بسم الله الرحمن الرحیم
عواقب سالمندی در هر جامعهای عبارت است از؛
در جوامعی که خانوادهها به سمت تک فرزندی پیش میروند، وجود خانۀ سالمندان، یک ضرورت میشود. وقتی پدر و مادر به سنّی میرسند که دیگر توانایی ادارۀ خودشان را ندارند، نیازمند به شخص دیگری میشوند. اگر این پدر و مادر، فرزندان بسیاری داشته باشند، به صورت طبیعی، آنان از والدین خود به نوبت، مراقبت میکنند؛ امّا اگر آنها یک فرزند داشته باشند،[1] مسئولیت نگهداری والدین به دوش همین یک فرزند میافتد. این فرزند اگر بخواهد بار نگهداری از والدین را بر دوش بکشد، باید از بخش قابل توجّهی از کار و فعّالیت اقتصادی خود، چشم بپوشد و بسیاری از کارهای دیگر خود را تعطیل کند. لذا به صورت طبیعی بسیاری از فرزندان، این کار را نمیکنند و یا بهتر است بگوییم که نمیتوانند این کار را انجام دهند. در نتیجه، دولت باید وارد عمل شده، از سالمندان، نگهداری کند. اگر فرزندان هم بخواهند بار نگهداری از والدین را بر دوش بکشند، پیشرفت جامعه، متوقّف خواهد شد؛ زیرا با وجود وقت فراوانی که نگهداری از یک سالمند میگیرد، نسل بعدی از فعّالیتهای اجتماعی و اقتصادی لازم، محروم خواهد شد.
آیا تا به حال در بارۀ هزینههای نگهداری از سالمندان فکر کردهاید؟ برای این که بدانید این هزینه تا چه اندازه سنگین است، با هم به یکی از کشورهای پیشرفتۀ اروپایی سری میزنیم. در اروپا، سوئد، کشوری مثالزدنی در زمینۀ پیشرفت است. این کشور با مساحت۴۴۹ هزار و 9۶۴ کیلومتر مربّع، سومین کشور بزرگ اروپا از نظر مساحت است. جمعیّت مقیمِ سوئد، بیش از نُه میلیون و دویست هزار نفر است که تقریباً هفت میلیون و نه صد هزار نفر آن را سوئدیها تشکیل میدهند.
در حدود پانزده درصد مردم این کشور را مهاجران تشکیل میدهند. مهاجرت فراوان به سوئد، موجب شده این کشور به کشوری چند ملّیتی تبدیل شود. رشد جمعیّتی سوئد، در حدود نیم درصد است که دوسومِ آن، مدیون ورود مهاجران است.[2]
وقتی جمعیّتِ کار کم باشد، باید زنان _ که مادران جامعه هستند _ ، مشغول به کار شوند. از همین رو، 86 درصد زنان در سوئد، تمام وقت کار میکنند. این در حالی است که حدّ متوسّط اشتغال زنان در اتّحادیۀ اروپا، 68 درصد است.[3]
در حال حاضر، خود سوئدیها به این نتیجه رسیدهاند که باید به افزایش جمعیّت، فکر کنند و همزمان با مسئلۀ مهاجرت، تعداد زاد و ولد در این کشور با رشد فزایندهای رو به روست.
نکتۀ بسیار مهم در بارۀ سوئد، آمار بالای جمعیّت سالمند در این کشور است که کارشناسان جمعیّتی این کشور را نسبت به آینده، نگران کرده است.
هزینههای مراقبت از سالمند در خانههای مراقبتهای ویژه و خانههای عادی، توسّط مالیاتهای شهرداری تأمین میشود. هزینههای مراقبت از سالمندان در سال ۲۰۰۵م. در سوئد، بالغ بر هشت میلیارد و ۷۶۰ هزار دلار بوده است. بخش عمدۀ این هزینه توسّط مالیاتهای شهرداریها و یارانههای دولتی تأمین شده است. نکتۀ جالب توجّه این است که فقط چهار درصد از این مبلغ، توسّط خود سالمندان پرداخت شده است. در سال 2020م. نیاز به خدمات در سالمندان به سبب افزوده شدن به تعداد افراد بالای هشتاد سال، افزایش مییابد. بعلاوه، کسانی که در سالهای 1960م. به دنیا آمدهاند، به سنین بازنشستگی میرسند که مفهوم آن، این است که هزینههای پرداخت حقوق بازنشستگی افزایش مییابد. این در حالی است که نسبت شهروندانی که در مشاغل درآمدزا فعّالیت میکنند، تا این سالها کاهش مییابد. این افزایش سالمندان، یک چالش بزرگ برای جامعۀ سوئد خواهد بود. این افزایش سالمندان بالای هشتاد سال، نیاز به خدمات بیشتری را ایجاب میکند و این، در حالی خواهد بود که کسانی که هزینههای این خدمات را فراهم میکنند، تعداد کمتری از افراد جامعه را نسبت به دریافتکنندگان خدمات، تشکیل خواهند داد.[4]
اگر هزینههای مراقبت از سالمندان سوئد را نسبت به بودجۀ کشور خودمان حساب کنیم، باید بگوییم با بودجۀ 727هزار میلیارد تومانی سال ۱۳۹۲، حدود یکْ بیست و هفتم بودجۀ مملکت را باید صرفِ مراقبت از سالمندان کنیم. البته فراموش نکنید که جمعیّت سالمند ما در سال 1420، حدود بیست میلیون نفر خواهد شد؛ یعنی بیش از دو برابر کلّ جمعیّت فعلیِ سوئد. این نکته را هم از یاد نبریم که در سال 1480، جمعیّت ایران به ۳۱ میلیون نفر خواهد رسید که نزدیک به نیمی از آن، سالمند خواهند بود.
حالا خودتان قضاوت کنید: چه آیندهای در انتظار جامعهای است که به سوی تک فرزندی میرود؟
با کمی دقّت در آماری که ارائه شد، معلوم میشود سالمندانی که آخرین سالهای عمر خود را باید در خانۀ سالمندان بگذرانند، پدر و مادرهایی هستند که در دهۀ ۱۳۶۰ به بعد به دنیا آمدهاند و پس از ازدواج هم بیش از یک یا دو فرزند نیاوردهاند.
ب) کم شدن نیروی کار و در نتیجه، کاهش تولید
نیروی کار در هر جامعهای طبق تعریف استاندارد بین المللی، افرادی هستند که بین پانزده تا ۶۵ سال سن دارند. این افراد، تولید ثروت میکنند و افراد دیگر (زیر پانزده و بالای ۶۵ سال) مصرف کننده هستند. وقتی جامعهای به مرحلۀ سالمندی رسیده و متوسّط سنی آن بالا میرود، به صورت طبیعی، نیروی کار که تولید کننده است، کم میشود و نیروی سالخورده و بازنشسته _ که مصرف کننده است _ افزایش مییابد. در این صورت، تناسبی بین تولید ثروت و مصرف آن نخواهد بود. یک بازنشسته، کار خود را انجام داده و این، نظام حکومتی است که پس از بازنشستگی باید به او خدمات بدهد. در همۀ نظامهای اقتصادی، هزینۀ خدماتی که به بازنشسته داده میشود، از ثروتی که نیروی کار تولید میکند، به دست میآید. مفهوم کم شدن نیروی کار، آن است که عدّۀ کمی باید تولید ثروت کنند تا عدۀ فراوانی این ثروت را مصرف کنند. به صورت طبیعی معلوم است که چه اتّفاقی برای این جامعه میافتد.[5]
کشور ژاپن که کشوری سالمند به شمار میآید، میتواند عبرت خوبی برای ما باشد:
کشور ژاپن در هنگامۀ رشد شتابان جمعیّت خود در سال۱۹۶۵ میلادی، در برابر هر نُه نفر نیروی کار، یک سالمند داشت؛ امّا در سال۲۰۵۰ میلادی در برابر هر یک نفر نیروی کار، یک نفر بازنشسته خواهد داشت و این، بدان معناست که هر نفر کارمند باید هزینۀ زندگی یک سالمند را تأمین کند؛ حال آن که در گذشته این هزینه بر نُه نفر تقسیم میشد. به هم خوردن این برابری، سبب شد که دولتها ناچار شوند بخشی مهم از درآمدهای خود را برای حمایت از سالمندان، هزینه کنند، چنان که ژاپن در سال 2012 میلادی، نزدیک به 29 درصد از بودجه یک تریلیون و ۱۲۰ میلیون دلاری خود را برای حمایت از سالمندان و مستمرّی بگیران، هزینه کرد.[6]
جامعهای را فرض کنید که با وجود توان تولید، نیروی کارِ کافی ندارد. در این جامعه، جمعیّتِ مصرفکننده، بیشتر از میزان تولید بوده و چارهای جز وارد کردن نیروی کار ندارد. وقتی نیروی کار، وارد جامعهای شد، فرهنگ خود را هم وارد میکند.
فرهنگ شهرهایی که مسافران بسیاری به آن رفت و آمد دارند، تحت الشعاع مسافرتها قرار میگیرد. وقتی مسافرت، فرهنگ یک شهر را میتواند تحت تأثیر خود قرار دهد، بدون تردید، مهاجرت، تأثیر بسیار بیشتری روی این مسئله دارد؛ زیرا مسافران، حتّی از نوع مسافران کاری، دو تفاوت ویژه با مهاجران کاری دارند: اوّل آن که مسافر کاری، زمان محدودی را در کشور یا شهر مورد نظرش اقامت میکند و معمولاً اقامت او در هتلهاست، نه در میان مردم. دوم آن که مسافر کاری، معمولاً خانوادۀ خود را به همراه نمیآورد؛ امّا مهاجرِ کاری به جهت اقامت طولانی مدّت، خانوادهاش را نیز به همراه میآورد و دیگر در هتل، اقامت نمیکند؛ بلکه در کوچه و خیابان محلّ کار، خانهای را تهیّه کرده، در آن زندگی میکند.
به تجربه ثابت شده در شهرهای مهاجرپذیر، مشکلات و ناهنجاریهای اخلاقی بیشتری نسبت به شهرهایی که مردم آن بومی و اصیلاند، وجوددارد. این در حالی است که در تعریف ما، شهرهای مهاجرپذیر، شهرهایی هستند که از دیگر شهرهای کشور خودمان مهاجر میپذیرند. مثلاً به آمار طلاق در شهرهای مهاجرپذیر در سال 1392توجّه کنید: تهران: 6/33؛ کرج:4/34؛ مشهد: 2/28.[7]
مفهوم این آمار، آن است که به ازای هر صد ازدواج، این اندازه طلاق در این شهرها ثبت شده است.
هر اندازه هم که فرهنگ شهرهای ما با هم تفاوت داشته باشد؛ امّا شباهتهای بسیاری نیز به یکدیگر دارند. حال جامعهای را در نظر بگیرید که مهاجران آن از کشورهای دیگر هستند. به راحتی میتوان تصوّر کرد که اگر ما در دهههای آینده مجبور باشیم از کشورهای دیگر _ که حتّی در همسایگی ما هستند _ ، نیروی کار وارد کنیم، چه بلایی بر سرِ فرهنگ ما خواهد آمد.
د) ضعیف شدن نیروی دفاعی کشور
بدون تردید، جمعیّت جوان و همچنین زیاد بودن جمعیّت، یکی از مؤلّفههای اصلی قدرت است. با پیشرفتهایی که در عرصۀ جنگهای مدرن شکل گرفته، برخی به اشتباه افتاده و گمان کردهاند امروزه برای حفظ اقتدار دفاعی، نیازی به جمعیّت نیست؛ امّا این، گمانی اشتباه است. همین قدر بدانید که کشورهای مدّعی جنگ مدرن، برای افزایش جمعیّت خود به تکاپو افتادهاند. مثلاً اسرائیل با این که پیشرفتهترین تسلیحات نظامی را در اختیار دارد؛ امّا به شدّت با کنترل جمعیّت، مخالف است و در این رژیم هر عائلۀ یهود، حدّاقل باید چهار فرزند داشته باشد.[8] جالب است بدانید که در میان ۲۶ کشور منطقۀ چشمانداز،[9] از نظر نرخ باروری کل، رژیم اشغالگر قدس با نرخ91/2، رتبۀ هفتم و ایران با نرخ ۵۹/۱، رتبۀ بیست و پنجم را دارد.
هـ) کاهش جمعیّت جوان و نخبۀ کشور
بدون تردید، نیروی جوان در پیشرفت علمی کشور، نقشی اساسی ایفا میکند. بسیاری از جمعیّت نخبۀ کشورها را جوانان تشکیل میدهند. هر اندازه جمعیّت به سمت سالمندی پیش میرود، به صورت طبیعی از طبقۀ جوان نخبه، کاسته میشود. درست است که دانشمندان سالمند، از سرمایههای بیبدیل هر جامعهای محسوب میشوند؛ امّا باید پذیرفت که نخبگان جوان، بازوان پُرتوان این دانشمندان هستند. بدون وجود نخبگان جوان، سلسلۀ علمی جامعه، دچار آسیب جدّی میشود و ممکن است حتّی در جایی قطع شده، دیگر تداوم نیابد. برخی از کشورهای پیشرفته که با کاهش جمعیّت مواجه شدهاند، با جذب جوانان نخبه از کشورهای دیگر، این خلأ بزرگ را پُر میکنند.
برای درک جایگاه ویژۀ نخبگان جوان در پیشرفت کشور، کافی است بدانید متوسّط سنّی دانشمندان هستهای ما در مراکز مهم هستهای، ۲۵ سال است.[10]
در بارۀ رشد جمعیّت و فرزندآوری، سؤالات بسیاری ممکن است در ذهن شما باشد که در کتاب ایران جوان بمان! بدانها پاسخ داده شده است.
پی نوشت:
[1]. مثل ایرانیها که در حال رفتن به سمت تک فرزندی هستند.
[2]. در بارۀ رابطۀ کاهش جمعیّت و افزایش مهاجرت و تبعات آن، سخن خواهیم گفت.
[3]. پایگاه اطلاع رسانی مؤسسۀ نظرسنجی گالوپ، بر اساس آمار سال 2011م.
[4]. نشریۀ کهریزک، شماره 128، ص17.
[5]. در بارۀ معضل بیکاری و نیروی کار، در کتاب ایران جوان بمان! به تفصیل سخن گفتهایم.
[6]. تحوّلات جمعیّتی ایران، ص48.
[7]. سالنامۀ آمارهای جمعیّتی ثبت احوال، 1391.
[8]. جنگ جمعیّتی، ص14.
[9]. سند چشمانداز بیست سالۀ ایران در سال 138۴ شمسی از سوی مقام معظّم رهبری ابلاغ شد. در این سند، افقهای علمی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشورمان در سال ۱۴۰۴، معیّن گردیده است. در یکی از قسمتهای سند، جایگاه ایران در میان کشورهای منطقه، اینچنین تبیین شده است: «دست یافته به جایگاه اوّل اقتصادی، علمی و فنّاوری در سطح منطقۀ آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه)، با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پُرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل».
[10]. خبرگزاری فارس، تاریخ 22 اسفند ماه 1391. سنّ دانشمندان هستهای که ترور شدهاند، میتواند گویای نقشآفرینی نخبگان جوان در عرصۀ علمی کشور باشد. شهید مصطفی احمدی روشن، متولد 13۵8؛ شهید داریوش رضایینژاد، متولّد 13۵۶، شهید مسعود علیمحمدی متولد 1338 و شهید مجید شهریاری، متولّد 13۴۵.
(تا ساحل آرامش ج1 ص 26؛استاد محسن عباسی ولدی)
بازدیدها: 0