریکا را که از آن به کدخدای جهان یاد می کند را مثبت و مؤثر می داند که از این ناحیه منافع ملی تأمین خواهد گشت.
- نفی استقلال و عزت ملی
یکی از رویکردهای عوامل نفوذ، تلاش برای نفی استقلال است که به نفی عزت ملی می انجامد. یعنی هرجا یک جریان یا حلقه یا حتی یک شخص مؤثر عملکردی داشت که از آن نفی استقلال کشور و نفی عزت ملی به وجود می آید به احتمال زیاد خط نفوذ فعال بوده و نتیجه عملکرد آن است که به این شکل خود را نشان می دهد. در این باره می توان به تلاش حلقه نفوذ در قامت اعتدال و تجلی آن در عرصه سیاسی و اقتصادی دولت یازدهم اشاره کرد. این سخن که دوره تأکید بر استقلال گذشته است و این مفهوم برای گذشته بوده و دیگر کارکرد خود را ازدست داده است را می توان در سخنان برخی چهره های این حلقه مشاهده کرد. در این مورد می توان به سخنان دکتر سریع القلم اشاره کرد که به وضوح و صراحتاً استقلال را نفی می کند. از منظر سریعالقلم، اصل استقلالخواهی دیگر کاربرد ندارد: «اصل چهارم، اصل استقلالخواهی است. در ایرانی علاقه شدیدی به استقلالخواهی وجود دارد. البته امروزه واژهی استقلال در متون علوم سیاسی و روابط بینالملل مطرح نیست. واژهی استقلال و استعمارزدایی از اصطلاحات دههی ۱۹۶۰ میلادی است. اکنون واژهی حاکمیت ملی مرسوم است. کشورها سعی میکنند براساس حاکمیت ملی خود تصمیم بگیرند که میخواهند چه کنند. یک تناقض بزرگ در کشور این است که از یکسو میخواهیم خودمان باشیم و از سوی دیگر، خواستار کار با دنیا هستیم و کیست که بتواند این مشکل را حل کند. کدام فرمول است که بتواند این مهم را انجام دهد. به نظر من، اکنون مسائل ایران در این گلوگاه اصلی گرفتار شده است. اگر با دنیا ارتباط برقرار شود، مشکل سلطه وجود دارد و اگر با دنیا ارتباط برقرار نشود، مشکل علم، تکنولوژی و جز اینها… چگونه میتوان حاکمیت و هویت ملی را حفظ کرد و در ضمن با دنیا مراوده داشت؟ چگونه باید از این جغرافیای مهم و منابع سوخت در اطراف به نفع کشور بهرهبرداری کنیم؟ گرچه تلاش میشود که مسائل داخل کشور از مسائل سیاست خارجی تفکیک گردد، ولی گروههای موجود در سیاست خارجی بهطور طبیعی به مسائل داخلی هم بازمیگردد.»[۱]
اینچنین است که در ادبیات اینان، مفهوم استقلال با همهی ابعادش نفی میگردد. سریعالقلم، در کتابی که توسط مرکز تحقیقات استراتژیک با مقدمهی دکتر حسن روحانی منتشر گردیده است، چنین استقلال اقتصادی را نفی میکند:
«در فرایندهای جهانی شدن، اصل بر اقتصاد است و بسیاری از تصمیمگیریها در مسائل اقتصادی متمرکز است و نکتهی مهمتر دوم اینکه اگر کشور میانپایه و درحالتوسعهای تصمیم گرفت در این فرایند وارد شود، باید بهدنبال استقلال اقتصادی نباشد، بلکه اقتصاد خود را در معرض تاروپود اقتصاد جهانی بهخصوص غرب قرار دهد.»[۲]
وی همچنین ادامه میدهد:
«ازآنجاکه ایران این آمادگی فکری و اداری را ندارد که در تصمیمگیریهای سیاسی با غرب شریک شود و یا همسو با آن عمل کند، طبعاً بهلحاظ اقتصادی نیز دچار تحریم شده و یا حداقل دسترسی به منابع و امکانات غربی نخواهد داشت.»[۳]
او همچنین استقلال سیاسی را در تناقض با پیشرفت میداند:
«جمهوری اسلامی با یک پارادوکس مهم روبهروست. از یک طرف میخواهد رشد و پیشرفت کند و از طرف دیگر، در پی حفظ استقلال سیاسی و همینطور عدالت در بیرون از مرزهای کشور است. در واقع، ریشهی پارادوکس در نوع نگاه به خود و نظام بینالمللی است.»[۴]
- نفی جامعیت دین
یکی دیگر از رویکردهای خط نفوذ در دوره های مختلف پس از انقلاب در براندازی گفتمان انقلاب اسلامی، «نفی جامعیت دین» است. در این رویکرد جریان نفوذ با کمک حلقه های تئوریک نفوذ به تخریب مفهوم محوری «اسلام ناب» به عنوان مفهوم مرکزی و اساسی گفتمان انقلاب اسلامی پرداخته و از این طریق سعی در براندازی گفتمان انقلاب اسلامی می نمایند در این باره می توان به مصادیق زیر اشاره نمود:
- حلقه تکنوکراتها در دولت سازندگی تمام تلاش خود را کردند که با نفی جامعیت دین، عرصه حکومت داری و اجرایی کشور را یک عرصه کاملاً علمی و تکنیکی فارغ از وحی نشان دهند. موضوعی که بعدها صراحت بیشتری در سخنان این افراد یافت در این باره می توان به اظهارات آقای حسین مرعشی به عنوان سخنگوی حزب کارگزاران اشاره کرد:
«ما قائل به این که اسلام نظام اقتصادی دارد نیستیم. اسلام دین هدایت است. همانطور که نظام مهندسی ندارد. نظام اقتصادی هم ندارد… مگر امام جعفر صادق علیه السلام متخصص روابط پول و بانک بود که بیاید و در این حوزه وارد شود و نظام اقتصادی معرفی کند!؟»[۵]
«تکرار میکنم که کار دین، دستگاهسازی در زمینه امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیست. بلکه کارش روشن کردن چراغ هدایت است و نشان دادن راه و بیراهه به مؤمنان.»[۶]
- حلقه تئوریک کیان به عنوان یکی از حلقه های نفوذ، با شکل گیری دولت اصلاحات بیشترین تلاش را برای مقابله با اسلام ناب و نفی جامعیت دین در عرصه زندگی انجام داد و تلاش نمود تا با این کار نحوی سکولاریسم را در جامعه حاکم نماید و با طرح مباحث روشنفکرانه که تماماً برگرفته از آراء و نظرات فلاسفه و اندیشمندان غرب است به تضعیف و از بین بردن مبانی و اصول اسلام ناب اقدام شد. در این راستا سعی در تضعیف و نابودی اصولی همچون وحی و نبوت، عصمت پیامبر صل الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام، خاتمیت، امکان کسب معرفت دینی و تطابق آن با اصل دین، تقدس دین و … قرار گرفت. این رویکردها تماماً با هدف نفی جامعیت دین اسلام و عدم توانایی آن در برنامه ریزی برای تمام شئون زندگی بشری انجام می گرفت و تلاش داشت تا با نفی جامعیت اسلام به اثبات سکولاریسم پرداخته و لزوم تبعیت از نسخه های لیبرالیستی را یادآور شود.
- در این باره می توان به حلقه انحراف نیز اشاره کرد که با نفوذ در دولت آقای احمدی نژاد و نزدیکی به ایشان توانست ضربات مؤثری بر گفتمان انقلاب اسلامی وارد کند و زمینه قدرت یابی شبه گفتمان اعتدال را فراهم کند. این حلقه با طرح برخی مباحث شبه عرفانی و صوفی مسلکانه تلاش داشت تا اسلام ناب را تضعیف نماید و از این رهگذر بیشترین هجمه را به فقه و فقاهت و علما و روحانیت شیعه وارد کرد و با طرح مباحثی مثل پایان دوره اسلام گرایی و لزوم پیگیری گوهر ادیان و توجه به دین انسانی بیشترین ضربات را به اسلام ناب وارد می نمود.
- امام زدایی و مقابله با مکتب امام(ره)
تحریف اندیشه های امام خمینی(ره) و امام زدایی از گفتمان انقلاب اسلامی، یکی از اساسی ترین رویکردهای خط نفوذ در دوره های مختلف بعد از انقلاب بوده است. در این رویکرد خط نفوذ با ترفندهای مختلف تلاش می نماید تا به امام زدایی بپردازد:
- مقابله با مکتب امام(ره) و زیر سؤال بردن آن
در این رویکرد خط نفوذ می کوشد تا با زیر سؤال بردن اندیشه امام خمینی(ره) و کارآمدی آن برای حال حاضر به مقابله با مکتب امام بپردازد. طرح مباحثی همچون ناکارآمدی ولایت فقیه وشروعیت آن و غیر دمکراتیک بودن آن، شبهه در مورد نظریه ولایت فقیه و مواردی از این دست، تلاشی است که عوامل نفوذ در دوره های مختلف به مطرح کردن آن پرداخته اند. در این باره می توان به تلاش ها و هجمه های حلقه کیان و آقای بشیریه و شاگردان ایشان اشاره کرد.
در این باره نظرات حسین بشیریه در باره اقتدار کاریزماتیک و کاریزما بودن اقتدار امام خمینی رحمهالله علیه مهمترین محور این هجوم به شمار میرود. بشیریه با استفاده از نظریه اقتدار سهگانه وبر رهبری امام خمینی رحمهالله علیه را زیر سؤال میبرد. طبق نظر وبر سه نوع اقتدار یا قدرت مشروع ۱- سنتی ۲- کاریزماتیک و ۳- قانونی وجود دارد که مورد قبول مردم قرار میگیرد و برای حکومتها مشروعیتساز است. بشیریه رهبری امام خمینی رحمهالله علیه را یک رهبری کاریزماتیک به حساب میآورد که به واسطه ویژگیهای شخصیتی خاص امام خمینی رحمهالله علیه زمینه پذیرش آن توسط مردم وجود داشته و بعد از ارتحال امام دیگر این اقتدار از بین میرود چون دیگر شخصیت کاریزمایی وجود ندارد و به ناچار باید به دنبال مشروعیت عقلانی که مبتنی بر قانون است رفت. وی مبتنی بر این دیدگاه با فروکاهش ولایت فقیه از امری الهی و مبتنی بر نظریه سیاسی شیعه به یک مشروعیت کاریزماتیک و پوپولیستی زمینه وارد کردن هجمه همه جانبه به این جایگاه را فراهم نمود. از منظر این نگاه بود که بحث محدود بودن ولایت فقیه در چارچوب قانون در دوران موسوم به اصلاحات مطرح شد. چرا که در این دیدگاه ولایت فقیه مشروعیت الهی ندارد و مشروعیت خود را در چارچوب قانون به دست میآورد. بشیریه ماهیت جمهوری اسلامی را به «سلطانیسم» یا «پاتریمونیالیسم» توصیف نمود و پس از وی شاگردانش چون «سعید حجاریان» آن را به «بناپارتیسم» و یا همان شکل خفیف «فاشیسم»!! تعبیر کردند. حکومت مطلقه، حکومت استبدادی، توتالیتاریسم، اقتدارگرایی کامل، دیکتاتوری لیبرال، دمکراسی نمایشی، شبه دمکراسی و… دیگر مصادیق این تعبیر هستند که بارها و بارها توسط شاگردان خلف وی به کار رفتند. این تعابیر هم تعابیری ترجمه شده از غرب بودند که نظام جمهوری اسلامی را نظامی دیکتاتوری و استبدادی خوانده و آن را مانند دولتهای مطلقهی اروپایی و مقطعی و دورهی گذار پیش از حکومتهای دموکراتیک به شمار میآورد که باید به هر نحوی به نظامی دمکراتیک مشابه غرب تبدیل شود. مفروض بشیریه آن است که جمهوری اسلامی، مردمسالار نیست و همانند پهلوی، حکومتی مطلقه، استبدادی و «پاتریمونیال» به شمار میآید. بشیریه با پاتریمونیال نامیدن نظام همواره این موضوع را که در آیندهی نزدیک، حکومت مطلقه جای خود را به حکومت دموکراتیک خواهد داد بیپرده و آشکارا بیان کرده است.[۷]
از سوی دیگر سروش با مطرح کردن بحث خاتمیت و پرداختن به مسئله «ختم نبوّت» سر از ختم ولایت در آورد و اعلام نمود که ولایت نیز به همراه نبوّت پایان یافته است. از آن جا که مسئله ولایت فقیه، از توابع مسئله ولایت ائمّه اطهار علیهم السلام است سروش و یارانش با اعلام ختم ولایت، مبنای دینی موضوع ولایت فقیه را رد نموده و با قطع کردن ریشه آن که ولایت ائمه اطهار علیهم السلام است سعی در خشکاندن شاخ و برگ آن نمودند. سروش در مقاله خاتمیت ادعا میکند ولایتی که به طور کامل مورد پذیرش هر مسلمان است فقط ولایتی است که خداوند به حضرت محمّد صل الله علیه و آله داده و جز رسول اکرم صل الله علیه و آله، کسی چنین ولایتی ندارد. با خاتمیّت نبوّت پیامبر اسلام، ولایتش نیز خاتمه یافته است و کسی ولایت او را ندارد؛ همانطور که هیچ کس، نبوّت او را ندارد. نتیجه کلام وی این است که با وفات پیامبر صل الله علیه و آله، کسی جانشین مقام ولایی او نیست تا چه رسد به این که امروزه پس از گذشت ۱۴۰۰ سال از آن زمان، عدّهای ادّعای جانشینی او را کرده، بخواهند خود را در ولایت او سهیم بدانند.
- متحول دانستن اندیشه و نظرات امام(ره) در طول زندگی
یکی دیگر از رویکردهای خط نفوذ در امام زدایی از گفتمان انقلاب اسلامی، متحول دانستن اندیشه ها و نظرات امام خمینی(ره) در طول عمرشان بوده که زمینه ساز قرائت های لیبرالی از اندیشه ایشان را برای عوامل نفوذ فراهم می کند. این رویکرد که برای اثبات ادعای خود به برخی رفتارهای تاکتیکی امام استناد می کند و یا بروز برخی از جنبه های نظریات امام(ره) را در طول عمر ایشان که به صورت تدریجی نمودار گشته و مطرح گردیده است را مصادیق تحول در اندیشه امام(ره) معرفی کرده و از این رهگذر سعی در حجیت زدایی از اندیشه امام نموده و از این رهگذر به لزوم و درست بودن تحول در اندیشه و نظریات ایشان در دوره فعلی اشاره می کند.
- تحریف اندیشه امام خمینی(ره) و قرائت پذیری اندیشه امام(ره)
یکی از موارد بسیار خطرناک در بحث تحریف اندیشه امام که یک امر مبنایی بود و دست افراد بسیاری را برای تحریف اندیشه امام و ارائه چهرهای متفاوت از وی باز کرد، تصریح به بحث امکان قرائتهای مختلف امام بود. متأسفانه در این باره خط نفوذ با نزدیک شدن به برخی منسوبان تلاش می نماید تا با انتساب برخی افکار و اعمال غلط به امام به تحریف اندیشه امام بپردازند که این افراد معمولاً پس از انتقادات و طرح اشکالات فراوان به تحریف اندیشه امام و برداشتهای نادرست از کلام وی برای توجیه اینگونه اشتباهات به این نکته اشاره می کنند که میتوان از امام قرائتهای مختلف و متفاوت داشت. بیان های اینگونه باعث می شود که هرکس بتواند امام را هرگونه بخواهد توصیف و تعریف کند و هر اندیشهای را به امام نسبت دهد. در حالیکه روشن و بدیهی است که اولاً بحث پذیرش حجیت قرائتهای مختلف از لحاظ فلسفی و مبنایی به این آسانی قابل پذیرش نیست. ثانیاً اندیشههای امام بهقدری بدیهی و واضح است و آنقدر تصریحات فراوان از امام به ویژه در مسائل اساسی وجود دارد و به تعبیر دیگر محکمات امام آنقدر زیاد است که شاید متشابهی باقی نماند که بخواهد تفسیر شود و تفسیر متفاوت از آن بشود. به فرض وجود متشابهات هم باید آنها را با محکمات اندیشه امام سنجید و در اینصورت دیگر به این آسانی قرائتهای مختلف از اندیشه امام بهوجود نخواهد آمد. اما در هر صورت این بحث هم راه را برای سوء استفاده از اندیشه امام باز کرد.
- نفی ارزش ها و آرمان های انقلابی و دینی
یکی از مهمترین رویکردهای خط نفوذ در دورهای مختلف پس از انقلاب اسلامی، تلاش برای نفی ارزش ها و آرمان های دینی و انقلابی برگرفته از اسلام است. در این رویکرد خط نفوذ تلاش می کند تا به بهانه های مختلف و با ترفندهای گوناگون به نفی ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی پرداخته و از گفتمان انقلاب اسلامی آرمان زدایی کند. این هجمه ها به گونه ای بوده است که در دوره حاکمیت تکنوکرات ها مقام معظم رهبری(مدظله العالی) از شبیخون فرهنگی و بعدها از ناتوی فرهنگی یاد کردند و در دوره اصلاحات با تلاش هماهنگ رسانه های زنجیره ای که به قول مقام معظم رهبری پایگاه دشمن شده بودند، به هجمه شدید به ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی پرداخته شد. در این مورد مصادیق فراوانی وجود دارد که در دوره های مختلف پس از انقلاب به آن پرداخته شده و در این باره کتاب ها و مطالب زیادی نوشته شده است که می توان به آن ها مراجعه کرد، ولی اجمالاً در دوره کنونی و با شکل گیری خط نفوذ که مقام معظم رهبری نسبت به آن هشدار دادند، میب توان این رویکرد را مشاهده کرد که این بار به صورت ظریف تر و با شعار ارزشی و پیروی از ارزش ها، به مقابله با آرمان ها پرداخته می شود و از لزوم آرمان زدایی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی و مقابله با سلطه سخن گفته می شود.
- ب- خدشه وارد کردن به رابطه بین امام و امت به عنوان الگوی مطلوب و عامل بقای انقلاب اسلامی
الگوی امام و امت به عنوان الگوی مهم شکل گرفته در انقلاب اسلامی است که پیروزی آن را رقم زد و بقا، تداوم و گسترش انقلاب اسلامی نیز تاکنون نیز مرهون شکل گیری این الگو بوده است. اهمیت این الگو را می توان در مقاطع مختلف تاریخی مانند جنگ تحمیلی و فتنه ۸۸ مشاهده کرد. به دلیل اهمیت این الگو و رابطه دو سویه بین امام و امت، همواره جریان نفوذ به دنبال خدشه وارد کردن به این الگو بوده است که از طریق خدشه بر امام، امت و رابطه بین امام و امت پیگیری شده است. در این روش می توان به بروندادهای زیر اشاره کرد که به عنوان شاخص های خوبی می توان از آن به وجود خط نفوذ پی برد:
- تضعیف جایگاه ولایت فقیه
یکی از اقداماتی که همواره توسط عوامل نفوذ پیگیری شده است، تضعیف جایگاه ولایت فقیه و شخصیت مقام معظم رهبری(مدظله العالی) است. همانگونه که گفته شد خط نفوذ همواره به امام زدایی در جامعه می پردازد ولی این مورد فقط منحصر در تقابل با امام خمینی(ره) نیست و این خط به امام زدایی و از حجیت انداختن مقام معظم رهبری(مدظله العالی) به عنوان امام حی و حاضر نیز می پردازد. در این مورد می توان به رویکردهای زیر اشاره کرد که نتیجه همه آنها، تضعیف جایگاه ولایت فقیه در جامعه است:
- زیر سؤال بردن دفتر رهبری و اطرافیان ایشان
- تقسیم دستورات رهبری به مولوی و ارشادی
- لزوم انتقاد از رهبری
- ناامید سازی مردم و بحران نمایی
ناامید سازی مردم و بحران نمایی از وضعیت کنونی همواره یکی از مهمترین روش های خط نفوذ برای پیشبرد اهداف نظام سلطه بوده است. طرح مباحثی همچون وضعیت ویژه و بحرانی کشور از جمله مهمترین مستمسک ها برای این مورد بوده است. در این باره می توان به طرح مباحثی همچون موقعیت کشور در لبه پرتگاه جنگ از سوی برخی در دولت اصلاحات و اینکه ما نمی توانیم به کارها سامان دهیم و می بایستی بر غربی ها متکی باشیم به حدی که لازم است مدیر از خارج از کشور برای اداره اقتصاد کشور بیاوریم که در سخنان برخی از اعضای دولت اعتدال منعکس می گردد، اشاره کرد.
- تخریب و منزوی ساختن نیروهای انقلاب
تخریب نیروهای جبهه مؤمن به انقلاب اسلامی از جمله اقداماتی است که همواره جریانات و عوامل نفوذ پیگیری کرده و انجام داده اند. این نوع اقدامات مصادیق زیادی دارد که در دوره های مختلف می توان آن را دید. از انتساب گروه های فشار و خشونت طلب به نیروهای بسیجی و ارزشی در دوره اصلاحات تا به کارگیری الفاظی همچون افراطی و جنگ طلب در دوره فعلی از مصادیق این مورد است. در این مورد می توان به حاشیه راندن نیروهای انقلابی در برهه ای در دوره دولت آقای احمدی نژاد اشاره کرد که با هدف منزوی ساختن نیروهای انقلاب و با میدان داری حلقه نفوذی انحراف انجام گرفت.
- دوقطبی سازی در جامعه
دو قطبی سازی جامعه با هدف تحت فشار قرار دادن نظام جمهوری اسلامی برای تغییر رفتار و به تبع آن تغییر ساختار آن صورت می گیرد. به همین منظور خط نفوذ همواره در تلاش است تا با دوقطبی سازی جامعه به تکمیل پازل نظام سلطه اقدام نماید. در این مورد در طول تاریخ انقلاب اسلامی می توان به موارد زیادی اشاره کرد که از مهمترین آنها می توان به غائله ۱۸ تیر و فتنه ۸۸ اشاره کرد که نفوذ توانست در مقطعی به دوقطبی سازی در جامعه بپردازد.
- ج- خدشه وارد کردن و تضعیف پایه های مستحکم اقتدار انقلاب اسلامی
یکی دیگر روش های اقدامی جریان نفوذ در ضدیت با انقلاب اسلامی و تکمیل پازل دشمن، خدشه وارد کردن و تضعیف پایه های مستحکم انقلاب اسلامی است. پایه ها و ستون هایی که به گواه حوادث پس از انقلاب از آن ها می توان به عنوان مهمترین ابزارهای دفاع از انقلاب اسلامی نام برد. در این مورد مب توان به موارد زیر اشاره کرد که هرگاه یک جریان بروندادی چون تضعیف و خدشه به این ستون های انقلاب اسلامی مشاهده شده، می توان خط نفوذ را مشاهده کرد.
- تضعیف شورای نگهبان
شورای نگهبان به عنوان یکی از مهمترین دژهای محافظت از انقلاب اسلامی و جلوگیری از نفوذ، همواره مورد حمله خط نفوذ قرار گرفته و دوره ای نبوده که این محور اقدامی انجام نشده باشد. هجمه های سنگین در دوره اصلاحات به این نهاد تا زیر سؤال بردن آن در دوره اخیر از سوی بالاترین مقام اجرایی کشور خطی است که توسط عوامل نفوذ ریل گذاری شده و پیگیری شده است. در این باره می توان به تشکیک در عدالت شورای نگهبان پس از عدم احراز صلاحیت آقای مشایی در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری اشاره کرد که توسط نفوذ پیگیری گردید. خطی که توسط آقای احمدی نژاد و مشایی با تعبیر ظلم شورای نگهبان و لزوم پیگیری آن یاد کردند.
- تضعیف نهادهای انقلابی به ویژه نهادهای نظامی و امنیتی برآمده از انقلاب
یکی دیگر از محورهایی که همواره توسط خط نفوذ پیگیری شده است، تضعیف نهادهای انقلابی به ویژه نهادهای امنیتی و نظامی برآمده از انقلاب است که در این باره می توان به تضعیف وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره کرد. در این موارد با توجه به جایگاه مهم و راهبردی سپاه پاسداران، همواره بیشترین هجم تخریب و تقابل ها با این نهاد انقلابی بوده است که در مورد مصادیق آن می توان به موارد فراوانی اشاره کرد.
- د- ایجاد اختلال در حاکمیت و کارشکنی در پیگیری برنامه های مهم و راهبردی انقلاب اسلامی
از دیگر روش های اقدامی عوامل نفوذ در ایران، می توان به ایجاد اختلال در حاکمیت و کارشکنی در پیگیری برنامه های مهم و راهبردی انقلاب اسلامی نام برد. در این مورد، جریان نفوذ با طراحی و اجرای اقداماتی سعی در اختلال در حاکمیت و تضعیف حاکمیت جمهوری اسلامی پرداخته و از طرفی با عدم پیگیری یا کارشکنی بر سر راه برنامه های راهبردی انقلاب اسلامی، سعی در اختلال در آنها می نماید. در این روش می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- ایجاد حاکمیت دوگانه
یکی دیگر از اقداماتی که خط نفوذ را به عیان نشان می دهد و از بروندادهای مهم برای شناسایی آن است، تلاش برای ایجاد حاکمیت دوگانه در کشور است. حاکمیت دوگانه هدف مطلوب نظام سلطه است که از طریق شکل گیری آن با یک حاکمیت و نظام اسلامی ضعیف شده مواجه خواهد بود که به راحتی قابلیت انجام تغییر رفتار و ایجاد تغییر ساختار را خواهد داشت. مصادیق این مورد هم در تاریخ انقلاب فراوان است که در این مورد می توان به اقدامات خط نفوذ در سوق دادن بنی صدر برای ایجاد حاکمیت دوگانه، اقدامات خط نفوذ باند هاشمی در ایجاد حاکمیت دوگانه توسط آیت الله منتظری، تلاش برای رو در رو قرار دادن آقای خاتمی در دوره اصلاحات در برابر رهبری و ماجرای خانه نشینی آقای احمدی نژاد در اعتراض به رهبری اشاره کرد، که همه این اقدامات توسط خط نفوذ در دوره خود انجام گرفته است.
- قائله آفرینی و فتنه سازی
از اقدامات دیگر خط نفوذ در دوره های مختلف که با اثر حلقه های نفوذ در هر دوره صورت گرفته است تلاش برای قائله آفرینی و فتنه سازی برای تضعیف نظام اسلامی و انقلاب اسلامی بوده است. در این باره غائله ۱۴ اسفند بنی صدر و منافقین، غائله ۱۸ تیر و فتنه ۸۸ از بهترین مصادیق به شمار می رود.
- عدم حمایت از محور مقاومت
یکی از اقدامات مهم عوامل نفوذی، جلوگیری از حمایت کافی از محور مقاومت و تلاش برای تضعیف آن است که این موضوع مطلوب نظام سلطه بوده و مورد حمایت آنها است. در این باره می توان به نامه اصلاح طلبان به آمریکایی ها و تعهد اصلاحات برای خلع سلاح مقاومت اسلامی حزب الله لبنان و حماس اشاره کرد.
- بزک کردن آمریکا و تلاش برای رابطه با آمریکا
بزک کردن چهره آمریکایی ها و تلاش برای ایجاد رابطه و مذاکره با آمریکایی ها از جمله مهمترین بروندادهای خط نفوذ به شمار می رود که با مشاهده آن می توان به خط نفوذ پی برد. در این رابطه اقدامات آقای احمدی نژاد و تیم خاص وی برای برقرای ارتباط با آمریکایی ها و درخواست مذاکره با آنها که به صورت آشکار بارها توسط خود ایشان هم مطرح گردید اشاره کرد. همچنین در دولت فعلی تلاش زیادی می شود تا با آمریکایی ها علاوه بر مذاکره مستقیم در مورد موضوع هسته ای به مذاکره در مورد سایر موضوعات از جمله مسائل منطقه ای پرداخته شود که خلاف خواست و تدابیر مقام معظم رهبری نیز است.
[۱] سریعالقلم، محمود، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: نقد نظری و طرح ائتلاف، مجلهی مجلس و راهبرد، پاییز ۱۳۸۱، ش۳۵، ص۶۵ تا ۸۲٫
[۲] سریعالقلم، محمود، ایران و جهانی شدن، چالشها و راهحلها، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، تیرماه ۱۳۸۴، ص۱۰۶٫
[۳] سریعالقلم، همان، ص۱۱۱-۱۱۲٫
[۴] همان، ص۱۱۱٫
[۵] روزنامه کیهان، ۲۵/۴/۸۶
[۶] روزنامه کارگزاران، ۲۶/۴/۸۶
[۷] بشیریه، دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی ایران: دورهی جمهوری اسلامی، نگاه معاصر، ص ۲۳ و ۳۰
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 111