علامه محمد تقی جعفری با اشراف به علوم مختلف فقه، فلسفه، هنر و زیبائی شناسی در اسلام و نیمقرن فعالیت علمی و پژوهشی، بیش از 100 جلد کتاب و رساله را به رشته تحریر درآورد. وی همچنین 27 جلد کتاب در زمینه شرح و تفسیر نهجالبلاغه و 15 جلد کتاب در زمینه تفسیر مثنوی معنوی مولوی نگاشت. نقد و تحلیل مثنوی و شرح و تفسیر نهجالبلاغه نیز از دیگر آثار ارزشمند وی میباشد.
معرفی علی(علیه السلام) به اندیشمندان جهان
علامه محمد تقی جعفری (رحمت الله علیه) می گوید: عده ای از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه ی آن است. اما معیار ارزش انسان ها در چیست؟
هر کدام از جامعه شناسان صحبت هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.
بعد وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می ورزد.
کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.
اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان صحبت های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
وقتی تشویق آنها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی است که دوست می دارد».
وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .
حضرت علامه در ادامه می گفتند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش می آید؟ در واقع می فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی ارزش است!
اینجاست که ارزش و مفهوم «ثار الله» معلوم مي شود. ثار الله اضافه ی تشریفی است .
خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه ی خدای متعال است.
خداوند به زمان ایشان برکت میداد
فرزند علامه در رابطه با برنامه روزانه علامه می گوید:علامه برنامه بسیار فشردهای داشت و بسیار نیز به برنامه ریزی و انضباط تأکید داشت. گاهی انسان تعجب میکند وقتی آثار ایشان از جمله تفسیر نهج البلاغه و مثنوی را می بیند در حقیقت به اعتقاد بنده خداوند به زمان ایشان برکت میداد و خودشان نیز بسیار پرتلاش بودند و میتوان گفت که پدر تنها زمانی بیکار بودند که میخوابیدند.
شهید مطهری و علامه جعفری دو نفر از افرادی بودند که در راه دین بسیار زحمت میکشیدند انجمن اسلامی پزشکان و مهندسان نیز همیشه از این دو نفر در جلسات خود دعوت میکردند. همسر شهید مطهری میگوید یک بار شهید مطهری برنامه علامه جعفری را دید گفت: ما حرف تحویل مردم میدهیم علامه روح به مردم میدهد.
علی جعفری افزود: یک بار مرحوم جعفری تعریف می کردند که در اوایل دهه 50 سفری به مشهد داشتیم که در این سفر علامه طباطبایی و شهید مطهری و چند تن دیگر هم بودند روزی در باغ در رابطه با موضوع جبر و اختیار بحث مفصلی صورت گرفت همه کنار رفتند و تنها علامه طباطبایی و علامه جعفری ادامه دادند.
بحث بسیار جدی و طولانی شد در این میان شهید مطهری اصلا نظر نمیدادند پس از اتمام بحثی که نه علامه طباطبایی و نه علامه جعفری نتوانستند دیگری را قانع کنند علامه جعفری به شهید مطهری میگویند شما چرا نظری ندادید شهید مطهری می گوید من با نظر شما موافق بودم اما به احترام استادم نمیخواستم چیزی بگویم.
پیامی از عالم برزخ
علامه جعفری در كنار صدها كتابی كه با آنها مأنوس و معاشر بود، با همه وجود غرق در نهجالبلاغه علی (علیه السلام) شده بود. میخواست غواص دریای سخنان مولایش علی (علیه السلام) باشد. میخواست به هزاران هزار انسانی كه از كنار خانه او گذر میكردند، اگر شیر معرفت میبخشد از همان شیری هدیه كند كه روزی علیبن ابیطالب (علیه السلام) به او بخشیده بود. باید كاری میكرد. دلش برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) تنگ شده بود. احساس میكرد حضور علی (علیه السلام) با همه عظمتش حتی در میان شیعیان نیز شناخته شده نیست. دلش برای كتابخانه علامه امینی، صاحب كتاب بزرگ «الغدیر» تنگ شده بود.
از كتابخانه علامه امینی در نجف تا حرم علی (علیه السلام) راهی نبود. كتابخانه، هشت سال تمام صمیمانه او را پذیرفته بود. صاحب آن كتابخانه نیز از شیفتگان سینه چاك علی (علیه السلام) بود.
عظمت كتاب الغدیر علامه امینی، همواره برای او ستودنی بود، تا این كه اتفاق عجیبی افتاد. گویی باز هم خوابی در حال پیوستن به واقعیت بود. گویی جرقهای در حال شعلهور ساختن خرمن اندیشهای عظیم بود. روزی از روزهای سال 1356، داماد علامه جعفری با احساسی عمیق و هیجانی غیرقابل توصیف از اصفهان به دیدارش آمد. سفر او تنها برای زیارت استاد نبود. میخواست او را از خوابی كه مثل روز روشن، برایش اتفاق افتاده بود، آگاه سازد.
فرمودندبه جعفری سلام مرا برسانید و بگویید ما كه به این عالم آمدهایم دستمان از كار بسته است. شما كه در آن دنیا هستید میتوانید درباره علیبن ابیطالب(علیه السلام) كاری را شروع كنید. شما میتوانید … شروع كنید …
علامه جعفری با آرامش روحی و معنوی همیشگی خود آماده شنیدن بود. آقای مصاحب با احساسی شورانگیز سخن میگفت: «دیشب خواب مرحوم علامه امینی صاحب الغدیر را دیدم. به من فرمودند: شما محمدتقی جعفری را میشناسید؟ گفتم: بله. گفت: نامهای هست كه باید به ایشان بدهید.
پاكت را گرفتم و گفتم اجازه میدهید ببینم چه نوشته است؟ اجازه داد. باز كردم. خیلی جنبه معنوی داشت. در خواب بسیار گریه كردم. الان جملات نامه یادم نیست. ایشان به من فرمودندبه جعفری سلام مرا برسانید و بگویید ما كه به این عالم آمدهایم دستمان از كار بسته است. شما كه در آن دنیا هستید میتوانید درباره علیبن ابیطالب(علیه السلام) كاری را شروع كنید. شما میتوانید … شروع كنید … .»
علامه جعفری رو به درگاه خداوند كرد و گفت: «خدایا! این ولی اعظم توست. به ما محبت فرما كه همت كنیم و بتوانیم در این كار بزرگ شرمنده نشویم.»و چنین بود كه ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه آغاز شد. نه یك جلد، نه دو جلد، نه ده جلد … از آن پس، همهی دل مشغولی علامه محمدتقی جعفری صرف این ترجمه و تفسیر شد
استاد علامه جعفری براثر بیماری در تاریخ 25 آبان ماه سال 1377 به رحمت ایزدی پیوست و در دارالزهد مبارکه حرم مطهر رضوی بخاک سپرده شد.
منبع : قدس
بازدیدها: 91