سلیمان بن صُرَد بن جون خُزاعی از بزرگان عرب و شیعیان کوفه و صحابی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، امام علی علیه السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام. وی در برخی جنگها در رکاب امیرمؤمنان علیه السلام بود؛ در دوران امام حسن علیه السلام نیز از بزرگان شیعه کوفه به حساب میآمد اما با صلح امام حسن با معاویه مخالف بود. نخستین نامهنگاریها برای دعوت امام حسین علیه السلام به کوفه به رهبری او انجام شد، با این حال خود او در نبرد کربلا حضور نداشت. مورخان، دلایل مختلفی برای عدم حضور سلیمان در واقعه کربلا برشمردهاند. پس از شهادت حسین بن علی علیه السلام، رهبری قیام توابین را در سال ۶۵ق بر عهده داشت. این قیام به خونخواهی امام حسین علیه السلام شکل گرفت سلیمان در آن به شهادت رسید.
نام وی در عصر جاهلیت «یسار» بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نامش را پس از مسلمان شدن به «سلیمان» تغییر داد. کنیه وی را «ابو مُطَرّف» گفتهاند.
شیعه و اهل سنت او را ستودهاند. وی پیرمردی نیک، عابد، فاضل و دارای مکانت و مقام ویژه در میان قوم خویش بود و قبیله خزاعه از او اطاعت میکرد
سلیمان بن صرد جزو اولین کسانی بود که در کوفه ساکن شد و در محله خزاعه سکنی گزید. سلیمان، با خلافت امام علی علیه السلام به همراه بسیاری از بزرگان شیعه با او بیعت کرد. بنا بر نامهای که از سوی امیرمؤمنان علیه السلام برای او نوشته شده، وی نماینده امام علیه السلام در منطقه جبل بوده است. او در جنگهای امام علی علیه السلام شرکت کرد و در جنگ صفین در رکاب امام علیه السلام جنگید و فرماندهی میمنه سپاه را بر عهده گرفت.
در پی مرگ معاویه و عدم بیعت حسین بن علی علیه السلام با یزید، شیعیان در منزل سلیمان بن صرد اجتماع کردند و برای بیعت با امام حسین علیه السلام به وی دو نامه نوشتند. سلیمان در این دیدار گفت: معاویه به هلاکت رسیده و حسین به سوی مکه رهسپار گردیده است؛ شما شیعیان او و پیرو پدر او هستید؛ پس او را یاری رسانید و با دشمنانش بجنگید.
برخی نویسندگان سلیمان بن صرد و سایر کوفیان را شیعیانی متزلزل و با رفتاری دوگانه دانستهاند. برخی از منابع کهن نیز به روحیه شکاک و تردیدهای سلیمان بن صرد در ماجرای عاشورا اشاره کردهاند.
وی پس از حادثه عاشورا، رهبری گروهی موسوم به توابین را پذیرفت که در سال ۶۵ق بر علیه سپاه عمر بن سعد و خونخواهی سیدالشهدا علیه السلام قیام کردند. ابن نما حلی میگوید: اولین کسی که در کوفه قیام کرد سلیمان بن صرد خزاعی بود.
او در قیام توابین و در جنگ با لشکر شام در منطقه «عین الوَرده» با نیزه یزید بن حصین به شهادت رسید. گویند که هنگام مرگ گفت: به خدای کعبه رستگار شدم. وی هنگام شهادت ۹۳ سال داشت.
هرچند این مهم را نباید فراموش کرد که حب دنیا و مقام عامل اصلی انحراف از مسیر حق و ولایت است ولی با نگاهی به تاریخچهی فشرده از زندگانی سیاسی سلیمان بن صرد خزاعی به عنوان یکی از برجستهترین یاران ائمه علیهمالسلام میتوان دریافت که تنها دلیل عدم همراهی برخی خواص اهل حق با ولایت در مواقع حساس، دنیاگرایی، عقده و کینه، حب مقام و… نیست. بلکه گاه یک اشتباه در فهم یا لحظهای تردید و شک در پیوستن به جبههی حق، میتواند باعث غربت حق و حقیقت در جامعه شود. چه بسا هنگامی که این خواص و نخبگان به خود میآیند و از کردهی خود پیشمان میشوند، کار از کار گذشته باشد!
شیعیان عراق به دلیل عدم تصمیم گیری مناسب و اقدام به موقع، از حرکت اصلاحی امام حسین علیه السلام جا مانده بودند، از این رو بسیج همگانی شیعیان پس از عاشورا و برپایی قیام خونین توابین تأثیر چندانی نداشت. اگر انتخاب عراق از سوی امام حسین علیه السلام و پافشاری برآن را براساس معادله های معقول و محاسبه ی عقلانی اوضاع و شرایط مناسب عراق ارزیابی کنیم، بی گمان سیل نامه نگاری های مردم عراق به امام و بیعت گسترده ی آنان با نماینده ی امام، یعنی مسلم بن عقیل از جمله شرایط زمینه ساز برای انتخاب عراق بوده است.
گر چه در جمع نامه نگاران به امام گروه های مختلف سیاسی با انگیزه های گوناگون وجود داشتند، اما طلایه دار نامه نگاران و دعوت از امام، شیعیان مشهور عراق بودند؛ کسانی که در کربلا کمترین حضور را داشتند. یکی از این افراد سلیمان بن صرد بود کسی که سردمدار نامه نگاری به امام بود اما پس از حرکت امام به سمت کوفه، بنابه دلایلی از همراهی پسر پیامبر عقب کشیده و از جاماندگان شد.
نهضت توابین به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی سر حلقه ی قیام های شیعی عراق و از شاخص ترین پیامد های اجتماعی واقعه ی عاشوراست. منطق قیام توابین جبران اشتباه تاریخی آن ها در یاری نکردن امامشان است؛ و عدم حمایت از امام را گناهی می دانستند که تنها با کشتن قاتلان امام یا کشته شدن خودشان قابل جبران است.
عهدشکنی مردم آن روز کوفه و آلودگی شماری از خواص و موقعیت ناشناسی و بی بصیرتی شماری دیگر و صد البته سکوت برخی از خواص کوفه موجبات بروز حادثه کربلا و شهادت حضرت امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا به وجود آورد .
سلیمان بن صرد خزایی-که در آن زمان از فقها و مراجع بزرگوار بود!، هنگام قیام حضرت مسلم بن عقیل، نماینده و فرستاده امام حسین علیه السلام او را یاری نکرد و حتی حرکت او را مکروه اعلام کرد وگفت؛ صبر می کنم تا “یوسف فاطمه” یعنی خود حضرت امام حسین علیه السلام بیاید و به همراه او قیام کنم! همین اشتباه کافی بود تا با آمدن امام هم ایشان را همراهی نکند. البته شکی نیست که کسی که نایب امام را تنها می گذارد خود امام را نیز. چگونه می توان از کسی که شهامت زدن به استخر را ندارد انتظار شنای در اقیانوس را داشت؟!
به گواه تاریخ او که یکی از بزرگان کوفه در زمان امام حسین علیه السلام و از صاحبان فتوا در میان شیعه بود، در قضیه قیام مسلم ابن عقیل کوتاهی کرد و در کربلا نیز شرکت نکرد. اما بعدها به اشتباه خود پی برد و در میان پنج نفر اصلی گروه رهبری توابین به عنوان رهبر شناخته شد. سرانجام وی در جنگ با امویان به شهادت رسید…
در ادامه خیانتهای خواص وقتی که به گذشته سلیمان ابن صرد خزایی بر می گردیم می بینیم که ایشان در جنگ جمل جزء ساکتین و در جنگ صفین در لشکر مولا علی علیه السلام و در جنگ میان امام حسن علیه السلام و معاویه مجدداَ بی طرفی اختیار نموده است.
باز در دعوت از امام حسین علیه السلام به کوفه به بزرگ نامه نویسان کوفه مشهور شد اما در بیعت با نماینده امام جزء اولین شخصیتهای بی بصیرتی بود که نوع اقدام و اعمالش کمک شایانی به نقشهای ابن زیاد جهت تسلط بر کوفه و شهادت مسلم ابن عقیل نمود تا جائیکه ابن زیاد از سکوت او کمال سوء استفاده را نمود .
از این رو عمال ابن زیاد شایع کردند که اگر حسین بر حق است پس چرا سلیمان ابن صرد خزایی که خود بزرگ نامه نویسان کوفه است از بیعت با مسلم سرباز می زند اگر چه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام سلیمان پشیمان گشته و گروه توابین را به وجود آورد و در این راه شهید شد اما سؤال اینجاست که اگر سلیمان در زمان مناسب خویش بصیرت لازم را داشت و در مسیر حق محکم گام بر می داشت و نقشه راهی را که پیامبر فرا روی قوم عرب و مسلمین قرار داده بودند کنار نمی گذاشت.
از سوی دیگر برخی از خواص هم بودند که با بصیرت لازم و بینش صحیح راه درست را به خوبی دیدند و برای یاری حضرت علیه السلام لحظه شماری می کردند، افرادی مانند حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه از جمله این دسته بودند.
مطمئنا نسخه کوچک حرکت امام حسین علیه السلام، نهضت حضرت امام خمینی رحمه الله علیه بود که در پی آن انقلاب اسلامی ایران روی داد و باز در همین زمان هم بودند علما و بزرگانی که امام خمینی را از این حرکت برحذر می داشتند، اما حضرت امام به تاسی از مولای بزرگوارشان امام حسین علیه السلام حرکت را ادامه دادند و رخداد بزرگ تاریخ، یعنی انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از پیامدهای نهضت عاشورا به وقوع پیوست و امروز نظام مقدس جمهوری اسلامی که – همانا یکی از پیامدهای حادثه عاشورا و ریختن خون اهل بیت علیه السلام است- پستی ها و بلندی های مختلفی را پشت سر گذاشته است.
البته در این بین شاهد عملکردهایی مشابه عملکردهای خواص زمان امام حسین علیه السلام هم بوده ایم که یکی از مهم ترین بستر بروز این نوع عملکردها، فتنه انتخابات سال ۸۸ بود که در آن بسیاری از خواص و بعضا بزرگان دوران ما هم بی بصیرتی خواص زمان امام حسین علیه السلام را تکرار کردند، اما مردم، دیگر مانند کوفیان نبودند و دریافتند که نظامی که ماحصل خون امام حسین و فرزندان و اصحابش است نباید در آن کربلا و عاشورای دیگری تکرار شود و لذا ولی شان را تنها نگذاشتند.
باید اذعان کرد به فرمایش امام خامنه ای(دامه ذله العالی) «عدّهی توّابین، چند برابر عدّهی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! بهخاطر اینکه در وقت خود نیامدند. کار را در لحظهی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند».
بازدیدها: 217