در باره شخصیت روایی حضرت زینب علیهاالسلام، علمای بزرگی سخن گفتهاند؛ از جمله:
ابوالفرج اصفهانی میگوید: زینب عقیله دختر علی بن ابیطالب، مادرش فاطمه دختر رسول خداست و او همان كسی است كه ابنعباس از او كلام حضرت فاطمه (علیهالسلام) را در فدك نقل میكند و میگوید: حدیث كرد مرا عقیله ما زینب دختر علی (علیهالسلام)…
در انساب الطالبیین میخوانیم: زینب كبری دختر امیرمومنان (علیهالسلام) كه كنیهاش ام الحسن بود، از مادرش زهرا (علیهاالسلام) روایت میكرد.
مرحوم سید نورالدین جزایری، در خصائص الزینبیه، ویژگی موثقه بودن زینب را طرح میكند و مینویسد: «از جمله القاب آن محترمه ”موثقه”(مورد اعتماد) است، كه آن مكرمه مورد وثوق خلاق عالم و حضرت سیدالشهدا، و حضرت سجاد (علیهماالسلام) بودهاند و لذا حافظ ودایع الهیه و اسرار محمدیه بوده، بلكه محل وثوق كلیه مردم بوده و لذا حضرت سیدالساجدین (علیهالسلام) هر وقت بیان اخبار و احادیث میفرمود و میخواست كه در اذهان مردم جای گیرد و از او بپذیرند، به عمهاش اسناد میداد و از آن مخدره نقل میفرمود و كذالك ابن عباس با این كه مقبول القول بود، مع ذالك میگفت: «حدثتنا عقلیتنا.»
آیة الله خویی مینویسد: از مادرش سلام الله علیها روایت میكند. و جابر فقیه(1) و عباد عامری از او روایت میكنند. این همه نشان از اوج مقام روایی حضرت زینب (علیهاالسلام) دارد كه متاسفانه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
راویان حدیث از زینب کبری علیهاالسلام
باید توجه داشت كه ارزش روایات نقل شده از حضرت زینب (علیهاالسلام) فراتر از روایاتی است كه راویان دیگر نقل كرده اند، زیرا این بانوی بزرگ خود از عالمهای غیر معلمه بود و روایاتی را كه نقل میكرد، بی هیچ شبههای، معتبر و مستنداند. حتی روایتهایی كه در سنین كودكی از او نقل شدهاند. این بانوی بزرگوار كه پنج سال قبل از وفات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به دنیا آمد، از مادرش فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، پدرش علی (علیهالسلام)،اسمأ بنت عمیس، و ام ایمن روایت نقل میكرد. شمار راویان از وی بسیارند كه میتوان به: علی بن حسین (علیهالسلام)، ابن عباس، محمد بن عمر، عطأ بن سائب، فاطمه بنت الحسین، محمد بن جابر، عباد عامری و … اشاره كرد.
حال به بیان برخی از روایات نقل شده از حضرت زینب علیهاالسلام میپردازیم.
وسیله ارتباط خلق و خالق
ابوبكر با این سند: محمد بن زكریا، جعفر بن محمد بن عماره كندی، پدرش، حسین بن صالح، دو مرد از بنیهاشم، از حضرت زینب (علیهاالسلام) دختر علی (علیهالسلام) روایت كرد كه زینب علیهاالسلام فرمود: «قالت فاطمه علیهاالسلام: … و نحنُ وسیلتهُ فی خلقهِ و نحنُ خاصته و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثه انبیائه…»؛ «ما وسیله ارتباط خدا با مخلوقهای او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكیها، ما راهنماهای روشن خداییم و وارث پیامبران او هستیم.»
بهشت جایگاه شیعیان
ابیحجاف (از محمد بن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه علیهاالسلام و اشجع، بلید بن سلیمان (از ابیحجاج، محمد بن عمرو هاشمی) از زینب دختر علی (علیهالسلام) نقل كرد كه فاطمه علیهاالسلام فرمود: «قالت فاطمه علیهاالسلام: ان رسول الله قال لعلی اما انك یابن ابیطالب و شیعتك فیالجنه»، «و سَیجیء اقوام ینتحلون حبكَ ثم یمرقونَ مِنَ الاسلامِ كما یمرق السهم مِن الرمیه»؛ رسول خدا به علی (علیهالسلام) فرمود: «ای پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشتاند و به زودی قومی میآیند كه از دوستی تو سخن میگویند. آنگاه از اسلام فرار میكنند، مانند پرت شدن تیر از كمان.»
دوستی آل محمد صلی الله علیه و آله
روایتی مشهور به «فاطمیات» در باب دوست داشتن آل محمد كه با این اسناد نقل شده است: «… عن فاطمه بنت السجاد علی بن الحسین زین العابدین (علیهالسلام) عن فاطمه بنت ابی عبدالله الحسین (علیهالسلام) عن زینب بنت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) عن فاطمه بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) قالت: الا مَن ماتَ عَلی حُب آل محمد ماتَ شهیداً»؛ «آگاه باشید هر كسی كه بر دوستی آل محمد بمیرد، شهید است.»
خطبه نور
یكی دیگر از احادیثی كه حضرت زینب علیهاالسلام نقل كرد، خطبه طولانی حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه است. حدیثی كه در متن آن دهها حدیث درخشنده وجود دارد و بسیاری از احادیثی كه از حضرت فاطمه علیهاالسلام نقل میشود، مربوط به همین حدیث طولانی است. ما برای اختصار تنها به ترجمه بخشی از آن بسنده میكنیم. علاقهمندان را به مطالعه منابع آن ارجاع میدهیم.
«در این روز حضرت زهرا علیهاالسلام چادر به سر كرد و با همراهی جمعی از بانوان وارد مسجد شد. ابوبكر و عدهای از مهاجران و انصار حاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدی آویختند. قبل از آغاز سخن، نالهی جانسوزی كرد كه بسیاری از حاضران گریستند و پس از آن كه مردم آرام گرفتند، فاطمه علیهاالسلام فرمود:
شكر نعمت:
«ستایش خدای را بر نعمتهایی كه ارزانی داشت و سپاس او را بر اندیشه نیكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهای فراگیر كه از چشمه لطفش جوشید و عطاهای فراوان كه بخشید و نثار احسان كه پیاپی بخشید. نعمتهایی كه از شمار افزون است و پاداش آن از توان بیرون و درك نهایتش، نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونی نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانی پاداش فرمود و به خاطر در خواست پیاپی، بر عطای خود افزود.
دیدگاه توحیدی:
گواهی میدهم خدای جهان یكی است و جز او خدایی نیست. نشان این گواهی، درستی و بیآلایشی است و پایبندان این اعتقاد، دلهای با بینش و راهنمای رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایی كه چشمها او را نمیتوانند ببینند و گمانها چگونگی او را نمیدانند.
فلسفه آفرینش:
همه چیز را از هیچ پدید آورد و بی نمونهای افشا كرد، نه به آفرینش آنها نیازی داشت و نه از آن خلقت، سودی برداشت. جز آن كه خواست قدرتش را آشكار سازد و آفریدگان را بندهوار بنوازد و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را در گرو فرمانبرداری نهاد و نافرمانان را به كیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبت برهاند و به بهشت بكشاند.
خلقت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله):
گواهی میدهم كه پدرم، محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آن كه او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبری تشریف انتخاب بخشید و به نامی نامید كه سزاوارش بود و این هنگامی بود كه آفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پردهی بیم نگران و در پهنهی بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان كار همه كارها را دانا بود و بر دگرگونیهای روزگار محیط، بینا و به سرنوشت هر چیز، آشنا.
فلسفه بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله):
محمد(صلیاللهعلیهوآله) را برانگیخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را كه مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر كه درود خدا بر او باد.
دید هر فرقهای دینی گزیده و هر گروه در روشنایی شعلهای خزیده و هر دستهای به بتی نماز برده و همگان یاد خدایی را كه میشناسند، از خاطر ستردهاند.
پس خدای بزرگ تاریكیها را به نور محمد (صلیاللهعلیهوآله) روشن ساخت و دلها را از تیرگی كفر بپرداخت و پردههایی را كه بر دیدهها افتاده بود، به یك سو انداخت. سپس به اهل مجلس نگریست و چنین فرمود:
عهد بندگان با خدا:
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احكام و امانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقی را از خدا عهدهدارید و عهدی را كه با او بستهاید، پذیرفتار.
جایگاه اهل بیت (علیهم السلام):
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل كتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجتهای آن آشكار و آنچه در باره ماست، پدیدار و برهان آن روشن و از تاریكی گمان به كنار و آوای آن در گوش، مایه آرام و قرار و پیرویش راهگشای روضه رحمت پروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است. دلیلهای روشن الهی را در پرتو آیتهای آن میتوان دید و تفسیر احكام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرامهای خدا را بیان دارنده است و حلالهای او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت را راهگشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و با روشنترین بیان رساننده.
فلسفه احكام:
سپس ایمان را واجب فرمود و به آن زنگ شرك را از دلهای شما زدود و با نماز، خودپرستی را از شما دور نمود. روزه را نشاندهنده دوستی خالص ساخت و زكات را مایه افزایش روزی بیدریغ و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروی ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق ودوستی ما را عزت مسلمانی و باز داشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب بقا زندگانی، وفای به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از كم فروشی و كاهش قرار داد.
تبعیت از نهی خدا:
فرمود میخواری نكنند تا تن و جان از پلیدی پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدی را منع كرد تا راه عفت پویند و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یكتاپرستی جویند. پس چنان كه باید، ترس از خدا را پیشه گیرید و جز مسلمان نمیرید. آنچه فرموده است به جا آرید و خود را از آنچه نهی كرده، باز دارید كه تنها دانایان از خدا میترسند.
من فاطمه دختر محمد (صلیاللهعلیهوآله) هستم:
مردم! چنان كه در آغاز سخن گفتم، من فاطمهام و پدرم محمد (صلیاللهعلیهوآله) است. همانا پیغمبری از میان شما به سوی شما آمد كه رنج شما بر او دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مومنان مهربان و غمخوار بود. اگر او را بشناسید میبینید او پدر من است؛ نه پدر زنان شما و برادر پسر عموی من است؛ نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهی ترساند. فرق و پشت مشركان را به تازیانه توحید خست و شوكت بتپرستان را در هم شكست تا جمع كافران را از هم گسست. صبح ایمان دمید و نقاب از چهره حقیقت فرو كشید. زبان پیشوای دین در مقال شد و شیاطین سخنور، لال.
بعثت، صعود از ذلت به اوج عزت:
در آن هنگام شما مردم بر كنار مغاكی(گودی و گودال، شیار و جای پست و گود) از آتش بودید خوار و در دیده همگان بیمقدار. لقمه هر خورنده و شكار هر درنده و لگدكوب هر رونده بودید. نوشیدنیتان آب گندیده و ناگوار، خوردنیتان پوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه و همجوار تا آن كه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاك مذلت برداشت و سرتان را به اوج رفعت برافراشت.
علی (علیهالسلام) كیست؟
پس از آن همه رنجها كه دید و خستگی كه تحمل كرد، رزمآوران ماجراجو و سركشان درندهخو و جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان حقیقت فروش، از هر سو به وی تاختند و با او نرد مخالفت باختند. هرگاه آتش كینه افروختند، آن را خاموش ساخت و گاهی كه گمراهی سر برداشت، یا مشركی دهان به بیهودگی گشاد، برادرش، علی را در كام آنان انداخت. علی باز نایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و كار آنان را با دم شمشیر یكسره كرد. او این رنج را برای خدا میكشید و برای تحقق اوامر خدا تلاش میكرد و در آن خشنودی پروردگار و رضای پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را میدید و سروری اولیای خدا را میخرید. همواره دامن به كمر زده نصحیت كننده، تلاش و كوشش كننده بود.
فرمود می خواری نكنند تا تن و جان از پلیدی پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدی را منع كرد تا راه عفت پویند و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یكتاپرستی جویند.
نفاق رخ نمود:
اما شما در آن روزها در زندگی راحت، آسوده و در بستر امن و آسایش غنوده بودید. وقتی خدای تعالی همسایگی پیغمبران را برای رسول خویش گزید، دورویی آشكار شد و كالای دین بیخریدار. و گمراهی دعویدار و هر گمنامی سالار و هر یاوهگویی در كوی و برزن و در پی گرمی بازار. شیطان از كمینگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت كرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبك در پی او دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند… .»
منبع:آوینی
بازدیدها: 306