یا بخور یا گریه کن
دعای کمیل از بلندگو پخش میشد، در گوشه و کنار هر کس برای خودش مناجات میکرد. آن شب میرزایی و جعفری بالای تپه نگهبان بودند. میرزایی حدود دو کیلو انار با خودش آورده بود روی تپه موقع پست بخورد. وقتی هنگام دعا عبارتخوانی میکردند، آنها را فشرده میکرد و بعد از ذکر مصیبت و گریه، آنها را یکییکی همانطور که سرش پایین بود میمکید! کاری که گمان نمیکنم کسی تا به حال کرده باشد. به او میگفتم بابا یا بخور یا گریه کن، هر دو که با هم نمیشود، ولی او نشان میداد که میشود!
منبع :فرهنگ جبهه _ شوخ طبعی ها جلد ۳ صفحه ی ۱۰۶
بازدیدها: 1211