ماهها برای دیدنش انتظار کشیده بود، بیقرار نرمی و لطافت وجودش بود و برای بوییدنش لحظه شماری میکرد از مدتها قبل اسمش را انتخاب کرده بود شاید هر فکری میکرد جز اینکه آرزوی دیدن او به دلش بماند.
نوگلش را محمدحسین نام نهاده بود، تا از محمد نامش راهش را بشناسد و همان مسیری را برود که محمد(صلی الله علیه و آله) برای هدایت و رهنمایی آن رسالت یافته بود و از حسین نامش یاد بگیرد که گاهی باید هر آنچه دارد را بگذارد و بگذرد، در راه دین و در راه آرمان، همان راهی که پدرش رفت و همان کاری که پدرش کرد.
محمدحسین بیست و پنج روزه را ندید و جام شهادت را نوشید، با اینکه برای دیدن فرزندش دل دل میکرد اما این بار باید از میان دوراهی مقابلش یک راه انتخاب میکرد، ماندن و نشستن و دیدن فرزندش یا بلند شدن و به راه افتادن برای آرمانی که سرمشق زندگیاش بود، برای دفاع از حرم بانو…
سجاد طاهرنیا شهید مدافع حرم گیلانی مقیم قم است که شب عاشورا و در راه دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) و مقابله با یزیدیان زمان در حلب سوریه به آرزوی دیرینهاش رسید و در شب عاشورا مهمان سفره ارباب بیکفن امام حسین (علیه السلام) شد.
فاطمه 4ساله هنوز هم باورش نمیشود، هنوز تعریف روشنی از شهادت ندارد، هنوز نمیداند این جمله که” بابا رفته پیش خدا” یعنی چه و هنوز نمیداند که این مأموریت پدر تا ابد طول میکشد و با بهت و حیرت به اشکهای مادر و مادربزرگش خیره مانده است، چه چیزی فرق کرده که این عملیات پدر این همه دردناک شده است.
عزت الله علیپرست پدر همسر شهید سجاد طاهرنیا است که خود در دوران دفاع مقدس بارها تا مرز شهادت رفته و در جبهه حق علیه باطل فعالیت کرده است، در رابطه با شهادت داماد خود در راه دفاع از حرم اهل بیت (سلام الله علیها) اظهار داشت: کسانی که به خدا و قیامت اعتقاد دارند میدانند که شهادت هزینه نیست بلکه هدیهای الهی به اهل یقین و اهل دل است. شهادت تماماً درآمد است، چه کنیم که درک این معنا برای ما خاکیان سخت شده…
زندگیاش خلاصه شده بود در جهاد و حرکت کردن در راستای آرمانهای انقلاب، چه هفتههایی که به دور از خانواده بود و فاطمه 4ساله با وجود همه این دوریها بازهم بی قرار دیدار پدر بود و برای همان روزهای اندکی که میآمد لحظه شماری میکرد…
بازدیدها: 232