صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا ایها الشهید
————————————
کاش بنویسی مرا هم جزو این دلدادهها
با شفقها، با مؤیدها و اکبرزادهها
هر کسی بیادعاتر بود، بالاتر نشست
آبرومندند در درگاه تو، افتادهها
آب سقاخانه و عطر ضریح و گَرد صحن
مست کردی شاعرانت را تو با این بادهها
این غزلها، این نفسها، پر شد از عطر حسین
بی رگِ غیرت نمیخوانند شعر، آزادهها
با قلمها، با علمها، رو به میدان میروند
همدل یاران مهدی، در صف آمادهها
راه قم – مشهد، پس از آن: راه مشهد – کربلا
با نگاه تو غزل هستند، حتی جادهها
کاش بنویسی رضا جان! اسم ما را هم به لطف
با شفقها، با مؤیدها و اکبرزادهها
#قاسم_صرافان
————————————
دیده ام از دور ایوان طلایی تو را
کفتران مست و مأنوس و هوایی تو را
دیده ام از کودکی ، من بار ها با چشم خود،
مهربانی ها و لطف ماورایی تو را
من که باور دارم از روز ازل تا بر ابد،
در دل طوفان غم ها ، ناخدایی تو را
بین القابت همه دل می برند و بیشتر،
دوست میدارم علی مرتضایی تو را
در صفا و مروه حاجی ها به خاطر داشتند،
صحن و ایوان تو را و باصفایی تو را
اربعین ما به دستان شما وابسته است
دوست دارم نامه های کربلایی تو را
نوش جان دوستانی که تو را زائر شدند
من که خوردم حسرت لیوان چایی تو را
هرچه میخواهی بخواه از حضرت شمس الشموس
زود امضا میکند حاجت روایی تو را
#مهران_قربانی
————————————
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد
ماجرایم قیل و قال کوچه و بازار شد
هر کسی عمان نخواهد شد مگر در خانهات
در حرم بودم دلم گنجینهی اسرار شد
از گداها شهر ما یکباره خالیتر شد و
در حرم کمکم گداهای شما بسیار شد
چون دلش میخواست راه گفتگویش وا شود
زائرت از عمد پای پنجره بیمار شد
پیش تو فرقی ندارد حال دارا با فقیر
هرکسی بار دعا آورد بارش بار شد
یک ضمانت کردی و صیاد آهو را رهاند
چاقوی صیاد از آن تاریخ ضامن دار شد…
#محسن_ناصحی
————————————
همین که میدهی در بارگاه قدسیات راهم
به چشمم مینهم چون توتیا خاک حرم را، هم
صراط المستقیم عالمی، غیر از تو راهی نیست
مسیرم هر کجا باشد به جز این خانه، گمراهم..
چه اکسیری میان بارگاه خویش داری که
توسل میکنند اینجا مریضان هم، اطبا هم؟
مرامت کرده مبهوت خودش شیخ بهایی را
که داری اینچنین لطفی به زائر بین رؤیا هم
من آن اشکم که میریزد به دامان پر از مهرت
که از چشم خودم افتادهام، از چشم دنیا هم
سراپا عذر تقصیرم، پناه آوردهام ای شاه!
نگاهی میکنی بر این گدای بی سر و پا هم؟؟
کلاغی روسیاهم در سپیدیِ کبوترها
و دل گرمم به اینکه خوب و بد را میخری با هم
#عباس_جواهری_رفیع
————————————
بارها با آن که توفیق زیارت داشتم
در دل درمانده اما باز حسرت داشتم
گرچه عمری من نمکگیر قمم، فرقی نداشت
حس من این است در مشهد اقامت داشتم
با هم از پرواز میگفتیم روی گنبدت
کاش با بچه کبوترها رفاقت داشتم
مادرم پیغام داده: دست خالی برنگرد
مادرم تنها خبر دارد که حاجت داشتم
شعر را روی بلیت خود نوشتم، ای عزیز!
در ضریح انداختم آنچه بضاعت داشتم
باید از هر خادمت کسب حلالیت کنم
تا تو را پیدا کنم، هر صبح زحمت داشتم
#علی_اصغر_شیری
————————————
بادها آرام و نامحسوس میآید
بوی خوشی از سمت و سوی طوس میآید
هنگام تطهیر است و باید دل به دریا زد
مرداب تا آغوش اقیانوس میآید
خورشید در دست از حریمت باز میگردد
آنکه به پابوس تو با فانوس میآید
تیر و کمان از دست هر صیاد میافتد
تا بچه آهویی به سوی طوس میآید
خورشید، سر در پیرهن، از سمت «پایین پا»
هر شب سلامی میدهد، پابوس میآید
تسبیح در دست از دل «صحن عتیق»ات ماه
هر صبح با «یا نور و یا قدوس» میآید
دل کندن از دامان تو سخت است و زائر، باز
از شهر تو با اشک و با افسوس میآید..
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
————————————
چطوری به حرم امام رضا (علیهالسلام) برویم؟
بازدیدها: 0