اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا… امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟…»
مادر حضرت رقیه سلام الله علیها
مادر حضرت رقیه سلام الله علیها از بانوان بزرگ و بافضیلت اسلام به شمار میآید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است. بر اساس نوشتههای بعضی کتابهای تاریخی، نام مادر حضرت رقیه سلام الله علیها ، امّاسحاق است که پیشتر همسر امام حسن مجتبی علیه السلام بوده و پس از شهادت ایشان، بهوصیت امام حسن علیه السلام بهعقد امام حسین علیه السلام درآمده است. در رابطه با تاریخ ولادت ایشان در منابع مختلف، سخنی به میان نیامده است. نام مادر حضرت رقیه سلام الله علیها در بعضی کتابها، امجعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی دراینباره وجود ندارد. همچنین در کتاب معالی السبطین، مادر حضرت رقیه سلام الله علیها ، دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی معرفی شده است که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود و به ازدواج امام حسین سلام الله علیها درآمد.
اثبات وجود حضرت رقیه سلام الله علیها
بعضی از مورخین درباره وجود تاریخی حضرت رقیه سلام الله علیها سعی در شبههپراکنی دارند، اما نام حضرت رقیه سلام الله علیها میان فرزندان امام حسین علیه السلام در کتابها و متون قدیمی آورده شده که در یکی از منابع، سلیمانبن ابراهیم قندوزی حنفی در کتاب خود بهنام ینابیع الموّده، اینچنین میگوید: «و من کلام له عند وداعه مع اهله: اللهم انک شاهد علی هولاء القوم الملاعین انهم عمدوا ان لایبقون من ذریة رسولک ثم نادی: یا امکلثوم سلام الله علیها! ویا سکینة سلام الله علیها! ویا رقیة سلام الله علیها! ویا زینب سلام الله علیها! یا اهل بیتی علیکن منّی السلام»، این چنین متونی در منابع بسیار به چشم میخورد که در آن نام حضرت رقیه سلام الله علیها وجود دارد و علاوه بر این، معجزات و کرامات فراوان این دختر 3ساله امام حسین علیه السلام ، دلیلی محکم بر اثبات وجود ایشان است که در پایان این مطلب، نمونهای از این کرامات را بخوانید.
اصل وجود دختری چهارساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی آمده است که در کتاب کامل بهائی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهارساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آورده شده است. در آن عصر بهدلیل اندک بودن امکان نگارش و تعدد فرزندان امامان، و همچنین اختناق حکومت بنیامیه که سیرهنویسان را در کنترل خود داشتهاند، موجب شده که بسیاری از ماجراهای زندگی امامان پشت پرده باقی بماند. گاهی نیز بر اثر همنام بودن چند شخص در یک خاندان، موجبات اشتباه در تاریخ فراهم شده و همین مطلب امر را بر تاریخنویسان اندک آن عصر، با امکانات محدودی که داشتند مشکل کرده است. گاهی بعضی دختران دو نام داشتهاند و به همین احتمال حضرت رقیه سلام الله علیها را فاطمه صغری سلام الله علیها میخواندند و شاید همین موضوع باعث غفلت از نام رقیه سلام الله علیها شده باشد و ممکن است فاطمه سلام الله علیها اسم اصلی و رقیه سلام الله علیها لقب باشد.
نام حضرت رقیه سلام الله علیها
رقیه از «رقی» بهمعنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین علیه السلام کمتر به چشم میخورد و بهاذعان برخی منابع، احتمال اینکه ایشان همان فاطمه بنت الحسین سلام الله علیها باشد، وجود دارد، در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین علیه السلام دو اسم داشتهاند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد. دو خطاب از امام حسین علیه السلام در کربلا در مصادر شیعی آمده است که یکی از دختران حرم خود را با نام رقیه علیه السلام اینگونه صدا زده است: «یا اختاه یا امکلثوم، و انت یا زینب و انت یا رقیه و انت یا فاطمه و انت یا رباب» و در خطاب دوم آمده است: «یا امکلثوم و یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا زینب یا اهلبیتی علیکن منّی السلام». اکثر محدثان دو دختر بهنامهای سکینه و فاطمه برای امام حسین علیه السلام ذکر کردهاند اما علامه ابنشهرآشوب و محمدبن جریر طبری، سه دختر بهنامهای سکینه فاطمه و زینب علیه السلام را برای آن حضرت برشمردهاند.
اسارت حضرت رقیه سلام الله علیها
حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش در عصر عاشورا بههمراه دیگر زنان بنیهاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت. ایشان همراه با کاروان اسرا، ابتدا به کوفه برده شدند و پس از آن بهسمت شام حرکت نمودند و معروف است که ایشان همراه با دیگر اسرا، اسارت را در خرابههای شام سپری میکردند.
شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها در منابع اینگونه شرح داده شده:
عصر روز سهشنبه در خرابه کنار حضرت زینب سلام الله علیها نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفتوآمد هستند، پرسید: «عمه جان! اینان کجا میروند؟» حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: «عزیزم، اینها به خانههایشان میروند.»، پرسید: «عمه! مگر ما خانه نداریم؟»، فرمودند: «چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است»، تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد و بلافاصله پرسید: «عمه! پدرم کجاست؟» فرمود: «به سفر رفته.» طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانهجویی نمود، بهگونهای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند. خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا علیه السلام را میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و در آغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و نالهاش بلندتر شد، گفت: «پدر جان، چهکسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان، چهکسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان، «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چهکسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان، یتیم به چهکسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان، کاش خاک را بالش زیر سرم قرار میدادم، ولی محاسنت را خضابشده به خونت نمیدیدم».
دختر خردسال حسین علیه السلام آنقدر شیرینزبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی بهسراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
همچنین در منابع گزارشهایی از چگونگی وفات دختری منسوب به امام حسین علیه السلام در شام وجود دارد، که برخی از آنان به این شرحاند:هیئت
1 ــ نخستین منبعی که ماجرای شهادت دختر خردسالی از امام حسین را در شام مطرح کرده است، کامل بهایی نوشته عمادالدین طبری (700ق) است. او نام دختر را ذکر نکرده است. سن او را چهار سال و وفات او را چند روز پس از دیدن سر پدر در خانه یزید گزارش کرده است.
2 ــ ملّا حسین واعظ کاشفی سبزواری (متوفی 910ق) محل حادثه را کوشْک (کاخ) یزید و زمان آن را روز دیدن سر بریده ذکر کرده است.
3 ــ فخرالدین طُریحی (م1085ق)؛ نخستین کسی است که کودک را سهساله و سخنانی از او خطاب به پدر گزارش کرده است.
4 ــ محمدحسین ارجستانی در اواخر قرن سیزدهم، نام کودک را زُبیده، سن او را سه سال، محلّ حادثه را خرابه شام گزارش کرده است. ارجستانی پیش از ذکر این حادثه، به حضور دختری از امام حسین بهنام رقیه در شام یاد کرده است.
5 ــ شیخ محمدجواد یزدی در اوایل قرن چهاردهم محل حادثه را خرابه شام دانسته است و گفته نام او زُبَیده یا رُقَیه یا زینب یا سَکینه و یا فاطمه بوده است.
سنگنوشته مرقد حضرت رقیه سلام الله علیها
عبدالوهاببن احمد شافعی مصری معروف به شعرانی متوفای 973ه.ق. در کتاب المنن باب دهم نقل میکند: «نزدیک مسجد جامع دمشق بقعه و مرقدی وجود دارد که به مرقد حضرت رقیه سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام معروف است. بهروی سنگ واقع در درگاه این مرقد این چنین نوشته است: هذَا البَیتُ بُقعَة شُرِّفَت بِالِ النَّبِی صلی الله علیه و آله و بِنتُ الحُسَینِ الشَّهید علیه السلام رُقَیَّة سلام الله علیها؛ این خانه مکانی است که به ورود آل پیامبر علیهم السلام و دختر امام حسین علیه السلام حضرت رقیه سلام الله علیها شرافت یافته است».
غسل حضرت رقیه سلام الله علیها
هنگامی که زن غساله بدن حضرت رقیه سلام الله علیها را غسل میداد، ناگاه دست از غسل کشید و گفت: «سرپرست این اسیران کیست؟» حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: «چه میخواهی؟» غساله گفت: «این دختر به چه بیماری مبتلا بوده که بدنش کبود است؟»، حضرت زینب سلام الله علیها در پاسخ فرمود: «ای زن! او بیمار نبوده است؛ این کبودیها آثار تازیانهها و ضربههای دشمنان است. و در روایت دیگر است که آن زن دست از غسل کشید و دستهایش را بر سرش زد و گریست.»، گفتند: «چرا بر سر میزنی؟» گفت: «مادر این دختر کجاست تا به من بگوید چرا قسمتهایی از بدن این دخترک سیاه شده است؟»، گفتند: «این سیاهیها اثر تازیانههای دشمن است».
دو داستان از کرامات حضرت رقیه سلام الله علیها
آبگرفتگی قبر مطهر
مرحوم آیت الله حاج میرزا هاشم خراسانی، در کتاب منتخب التواریخ مینویسد: سیّد ابراهیم دمشقی، سه دختر داشت و اولاد ذکور نداشتند. شبی دختر بزرگ ایشان، جناب رقیة بنت الحسین علیه السلام را در خواب دید که فرمود: «به پدرت بگو به والی بگوید میان قبر و لحد من آب افتاده و بدن من در اذیّت است، بیایید و قبر و لحد من را تعمیر کنید.»، دخترش به عرض سیّد رساند و سیّد از ترس حضرات اهل تسنن به خواب ترتیب اثر نداد. شب دوم دختر دوم و شب سوم دختر سوم، بدون ترتیب اثر تا شب چهارم خود سیّد این ماجرا را در خواب دید، بنابراین صبح روز بعد، سیّد نزد والی شام رفت، والی با علما و صلحای شام پس از غسل و پوشیدن لباسهای نظیف و پس از نبش قبر توسط همین سیّد سه روز مشغول به تعمیر قبر شدند.
سیّد در طول این سه روز فقط در اوقات نماز این بدن مطهره را که کفن آن سالم بود در مکان نظیفی میگذاشت و پس از نماز دوباره او را در بغل میگرفت و گریه میکرد و از کرامت حضرت رقیه سلام الله علیها این بود که سید ابراهیم در این سه روز نه احتیاج به آب و غذا پیدا کرد و نه محتاج به تجدید وضو شد، و مدتی بعد صاحب فرزند پسری شد.
شفای مارگزیدگی
مرحوم آیت الله سیّد هادی خراسانی، نیز در کتاب معجزات و کرامات مینویسد: روی پشت بام خوابیده بودیم که مار دست یکی از خویشاوندان ما را گزید. وی مدتی مداوا کرد ولی سودی نداشت. در آخر، جوانی بهنام سیّد عبدالحسین نزد ما آمد و گفت: «کجای دست او را مار گزیده است؟»، هنگامی محل مارگزیدگی را به او نشان داد بلافاصله دستی به آن موضع زد و بهکلی محل درد خوب شد، سپس گفت: «من نه دعایی دارم و نه دوایی، فقط کرامتی است که از اجداد ما رسیده است، هر سمی که از زنبور یا عقرب یا مار باشد اگر آب دهان یا انگشت به آن بگذاریم خوب میشود. و دلیل این امر، این است که جد ما در شام موقعی که قبر شریف حضرت رقیه سلام الله علیها را تعمیر میکردند جد من بدن مطهره حضرت رقیه سلام الله علیها را سه روز روی دست گرفت تا قبر شریف را تعمیر کردند و از آنجا این اثر در خود و اولادش نسل بعد از نسل مانده است.
بازدیدها: 296