شهید آیت الله سید مصطفی خمینی «امید آینده اسلام بود» – قسمت دوم
روز اوّل آبان سالگرد شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی (۱۳۵۶شمسی) اوّلین فرزند حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه است.
در دوازدهم مرداد ۱۳۴۲ امام خمینی (رحمه الله) از بازداشتگاه خارج و به منزلی در داوودیه تهران و پس از مدتی به قیطریه انتقال یافت. از این تاریخ به بعد بود که سید مصطفی اجازه ملاقات و ارتباط مستقیم با امام را یافت. ساواک تهران در گزارشی چنین آورده است: «طبق اطلاع واصله اخیراً پسر آیت الله خمینی با افراد متنفذ و مخالف دولت در تماس میباشد، چون مشارالیه میتواند با پدرش ملاقات نماید از این لحاظ رابط بین پدرش و افراد مخالف دولت است.» ساواک شمیرانات در نامه دیگری به تاریخ ۳۱/۵/۴۲ جزییات بیشتر و دقیقتری از فعالیتهای حاج آقا مصطفی برای ریاست ساواک تهران ارسال نمود که متن آن به شرح ذیل است:
«محترماً به عرض میرساند به طوری که در اطلاعیههای مربوطه مشروحاً به عرض رسانیده اغلب اشخاص وسیله تلفن با نامبرده بالا قرار ملاقات در نقاط مختلف که با علائمی به یکدیگر میفهمانند گذارده و با این ترتیب تماسهایی به راحتی بین آنان صورت میگیرد که چون خارج از منطقه این بخش بوده به علاوه مقدورات و امکانات اجازه مراقبت بیشتری به این بخش نمیدهد….» ساواک بیش از این نتوانست نظارهگر تلاش ها و اقدامات حاج آقا مصطفی باشد به همین جهت طی دستوری شهربانی را موظف به احضار ایشان نمود:
«به قرار اطلاع روز شنبه (۱۶/۶/۴۲) سپهبد نصیری رئیس شهربانی کل کشور و فرماندار نظامی تهران و حومه مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی را به دفتر کار خود احضار و خطاب به نامبرده اظهار داشته اخبار و اطلاعاتی میرسد مبنی بر اینکه وی دارای فعالیتهای مشکوکی است و با برخی از روحانیون مخالف تماس هایی دارد و به همین جهت اخطار میکند چنانچه مشارالیه در رویه خویش تجدیدنظری به عمل نیاورد و تماس و مراوده خود را با روحانیون مزبور و افراد ناراحت قطع نکند با عکسالعمل شدیدی از طرف مقامات و مراجع مربوطه روبرو خواهد شد.»
در بسیاری از شهرستان ها در اعتراض به دستگیری و بازداشت امام خمینی (رحمه الله) گروه های مختلف به پاخاسته و با تشکیل جلسات سّری مذهبی ـ سیاسی، فعالیتهای دامنهداری را علیه رژیم و در جهت پیشبرد نهضت دنبال کردند. در تبریز نیز مبارزات گستردهای به وجود آمد. به همین جهت عمال رژیم در سیزدهم آذر ۱۳۴۲ اقدام به دستگیری عدهای از علمای تبریز نموده، آنان را به تهران انتقال دادند.
سید مصطفی در اعتراض به این اقدام به ملاقات آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی رفت: «طبق اطلاع واصله پس از دستگیری عدهای از علمای تبریز سید مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی شدیداً برعلیه دولت فعالیت مینماید و چند روز قبل گویا برای تماس با میلانی به مشهد رفته است.» مأموران ساواک کلیه تحرکات و اقدامات آقا مصطفی را تحت مراقبت شدید قرار داده و گزارش میکردند. حتی ساعت مسافرت وی به قم و نوع وسیله نقلیه را در گزارش خود، آوردهاند. ناصر مقدم مدیرکل اداره سوم ساواک طی نامهای به ساواک تهران در تاریخ ۱۰/۱۱/۴۲ ضمن تأکید مجدد بر مراقبت بیشتر از حاج آقا مصطفی دستور میدهد بیوگرافی کامل وی را به همراه یک قطعه عکس او، تهیه نمایند.
در همین ایام و در حالی که اهالی قم زمستان سخت و طاقتفرسایی را طی میکردند امام خمینی (رحمه الله) علیرغم اینکه خود در محاصره مأموران امنیتی رژیم قرار داشت، از وضعیت اسفبار و تأثربرانگیز فقرای قم غافل نبوده، طی نامهای به حاج آقا مصطفی وی را مأمور رسیدگی به وضعیت آنان نمود:
«جناب نورچشمی به قراری که مطلع شدم وضع فقرای قم بسیار بد است. این معنی اینجانب را کاملاً ناراحت کرده است. معالوصف با وضع حاضر آن طوری که باید و شاید نمیتوانم به بندگان محترم خدای تعالی خدمت کنم. شما از قول من پس از اظهار تشکر از اشخاصی که کمک کردند به اهالی محترم و ثروتمندان معزز تذکر دهید که خدای تعالی این روزها را برای امتحان پیش میآورد خوب است که از امتحان الهی سرفراز بیرون بیایید و هر کس به مقدار مقدور خود به سادات محترم و سایر فقرا کمک کند اگر خدای نخواسته کسی در این سرما تلف شود، همه مسئول هستیم و از انتقام خدای تعالی میترسم. والسلام علیکم و علیهم و رحمتالله؛ مقداری وجه فرستاده شد این مبلغ که شصت هزار تومان است با وجوهی که اهالی محترم میدهند در تحت نظر معتمدین محل هر طور صلاح است تقسیم شود چه خاکه ذغال و چه آذوقه و لباس. روحالله الموسوی الخمینی»
ساواک در تاریخ شانزدهم فروردین ۱۳۴۳، با آزادی امام خمینی (رحمه الله) موافقت کرد و ایشان روانه قم شدند. سید مصطفی با درایت و تدبیری کمنظیر به ساماندهی امور مختلف در مسیر پیشبرد نهضت پرداخته، برای رسیدن به اهداف موردنظر تلاش میکرد. نمونهای از اقدامات وی، سازماندهی و پشتیبانی از نهضت امام خمینی (رحمه الله) در منطقه خلیج فارس است که ساواک توانست به آن پی ببرد: «طبق اطلاع واصله شیخ رضا ناطق فرزند مجید که از مریدان خمینی است مبلغ چهارصد تومان وسیله سید مصطفی خمینی (پسر خمینی) جهت هزینه سفر به شیخنشین قطر دریافت نموده ضمناً برای آن که کسی نفهمد مشارالیه از مریدان خمینی است نامهای از آیتالله گلپایگانی گرفته و اقدام به گرفتن گذرنامه و برگ خروج از کشور نموده است و تا چند روز دیگر از فرودگاه مهرآباد تهران یا فرودگاه های آبادان و شیراز عازم قطر میشود. نامبرده اظهارنظر نمود که: مقرر است پس از رسیدن به قطر رساله و نوشتجات خمینی را ایادی او برای خیرالله لشگر بندرعباسی به قطر بفرستند تا وسیله من میان اهالی قطر توزیع شود.» مجموعه گزارش های ساواک در مورد مسافرت حاج آقا مصطفی به شهرهای اصفهان، مشهد و خمینحاکی از حساسیت ساواک نسبت به ایشان است.
لایحه کاپیتولاسیون
براساس لایحه کاپیتولاسیون، رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی و کارمندان اداری و فنی امریکایی و خانوادههایشان در ایران از مصونیت و معافیت قضایی برخوردار میشدند. این لایحه را در خرداد ماه ۱۳۴۳ دولت حسنعلی منصور مطرح کرد و سوم مرداد همان سال در مجلس سنا بهعنوان یکی از بندهای الحاقی به قرارداد وین به تصویب رساند. این لایحه یک بار هم در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ در مجلس شورای ملی مطرح و تصویب شد. امام خمینی (رحمه الله) پس از اطلاع از قانون مزبور اعلام نمودند که در این زمینه در چهارم آبان ۱۳۴۳ سخنرانی خواهند نمود.
مقامات دولتی وقتی از این تصمیم با خبر شدند فردی را به نام «حسن مستوفی» به قم فرستاده تا ایشان را از این حرکت بازدارند. ولی امام حاضر به دیدار با آن شخص نشدند ـ او به ناچار با حاج آقا مصطفی دیدار کرد و گفت: «… امریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم با تمام قدرت فعالیت میکند و پول میریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن به مراتب خطرناک تر از حمله به شخص اوّل مملکت است! آیتالله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند، باید خیلی مواظب باشند که به دولت امریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکسالعمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند ـ حتی حمله به شخص شاه ـ چندان مهم نیست.»
در برابر این تهدیدات سید مصطفی با قاطعیت پاسخ داد:
«آیتالله خمینی (رحمه الله) به وظیفه خودشان هر جور که صلاح بدانند عمل میکنند، اینگونه حرف ها هم نمیتواند ایشان را در اجرای وظیفه و رسالتی که برعهده دارند به تجدیدنظر وا دارد.»
امام خمینی در موعد مقرر نطق تاریخی خود را در برابر جمعیتی نزدیک به شش هزار نفر ایراد نمود. همچنین با انتشار اعلامیهای از کاپیتولاسیون به عنوان «سند بردگی ملت ایران» نام بردند. سخنرانی و اعلامیه امام واکنشهای خشمآلود مقامات سیاسی و امنیتی رژیم را برانگیخت. آنان تصمیم گرفتند، امام را به ترکیه تبعید کنند.
بنابراین در نیمه شب سیزدهم آبان ۱۳۴۳ ایشان را دستگیر و پس از انتقال به تهران، بلافاصله به ترکیه تبعید کردند. حاج آقا مصطفی در ساعات اولیه روز سیزدهم آبان ۱۳۴۳ راهی خانه علما و مراجع گردید. ابتدا با آیت الله میرزاهاشم آملی دیدار کرد. سپس راهی ملاقات و گفتگو با آیت الله شهابالدین نجفی مرعشی شد. شهربانی قم هم، با هماهنگی ساواک در ساعت ۱۰:۱۵ صبح ایشان را دستگیر و همان روز روانه ساواک قم نمود. ساواک قم هم، طی نامهای به ریاست ساواک تهران چنین نوشت:
«چون نامبرده فوق پس از دستگیری پدرش (آیت الله خمینی) در صبح روزجاری با جمعآوری اشخاص و مراجعه به منزل آیات و تحریک بازاریان ایجاد تشنج مینمود لذا توسط مأمورین ساواک و شهربانی قم دستگیر و به همراه این نامه اعزام میگردد.» شهید حاج آقا مصطفی پس از انتقال به تهران در زندان قزلقلعه بازداشت گردید. روز چهاردهم آبان ۱۳۴۳ شعبه ۷ بازپرسی دادستانی ارتش، قرار بازداشت موقت وی را صادر نمود.
حاج آقا مصطفی پس از رؤیت حکم صادره در ذیل آن چنین نوشت: «بسمه تعالی. به اصل قرار و کیفیت بازداشت و به قرار بازداشتکننده شدیداً معترضم. سید مصطفی خمینی» اما، به اعتراض ایشان توجهی نشد و شعبه ۷ بازپرسی دادستانی ارتش در تاریخ ۲۳/۸/۱۳۴۳ قرار بازداشت را که توسط دادگاه عادی شماره یک اداره دادرسی ارتش مورد تأیید قرار گرفته بود، به ریاست ساواک اعلام و بدین ترتیب بازداشت ایشان ادامه پیدا کرد و به مدت ۵۷ روز در زندان قزلقلعه به سر برد. ابتدا در تاریخ ۱۴/۸/۴۳ یعنی در بدو ورود به زندان، بازجویی مختصری از وی به عمل آمد؛ پس از آن از تاریخ ۱۹/۸/۱۳۴۳ الی ۲۸/۸/۱۳۴۳ بازجوییهایی مفصل به عمل آمد که در آن به تفصیل به مراتب فعالیتهای تحصیلی و علمی، فعالیتهای سیاسی و روابط خود با امام خمینی (رحمه الله) و سایر افراد پاسخ داده است. هنگامی که امام خمینی (رحمه الله) در شهر بورسای ترکیه استقرار یافت، بدون اینکه از دستگیری فرزندشان مطلع باشد در تاریخ ۱۹/۸/۴۳ وی را بهعنوان وکیل تامالاختیار خود تعیین نمود. حضرت امام در این راستا مرقوم داشتهاند:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله علی السرأ و الضرأ والسلام علی محمد و آله الطاهرین. و بعد، نور چشم محترم که مورد وثوق اینجانب است، وکیل است از طرف حقیر در کلیه امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند برای تأمین شهریه طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین و هر نحو وجهی که باید به من برسد، و در اعطا به محاّل مقرر خود. و وصی اینجانب هستند. و وصیتنامهام در یکی از دفاتر موجود است. قضای چندین سال صوم بهعهده دارم احتیاطاً، و دو ـ سه سال هم نماز احتیاط کنند. کتب من از مصطفی است. اثاثیه خانه مطلقاً از مادر مصطفی است. بقیه وصیتنامهام عمل شود. مراد از «نورچشمی» که در صدر ورقه نوشتهام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی ـ ایدهالله تعالی ـ است، «و أُوصِیهِ بِتَقوَیاللهِ و إِطَاعَهِ أَمرِهِ ؛ و أرَجُو مِنهُ الدُّعَأَ فِی الحَیوهِ و الوَفَاهِ». ۵ رجب المرجب ۱۳۸۴ روحالله الموسوی الخمینی
رژیم پهلوی قصد داشت با زندانی کردن حاج آقا مصطفی در میان مبارزان و مجاهدان نهضت امام خمینی رعب و وحشت ایجاد نماید و ارتباط آنان را با حضرت امام (رحمه الله) و فرزند گرامیاش به یکباره قطع کند و ادامه نهضت را با مشکل مواجه سازد. در مقابل حاج آقا مصطفی نیز با هوشیاری و درایت در تلاش بود تا به طرق مختلف این اتصال و همبستگی را حفظ نماید. بنابراین در تاریخ ۴/۹/۱۳۴۳ وقتی از حکم پدر اطلاع مییابد، طی نامهای از زندان حجهالاسلام والمسلمین شهابالدین اشراقی را از جانب خود برای انجام مسایل مقلدین امام، وکیل و نماینده خود معرفی میکند، و اینگونه حضور معنوی امام خمینی را در میان مردم همچنان پابرجا و مستمر نگاه میدارد.
حاج آقا مصطفی در مدت بازداشت در زندان هیچ درخواستی جز رفتن به نزد امام خمینی (رحمه الله) در ترکیه را مطرح نکرد. هدف وی از این درخواست عزیمت نزد حضرت امام (رحمه الله) و کسب تکلیف از ایشان بوده است. ضمن اینکه در آن شرایط همگان به ویژه ایشان برای سلامت حضرت امام (رحمه الله) و احتمال خطر جانی برای ایشان جدّاً نگران بودند. بنابراین از هر طریق ممکن میکوشید اطلاعی در این خصوص به دست آورد. گزارش های ساواک حاکی از این است که ایشان از مراجع و روحانیون در این زمینه استمداد جسته است: «در ظرف چند روز اخیر آیت الهزاده، فرزند آیت الله خمینی به اطلاع بعضی از علما و روحانیون حوزه علمیه قم رسانیده که پس از تبعید آیت الله خمینی مشارالیه (آیتاللهزاده) کوچکترین اطلاعی از سرنوشت و حتی سلامت و حیات نامبرده ندارد و بدین طریق از آنان بالاخص از آیت الله خوانساری برای به دست آوردن خبری از آیت الله خمینی استمداد نموده است…»
مقامات ساواک فکر میکردند که دور شدن سید مصطفی از کانون نهضت یعنی قم و حتی تهران، به احتمال زیاد به روند نهضت لطمه جدی وارد خواهد کرد و از مقام و منزلت امام خمینی (رحمه الله) نیز کاسته خواهد شد. به همین جهت با آزادی سید مصطفی از زندان به شرط تبعید به ترکیه موافقت کردند. سید مصطفی در ساعت شش بعدازظهر، تاریخ ۸/۱۰/۱۳۴۳ از زندان قزلقلعه آزاد گردید. همزمان اداره دادرسی ارتش نیز قرار بازداشت ایشان را به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل و طی نامهای به ساواک اعلام نمود.
حاج آقا مصطفی بلافاصله پس از آزادی عازم قم شد. حسن بدیعی رئیس ساواک قم گزارش ورود فرزند ارشد حضرت امام خمینی را این چنین به ساواک تهران گزارش نموده است:
«… سید مصطفی خمینی ساعت ۱۰ صبح روز ۹/۱۰/۴۳ به قم وارد شد و پس از زیارت مردم در مجلسی که به مناسبت خاتمه درس طلاب، آقای نجفی ترتیب داده بود، رفت و سپس به منزل خود عزیمت نمود. اهالی در منزل از مشارالیه دیدن میکنند. اتفاق قابل عرضی نیست.»
روحانیون، طلاب علوم دینی و مردم پس از اطلاع از آزادی وی به سوی خانه ایشان رفتند و از وی دیدن کردند.
تبعید به ترکیه
چنانکه پیش از این نیز اشاره شده، شرط آزادی وی از زندان این بود که بعد از دیدار با خانوادهاش در قم، در ترکیه به امام خمینی (رحمه الله) ملحق شود. وی پس از ورود به قم و مشورت با برخی از آیات عظام، از این سفر منصرف شد. آیات عظام به این دلیل که این تبعید براساس خواست و مصلحت حکومت پهلوی و به منظور دور کردن حاج آقا مصطفی از کانون نهضت و جلوگیری از تداوم آن در غیاب رهبری نهضت و فعالیت مؤثر وی بود، با آن موافق نبودند. ضمن اینکه حاج آقا مصطفی پس از اطلاع از جریان اعزام نماینده روحانیون مرحوم سید فضلالله خوانساری به ترکیه و ملاقات با حضرت امام و مکاتبه امام با مراجع و خانواده، تا حد زیادی نگرانیهایش نسبت به شرایط جسمی و امنیتی امام برطرف شد.
مأمورین ساواک به دستور ریاست ساواک تهران، حاج آقا مصطفی را از لحظه آزادی تحتنظر داشتند. آنها از این نکته مهم آگاه بودند که اگر وی به مدت طولانی در قم بماند، چون ماه رمضان نیز نزدیک بود، در این ماه تبلیغات گستردهای به نفع امام خمینی (رحمه الله) صورت خواهد گرفت؛ بنابراین در متقاعد کردن وی برای تغییر تصمیم و رفتنش به ترکیه سعی بسیار کردند، اما چون به نتیجهای نرسیدند، در سیزدهم دی ماه ۱۳۴۳ یعنی پنج روز پس از آزادی از زندان، دوباره او را دستگیر و بلافاصله به تهران منتقل کردند. او شب را در باشگاه نخستوزیری سپری کرد و فردای آن روز در ساعت ۳۰/۵ بعدازظهر با هواپیما به استانبول اعزام گردید. از استانبول نیز به محل تبعید امام (رحمه الله) در شهر بورسا انتقال یافت. در اولین برخورد امام (رحمه الله) با سید مصطفی در بورسا، قبل از همه چیز از او پرسیدند: «با پای خود آمدی یا شما را آوردند؟» ایشان پاسخ میدهد که مرا آوردهاند. امام میگویند: «اگر با پای خود آمده بودی، همین الان شما را برمیگرداندم.»
خبر تبعید حاج آقا مصطفی به ترکیه به سرعت پخش شد و نگرانیهایی در مجامع حوزوی قم، نجف، کربلا و کاظمین ایجاد نمود. تحرک و جنبوجوش جدیدی مشاهده و این امر سردمداران رژیم را به تکاپو واداشت. ساواک در گزارش شماره «۲۶۳۷۸ تاریخ ۱۲/۱۲/۴۳» گفته است:
«طبق اطلاع اخیراً مجدداً در شهرستان قم بین روحانیون ایجاد تشنج و ناراحتی شده و به روحانیون تهران از طرف آنها نامههایی نوشته شده دایر بر اینکه ما هر چه تحقیق کردیم از فرزند آیتالله خمینی اطلاعی در دست نیست و در کشور ترکیه هم دیده نشده و این فکر در روحانیون قم قوت گرفته که امکان دارد او را از بین برده باشند. گفته میشود آیاتاله نجفی و حائری و چند نفر دیگر از روحانیون درجه اول قم مراتب را به آیاتاله نجفی، آملی، آشتیانی و تنکابنی نوشتهاند و از آنها خواستهاند که از دولت خواسته شود محل فرزند آیتالله خمینی را اعلام دارند. ضمناً قرار بوده روز پنجشنبه ۲۹/۱۱/۴۳ آقای هیراد رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی نزد آیت الله آملی برود و ایشان از او خواهد خواست که محل فرزند آیت الله خمینی را اطلاع دهند تا برای روحانیون از وجود و سلامت او یقین حاصل شود و جلوی تشنج فعلی گرفته شود.»
از یک سو جّو حاکم بر کشور ترکیه و نظام تحمیلی لائیک برآن و از سوی دیگر، عدم امکان ارتباط آسان مبارزین ایرانی با امام و حاج آقا مصطفی در آنجا، شاهد کاهش فعالیتهای سیاسی و افزایش فعالیتهای علمی آنها میباشیم. که ثمره آن تدوین چند کتاب فقهی است که قبلاً به آنها اشاره شد.
حجت الاسلام محمدرضا ناصری به نقل از حاج آقا مصطفی در این زمینه خاطره زیر را بازگو کرده است: «حاج آقا مصطفی (رحمه الله) در ترکیه یار و همراه امام (رحمه الله) بود. وقتی امام (رحمه الله) کتاب تحریرالوسیله را مینوشتند، مسایل آن را با ایشان بحث میکردند. حاج آقا مصطفی (رحمه الله) میگفت: در آن موقع، گاهی سر بحث، قیل و قال ما به حّدی بالا میگرفت که ساواکیها میآمدند و میگفتند: آقا دعوا نکنید، پدر و پسر که با هم دعوا نمیکنند. بعد از آن که بحث ما تمام میشد و با هم مینشستیم و چای میخوردیم، میگفتند: «این چه دعوایی است که بعد آن با هم مینشینند و چای میخورند؟»
پس از چند ماه توقف در ترکیه، به تدریج بازگشت حاج آقا مصطفی به ایران مطرح شد. باتوجه به دوری امام خمینی (رحمه الله) از ایران و ویژگی های منحصر به فرد سید مصطفی برای پر کردن خلأ ناشی از عدم حضور امام خمینی (رحمه الله) و لزوم فعال نگهداشتن نهضت اسلامی و حفظ گسترش شبکه اطلاعرسانی و ارتباطی آن، بازگشت سید مصطفی به ایران اهمیت بالایی داشت. امام خمینی (رحمه الله) نیز بهطور کامل با این کار موافق بودند.
سید مصطفی برآن بود حتیالامکان به ایران برگردد، لذا با عنایت به اهمیت فوقالحد موضوع، ایشان با برخی از شرایطی که از سوی به اصطلاح مقامات امنیتی طرح شده بود موافقت نمودند، این در حالی بود که رئیس ساواک برای ممانعت معظمله برای ایران شرایط بسیار سختی را در فرا روی ایشان قرار داده بود، از جمله در سند شماره «۴۶۵۵۱/۲۳۱ تاریخ ۱۶/۵/۴۴» رئیس ساواک دستور داده است:
«میتواند بیاید، مشروط برآن که در دهات خود در نزدیکی خمین زندگی نماید و باید دو نفر ژاندارم و دو نفر مأمور آگاهی از شهربانی مراقب بوده که با یک نفر غیر از اهل منزل خود و بستگان درجه یک تماس نگیرد و اگر هر کس از اطراف منزل رد شد به وسیله تیراندازی باید معدوم شود. در غیر این صورت نمیتواند بیاید.»
… ادامه دارد.
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 36