زن در مسير تاريخ
به تعبير ديگر، وجود زن هميشه، بحث انگيز بوده است به طوري كه اقوام و ملت ها، هر كدام متناسب با ايمان و اعتقادشان رفتار ويژه اي با اين موجود داشته اند كه اين نوع برخوردها، نمايان گر ميزان اعتقاد و اعتماد آنان به شخصيت و منزلت زن مي باشد.
ديدگاه ها درباره ي زن و جايگاه او در نظام انساني آن اندازه متفاوت است كه جمع بندي آنها كاري بس دشوار است.
يكي زن را موجودي سر تا پا ظلمت و شرارت مي داند و ديگري او را لمعه اي از نور و معنويت.
گروهي معتقدند زن براي خدمت به مرد آفريده شده و دسته ديگر گفته اند مرد بايد در خدمت زن باشد. جمعي بر اين اعتقاد بودند كه او مايه ي ننگ است و بايد وي را از حوزه ي زندگي خانوادگي حذف كرد كه اين تفكر مربوط به دوران جاهليت است؛ همان مردمي كه زن را «حشرات الارض» لقب مي دادند و كشتن و از ميان برداشتن او را افتخار مي پنداشتند.
روزي براي اين كه از خانه به داخل كوچه نيايد پايش را مي شكستند و به او عنوان پاشكسته مي دادند و زماني هم براي اثبات پاداشتن نه تنها كوچه و خيابان و محله و شهر را در نورديد بلكه ميدان دار عرصه هاي نمايش و نمايش گاه ها و ستاره ي درخشان فيلم ها و سينماها شد.
زماني او را در لباسي محكم و نفوذناپذير پيچيده مادام العمر در پستوي خانه ها زنداني مي شد و هنگامي هم اين لباس ها را با تيغ تجدد دريد و حصارها را با تيشه ي تمدن بريد و با بدني برهنه و عريان در مجامع عمومي ظاهر شد به تخريب ديوار خانه و خانواده اكتفا نكرده، ديوار عفت و حياء را نيز خراب كرد.
گاهي وجودش مايه ي شرمساري محسوب مي شد و هنگامي هم حضورش موجب لطافت و كاستن از سختي ها.
در ميراث ادبي و فرهنگي ما نيز كم و بيش همين نظرها وجود دارد: گروهي راه افراطي را پيموده اند و جمعي راه تفريط را. عده اي از موضع روشن فكري و دفاع از زن به همه ي آداب و اخلاق و سنن و اعتقادات پشت پا زده اند و گروهي همه ي استعدادهاي خدايي و توانايي هاي بشري را در مسلخ تحجر سر بريده اند.
يكي معتقد است كه زن بهترين نعمت دنياست و جهان بي زن چيزي جز «بيت الحزن» نيست و مي گويد:
جهان را نعمتي بهتر ز زن نيست
ز زن مطبوع تر گل در چمن نيست…
نباشد عيش مردي را كه زن نيست
جهان بي زن كم از بيت الحزن نيست
ديگري زن را گرگي در لباس چوپانان مي داند و مي گويد:
زن و اژدها هر دو در خاك به
جهان پاك از اين هر دو ناپاك به
ولي شاعره اي ديگر مي گويد:
اگر فلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردي ايشان
بيان اين نمونه هاي متناقض و متنافر از يك ديگر، خود دليلي است بر اين كه زن در مسير تاريخ زندگي، فرازها و نشيب هاي فراواني را پيمود و در شرايط مختلف زماني و مكاني، موقعيت متفاوتي داشته است و همين موضوع نيز موجب گشته تا ديدگاه هاي متفاوتي، درباره ي او به وجود آيد.
اينك براي دستيابي به ديدي منصفانه و نظري عادلانه، به سراغ مكتب و انديشه اي بايد برويم كه زن و شخصيت او را با معيارهاي حقيقت و عدالت تفسير كرده باشد.
انسان شناسي زن
امير مؤمنان حضرت علي عليه السلام در كلامي كوتاه مي فرمايند:
رحم الله امرائ علم من اين و في اين والي اين؛
خداوند رحمت كند كسي را كه بداند از كجا آمده و در كجا هست و به كجا خواهد رفت.
با يك نگاه كلي مي توان چنين نتيجه گرفت كه مجموعه ي معارف الهي و بشري در همين سه بخش خلاصه شده است و پيامبران خدا، جز در اين سه حوزه سخني نداشته اند: (1)
1- منشأ خلقت و مبدأ آفرينش (اصل اعتقاد به توحيد)؛
2- شناخت جهان و تنظيم روابط انسان با پديده هاي مختلف (فقه و احكام)؛
3- شناخت آينده (اصل اعتقاد به معاد).
مكتب هاي مختلف بشري و الهي هر كدام درباره ي فرازهاي ياد شده مطالبي ارائه داده اند كه اين مطالب، نمونه هاي خوبي براي ارزيابي انديشه ها و ميزان مناسبي براي نزديكي و يا دوري آنها از حقيقت است.
اصولا مكاتب مادي از جهان و انسان و آينده او، تفسيري مادي دارند جهانبيني، انسان شناسي و آينده نگريشان بر پايه ماده و ماديت استوار است و اگر بخواهيم بحث را به حوزه قرآن بكشانيم و بر اساس تقسيم بندي قرآن كريم صحبت كنيم بايد بگوييم قرآن، عالم را به دو بخش تقسيم مي كند: «عالم غيب» و «عالم شهود»: (عالم الغيب و الشهاده هو الرحمن الرحيم) (2)
مكاتب مادي و پيروان آنها، فقط به «ع�لم شهود» و جهان ماده معتقدند به ماوراي ماده و ماديت كه «عالم غيب» باشد اعتقادي ندارند، طبيعي است كه انسان هم در چنين تفكري، در رديف موجودات ديگر مثل قله، صخره، خورشيد، جنگل، دشت، شير و شتر قرار بگيرد و بر همين اساس هم ميزان ارزش او تعيين گردد.
در برابر مكاتب مادي، مكتب الهي وجود دارد كه از وحي سرچشمه گرفته و به دست پيامبران خدا در شرايط و ادوار مختلف، به جامعه ي بشري عرضه شده است.
انبياي الهي، حوزه ي تفكر انسان را توسعه مي بخشند، مرزهاي ماده و ماديت را شكسته و بينش او را به جهاني وراي جهان ماده مي كشانند و به عبارتي از عالم شهود به عالم غيب پيوند مي زنند. در اين تفكر، ايمان به «عالم غيب» يكي از اركان اعتقادي به حساب مي آيد؛ چنان كه قرآن كريم در توصيف شاگردان كلاس قرآن و پرهيزگاران مي فرمايد:
(يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاه و مما رزقناهم ينفقون) (3)؛
ايمان به غيب مي آورند و نماز را به پا مي دارند و از آن چه روزيشان داده ايم انفاق مي كنند.
اين مكتب، جايگاه انسان را، در نظام آفرينش بسي برتر از ماده و ماديت مي داند و بر اساس همان تقسيم بندي قرآني، انسان نيز موجودي دو بعدي است: غيبي دارد و شهودي. او مركب از جسم و روح و يا ماده و معناست كه يكي از ابعاد او عرشي و ديگري فرشي مي باشد.
انسان در اين نظام فكري نه تنها در حد كوه و جنگل، گاو و گوسفند، آهن و آجر نيست بلكه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك همه در خدمت او، و براي رشد و كمال او آفريده شده اند، چرا كه پرگار هستي در نظام آفرينش بر نقطه اي مي گردد كه در آن جا انسان نشسته است؛ البته «انسان كامل»، كه به اعتقاد ما آن موجود اكمل و اتم كه پرگار هستي با اراده ي ذات باري تعالي بر محور شخصيت او مي چرخد وجود حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم است كه درباره اش گفته اند: اگر تو نبودي جهان خلقت را نمي آفريدم: «لولاك لما خلقت الافلاك (4)».
اين كه ما در بينش اعتقادي، امامت و ولايت را اساس خويش مي دانيم و سخن نوراني امام صادق عليه السلام را كه فرمود: «اگر امام و حجت خدا -كه همان وجود انسان كامل است- نباشد زمين نابود مي شود» (5)، از همين انديشه نشأت مي گيرد.
آن روزي كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مولاي متقيان علي عليه السلام را در غدير خم به عنوان امام و جانشين خويش به مردم معرفي كرد در واقع بامعرفي آيت عظماي حق، و حجت كبراي مطلق «اكمال دين» و «اتمام نعمت» (6) فرمود تا مركزيت هستي، يعني وجود انسان كامل را به جهانيان بشناساند.
ديدگاه اسلام به انسان، در نظام آفرينش اين است كه در وجود او روح خدايي دميده و جام جانش را به «اسماء الله» زينت داده و او را تا قله ي بلند «كرمنا» ارتقا بخشيده است.
در اين ديدگاه فقط سخن از «انسان» است نه از جنسيت او كه مثلا مذكر است يا مؤنث، هيچ تفاوتي بين زن و مرد وجود ندارد چنين تفسيري در حوزه هاي علوم اسلامي به زبان هاي مختلف بيان شده است؛ چنان كه لسان الغيب، خواجه شمس الدين محمد، حافظ شيرازي مي گويد:
فاش مي گويم و از گفته ي خود دل شادم
بنده ي عشقم و از هر دو جهان آزادم
نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار
چكنم حرف دگر ياد نداد استادم
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه ي عشق
هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم
مي خورد خون دلم مردمك ديده، سزاست
كه چرا دل به جگر گوشه ي مردم دادم
طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
كه در اين دامگه حادثه چون افتادم
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد درين دير خراب آبادم
كوكب بخت مرا هيچ منجم نشناخت
يارب از مادر گيتي به چه طالع زادم
سايه ي طوبي و دل جويي حور و لب حوض
به هواي سر كوي تو برفت از يادم
پاك كن چهره ي حافظ به سر زلف ز اشك
ورنه اين سيل دمادم ببرد بنيادم
اختلاف ما با غرب
بر اساس تفسيري كه غرب از انسان ارائه مي دهد، هر كس با اندك تأملي مي تواند جايگاه و موقعيت زن را در فكر و فرهنگ غربي به سادگي مشخص نمايد اگر غربي ها خواستار عريان بودن زن در جامعه، تحت لواي آزادي هستند، اگر سرمايه داران غربي براي فروش هر چه بيشتر فرآورده هاي صنعتي خود و به منظور جذب و جلب مشتري هاي بهتر، از زن استفاده مي كنند، اگر لطافت و ظرافت هاي زن را در فيلم ها و تئاترها و نمايش گاه ها به حراج مي گذارند اگر در نتيجه ي بي بند و باري ها، بنيان خانواده را در هم شكسته اند و اگر… همه و همه ريشه در تفكر دارد كه آنها انسان را به غلط تفسير كرده اند.
بر خلاف اسلام كه براي زن همانند مرد فطرت الهي قائل است: (فطره الله التي فطر الناس عليها) (7)؛ خداوند مردم را بر اساس فطرت آفريد.
بنابراين برنامه هاي زندگي او اعم از فردي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي بايد هم آهنگ با فطرت تدوين و تنظيم گردد تا در سايه ي آن رشد مطلوب فراهم آيد.
غرب به سبب برداشت غلط، از آفرينش و به ويژه از انسان، زن را به انحراف از فطرت كشانده و خسارتي كه از اين جهت بر بشر وارد گرديده جبران ناپذير است.
حجاب زن
از بحث هايي كه در ارتباط با زن در طول تاريخ، مورد توجه محققان و پژوهش گران رشته هاي مختلف علوم انساني بوده، موضوع حجاب و پوشش است.
درباره ي پوشش، اعم از بحث هاي تاريخي، سابقه ي سياسي و اجتماعي آن، زمينه هاي سنتي، اقتصادي، هنري و ادبي لباس، به طور مستقيم يا غير مستقيم بيانگر يك سلسله ارزش ها بوده است.
تحول و تطوري كه انسان ها در مورد لباس و سبك پوشش داشته اند دلايل مختلفي دارد مانند حس زيبايي دوستي، وضع آب و هوا، مسئله اشتغال در انتخاب و شكل و نوع پوشش تأثير عمده داشته است.
از لحاظ تاريخي، وضعيت لباس و پوشش زنان معاصر جامعه ي ما را، از سده سيزده تا به امروز به پنج دوره تقسيم مي كنند:
1- از عهد زنديه تا سلطنت فتحعلي شاه قاجار؛
2- از سلطنت فتحعلي شاه تا اولين مسافرت ناصرالدين شاه به اروپا؛
3- از بازگشت ناصرالدين شاه از اروپا تا مشروطيت؛
4- از مشروطيت تا 17 ديماه 1314؛
5- از 17 ديماه 1314 تا امروز.
بحث و مسئله بررسي حجاب و تحول و تطور آن، از لحاظ تاريخي بحث ارزنده اي مي باشد، زيرا آشنايي با تاريخ و فراز و نشيب هاي آن حقايق بسياري را براي ما روشن مي كند، چرا كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «من ورخ مؤمنا فكانما احياه» (8)؛ هر كس به انسان با ايمان، تاريخ بياموزد گويا او را زنده كرده است.
بنابراين طبق سخن پيامبر گرامي اسلام، در تاريخ، ماده ي حيات و زندگي وجود دارد و صد البته كه منظور از توجه به تاريخ، بهره گيري از تجربه هاي گذشتگان و دست آوردهاي پيشينيان است و اين موضوع با تحليل و سپس تعليل تاريخ انجام مي گيرد.
به عبارت ديگر، مراد از تاريخ آموزي، تحليل تاريخ است نه تقويم تاريخ. و تحليل تاريخ را كسي بايد بر عهده بگيرد كه قدرت اجتهاد در مسائل تاريخي را داشته باشد. همانطور كه در فقه، فروع فقهي را بر اصول فقهي عرضه مي داريم و با تكيه بر منابع چهارگانه استنباط «حكم الله» را استنباط مي كنيم در تاريخ هم به همين سبك بايد به استنتاج و استنباط پرداخت.
بيان نكته هاي ارزشمند تاريخي، به ويژه تاريخ قرن اخير، در مورد تلاش بيش از حد استعمار غرب به سركردگي انگليس، نسبت به فاجعه ي كشف حجاب ما را به نتايج هشدار دهنده اي مي رساند كه غرب به وسيله ي عوامل بي هويت داخلي براي غارت سرمايه هاي فرهنگي و ملي، سرمايه گذاري عظيمي كرد كه تنها به چند نمونه از فعاليت هاي آنها اشاره مي كنيم:
1- برنامه ريزي براي رواج تجددگرايي غربي از طريق ترويج سكولاريسم و لاقيدي و بي اعتنايي به سنن ديني و ملي.
2- تقويت و ترويج سياست مذهب زدايي و حذف برنامه هاي مذهبي از زندگي مردم؛
3- تأسيس مدارس خارجي و اعزام ميسيون هاي مذهبي؛
4- بر روي كار آوردن عوامل نوكر صفت خويش به منظور اجراي سياست هاي استعماري.
با توجه به سياست هاي ياد شده به تاريخ برمي گرديم و فرازهايي را در مورد توطئه كشف حجاب بويژه از دوران به قدرت رسيدن رضا خان مرور مي كنيم.
«رضا شاه بعد از مسافرت تركيه (سال) در اغلب اوقات ضمن اشاره به پيشرفت سريع كشور تركيه از رفع حجاب زن ها و آزادي آنها صحبت و تشويق مي كرد. تا اوايل خرداد 1314 يك روز هيئت دولت را احضار كرد و گفت ما بايد صورتا و سنتا غربي بشويم و بايد در قدم اول كلاه ها تبديل به شاپو شود… و نيز بايد شروع به رفع حجاب زن ها نمود و چون براي عامه مردم دفعتا مشكل است اقدام كنند، شما وزراء و معاونين بايد پيش قدم بشويد و هفته اي يك شب با خانم هاي خود در كلوپ ايران مجتمع شويد. و به حكمت وزير فرهنگ دستور داد كه در مدارس زنانه معلمان و دخترها بايد بدون حجاب باشند و اگر زن و يا دختري امتناع كرد او را در مدارس راه ندهند.»
خود «حكمت» از اين گفتگو چنين ياد مي كند:
رضا شاه رو به وزير معارف كرده فرمودند: سابقا به كفيل معارف دستور دادم براي رفع رو پوشيدن زنان اقدام نمايد. اما او نخواست يا نتوانست و كاري نكرد. حالا بايد شما در اين كار با كمال متانت و حسن تدبير اقدام كنيد كه اين رسم ديرين، كه بر خلاف تمدن است از ميان برداشته شود.»
وزير معارف پاسخ مي دهد:
«امر مبارك را اطاعت مي كنم، اين رسم نه تنها بر خلاف تمدن است بلكه بر خلاف قانون طبيعت است، زيرا كه در دنيا هيچ دو جنس ذكور و اناث در نباتات و حيوانات خلق نشده كه جنس ماده از جنس نر روي خود را پنهان كند…. به علاوه يكي از علل بزرگ عقب افتادن مملكت ما از قافله ي تمدن دنيا، همين است كه نيمي از بدن ملت ما به كلي فلج مانده است».
مخير السلطنه هدايت، كه خود بيش از شش سال و سه ماه به عنوان رئيس الوزراء در خدمت رضاشاه بود در خاطرات خود سه اصل ياد شده را اين گونه تحليل مي كند:
«در اين اوقات ( سال هاي بعد از تصويب تغيير لباس به تاريخ 6 دي 1307) روزي به شاه عرض كردم تمدني كه آوازه اش عالم گير است دو تمدن است: يكي از تظاهرات در بولوارها، يكي تمدن ناشي از لابراتوارها. تمدني كه مفيد است و قابل تقليد، تمدن ناشي از لابراتوارها و كتاب خانه هاست. گمان كردم به اين عرض من توجهي فرموده اند. آثاري كه بيشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود كه به كار لاله زار مي خورد و مردم بي بند و بار خواستار بودند» (9)
«روز هفدم ديماه 1314 در عمارت دانش سراي عالي تهران، با حضور شاه مراسمي براي اعطاي ديپلم به فارغ التحصيلان برگزار گرديد و در اين مراسم رؤساي مدارس، همسران صاحب منصبان عالي رتبه و همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و اين روز به نام روز آزادي زن و كشف حجاب، نام گذاري شد. در اين مراسم رضا شاه طي سخناني اظهار داشت كه: « بسيار مسرور است از اين كه مي بيند زنان به حقوق و مزاياي خود نايل شده اند.» (10)
دستگاه حاكمه به مدد شيفتگان غرب و غرب زدگان مرعوب براي مبارزه ي با حجاب و ترويج پديده ي بي حجابي و در نتيجه اقناع مردم، تبليغات و سخنان خود را با استدلال ارائه نموده؛ اگر چه استدلال ها قابل خدشه و نارسا بودند ولي صاحبان قلم و روشن فكران شان مطالب خود را در اين مورد به اصطلاح فلسفه مند مي كردند تا مبارزه ي با حجاب را منطقي معرفي كنند.
1- بي حجابي مترادف با عنوان مقدس آزادي قرار مي گرفت.
2- حجاب در تضاد با قانون طبيعت معرفي مي شد.
3- بي حجابي يكي از اركان تمدن محسوب مي گرديد و حجاب در تضاد با آن.
4- حجاب به عنوان بزرگ ترين مانع حضور زن در صحنه هاي اجتماعي و سياسي معرفي مي گرديد.
5- حجاب، مانع حضور زن در عرصه هاي كار و اقتصاد و توليد معرفي مي شد.
تبليغ و ترويج از بي حجابي با شدت و خشونت هر چه بيشتر ادامه پيدا كرد تا آن جا كه زنان با حجاب را سوار اتومبيل نمي كردند و به مأموران شهرباني دستور داده شد كه زنان با حجاب را در خيابان ها و كوچه ها مورد تعرض قرار داده چادر و روسري را از سر آنها بكشند و گروهي هم از زنان سست ايمان و غرب زده به كافه ها و رقاص خانه ها،در معرض و منظر چشم بوالهوسان به خودنمايي پرداختند.
شهيد بزرگوار و روحاني شجاع و غيرت مند، آيه الله مدرس فاجعه ي كشف حجاب و برنامه ريزي هاي غرب گرايانه را تبيين و تحليل نموده و آينده ي ايران را در حكومت پهلوي اين طور ترسيم مي كند.
«قريبا چوپان هاي قريه هاي قراعيني و كنگاور، با فكل سفيد و كروات خودنمايي مي كنند، اما در زيباترين شهرهاي ايران هرگز آب لوله و آب تميز براي نوشيدن مردم پيدا نخواهد شد. ممكن است شماره هاي كارخانه هاي نوشابه سازي روز افزون گردد، اما كوره ي آهن گدازي و كارخانه ي كاغذ سازي پا نخواهد گرفت. درهاي مساجد و تكايا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد، اما سيل ها از رمان ها و افسانه هاي خارجي كه در واقع «حسين كرد» فرنگي و رموز حمزه فرنگي چيزي نيستند، به وسيله ي مطبوعات و پرده هاي سينما به اين كشور جاري خواهد گشت، به طوري كه پايه ي افكار و عقايد و انديشه هاي نسل جوان ما از دختر و پسر تدريجا بر بنياد همان افسانه هاي پوچ قرار خواهد گرفت و مدنيت مغرب و معيشت ملل شرقي را در رقص و آواز و دزدي هاي عجيب آرس لوپن و بي عفتي ها و مفاسد اخلاقي ديگر خواهند شناخت، مثل اين كه چيزها لازمه ي متمدن بودن است.» (11)
رهبر كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني قدس سره با بياني ديگر مي فرمايند:
آن روز كه كلاه پهلوي سر آنها گذاشتند همه مي گفتند مملكت بايد شعار ملي داشته باشد، استقلال در پوشش، دليل استقلال مملكت و حافظ آن است. چند روز بعد كلاه لگني گذاشتند سر آنها و يك دفعه حرف ها عوض شد، گفتند ما با اجانب مراوده داريم، بايد همه هم شكل باشيم تا در جهان با عظمت باشيم.
«مملكتي كه با كلاه، عظمت براي خود درست مي كند يا برايش درست مي كنند هر روز كلاهش را ربودند عظمتش را هم مي برند.»
پيام حجاب
1- جهت بخشيدن به عمل: آن چه كه عمل انسان را در ترازوي سنجش قرار مي دهد تا به ارزش يابي آن بپردازيم و پايه و مايه ي آن را مشخص كنيم جهت گيري عمل است، به عبارت ديگر، انسان نبايد همه جا و همه وقت مطالب و آرمان هاي خود را بر نوك زبان گذاشته و از طريق گفتار، ديگران را با محتواي كلام آشنا گرداند بلكه در بسياري از موارد بايد همه ي گفتارهاي خويش را در قالب عمل ريخته و منظور و محتوا را در شكل و شمايل عمل ارائه دهد، چرا كه گاهي زبان كردار به مراتب از گفتار مؤثرتر است.
هر گاه با چنين نگرشي اعمال و رفتار خويش را تنظيم كنيم كاربرد عمل افزايش چشم گيري پيدا خواهد كرد؛ يعني آن جا سكوت چون جهت دار است، معناي فرياد مي دهد و جلوس معناي قيام، شايد سخن بلند امام صادق عليه السلام كه فرمود: «مردم را با اعمال خوب خود به خير و نيكي دعوت كنيد» (12) ناظر به همين معنا باشد.
2- تأثير ظاهر بر باطن: اين نكته در جاي خود ثابت شده است كه تكرار و اصرار بر رفتاري خاص موجب مي گردد تا رفته رفته مشي در انسان به وجود آيد و باطن فرد به سبب رفتار ظاهري شكلي متناسب با ظاهر پيدا كند و از طرفي هم بايد توجه داشت كه ظاهر انسان تا حدودي نمايان گر باطن و شخصيت اوست.
استاد شهيد علامه مطهري در مورد تأثير رفتار بر افكار مي فرمايد:
«اگر انسان در عمل شهوتران و ماده پرست و اسير شهوت گردد تدريجا افكار و انديشه هايش هم به حكم اصل انطباق با محيط، خود را با محيط روحي و اخلاقي او سازگار مي كند… چقدر زيبا و عالي در آثار ديني گفته شده است كه: «لا يدخل الملائكه بيتا فيه كلب او صوره كلب» فرشتگان به خانه اي كه در آن خانه سگ يا تصوير سگ وجود داشته باشد وارد نمي گردند. بين فكر و عمل انسان ارتباط زيادي است. در آثار اسلامي اين مطلب بدين صورت طرح شده كه گناه، سياه دلي مي آورد و سيه دلي بي ايماني.» (13)
اسلام در حديثي كوتاه به اصل تأثير ظاهر بر باطن پرداخته و مي فرمايد: «من تشبه بقوم فهو منهم»؛ يعني هر كس خود را همانند مردمي بكند، از آنها به شمار مي آيد. آيين مقدس اسلام تقليد و پيروي از ظواهر ديگران را، نوعي وابستگي فكري عملي به آنها مي داند.
با توجه به دو مقدمه ي ياد شده مي توان گفت كه انسان هميشه بخش قابل توجهي از ذوق و سليقه ي خود را در شكل، جنس و رنگ لباس به نمايش گذاشته است. او علاوه بر سليقه و ذوق شخصي، سليقه ي ملي را كه جنبه ي فرهنگي به خود مي گيرد در آن دخالت داده است و گاه از طريق انتخاب نوع لباس، سخن خويش را به خوبي بيان و فرهنگي را ترويج نموده است و لذا گفته اند: تغيير و تبديل لباس، نشاني از تغيير فرهنگ است.
لباس هر انسان پرچم كشور وجود اوست، پرچمي است كه او بر سر در خانه ي وجود خود نصب كرده است و با آن اعلام مي كند كه از كدام فرهنگ تبعيت مي كند. هم چنان كه هر ملتي با وفاداري و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هويت ملي و سياسي خود ابراز مي كند، هر انسان نيز مادام كه به يك سلسله ارزش ها و بينش ها، معتقد و دلبسته باشد لباس متناسب با آن ارزش ها را از تن به در نخواهد كرد. (14)
وجود گروه هايي در جوامع امروزي، با عنوان «رپ»، «پانك»، «هيپي» و امثال آن دليل ورود فرهنگ بيگانه غربي است كه از طريق نوع پوشش و آرايش، حضور فرهنگي خود را اعلام مي دارند.
در چنين شرايطي حجاب زن مسلمان داري پيام هاي گوناگوني است كه هر كدام از آنها بحث هاي مفصلي مي طلبد، زيرا پيام ها گاهي محتواي اخلاقي دارند و زماني محتواي انساني و در برخي موارد با بار سياسي ظهور و بروز پيدا مي كنند.
لباس علاوه بر اين كه حافظ و ساتر بدن است، سلامتي تن را تضمين و پيام سلامتي را ابلاغ مي كند و شايد اين پيام، طبيعي ترين و قديمي ترين پيامي است كه پوشش در طول تاريخ داشته است. به برخي ديگر از پيام هاي حجاب، به طور فشرده اشاره مي كنيم:
1- دفاع از ارزش حجاب
دستگاه تبليغاتي استعمارگران غرب، با روش هاي پر جاذبه ي تبليغاتي، عقب ماندگي زنان را از كاروان دانش و هنر به حجاب ارتباط داده و پيشرفت و ترقي را در برهنگي و بي حجابي قلمداد كردند، لذا حجاب ها را دريدند و زن ها را با بدن نيمه عريان به صحنه هاي مختلف ابتذال كشيدند تا چشم ها را آلوده و دل ها را تيره و بنيان خانواده را در هم بشكنند. اين كردار گناه آلود، پي آمدهاي تلخ و ناگواري به دنبال داشت.
حجاب امروز زنان جامعه ي ما، پيام دفاع از مظلوميت حجاب را با خود دارد و زن محجبه با پوشش اسلامي خود مي گويد كه حجاب مانع حضور زن در صحنه هاي اجتماعي، سياسي، علمي… نيست.
حجاب مزاحم زن براي شركت در عرصه ي دفاع از حقوق انساني خويش نمي باشد. با حجاب مي توان بر مسند علم، سياست، صنعت و هنر تكيه زد و دوشادوش مردان، در صحنه هاي مختلف زندگي حضور داشت. ما اين معنا را در انقلاب شكوه مند اسلامي به خوبي ديديم كه زنان جامعه، با حفظ حجاب نه تنها چيزي را از دست ندادند بلكه با گرم نگه داشتن كانون خانواده و حرمت به جايگاه بلند مادري و همسري، در ميدان هاي سازندگي و بالندگي، مبارزه با طاغوت و حتي جنگ و جبهه حضور خويش را حفظ نموده با حجاب خودشان ياوه گويي هاي ياوه گويان را بر ملا ساختند. بنابراين پيام حجاب، پيش از هر چيز دفاع از ارزش والا و احيا شده حجاب است.
2- سلامت اخلاق اجتماع
بايد به اين نكته توجه داشت كه پيروزي و شكست، ترقي و انحطاط ملت ها تنها به دانش و امكانات پيشرفته ي مادي وابسته نيست بلكه نقش موازين اخلاقي و ملكات نفساني نيز از عوامل مهم ترقي و انحطاط ملت ها و اقوام بشري به شمار مي آيد.
گاه عدم رعايت يكي از موازين اخلاقي حادثه ي هولناكي، چون جنگ جهاني دوم به وجود مي آورد كه آثار و تبعات منفي آن، جامعه ي بشري را تا قرن ها، دچار خسران مي كند چنان كه مي گويند: «ناپلئون در كنفرانس چند جانبه، كه در پاريس منعقد شده بود، زودتر وارد كنفرانس شد تا ديگران بر او سلام كنند. پادشاه روس وارد شد و سلام نكرد. همان باعث به خاك و خون و آتش كشيدن شوروي شد و لشكر فرانسه هم در حمله ي به شوروي از سرما تلف گرديد، در نتيجه ناپلئون هم به جزيره ي «سنت هلن» تبعيد گرديد و شش سال در آن جا ماند و بر اثر زخم معده و غصه ي مفارقت زن و فرزند، در همان جا مرد.» (15)
اخلاق، همان گوهر گران بهايي است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فلسفه بعثت خويش را ترويج و تتميم آن مي داند: «بعثت بمكارم الاخلاق و محاسنها» (16)
پس از بيان اين مقدمه ي كوتاه، در قالب چند سؤال به اين نكته مي پردازيم كه آيا حجاب يكي از عوامل مهم سلامت اخلاق اجتماعي به شمار نمي آيد؟ آيا حجاب به عفت اجتماعي كمك نمي كند؟ آيا پاسداري از عفاف اجتماعي، يكي از وظايف اجتماعي افراد نيست؟ آيا حجاب جلو بي بند و باري ها و هوس بازي ها را نمي گيرد؟ آيا حجاب ارضاي غرايز جنسي را در چهار چوب هاي مشروع و قانوني حمايت و هدايت نمي كند؟ و آيا… ؟
پاسخ همه ي اين پرسش ها مثبت است، زيرا هيچ عقل سليمي منكر اين حقيقت نيست كه حجاب، عفاف اجتماعي را تقويت مي كند و عفاف اجتماعي نيز در تنظيم و سلامت اخلاق اجتماعي نقش مؤثري دارد و بر عكس، بي حجابي از عوامل مؤثر در گسترش هوس بازي و بي بند و باري، و در نتيجه ي همه ي اينها مقدمه اي براي در هم شكستن مرزهاي اخلاقي جامعه است.
حجاب همراه اعتقاد و با انگيزه ي طهارت و ديانت، زن را از شهوت پرستي به خدا پرستي و از حيوانيت به مقام والاي انسانيت مي رساند.
قرآن كريم تمتع جنسي را به آميزش جنسي محدود نكرده است بلكه نگاه هاي شهواني و هوس بازانه را نيز نوعي از تمتع جنسي مي داند و آنها را زمينه ساز بسياري از مفاسد اخلاقي و جنسي به شمار مي آورد، لذا از زنان و مردان با ايمان خواسته است تا نگاه ها را محدود به مناظر مشروع نمايند و در نتيجه به سلامت اخلاقي جامعه كمك كنند:
(قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم و يحفظوا فروجهم) (17)؛
اي پيامبر! به مردان مؤمن بگو كه چشمان خود را (از نامحرم) فرو پوشند و فروج خود را (از زنا) حفظ نمايند.
و به زنان نيز مي فرمايد: (و قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهن و يحفظن فروجهن) (18)
و اي پيامبر! به زنان مؤمن بگو كه چشمان خود را (از نگاه به نامحرم) فروپوشند و فروج خود را (از زنا) حفظ كنند.
بنابراين پيام ديگر حجاب، سلامت اخلاق جامعه است.
3- استحكام بنيان خانواده
اگر چه در خانواده، زن و مرد به عنوان دو ركن اصلي، نيازهاي جنسي خود را تأمين نموده و بر پايه ي آميزش جنسي فرزنداني به وجود مي آورند تا ادامه ي حيات خود را بيشتر گردانند و يا وجود خودشان را در آيينه ي وجود فرزندانشان مشاهده مي كنند ولي محيط خانواده علاوه بر جذب و انجذاب جنسي و فيزيكي، محيط آميزش و روح ها و پر شدن خلأ روحي هر كدام از اعضا و محو شدن هر يك از آنها در ديگري مي باشد و بدون جهت نيست كه قرآن كريم انتخاب همسر را به خاطر تشكيل خانواده و نتيجه ي آن را كه «سكون و آرامش» و «مودت» و «رحمت» است از نشانه هاي قدرت لايزال خويش مي داند. (و من آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجا لستكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه) (19).
اسلام، خانواده را كانون عشق و محبت و فضاي بسيار مناسبي براي رشد استعدادها و خلاقيت ها، مي داند، لذا در تحكيم بنيان هاي اين مجموعه ي مقدس، تلاش چشم گيري از خود نشان داده است.
مكتب تربيتي اسلام، هر عاملي را كه در جهت تقويت و تحكيم بنيان خانواده باشد و موجب صميميت بيشتر و محبت افزون تر، بين زن و مرد گردد را مفيد مي داند و بر عكس هر آن چه را كه باعث دل سردي و سستي روابط خانوادگي گردد را زيان آور دانسته و با آن به مبارزه بر مي خيزد.
اينك بايد ببينم كه چه ارتباطي بين حجاب زن و استحكام بنيان خانواده وجود دارد؟ ما معتقديم بين حجاب زن و تحكيم روابط خانواده، رابطه ي مستقيم وجود دارد چرا كه:
حجاب كام جوئي هاي جنسي را در ازدواج، كه آغاز تشكيل خانواده است، محدود مي كنند.
حجاب، نوعي ابراز عشق است از طرف زن به همسر قانوني خود كه مي خواهد با حجابش بگويد هر گونه تمتع و بهره گيري جنسي، از آن شوهرم مي باشد. حجاب، نشاني از طهارت و پاكي است.
حجاب در حقيقت نوعي انصراف از ظاهر و خودنمايي هاي ظاهري و انعطاف به باطن و شخصيت است.
مسائل ياد شده هر كدام در تحكيم بنيان خانواده، نقش مؤثري دارند، لذا مي توان مدعي شد كه يكي از پيام هاي حجاب استحكام بنيان خانواده است.
4- پاسداري از عشق و زيبايي
اسلام خود چيزي جز زيبايي نيست، لذا چنين آييني نمي تواند به زيبايي ها، كه هر كدام دفتري براي معرفت و شناخت پروردگار هستند بي اعتنا باشد. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «ان الله جميل يحب الجمال؛ (20) خداوند جميل است و جمال را دوست مي دارد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
البس و تجمل فان الله جميل يحب الجمال و ليكن من حلال؛ (21)
خودت را با لباس فاخر و وسايل زينتي، آراسته و زيبا گردان كه خداوند زيباست و زيبايي را دوست مي دارد ولي بايد توجه داشته باشد كه از حلال باشد.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله زيبايي را در مورد زنان امتياز مي داند و مي فرمايد:
افضل نساء امتي اصحبهن وجها و اقلهن مهرا؛ (22)
برترين زنان امت من، چهره اي زيباتر و مهريه اي كمتر دارند.
با توجه به مطالب ياد شده آيا مي توان حجاب را، چنان كه بعضي
پنداشته اند مانع نمايش زيبايي هاي خدادادي زن دانست؟
در پاسخ مي گوييم حجاب مانع زيبايي ها نيست بلكه حافظ زيبايي هاست، حجاب زيبايي ها را از كساني منع مي كند كه هيچ حقي براي استفاده از آنها ندارند.
زن محجبه زيبايي ها و لطافت هاي خدادادي را، به صورت رايگان و بدون هر ضابطه، در معرض ديد همگان قرار نمي دهد، چرا كه معتقد است براي نثار و ايثار آنها ضابطه و قانوني وجود دارد و او بايد از آن پيروي كند.
در اين جا فرازهايي از كتاب ارزشمند مسئله ي حجاب را به قلم علامه ي شهيد استاد مطهري مي آوريم:
وقتي كه زن مقام و موقع خود را در برابر مرد يافت و نقطه ي ضعف مرد را در برابر خود دانست همان طور كه متوسل به زيور و خود آرايي و تجمل شد كه از آن راه قلب مرد را تصاحب كند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نيز شد، دانست كه نبايد خود را رايگان كند بلكه بايد آتش عشق و طلب او را تيزتر كند و در نتيجه مقام و موقع خود را بالا برد.
ويل دورانت مي گويد:
«حيا امر غريزي نيست، بلكه اكتسابي است، زنان دريافتند كه دست و دل بازي مايه ي طعن و تحقير است و اين امر را به دختران خود ياد دادند.»
به طور كلي رابطه اي است ميان دست نارسي و فراق از يك طرف و عشق و سوز و گران بهايي از طرف ديگر. هم چنان كه رابطه اي است ميان عشق و سوز از يك سو و ميان هنر و زيبايي از سوي ديگر؛ يعني عشق در زمينه ي فراق ها و دست نارسي ها مي شكفد و هنر و زيبايي در زمينه ي عشق رشد و نمو مي يابد.
برتر اندراسل مي گويد: «از لحاظ هنر مايه ي تأسف است كه به آساني به زنان بتوان دست يافت و خيلي بهتر است كه وصال زنان دشوار باشد بدون آن كه غير ممكن گردد.»
از همه عجيب تر سخني است كه يكي از مجلات زنانه از «الفرد هيچكاك» كه به قول آن مجله به حسب فن و شغل فيلم سازي خود، درباره ي زنان تجربه هاي فراوان دارد- نقل مي كند، او مي گويد:
«من معتقدم كه زن هم بايد مثل فيلمي پر هيجان و پرآنتريك باشد؛ بدين معنا كه ماهيت خود را كمتر نشان دهد و براي كشف خود، مرد را به نيروي تخيل و تصور زيادتري وادارد، بايد زنان پيوسته بر همين شيوه رفتار كنند؛ يعني كمتر ماهيت خود را نشان دهند و بگذارند مرد براي كشف آنها بيشتر به خود زحمت دهد.»
ايضا همان مجله در شماره ي ديگري از همين شخص چنين نقل مي كند:
«زنان شرقي تا چند سال پيش به خاطر حجاب و نقاب و روبندي كه به كار مي بردند خود به خود جذاب مي نمودند و همين مسئله جاذبه ي نيرومندي بدان ها مي داد، اما به تدريج با تلاشي كه زنان اين كشورها براي برابري با زنان غربي از خود نشان مي دهند حجاب و پوششي كه ديروز بر زن شرقي كشيده شده بود از ميان مي رود و همراه آن از جاذبه ي جنسي او هم كاسته مي شود.»
امروز يكي از خلأهائي كه در دنياي اروپا و امريكا وجود دارد خلأ عشق است. در كلمات دانشمندان اروپايي اين نكته، زياد به چشم مي خورد كه اولين قرباني آزادي و بي بند و باري امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسيار شديد و عالي است. در جهان امروز هرگز عشق هايي از نوع عشق هاي شرقي از قبيل عشق هاي مجنون و ليلي، خسرو و شيرين رشد و نمو نمي كند.
از اين داستان ها مي توان فهميد كه زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دست رسي مرد تا كجا پايه ي خود را بالا برده است و تا چه حد سر نياز مرد را به آستان خود فرود آورده است؟
قطعا درك زن اين حقيقت را در تمايل او به پوشش بدن خود و مخفي كردن خود به صورت يك راز تأثير فراوان داشته است.» (23)
در حقيقت از همه ي اين مطالب به دست مي آيد كه يكي از پيام ها حجاب، پاسداري از عشق و زيبايي است.
مبارزه ي سياسي
زماني حجاب در كشورهاي به اصطلاح اسلامي و غير اسلامي، نه تنها وسيله و ابزار مبارزه بلكه پرچم مبارزه هم بود؛ به طوري كه طرفداران ترويج فرهنگ بي بند و باري و عرياني، از زنان محجبه به اندازه ي مخالفان مسلح خويش وحشت داشتند.
نمونه اين وحشت را در كشور فرانسه، در همين روزها مي توان بخوبي مشاهده كرد. كشوري كه مهد آزادي و دموكراسي لقب گرفته و خود را محل رويش و جوشش انقلاب كبير فرانسه مي داند تحمل روسري چند دختر دانش آموز مسلمان را در فضاي مدرسه ندارد و با جار و جنجال، هر چه بيشتر آنها را از مدرسه اخراج مي نمايد.
امروزه در كشورهايي كه تنور مبارزه عليه فرهنگ غرب داغ است حجاب زنان و دختران مسلمان، براي غرب زدگان و نوكران فرهنگ غرب، به همان اندازه شكننده و رنج آور است كه گلوله هاي داغ مبارزه مسلح. اين حالت هراس را مي توان در كشورهايي چون تركيه، مصر، و الجزاير و فلسطين اشغالي مشاهده كرد.
بد نيست در اين جا اشاره اي به سخنان «فرانتس فانون» در مورد نقش مبارزاتي حجاب اسلامي در انقلاب عظيم ا�جزاير داشته باشيم او مي گويد:
استعمار فرانسه در الجزاير به نابود كردن فرهنگ و سنن اسلامي و بومي آن ديار پرداخت و بزرگ ترين حربه ي ضد استقلال را به كار گرفت.
فرنگ زدگي مردم الجزاير به خصوص نسل جديد و به اصطلاح روشنفكر الجزاير به سرعت ارزش هاي اجتماعي را دگرگون كرد و چادر را از سر زنان گرفت و اشاعه ي فساد استعمار خواسته، زمينه هاي تسلط اجنبي را فراهم ساخت.
به هر حال پيداست كه همه ي علت ها همين مسئله نبوده، اما هنگامي كه زنان مسلمان به مبارزه ي با استعمار بر مي خيزند، تشخيص مي دهند كه براي مبارزه با استعمارگران لازم است به هويت فرهنگي خود برگردند و همان عاملي را كه استعمار موجب تهي كردن آن قرار داده و از بازگشتش رنج مي برند دوباره زنده كنند، زيرا حجاب هميشه شعار ضد امپرياليزم و تسلط هاي شوم قدرت هاي سلطه گر بوده است. بنابراين از شرايط صد در صد و قطعي انقلابي برخوردار است.
همين حجابي كه عنصري از عناصر كلي سنت لباس پوشيدن زن الجزايري محسوب مي شود چگونه به صورت وسيله ي مبارزه اي آن چنان عظيم درآمد، كه نيروهاي اشغال گر براي مقابله با استعمار زده، قدرت بي حالي شگفت آوري از خود بروز داد.
هر گاه جامعه ي استعماري را در جميع جهات آن، با ارزش ها و جنبه هاي قوي و فلسفه آن در نظر بگيريم مي بينيم كه در برابر حجاب عكس العملي كاملا يكسان و يك نواخت نشان داده است.
مبارزه ي مؤثر (جامعه ي استعماري عليه حجاب) قبل از سال 1945 و دقيق تر بگوييم پس از سال هاي 1930- 1935 آغاز شد.
مسئولان اداري فرانسه در الجزاير كه مأمور ويران ساختن اصالت مردم الجزاير بودند و دولت فرانسه نيز به آنها اختيار داده بود به هر قيمتي كه باشد صور وجوه مختلفي را كه احتمال دارد از دور و نزديك ياد آورنده ي واقعيت ملي الجزاير باشد، در هم بشكنند.
باري اين مأموران حداكثر كوشش خويش را صرف مبارزه ي با حجاب كردند؛ حجابي كه به نظرشان وضع و موقع زن الجزايري محسوب مي شد.
اين امر نتيجه ي ابتكاري فوري نبود، زيرا متخصصان امور به اصطلاح (بومي) و مسئولان دفاتر غرب، كار خود را با توجه به تجزيه و تحليل هاي جامعه شناختي و مردم شناختي هم آهنگ مي كردند و شعار آنان در وهله ي اول اين بود كه:
«بر زن ها پيروز شويم، باقي چيزها به دنبال آن درست خواهد شد.» (24)
در پايان به سخن روشنگر رهبر فرزانه انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي استناد مي كنيم تا نقش زنان محجبه در پيروزي انقلاب اسلامي ايران روشن تر گردد:
ما ديديم كه خانم ها در انقلاب، به معناي واقعي كلمه، سربازان خط مقدم انقلاب بودند. اين چيزي است كه من به عنوان مبالغه نمي گويم، بلكه در جريان انقلاب، شاهد بوديم كه زن در كشورمان سرباز خط مقدم انقلاب شد.
اگر زن ها با انقلاب سازگار نبودند و اين انقلاب را نمي پذيرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنا اين انقلاب واقع نمي شد، اعتقاد من اين است كه اگر آنها نبودند اولا نيمي از گروه انقلابيون مستقيم در ميدان نمي آمدند و ثانيا به طور غير مستقيم روي فرزندان و شوهران و برادران و كلا روي محيط خانه هاشان اثر مي گذاشتند و به كلي اين كار انجام نمي گرفت، زيرا زن در محيط خانه داراي تأثير فرهنگي زيادي است.
اين حضور آنها بود كه توانست ستون فقرات دشمن را بشكند و مبارزه را به معناي واقعي كلمه پيش برد. بعد در ميدان هاي سياسي ما ديديم و مي بينيم خانم هايي را كه داراي قدرت تحليل و قدرت سخنوري و آماده براي پذيرش مسئوليت در نظام اسلامي هستند، اين كار البته رو به گسترش است. (25)
در فرازي ديگر مي فرمايند:
اسلام آمد، انقلاب آمد، امام آمد و زن را در مركز فعاليت هاي سياسي اين كشور قرار داد و پرچم انقلاب را به دست زنان سپرد، در حالي كه زن توانست حجاب خود و وقار خود و متانت اسلامي خود و عفاف خود و دين خود و تقواي خود را حفظ كند و لذا حقي از اين بزرگتر، كسي بر گردن زن ايراني و زن مسلمان ندارد. (26)
پي نوشت :
1- در عرفان اسلامي، از عالم غيب و شهود تفاسير ديگري شده است كه اين جا در صدد بيان آنها نيستيم.
2- حشر آيه 22.
3- بقره (2) آيه 3.
4- حديث قدسي.
5- كتاب الغيبه، ص 138: «لو بقيت الارض بغير امام لساخت».
6- مائده (5) آيه: (اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي)
7- روم آيه 30. فطرت يعني اين كه خداوند متعال مردم را به گونه اي آفريده كه طبعا و به ارتكاز خويش، خدا را بشناسد.
8- سفينه البحار/ ماده ورخ
9- واقعه كشف حجاب، 21- 24
10- همان.
11-كاوه دهگان، اسرار سقوط احمد شاه، ص 85 به نقل از: واقعه ي كشف حجاب، ص 27.
12- اصول كافي، كتاب ايمان و كفر، باب الصدق و اداء الامانه: «كونوا دعاه للناس بالخير بغير الستكم»
13- علل گرايش به ما ديگري، ص 19.
14- غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 25.
15- قبله ي اسلام به نقل از: نخستين رساله ي اخلاق و تعليم و تربيت اسلامي، ص 15.
16- بحارالانوار، ج 66، ص 405.
17- نور (24) آيه 30.
18- همان، آيه 31.
19- روم (30) آيه 30.
20- كنزالعمال، خ 17166.
21- وسائل الشيعه، ج 3، ص 340.
22- وسائل الشيعه، ج 15.
23- مسئله حجاب، ص 52- 57.
24- استعمار ميرا، ص 38.
25- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص 255.
26- همان، ص 255.
منبع: كتاب تأملات فرهنگي نوشته
بازدیدها: 168