مداحی با بلندگوی بوقی
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام: در دوران دفاع مقدس رزمندهها با روضه و عزاداری برای اهل بیت علیهم السلام و به ویژه سیدالشهدا علیه السلام که سرتاسر جبههها رنگ و بوی کربلای حسینی داشت، سینه آرام میکردند و بار غم سبک میکردند. آنان در غم از دست دادن رفقایشان و همچنین غم جاماندن خود از قافله شهدا بر مصیبتهای امام حسین علیه السلام گریه میکردند و لابهلای هق هقهای خود از خداوند روزی شهادت را طلب میکردند.
رسم شیرین رزمندههای دفاع مقدس
در میان رزمندهها رسم بود که به دوستان و همرزمان خود میگفتند فلانی اگر شهید شدی باید ما را آن دنیا شفاعت کنی، مرتضی ابراهیمی در این باره میگوید: «به من روضهخوان میگفتند باید در فلان روضه و نوحه ما را یاد کنی. آنها حتی به قول زبانی هم راضی نبودند و نوشته میگرفتند که باید من را یاد کنی. در آن کاغذ مثلاً مینوشتیم که بسمالله الرحمن الرحیم اینجانب مرتضی ابراهیمی گواهی میدهم که اگر شهید شدم آن دنیا شفاعت فلانی را کنم.»
روضه لازمه زندگی روزمره رزمندهها
فضای سنگرها و چادرهای دوران دفاع مقدس در قبل از عملیاتها فضای روضههای کوچک بود، ۳-۴ رزمنده حاضر در سنگر دورهم جمع میشدند، با یک زیارت عاشورا و ذکر مصیبت کوتاه، اشک میریختند. فضای هیاتهای دوران دفاع مقدس با مجالس امروزی نیز متفاوت بود، در مناسبتهای مختلف رزمندهها ساده و بیآلایش بدون صوت و باند مجهز با یک «بلندگو بوقی» نوحه میخواندند و برسینه میزدند. سینهزنی که رزمندهها علاقه به واحد سنگین داشتند که امروز کمتر در هیاتها رواج دارد. رزمندههای هر گردان این روزها برای دور هم جمع شدنشان هم هیات برپا میکنند. در تهران ۳۱ گردان هماکنون به صورت هفتگی یا ماهیانه دور هم جمع میشدند و گعدهای برپا میکنند و به بیان خاطرات و ذکر مصیبت میپردازند تا حال و هوای دوران دفاع مقدس را از دست ندهند. هیاتهایی که به نام شهدای گردانها نامگذاری شده است که میتوان از حمزه، عمار، مالک، حبیب، تخریب، کمیل، بهداری، انصار، مقداد، زرهی، شهادت، ذوالفقار، مخابرات، توپخانه، اطلاعات، آزادگان، آماد، پدافند، مهندسی، میثم، تعاون، تفحص، ایثارگران، دوکوهه، احمد متوسلیان، حنظله، دریایی، سلمان، مسلم، تبلیغات و آموزش نام برد. یکی از این هیاتها متعلق به گردان مقداد است که هردو هفته یکبار روزهای یکشنبه، رزمندهها دور هم جمع میشوند و به عزاداری میپردازند.
سابقه گردان مقداد در دوران دفاع مقدس
تیپ ۲۷ حضرت رسول الله که بعدها لشکر شد، زیرمحموعههایی داشت که با عنوان صحابه پیامبر صل الله علیه و آله وسلم، یاران امیرالمومنین علیه السلام و یاران امام حسین علیه السلام نامگذاری شدند. گردان مقداد یکی از این زیرمجموعهها بود که در بهار ۶۱ و پیش از عملیات بیتالمقدس تشکیل شد. ۵ فرمانده این گردان بهمن نجفی، مهدی خندان، محمدرضا کارور، احمد نوزاد و علی جزمانی به شهادت رسیدند تا امروز مسئولیت برعهده مالک مددی یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس بیفتد. گردان مقداد در عملیاتهای بیتالمقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، زینالعابدین، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، والفجر ۳، والفجر ۴، خیبر، بدر، کربلای ۱، کربلای ۴ که لو رفت، کربلای ۵، کربلای تکمیلی، نصر ۷، شاخ شمیران، غدیر و مرصاد حضور داشت.
مداحانی که در گردان مقداد خواندهاند
فضای هیات و عزاداری با حضور فرماندهی همچون شهید مهدی خندان که خود از مداحان بود، در این هیات ظهور بسیار زیادی داشت. مداحانی که این روزها نامشان بیشتر میان مردم مطرح است، همچون حاج محمدرضا طاهری، حاج سعید حدادیان، نریمان پناهی چندین ماه در این گردان به مرثیهخوانی پرداختند و افرادی همچون حاج مرتضی طاهری و حاج حسین سازور نیز به صورت موقت چندروزی در این گردان حضور و مرثیهخوانی داشتهاند. مددی میگوید: «هیات و جلسات روضه، لازمه فضای جنگ و جبهه بود زیرا دوران دفاع مقدس متفاوت با جنگ کلاسیک بود. رزمندههای ایران برای دفاع از خاک، انقلاب و ناموس میجنگیدند و این را ادامه راه کربلا و اهل بیت علیهم السلام میدانند. در هیاتهای عزاداری، شعار ما این بود «یا لیتنا کنا معک» یعنی ما در کربلا نبودیم، ای کاش بودیم یا در مدینه نبودیم، ای کاش میبودیم. بنابراین حال که فقیهی عالم و وارسته برسر این انقلاب قرار داشت باید آن شعارها را در عمل ثابت میکردیم و پای ایشان و انقلاب اسلامی میایستادیم.»
در دانشگاه دیگری باید فارغالتحصیل شوم
رزمندههای دوران دفاع مقدس از همهچیز خود گذشته بودند و برای حفظ خاک و وطن در جبههها حاضر شده بودند و تمام تلاش آنها این بود تا آرمانهای امام حسین را محقق کنند. محمود فشارکی مسئول فرهنگی و رزمنده گردان مقداد میگوید: «شهید اثنی عشری از رزمندههای گردان ما کار و زندگی خوب داشت، دانشگاه رشته مورد علاقهاش را قبول شده بود اما گفته بود باید در دانشگاه دیگری فارغالتحصیل شوم. او و دیگر رزمندهها به تاسی از امام حسین در جبههها جان خود را ایثار کردند.»
فضای هیاتی جبههها
فضای هیات البته متفاوت از شرایط کنونی بود و ممکن بود در یک گردان دو یا سه مداح وجود داشته باشد و این افراد عصر یک روز در چادر یا سنگر و در یک گعده دو سه نفر روضه بخوانند و عزاداری کنند. برنامههایی مشابه هیاتهای کنونی بعد از پایان دفاع مقدس شکل گرفت. مددی میگوید: «گردان مقداد رسماً از سال ۶۷ و ۶۸ جلسات هفتگی هیات خود را آغاز کرد و در ابتدا با کمک یک خیر در منزلش حوالی مسجد سنگی جلسه برگزار میکردیم، سپس برای هیات در منطقه پیروزی حسینیهای را تهیه کردیم و در نهایت از حدود ۵ سال قبل به حسینیه فعلی در خیابان ۱۷ شهریور منتقل شدیم.»
رزمندهها آماده اشک ریختن بودند!
در دوران دفاع مقدس، رزمندهها از روی اعتقاد خود حاضر شده بودند و این جمع خودش به تنهایی معنا و مفهوم داشت و اگر فردی در این جمع حدیث و آیهای میخواند، تبدیل به هیات و جلسه روضه میشد. تصور کنید در چنین فضایی ذکر مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام گفته شود که با شور و حال بسیار رزمندهها مواجه میشد. مددی می گوید: «در دوران دفاع مقدس فضای خاصی حاکم بود و هیچ زمانی را مشابه آن ندیدم مگر در زمان پیادهروی اربعین از شهر نجف تا کربلا فضایی مشابه دفاع مقدس را دیدم. رزمندهها هرشب در دوران دفاع مقدس این احتمال را میدادند که شاید فردا در عملیات بعدی، شهید شوم بنابراین اصلا در حال خود نبودند و به نوعی مرگ را به چشم میدیدند. آنان آماده اشک ریختن و ارتباط بیشتر با خدا و اهل بیت علیهم السلام بودند البته این به معنای آن نیست که در جبهه شوخی و خنده نبود اما عزاداری و روضه آنجا با شکوه بود. روز عاشورا در گردان، حاج سعید حدادیان مداحی میکرد و رزمندهها ردیفی ایستاده بودند و سینه زنی میکردند. به قدری شور و حال جلسه بالا بود که همه به جهت گریه فراوان سر درد گرفته بودیم که بسیار خاطرهانگیز بود.»
جدال سینهزنی واحد یا تند میان رزمندهها
رزمندههای دوران دفاع مقدس به این دلیل که از مناطق مختلف هر شهر مثلاً تهران بودند، روحیات مختلفی برای سینهزنی در هیات داشتند یکی سینهزنی واحد دوست داشت و یکی به رسم و شیوه جدید حاج منصور شور «حسین جان» و سینهزنی تند میخواست اما رویکرد فرماندهان و مداحان گردان مقداد سینهزنی سنگین بود. محمدعلی کلهر از رزمندههای دفاع مقدس میگوید: «شهید مهدی خندان سینهزنی سنگین دوست داشت، در آن زمان دارودسته حاج منصور شور «حسین جان» میگرفتند و تند سینه میزدند. در قلاجه کرمانشاه جمعی از رزمندهها شور سنگین گرفتند و حسین جان میگفتند که هیات از دست مهدی خندان در رفت. بعد از جلسه همه به رزمندهها تذکر میدادند که این چه وضع سینه زدن است باید سینهزنی سنگین باشد. مهدی خندان نوحهای با عنوان «شه باوفا ابوالفضل» میخواند که رزمندهها بسیار دوست داشتند. آن زمان بلندگو بوقی، روی دست میگرفت و میخواند.»
رزمندهها با روضه حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام بیشتر میسوختند
رزمندههای دوران دفاع مقدس برای آن که شهادت روزیشان شود، یک از ذوات مقدسه را واسطه میکردند، آنان در روضهها توسل به ایشان پیدا میکردند تا از خدا بخواهد، توفیق شهادت نصیب آنان هم شود. ابراهیمی میگوید: «رزمندهها با روضه حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام بیشتر میسوختند. در روایت هم داریم که اهل بیت علیهم السلام میفرمایند مردم در گرفتاریها ما را واسطه میکنند، ما اهل بیت علیهم السلام نیز در گرفتاریهای خود مادرمان را واسطه میکنیم. در جبههها روضه امام حسین علیه السلام حال و هوای خاصی را ایجاد میکرد اما روضه حضرت زهرا سلام الله علیها حال دیگری داشت. زمانی که بنا بود عملیاتی را آغاز کنیم، همواره روضه حضرت زهرا سلام الله علیها خوانده میشد.»
عمر یک سپاهی ۶ ماه بود!
محمدعلی کلهر نیز در این باره میگوید: «صوتی از مهدی خندان دارم که ۱۰ آبانماه سال ۶۱ بنا داشت به منطقه بیاید. آنها جزء گردان ۸ بودند سرودشان «این دل تنگم عقده ها دارد/ گویا میل کربلا دارد » بود. مهدی این سرود را میخواند و آخرش میگوید خدایا من خسته شدم تا کی این سرود را بخوانم، همه دوستانم شهید شدند، کی نوبت من میشود؟ آن زمان میگفتند عمر یک سپاهی شش ماه است یعنی از زمان چسباندن آرم سپاهی روی سینه تا زمان شهادت، شش ماه بیشتر طول نخواهد کشید بنابراین همه آرزوی شهادت داشتند.»
جبهه روضه مجسم کربلا بود
لحظه به لحظه عملیاتهای دفاع مقدس یادآور وقایع عاشورا بود، زمانی که رزمندهای به شهادت میرسید، نوع جراحتش، لحظه جان دادنش و … همه یادآور روضههای سیدالشهدا بود. مداح گردان مقداد میگوید: «در زمان شهادت همرزمان ما گاهی میدیدیم دست یکی قطع شده است، نصف صورت یکی از دست رفته است و … که همه برای ما یادآور روضههای کربلا بود. در آن روزها ما بهترین دوستان و سرمایههای الهی خود را از دست میدادیم. گاهی میشد ما بالای سر شهدا حضور پیدا میکردیم و در لحظه جان دادن همراه آنها بودیم، قابل قیاس نیست با وضعیت امام حسین علیه السلام به این دلیل که ایشان عزیزترینهای خود را از دست میداد اما این حال برای من مداح روضه مجسم بود، نگاه میکردم دوست من تیر خورده است و خونش جاری است اما کاری از دست من برنمیآید، محل زخم را با چفیه میبستیم و میشنیدیم که او شهادتین میگوید و یا ذکر اهل بیت را بر لب دارد. من روضهخوان در بسیاری از حالات برای خود روضه میخوانم اما در این شرایط حس میکردم روضه مجسم برای من رخ داده است. در جریان عملیاتی ممکن بود در یک منطقه تعداد زیادی از دوستان و همرزمان ما به شهادت میرسیدند و روی زمین پیکرهای آنها افتاده بود. وضعیت مانند خیمه دارالحرب امام حسین علیه السلام بود، در این شرایط تصور کنید به هر دلیل یا باید به جلوتر میرفتیم و یا به عقب بازمیگشتیم و امکان بلند کردن این پیکرها نبود. در چنین شرایطی برای من روضه خوان باز یک روضه مجسم بود که سالها میخواندم: «چون چاره نیست میروم و میگذارمت/ ای پاره پاره تن بخدا میسپارمت»
بازدیدها: 0