7 اسفند برای گزارشم نیاز به هیچ کارشناس و تحلیلگری نداشتم. همه ملتی که نجیبانه برای کشور خود ارزشی به وسعت سرزمینشان داشتند با نگاهی عمیق به اهمیت موضوع انتخابات آمدند و تصمیم نهایی را برای 4سال آینده مجلس گرفتند و از دغدغههاشان گفتند.
مرا بیداری دِه که آن بِه
ساعت 8صبح جمعه است؛ زمانی که پس از یک هفته کار و تلاش اغلب مردم فرصتی برای استراحت و بازیابی توان و نیروی خود برای آغاز یک هفته کاری دارند. اما امروز هنوز ساعت 8 نشده و عوامل اجرایی و ناظران بر انتخابات اجازه بازکردن صندوق تعرفهها را نیافتهاند، صدای پچ پچ مردم به گوش میرسد. زودتر از عقربههای ساعت انتخابات به محل اخذ رأی آمدهاند. صدای رادیو در فضای مسجد ساعت 8 را اعلام میکند…
مسجد والعصر در خیابان آذربایجان تهران در یکی از پر ازدحامترین اماکنی است که در مسیرم مردم برای شرکت در انتخابات به آن مراجعه میکنند. سالها در انتخابات مختلف جمعیت انبوه رأیدهنده را دیده بودم و بیداری صبحگاهی مردمی را که برای «بیداری» همت ویژه داشتند شاهد بودم، و من برای گشت و گذاربه خیابانهای شهر سرک میکشم تا شاهد حضور دوباره آنها باشم. زهره بقایی که کارشناس مدیریت فرهنگی است و بیش از 6 انتخابات است پا به پای مردم در کنار صندوقهای رأی بر انتخابات نظارت داشته است، درباره حضور مردم میگوید: شلوغی محل اخذ رأی اگرچه خیلی خستهکننده است اما برای من خیلی شیرین است، زیرا همبستگی مردم کشورم را میبینم، درحالی که این همه برای از هم پاشیدن این همبستگی از سوی غربیها تلاش میشود و من با چشم خود ناتوانی غرب را در برابر اراده مردم کشورم میبینم.
او از حضور کودکانی که از والدین خود برای رأی دادن مشتاقتر هستند، یاد میکند و میافزاید: یکی از اتفاقات جالبی که در انتخابات مشاهده کردم، اصرار دختر بچهای بود که از مادرش خواهش میکرد برای او هم برگه بگیرد تا رأی بدهد. تنها راهی که به ذهنم رسید دختر کوچک خوشحال شود، این بود که یک برگه سفید به او بدهم و او هم روی آن انگشت زد و به خیال خودش رأی داد.
این شهرونــد معتقد اســت:
تربیت اجتماعی این مادر که فرزندش را با خود در کار مهمی مانند انتخابات شریک کرده است، برایم قابل تقدیر است. به عقیده بقایی بیداری این مادر و فرزند و میلیونها مــادر و فرزندی کـه در انتخابات شرکت کردند موجب بیداری جامعه میشود.
حالا نوبت مسؤولان است
به یکی از مساجد خیابان جمهوری تهران میروم. ساعتی از آغاز اخذ رأی گذشته است و رادیو سخنان رهبرمعظم انقلاب را که پس از رأی دادن ایراد کردهاند پخش میکند. صدای بلند رادیو و همهمه مردم درهم آمیخته است. شناسنامهها در دست مردم است و منتظرند تا صف جمعیت به سمت مجریان وزارت کشور حرکت کند.
یکی از صفهای طولانی که غنی و فقیر و ساکنان هر طبقه اجتماعی در آن بیهیچ تفاوتی کنار هم ایستادهاند، صف انتظار برای انتخاب است. مکالمهای که بین مردم رد و بدل میشود گاه سیاسی است و گاه اقتصادی.
حسین مافـینژاد یکی از افرادی است کـه برای شرکت در انتخابات حاضـر شــده است، او دربـاره انگیزهاش از شرکت در انتخابات میگوید: نمیخواهم شعار بدهم، اما اگر من در تعیین سرنوشت کشورم نقش نداشته باشم باید منتظر اظهارنظر دشمن باشم که پایش را از گلیماش درازتر کند و برای کشور من نظر بدهد.
اوکه از رزمندگان دفاع مقدس است، شرکت در انتخابات را شکل دیگری از دفاع از میهن میداند و میافزاید: سنگر امروز ما حمایت از نظام است و شرکت در راهپیمایی و انتخابات یکی از راههایی است که باید برای دفاع از تمامیت کشور در آن شرکت کنیم.
او با گلایه از دولتمردان بخاطر گرانی اقلام موردنیاز مردم اظهار میدارد: مردم، دوستی خود را به دولت و کشور نشان دادند، حالا نوبت مسؤولان و دولت است که گرههای زندگی مردم را باز کنند.
پیوند اخلاق و سیاست
هیچ وقت حاضر نمیشود نوبت خودش را در صف به کس دیگری بدهد. اگر یکی جا بزند صدایش در میآید و معترض میشود. حق دارد، نباید حق را ناحق کرد، به قول معروف «همه جا به نوبت»!
اما بعضی وقتها نه تنها یک نفر که صد نفر کنار میروند تا جای خود را به دیگری بدهند. اینجا دیگر حرف از حقوق فردی نیست بلکه سخن از اخلاق انسانی است.
پلیس حاضر در شعبه اخذ رأی کمک میکند تا پیر زن عصا به دست وارد سالن شود، مردم راهنماییاش میکنند تا او زودتر از آنها برای تحویل شناسنامه و گرفتن تعرفه اقدام کند.
دختـر ویلچرنشینی را میبینم که با خواهرش برای رأی دادن در مســجد حاضر شده است، سراغش مــیروم. میپرسم چرا تماس نگرفتید تا صندوق سیار به منزل مراجعه کند؟ میگوید: دوست داشتم مثل همه در جمع مردم حاضر باشم. امروز، روز حضور است.
خواهر او وارد بحث میشود و میگوید: شهره بیشتر از همه ما عجله داشت، چند روز است بحث خانه ما شده انتخابات. حالا یک نفس راحت از بحثهای سیاسی میکشیم!
همراه این دو خواهر به بیرون مسجد میروم. جوانی به خواهر شهره کمک میکند تا ویلچرش را از در مسجد خارج کند تا در آزمون انسانیت مانند آزمون میهندوستی سربلند باشد.
تشکر برای پاسداشت فرهنگ ایرانی
مقصد بعدی محل اخذ رأی هموطنان زرتشتی است. هیچ توصیفی جز مهربانی این جمعیت نمیتوانم بیان کنم. لبخندی که بر صورت دارند جرأت همکلامی را برایم راحتتر میکند.
در سالن خسروی یکی از صندوقهایی که هموطنان زرتشتی در آن برای رأی دادن حضور یافتهاند، رئیس انجمن موبدان تهران در بین مردم حاضر است تا به نماینده خود در مجلس و خبرگان رهبری رأی دهد. با خوش رویی پذیرای همکلامی میشود.
دکتراردشیرخورشیدیان با بیان اینکه هموطنان زرتشتی با این اندیشه که شرکت درانتخابات یک وظیفه انسانی، ملی و دینی است در انتخابات شرکت میکنند، میگوید: ما از 25 بهمن در جلسات متعدد همه
هم کیشان خود را به شرکت در انتخابات تشویق کردهایم و ازآنها خواستهایم تا هم در انتخابات مجلس و هم خبرگان رهبری شرکت کنند. رئیس انجمن موبدان تهران با بیان اینکه ما دارای آزادی و حقوق شهروندی برای شرکت در انتخابات هستیم، ادامه میدهد: از همه هموطنان که برای پاسداری از فرهنگ ایرانی و جایگاه سرزمین مادری در انتخابات شرکت کردهاند تشکر میکنم.
وی میافزاید: همانگونه که در جنگ تحمیلی از میهن دفاع کردیم و در ماجرای برجام حق مسلم خود در استفاده از انرژی هسته ای صلح آمیز را اثبات کردیم در پای صندوقهای رأی هم به دنیا ثابت کرده و میکنیم که ملت ایران با هر دینی که باشد، ایرانی است و پای دفاع از نظام ایستاده است.
عِرق ملی
خانم میانسالی که خودش را بانو سروش معرفی میکند از انگیزه حضورش در انتخابات چنین میگوید: قبل ازاینکه یک زرتشتی باشم یک ایرانیام و باید برای کشورم اهمیت قائل باشم. من هم در کنار هموطنان مسلمان، مسیحی و یهودی در انتخابات شرکت میکنم تا نمایندهام را به مجلس بفرستم. وی ادامه میدهد: ما بخشی از مردم ایران هستیم و آزادانه آمدهایم تا به نماینده منتخب خود رأی دهیم.
خانم سروش از دخالت رسانههای غربی در امور داخلی ایران ابراز ناراحتی میکند و میگوید: ایران مهد هنر، ادب و مردان بزرگ است، تعجب میکنم که چگونه برخی سیاستمداران غربی به خود اجازه میدهند درباره سرنوشت مردم ایران حرف بزنند و بخواهند نقش آفرین باشند.
وقتی رهبر میگوید همه بیایند
مهرداد رستمی، اما سخنان مادرش را با دفاع از نظام کامل میکند و میگوید: دشمنان ایران انتخابات را رصد میکنند و مطمئن هستم بعد از این همه برنامههای ضد ایرانی که به نمایش گذاشتند، دیگر حرفی برای گفتن ندارند. سخنان رهبر برای همه ما فصل الخطاب است. وی تأکید میکند: وقتی رهبرمیگوید همه به خاطر وطن شرکت کنند این یک وظیفه میشود و دیگر ربطی به مذهب و دین ندارد. از او میخواهم درباره خواستههایش از مجلس آینده نیز برایمان بگوید، رستمی مهمترین خواستهاش را حفظ وحدت و شأن ملت ایران در مجلس آینده عنوان میکند و میگوید: مجلس آینده باید دِینی که از این ملت بر گردن دارد، با محور قرار دادن نیازهای اولیه مردم مثل ایجاد کار و اقتصاد بهتر و زندگی راحتتر مدّ نظر قرار دهد.
… همه آمدند؛ برای این ملت، مسلمان و غیرمسلمان ندارد. وقتی رهبر میگوید همه بیایند، جوان زرتشتی هم میگوید وظیفه است. آقای نماینده! حالا نوبت شماست. وظیفه جدید مبارک!
منبع : قدس
بازدیدها: 4