همسر شهید مدافع حرم «علی سلطان مرادی» در گفت و گویی گفت: طی این دو سال تنها نکتهای که آرامبخش من بوده، توسل به اهل بیت سلام الله علیها و یادآوری مصیبتهایی است که حضرت زینب سلام الله علیها در صحرای کربلا متحمل شدند.
اسدی، همسر شهید مدافع حرم علی سلطان مرادی همزمان با دومین سالگرد عروج آسمانی این شهید در گفتگو به خبرنگار فرهنگ نیوز گفت: همسرم همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در شهر فلوجه سوریه به شهادت رسید و با دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها، به آرزوی دیرینه خود که شهادت در راه امام حسین علیه السلام بود، رسید.
وی ادامه داد: طی این دو سال تنها نکته ای که آرامبخش من بوده، توسل به اهل بیت سلام الله علیها و یادآوری مصیبت هایی است که حضرت زینب علیه السلام در صحرای کربلا متحمل شدند زیرا حضرت زینب سلام الله علیها الگوی همه همسران شهدای مدافع حرم هستند.
این همسر شهید در خصوص نحوه شهادت شهید سلطان مرادی گفت: شهید علی سلطان مرادی با رمز یا حسین علیه السلام وارد میدان مبارزه شد و آنطور که همرزمان شهید روایت کرده اند، شهید بر اثر اصابت تیر به چشمشان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وی ادامه داد: بنده فقط یک آرزو دارم و آن اینکه بتوانم تا آخر عمر “یک زینبی” باشم و راه همسر شهیدم را تا پای جان ادامه دهم. اسدی در خصوص عشق و علاقه شهید به خانواده اش گفت: همسرم همانند سایر شهدای مدافع حرم ، عشق و علاقه فراوانی به خانواده خود داشت و تنها به خاطر دفاع از اسلام و حرم اهل بیت که وظیفه هر مسلمانی است، به جبهه های نبرد اعزام شد، از سویی دیگر از زمان آغاز زندگی مشترکمان هدف نهایی ما این بوده است که ذره ای از اعتقادات به آرمان هایمان کاسته نشود.
همسر شهید علی سلطان مرادی با اشاره به اینکه پیکر این شهید بزرگوار هنوز برنگشته است، گفت: در وهله نخست بسیار مفتخرم که همسرم به عنوان شهید مدافع حرم به درجه رفیع شهادت نایل شده است و از سویی دیگر پیکر همسرم هنوز به کشور بازنگشته است و یک شهید جاوید الاثر محسوب میشود و انشاالله پیکر شهید با رجعت امام زمانعجل الله تعالی فرجه الشریف به مهین اسلامی باز خواهد گشت.
همسر شهید مدافع حرم علی سلطان مرادی در پایان سخنان خود تصریح کرد: امیدوارم در پیشگاه حضرت زینبسلام الله علیها مدال افتخار بگیرم و اعمالم مورد قبول این حضرت قرار بگیرد و بتوانم ذره ای از رفتار زینب گونه را در این ایام بعد از شهادت همسرم به نمایش گذارم.
گفتنی است در پایان آخرین نامه شهید سلطان مرادی به همسرش و همچنین آخرین نامه پسر خردسال شهید به پدر آمده است:
نامه شهید علی سلطانمرادی به همسرش
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
عشق را با هر دلی نسبت به قدر جوهر است
قطره گل شبنم ودر قعر دریا گوهر است
خدایا در دوران حیاتم هرگاه محبت کسی را به دل خریدم ناگاه دلم را از ناحیه وی شکستی و او را در نظرم خراب کردی و به هر که عشق ورزیدم قرار از من گرفتی و پریشانم کردی
خدایا خود میدانم که این حکمت جز برای آن نبوده که دل از همه ببرم و روی به سرچشمه محبت ها نمایم
خدایا اکنون یاری یافته ام که احساس میکنم هر چه قدر محبتم نسبت به او زیاد می شود چندین برابر نسبت به تو مهر و محبت بیشتری در من بوجود می آید و عشق به او را در جهت عشق به ذات تو میابم
بارخدایا از تو می خواهم که روز به روز بر این مهر و محبت بیفزایی و آن را به کمال برسانی و در جهت رسیدن به ذات خودت هدایت کنی
همسر عزیزم …
صمیمانه ترین سلامها و درود ها نثار روح پاک و ملکوتی تو باد که طعم عشق و محبت را به من چشاندی و در راه رسیدن به عشق واقعی و حقیقی دست مرا گرفته و به پیش میبری ،امیدوارم که همیشه در کنار هم باشیم و امام زمانی باشیم و شهادت نصیبمان شود .
امیدوارم که در هر لحظه از عمر پر برکت خود بهترین زنان دو عالم را که همان فاطمه زهراست الگو و سرمشق خویش قرار دهی و از زندگی این بانوی بزرگ هر لحظه درس و سر مشق گیری به امید آنکه از پویندگان واقعی راه والاترین زوج عالم یعنی علی و فاطمه باشیم
باتو ای سراپا همه خوبی پیمان میبندم که هیچ چیز نتواند مارا از هم جدا کند مگر شهادت و لقاء خداوند متعال و اگر هم چنین شود حتی در بهشت برین نیز تورا فراموش نخواهم کرد
نامه پسر نه ساله شهید به پدر بزرگوارش
«بابای خوبم سلام؛
بابا می دونم که رفتی از حرم حضرت زینب سلام الله علیها دفاع کنی و با داعشی های نامرد بجنگی ؛ پدر خوبم درسته که مارا تنها گذاشتی اما شما برای من ۸سال و برای فاطمه ۳ سال پدری کردی و هوای ما را داشتی و مارا سفر می بردی، همیشه به فکر ما بودید و نمی گذاشتید دلتنگی در دل ما بشینه و ما ناراحت بشیم هیچ وقت برام کم نگذاشتید و نون حلال برامون آوردی ولی مطمئنم الان همیشه در کنار ماهستی و مراقب مایی .
بابا نمی دونی وقتی که احساس دلتنگی برایت می کنم چه حسی به من دست می دهد،از موقعی که شهید شدی و رفتی غمی تو دل ما نشسته ، بابامن نمی دونم باید چیکار کنم که بتونم جا پای شما بزارم منم دوست دارم مثل شما شهید بشوم و از حرم حضرت زینب سلام الله علیها دفاع کنم و همه بهم افتخار کنند، منم برای دفاع از حرم جانم را میدهم
بابا تو بهترین پدری هستی که تو دنیا دیدم .
پسرت محمدرضا».
منبع: تاشهدا
بازدیدها: 143