انقلاب اسلامی ایران و انفتاح تاریخ: بیداری اسلامی در بهار عربی
حسین کچویان
انتشارات سورۀ مهر، ۱۳۹۱؛
عنوان اصلی و فرعی این کتاب، گویای آن است که این کتاب، صرفاً نمیکوشد تبیینی از وقوع انقلاب اسلامی ارائه دهد، بلکه مسئلهای گستردهتر را تبیین میکند. کچویان در مقدمه با عنوان «موضوعی سوالبرانگیز: ابهامات هویتی حول ماهیت جنبشهای منطقۀ اسلامی»، اولاً به فرضیات متضاد پیرامون این جنبشها اشاره دارد و سپس، به رویکرد روشی این کتاب میپردازد. رویکرد روشی نویسنده در تحلیل این جنبشها، بررسی «شرایط تاریخی-اجتماعی بهمثابه عامل تعیینکنندۀ ماهیت جنبشهای انقلابی» است. این موضع روششناختی، کافی است تا دریابیم که چرا نویسنده به انقلاب اسلامی، بهعنوان شرایط تاریخی-اجتماعی مینگرد که در ماهیت جنبشهای عربی تأثیرگذار است. از اینرو، فصل نخست، به انقلابات کبیر، بهعنوان عاملِ «تغییر شرایط تاریخی اجتماعی و ایجاد نیروی تاریخی جدید» اختصاص یافته است. پس روشن شد که واحد تحلیل نویسنده، انقلابات، بهعنوان شرایطی است که زمینۀ تغییرات زیادی را ایجاد میکند. لذا عناوینی که نویسنده برای سه انقلاب کبیر بشری برگزیده است، گویای توصیف وی از ماهیت آنها و جایگاهی است که این انقلابات برای تبیین مسئلۀ وی در این کتاب دارند: «انقلاب کبیر فرانسه: انحرافی ساختاری در تاریخ بشری یا ظهور تاریخ سکولار»، «انقلاب کبیر اکتبر: معارضۀ نیروهای درونی تاریخ تجدد» و «انقلاب کبیر اسلامی ایران: انفتاح باب تاریخ الهی یا بازگشت دین به تاریخ». سپس کچویان به تقابل دو نیروی تاریخی کنونی اشاره میکند. او از یک سو به ابزارهای تقابل جهان تجدد برای مهار گسترش فراملی انقلاب کبیر اسلامی، مانند نظم نوین جهانی یا سلطۀ دموکراتیک و ایرانهراسی و اسلامهراسی میپردازد و از سوی دیگر، جنبشهای انقلابی که مابعد از انقلاب اسلامی اتفاق افتادهاند را متاثر از امواج و نیروهای رها شدۀ توسط انقلاب اسلامی میداند. با نظر به این دو نکته، روشن است که نویسنده در فصل دوم، «جبشهای منطقه و هویت اسلامی» آنها را «پیامد شرایط تاریخی انقلاب کبیر اسلامی» بداند و با ارائۀ شواهد متعدد، نشان دهد که نزاع اصلی در این جنبشها، نزاع بر سر این دو هویت متضاد است. لذا در فصل سوم، «قطع پیوند نهضتهای منطقه با اسلام و انقلاب اسلامی» را مترادف با «مصادرۀ هویت و تاریخ» میداند؛ تاریخی که دیگر نمیتوان در آن سهمی برای انقلاب اسلامی در نظر نگرفت. نویسنده در فصل پایانی با عنوان «سخنی از گذشته برای آینده» خواننده و تمامی کسانی که کوچکترین امکان نقشآفرینی در این منازعات را دارند را مختار به انتخاب دو گزینه میداند: ۱. دلسپردن به هویت تجددی این جنبشها و گرفتار شدن مجدد در هویت تجددی تاریخ که پیش از این در کشورهای منطقه سابقه داشته است؛ ۲. تندادن به شرایط انقلابی اسلام که با انقلاب اسلامی، وارد تاریخ بشری شده است قبول تمامی الزامات آن؛ در صفحات پایانی کتاب چنین آمده است: «مردمی که با جنبشهای خود در صدد احیاء عزت و مجد از دسترفتهاند و نگران استقلال کشورهای خود هستند، تنها با طرد یکپارچۀ و کامل غرب با تمام ضمائم و حاشیههایش میتوانند به مقاصد خود نائل شوند. اسلام، تنها راهحل جهان اسلام و بلکه بشریت است … بدون این نبرد، جنبشهای مذکور به سادگی در معرض این قرار خواهند گرفت که مصادره شده و به تاریخ ناسازگار و دشمن با ماهیت و حقیقت خود ملحق شوند. تنها نتیجۀ این رویداد که نشانههای خطرناک و دردناک آن بعضاً به چشم میخورد، مرگ درون تاریخ [تجددی] خواهد بود که اساساً برای همین نیز به درون آن رانده و کشانده میشویم» (ص۲۷۸-۲۷۹).
پايگاه اطلاع رساني هيأت رزمندگان اسلام
بازدیدها: 200