فتنه دروغ | دکتر جواد اخوان
حوادث و اغتشاشات مهر ۱۴۰۱ را باید در قالب یک تهاجم ترکیبی تمام عیار تجزیه و تحلیل کرد؛ تهاجمی که البته چیز جدیدی نیست، اما ابعادی تازه یافته است. وقتی از تهاجم ترکیبی دشمن سخن می گوییم، همزمانی حملات تروریستی در شیراز با فراخوان ضدانقلاب برای آشوب و اعمال تحریم های جدید معنادار می شود. گویا پازلی وجود دارد که قطعات آن یک به یک می آیند و در جای خود قرار می گیرند.
جنگ ترکیبی
در جنگ ترکیبی، با پول سعودی در لندن رسانه به راه می افتد تا با دروغ پراکنی اذهان و افکار را مسئله دار کند و در عین حال نشانی «خیابان» را برای یافتن پاسخ سؤال هایش بدهد. همان زمان جنبه دیپلماتیک ماجرای تشدید تحریم ها را کلید می زند تا با «جنگ اقتصادی» فشار را بر ایران افزایش دهد و مردم را هرچه بیشتر ناراضی کند و درست در همین هنگامه است که با تروریست های اجاره ای که با پول وهابیت شارژ می شوند وارد بازی می شوند تا در شاهچراغ حمام خون پدید آورند! همه اضلاع پازل در حال تکمیل شدن است.
سخنان رهبری
رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ فرمودند: «دشمنان ما، جبهه دشمن -، چون دشمن یک جبهه است؛ یک جبهه عظیم است- امروز دست زده به یک تهاجم ترکیبی؛ تهاجم دشمن یک تهاجم ترکیبی است؛ یعنی جنبه اقتصادی در آن هست، جنبه سیاسی در آن هست، جنبه امنیّتی در آن هست، جنبه رسانه ای در آن هست، جنبه دیپلماسی در آن هست – از همه جهت یک حمله ترکیبیِ دسته جمعی را شروع کرده اند.»
طرح براندازی جمهوری اسلامی ایران که از آغاز پیروزی انقلاب آغاز شده بود، طی سال های اخیر با فعالیت های برخی از مهره های نفوذی داخلی و خارجی شکلی جدی پیدا کرده است و مرگ مهسا امینی کاتالیزوری برای اجرای این طرح شد و نخستین گزینه را برای اجرای پروژه کشته سازی در اختیارشان قرار داد.
در ادامه ماجرا و با روشن شدن شعله های فتنه افراد بیشتری به این پروژه اصافه شدند و در ادامه با روشن شدن دروغ های امپراتوری دروغ رسانه سعودی و بنگاه نفرت پراکنی بی بی سی، حالا فیک نیوزها و انتشار تصاویر جعلی و ساختگی از سوی این شبکه ها و مهره های فعال در فضای مجازی و توییتر وارد مرحله تازه ای شده است. از همه مهم تر همراهی برخی افراد و چهره های شناخته شده رسانه ای، فرهنگی و سیاسی با این جریان است.
ابعاد جنگ ترکیبی
روز به روز تهاجم ترکیبی تمام عیار علیه کشورمان خود را نمایان تر می کند؛ تهاجمی که از یک عملیات رسانه ای پرحجم امپراتوری دروغ آغاز شد و کم کم لایه های دیگر خود را آشکار کرد. اصطلاح «جنگ ترکیبی» (Hybrid Warfare) واژه ای نسبتاً جدید است که اولین بار در کنفرانس امنیتی مونیخ ۲۰۱۵ مطرح شد و به معنای کشاندن دامنه منازعه به زمان ها، مکان ها و حوزه های گوناگون و هم افزایی ابزارهای تهاجم برای تضعیف طرف مقابل است.
براساس همان مدل اولیه برخی از اجزای این نوع تهاجم عبارت اند از:
۱) جنگ دیپلماتیک
۲) تهاجم رسانه ای
۳) حمایت از شورش و اغتشاش
۴) عملیات ویژه تروریستی و خرابکاری
۵) جنگ اقتصادی
و ۶) حمله سایبری.
در این مدل لایه های مختلف تهاجم یک به یک و یا هم افزا مؤلفه های قدرت حریف را آماج حملات خود قرار می دهند.
آنچه در روزهای پایانی تابستان و پاییز امسال رخ داد از این قرار بود، با دروغ «ضرب و جرح مهسا امینی» مردم خشمگین و معترض شده و با تحریک احساسات آن ها به کف خیابان دعوت شدند. در ادامه هدف آن بود که فشار پرحجم دیپلماتیک علیه جمهوری اسلامی ایران فعال شود و از این رو از قدرت رسانه و نیز ایجاد کمپین در میان ایرانیان خارج از کشور استفاده شد. لایه بعدی ایجاد جنگ اقتصادی در قالب تشدید تحریم ها بود تا با افزایش فشار بر سفره مردم، جمع زیادی را که هنوز به خیابان نیامده اند، به خیابان بکشانند.
حملات سایبری
حمله سایبری به زیر ساخت های کشور نیز لایه بعدی این تهاجم بود. در این مدت بارها زیر ساخت های مورد استفاده و نیاز مردم هدف حمله سایبری مزدوران رژیم صهیونیستی قرار گرفت تا با اخلال ولو موقتی بر نارضایتی ها بیفزاید. هرچند این حملات سایبری تاکنون دفع شد، اما آن ها به طور محدود توانستند برخی رسانه های کشور را برای دقایقی از حملات خود متأثر سازند.
غربی ها می دانند و بارها هم این دانسته خود را آزموده اند که با شعله ور شدن چند سطل زباله در خیابان، نظام اسلامی براندازی نمی شود. مسئله آن ها بیشتر روشن نگاه داشتن این شعله است که به خاموشی می رود.
تحریک افکارعمومی
ادامه اغتشاشات خیابانی از یک سو و خلق ماجراهای دروغین جدید برای تحریک مجدد افکارعمومی به آن ها این امید را می دهد که آشوبگران خشمگین را در خیابان به رفتارهایی هیجانی و خصوصاً فراتر از خطوط قرمز امنیتی سوق داده و به خشونت متقابل بکشانند تا بهانه های جدید برای ماندن در خیابان تولید شود. البته مدارای نظام این سناریو را ناکام گذارده است، به گونه ای که در تهران بزرگ که حدود ۵۰ درصد حجم اغتشاشات کشور در آن رخ داد نه تن ها از معترضان کسی کشته نشد، بلکه چند شهید هم از نیروهای انتظامی و بسیجی فدای امنیت مردم شدند. در واقع وفاداران نظام جان دادند تا دشمن بهانه ای برای خونخواهی و فتنه انگیزی نیابد.
انگلیس و آشوب
برای انگلیس، یک ایران خوب، یک ایران آشوب زده است! این ها پدران همان نامردمانی هستند که وقتی به سرزمین جدید کوچ کردند، شعارشان در کشتن بومیان آن سرزمین معروف بود: «یک سرخپوست خوب، یک سرخپوست مرده است!» ایران خوب، ایران ویران است، ایران چند پاره و تجزیه شده (باز همان شعار معروف: تفرقه بینداز و حکومت کن!). ایران ایده آل در نظر دشمن خبیث، ایرانی است که یک پایش در بلوا و آشوب و پای دیگرش در به عزا نشستن برای آن آشوب باشد.
در همین برنامه آشوب سازی، عملیات روانی رسانه های مستقر در لندن بر اساس آنچه در گزارش های خبری و تصویری آن ها مشاهده می شود، حکایت از تلاش گسترده آنان در زنده نگه داشتن آشوب حتی در حد دیوارنویسی و فحاشی های رکیک گروه های کوچک در اینجا و آنجاست. از جمله این عملیات های روانی «فضاسازی برای تجمع ۴ آبان با عنوان «چله انقلاب» و «القای مخالفت خانواده های شهدای دفاع مقدس با حاکمیت، با انتشار فیلم های برخی افراد» است.
همچنین در این شبکه ها با داغ نگه داشتن اختلاط سلف دانشگاه ها، به دنبال دستاورد سازی برای خود هستند و از انتشار فحاشی های مربوطه نیز باکی ندارند. اگر گفته شد که مهره های آشوب گردان در شبکه های فارسی زبان هم اکنون در کتب دینی دنبال آن اند تا مگر مراسمات مهجور مانده ای مثل هفتادم و صدم و نیم سال و ده ماهه و امثال ذلک را برای تداوم ماجرا پیدا کنند، نباید تعجب کرد؛ و البته تعجب دیگری هم هست که چرا خانواده امینی درباره مرسوم نبودن مراسم چهلم در میان خود هنوز موضعی نگرفته اند!
روایت سازی دروغین
علاوه بر سوژه سازی از هر پدیده طبیعی و مصنوعی و آوازه گری هم نوای شبکه های مُزدور فارسی زبان، موج سواری بر روی نارضایتی و خلق نارضایتی های سفارشی با جعل و روایت سازی دروغین از رویداد ها، تبدیل نارضایتی به اعتراضات اجتماعی، دیگرگون نمودن اعتراضات اجتماعی به سیاسی، تغییر جهت آن ها به اعتراضات ساختاری، و در نهایت تبدیل جملگی آن ها به اغتشاش و شورش و جنگ خیابانی و… این همان دستورالعملی است که شبکه های مذکور در اغتشاشات اخیر دنبال کردند.
صحنه گردانی عملیاتی
طرفه آن که شبکه ای همچون بی بی سی که از قدمتی دیرینه برخوردار است و قاعدتاً پیرامون شئون حرفه ای خویش باید حساس باشد، با چرخشی گسترده و تغییر کامل برنامه های عادی و روزانه خود و گذشتن از دیگر اخبار مهم جهانی، عملاً به مرتبه «صحنه گردانی عملیاتی اغتشاشگران خیابانی» تبدیل شد. همچنین است رسوایی شبکه همتای آن، اینترنشنال سعودی که علاوه بر موضوع پیش گفته، رسماً به خط تجزیه ایران مقتدر و یکپارچه روی آورد و در نهایتِ صراحت، از تجزیه طلبی و تجزیه طلبان حمایت نمود.
چنین چرخشی در شبکه های مزدور و چنین هزینه حیثیّتی بالایی نمی تواند صرفاً ناشی از یک ارزیابی اشتباه از موقعیت توسط آن شبکه ها باشد، بلکه قطعاً مبتنی بر «یک راهبرد تازه، یک طرح بزرگ و یک بسته اطلاعاتی- عملّیاتی» است که در سطوح بالای رژیم های آمریکا و انگلیس اتخاذ شده و به این نوکرانِ سفارشی کار ابلاغ شده است.
کشته سازی
در وقایع اخیر سناریوهای نخ نمای «کشته سازی» و ادبیات تکراری اعتراف اجباری و خشونت سیستماتیک و نیز عوض کردن جای جلّاد و شهید و ده ها شگرد شناخته شده دیگر، با شیوه ی یکسان اما با حجمی صدها برابر بیش از وقایع گذشته، نه تنها حیثیتِ نداشته شیپورهای انگلیسی، آمریکایی و گاوهای شیرده آن ها را بر باد داد، بلکه کلیه موازین حرفه ای و بین المللی را نیز درنوردید و سابقه ی مبتذلی بر سوابق سیاه آن ها افزوده شد؛ که پیگرد حقوقی آن ها و پیاده نظام فراری نارسانه های یاد شده در دستور کار قرار دارد.
پس از پروژه های کشته سازی، سندسازی ها و اتهامات در راستای اجرای سناریوی براندازی، حالا مهره های داخلی و خارجی این جریان با خالی ماندن دستشان این بار به سراغ اخبارسازی رفته اند و با انتشار فیک نیوز ها به دنبال جریان سازی علیه نظام و احیای سناریوی نیمه جان براندازی هستند.
نقش آفرینی چهره ها
در این میان حضور برخی چهره ها و افراد مدعی سواد و آگاهی رسانه ای و نقش آفرینی شان در این سناریوسازی با توسل به اخبار فیک و جعلی این مسئله را به ذهن متبادر می کند که یا این ها واقعاً قدرت تشخیص این اخبار جعلی را ندارند و درست شبیه افراد عامی کم سواد گول تصویر سازی ها و خبر سازی های توییتر و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان را می خورند.
یا با علم به اینکه این اخبار جعلی و فیک نیوز است برای همراه شدن با جریان های برانداز و شاید به واسطه معاملات و امتیازاتی با این موج که آرامش و امنیت مردم ایران را نشانه گرفته و در تلاش است تا جان و مال و ناموس این مملکت را به تاراج ببرد و پای داعش و گروه های تکفیری را به ایران باز کند و سرنوشتی همانند سوریه را برای ما رقم بزند، همراه شده اند.
سیاست های دوگانه
سیاست های رسانه ای چندگانه شبکه های مجازی همچون توییتر و اینستاگرام هم همچنان ادامه دارد. به طور نمونه اگر شما به تازگی در توییتر اکانتی ساخته باشید، توییتر به شما دنبال کردن صفحات ایران اینترنشنال، صدای امریکا، اتاق خبر من و تو و افراد و صفحاتی از این قبیل را پیشنهاد می دهد. در برابر این انتشار نام و تصویر «آرتین» از سوی اپلیکیشن اینستاگرام محدود شده است. بر این اساس، حتی اگر شما فرزندی به نام آرتین داشته باشید نمی توانید عکسش را در اینستاگرام منتشر کنید. اینستاگرام این نام را محدود کرده تا کسی تصاویر آرتین را نبیند. امروز نام آرتین حقیقت شعارهای پوچ آزادی طلبانه را آشکار می کند.
سرعت بالای فیک نیوزها
سرعت گردش اطلاعات در ایران سر سام آور است و با هیچ کشوری در جهان قابل مقایسه نیست. تولیدکنندگان و توزیع کنندگان فیک نیوز از این سرعت، بیشترین بهره را می برند. از سوی دیگر حجم اخبار و وسعت اخبار به جایی رسیده است که تصاویر زن و مردی از اپلیکیشن پینترست با فتوشاپ جدا شده و در یکی از خیابان های رشت قرار گرفته است تا القا کنند در این شهر زنان حجابشان را برداشته اند. این خبر و تصویر جعلی نه فقط از سوی یک مخاطب و کاربر عادی بلکه در صفحه توییتر دکتر صادق صبا، مدیر سابق بی بی سی فارسی و عضو هیئت ارشد هیئت تحریریه ایران اینترنشنال هم با کپشن «رشت آزاد شد» منتشر شده است!
ایدئولوژی واحد براندازان
از مجموعه اتفاقات و صحنه سازی ها و اخبار فیکی که در جریان سناریوی براندازی در دو ماه اخیر صورت گرفته است می توان فهمید، امروز براندازان جریان نیستند، بلکه فرقه ای متکثر با ایدئولوژی واحدند؛ ایدئولوژی خشونت گرا، ضدمذهبی، بیگانه گرا، ضدملی، غیردموکراتیک. یک جریان، آموزش ساخت کوکتل مولوتف نمی دهد و توصیه به عمامه اندازی نمی کند و رسانه ای به وسعت ایران اینترنشنال سعودی ندارد تا به شکل ۲۴ ساعته در خدمت انتشار اخبار جعلی آن ها باشد. جریان، هم پیمان تجزیه طلب ها نمی شود و مخالف را به مرگ تهدید نمی کند. پس ما با یک فرقه طرفیم.
هرچند اعتراضات و به دنبال آن اغتشاشات به بهانه خونخواهی برای خانم مهسا امینی رخ داده، اما به تدریج و با روشن شدن ابعاد واقعی ماجرا، طراحان پشت صحنه آشوب ها برای تحریک مجدد افکار عمومی به سراغ همان تاکتیک قدیمی رفته اند، یعنی سوژه کردن دختران جوان و تأکید بر تجاوز و قتل فجیع! دختری جوان به نام «نیکا شاکرمی» در ساختمانی نیمه کاره در نیمه شب – به دلیلی که تاکنون معلوم نشده- از دنیا می رود، بی آنکه فوت او ربط روشنی به نیروهای امنیتی داشته باشد.
داستان پردازی دشمن
اما داستان پردازان لندن نشین او را از بازداشتی های اطلاعات سپاه معرفی کردند که مورد تجاوز قرار گرفته است. البته مسائل زیادی در مورد وضعیت متوفی و خانواده او هست که اخلاق اسلامی و رعایت حق الناس مانع از طرح عمومی آن شده که ضد انقلاب را گستاخانه به سوءاستفاده از مشی اخلاقی نهاد های رسمی کشور ترغیب کرده است. در موردی دیگر دختر نوجوان دیگری در کرج با سقوط از ارتفاع در محل سکونت خود، خودکشی کرده، اما ضدانقلاب به دروغ مرگ او را به نیروهای امنیتی و در محل اغتشاشات نسبت داده اند. جالب اینجاست که نام هر دو این دختران جوان از طریق ربات های مجازی به موضوعات داغ فضای مجازی نیز تبدیل شده است.
بازی همان بازی است، تهییج و تحریک مردم با اتهام جنایت، همیشه هم پای دختران جوان در میان است، دختران جوانی که در بازداشتگاه ها مورد تجاوز قرارگرفته و بعد هم به طور فجیعی به قتل رسیده اند.
منافقان درنهج البلاغه
امیرالمؤمنین در نهج البلاغه در وصف منافقان می فرماید: «منافقان بر رفاه و آسایش مردم حسد می ورزند و بر بلا و ناراحتی آنان می افزایند و پیوسته تخم ناامیدی بر دل ها می پاشند.
آن ها در هر راهی کشته ای را به خاک افکنده اند و به هر دلی راهی دارند، و بر هر مصیبتی اشک دروغینی می ریزند، پیوسته مدح و ثنا به هم وام می دهند، و انتظار پاداش و جزا می کشند، هرگاه چیزی را طلب کنند اصرار می ورزند، اگر کسی را ملامت کنند پرده دری می کنند، … در برابر هر حقی باطلی آماده ساخته اند، و در برابر هر دلیل محکمی شبهه ای، و برای هر زنده ای قاتلی، و برای هر دری کلیدی، و برای هر شبی چراغی (تا به مقاصد شوم خود نائل شوند) ….
آنان سخنانی می گویند و مردم را به اشتباه می افکنند، و بیانات فریبنده ای دارند تا دیگران را بفریبند.»
این جملات امام چه زیبا رفتار اینان را به تصویر می کشند، اول به بهانه ای مردم را مضطرب کرده و بعد با طرح شبهات و دروغ پردازی ها تلاش می کنند مردم را مداوم در تشویش نگاه دارند تا به مقصود خود برسند.
روایت پزشکی قانونی
اکنون گزارش رسمی پزشکی قانونی، دروغ بودن ادعای قتل مهسا امینی را آشکار کرد و نیز روشن شده که مرگ نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل زاده هیچ ربطی به اغتشاشات نداشته، چه رسد به آنکه به دست نیروهای امنیتی به قتل رسیده باشند. حال باید دروغ پردازانی که بدون کنتور دروغ ساخته و نشر داده اند و در مورد چگونگی فوت اینان داستان ها سر داده اند در برابر قانون پاسخگو باشند. اگر در فتنه های گذشته کسی بابت دروغ سازی ها و کشته سازی ها در پیشگاه قانون قرار می گرفت شاید به این سادگی ها این بازی تکراری رخ نمی داد. هنوز هم دیر نشده است، با بانیان و دروغ پردازان کشته سازی بدون کنتور باید با ابزار قانون برخورد کرد.
مرگ ناگهانی مهسا امینی و نسبت دادن ماجرا به نیروی انتظامی، دست مایه ای برای تحریک احساسات و عواطف و افکار عمومی و ایجاد اغتشاش با به خیابان کشیدن جوانان شد، اما کسانی که در پشت پرده این سناریو را طراحی کرده بودند، می دانستند با انتشار گزارشات پزشکی قانونی، فرضیه مرگ این دختر جوان بر اثر ضربه به سر رد خواهد شد و هر قدر هم تلاش کنند با تحریک خانواده مهسا گزارش پزشکی قانونی را بی اعتبار نمایند، این تلاش در افکار عمومی پذیرفته نخواهد شد، چراکه در تمام دنیا تنها مرجع تعیین علت مرگ پزشکی قانونی است و نظر کارشناسی این سازمان فصل الخطاب است. پس بر آن شدند تا سناریوهای جدیدی را در راستای همان پروژه قدیمی کشته سازی دنبال و از این طریق با تحریک و تهییج احساسات افکار عمومی، انگیزه ای برای اغتشاشات ایجاد کنند.
پروژه جدید
اینجا بود که مرگ دو دختر نوجوان یعنی سارینا و نیکای ۱۶ ساله گزینه های خوبی برای پروژه کشته سازی و پیشبرد اهداف براندازانه در اختیار شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و اپوزیسیون خارج نشین قرار داد تا با داستان سرایی، سناریوی مرگ نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل زاده بر اثر ضرب و شتم را جایگزین سناریوی مرگ مهسا امینی کنند؛ سناریوهایی که این بار هم تکه های پازل آن در کنار هم نمی نشیند. تناقض گویی های مادر و خاله نیکا از یک طرف و گزارشات نهاد های رسمی و همچنین بازبینی دوربین های مدار بسته ای که تصاویر نیکا را ثبت کرده اند در کنار گزارش پزشکی قانونی، رسوایی این سناریوهای تازه را هم بر ملأ می کند!
با فتنه انگیزی رسانه های فارسی زبان و اپوزیسیون خارج نشین و برخی چهره هایی که کیلومترها دورتر از خاک ایران، جوانان و نوجوانان کشورمان را برای حضور در خیابان ها و اغتشاشگری تحریک و تهییج می کردند، ده ها نفر انسان بی گناه کشته شدند و آسیب های اقتصادی و امنیتی فراوانی به مردم و کسبه وارد شد، اما ضد انقلاب برای دنبال کردن اهداف براندازانه خود همچنان سناریوهای تازه ای را طراحی و اجرا می کند. بعد از رسوایی در ماجرای مرگ مهسا و نسبت دادن آن به نیروی انتظامی، ادعای دروغ بیماری و فوت رهبر معظم انقلاب و ادعای دروغ سقوط شهر اشنویه، حالا نوبت به سناریوی کشته سازی و مرگ نیکا شاکرمی رسیده بود؛ سناریویی که مانند سناریوهای قبلی به رسوایی محکوم شد.
استمرار اغتشاشات
یکی از شگردهایی که در اغتشاشات اخیر برای گسترش و استمرار اغتشاشات به اجرا گذاشته شده «کشته سازی» بود که به دو شکل صورت می گرفت:
اول، تحریک عناصر هیجانی، خشمگین و بی تجربه برای حمله به مراکز نظامی و نیرو های امنیتی و برانگیختن واکنش دفاعی مأموران در برابر تهاجم که در مواردی منجر به کشته گیری از دو طرف می شد.
دوم، ترغیب و تحریک اغتشاشگران به ترور و کشتن برخی عوامل بی طرف و جهت دهی مسئولیت آن برعهده نیروهای امنیتی و متهم سازی نظام به انجام این قتل ها.
تاکتیک گرگ تنها
علاوه بر این، خط دهی به شورشگران برای به کارگیری تاکتیک گرگ های تنها و ترور هواداران نظام و نیروهای نظامی و انتظامی در راستای ایجاد ارعاب و منفعل سازی مدافعان نظام و تخریب و به آتش کشیدن اموال آنان نیز تاکنون چندین قربانی و میزان بالایی خسارت مالی و تخریب به دنبال داشته که بخشی از آن علیه شهروندان عادی بوده اند.
جالب اینکه تاکتیک گرگ های تنها، متعلق به گروهک تروریستی داعش است که پس از مواجه شدن با روند اضمحلال و از دست دادن قدرت میدانی، آن را به نیروهای پراکنده خود توصیه می کرد.
این اقدامات کاملاً تروریستی که در راستای نا امن سازی و ضربه به امنیت کشورمان و برهم زدن آرامش جامعه، توسط اغتشاشگران انجام شده یا دنبال می شود، از سوی رسانه هایی، چون ایران اینترنشنال، بی بی سی فارسی و صدای امریکا و امثال آن خط دهی و هدایت می شود. این رسانه ها با به کارگیری شگردهای روانی و تبلیغی نه تنها به خط دهی و آموزش برای دست زدن به این اقدامات تروریستی می پردازند، بلکه با تزریق نفرت و خشم به مخاطبان، انگیزه و جرئت انجام آن را با خشونت بسیار بالا فراهم می آورند.
تروریسم رسانه ای
چنین پدیده ای را می توان تروریسم رسانه ای حساب شده نامید که البته مقدمات آن هم در سالیان گذشته با اعتبار زدایی از نهادها و مسئولان جمهوری اسلامی، یعنی ترور شخصیتی مهیا شده و یا دروغ پردازی، شایعه پردازی و فریب زمینه های ذهنی و فکری دست زدن به رفتارهای خشن و تروریستی شکل داده شده بود.
جمع بندی
بنابراین رسانه هایی، چون بی بی سی فارسی و ایران اینترنشنال و امثال آن، نه تنها شریک جنایت ها و ویرانگری های آشوبگران، بلکه آمران این اقدامات تروریستی و جنایتکارانه به حساب می آیند که با استفاده از شگردهای جنگ روانی و جنگ شناختی، بخشی از مخاطبان خود را که سطح آگاهی کمتری داشته و تأثیر پذیری آنان از فضای رسانه ای بیشتر بوده از یک شهروند عادی تبدیل به عنصری پرخاشگر، رادیکال و خشونت طلب کنند. در ادامه همین رسانه ها خط کشته سازی و گرگ صفتی را که نوعی اقدام کاملاً تروریستی و با هدف توسعه و استمرار اغتشاشات بوده، با چاشنی نفرت و خشم اشباع شده به آشوبگران القا و آنان را به میدان جنایت، ترور و ویرانگری سوق داده اند.
بازدیدها: 0