“مسیح در شب قدر” عنوان دومین کتاب از مجموعۀ «خورشید در مهبط ملائکـه الله» است که به موضوع حضور مقام معظم رهبری(دامت برکاته) در منازل خانوادههای شهدا میپردازد.
در این کتاب، حضور حضرت آقا در منازل شهدای مسیحی کشورمان، در بیستوسه بخش روایت شده است. مسیحیان ایران عمدتاً ارمنی و آشوری هستند و صدها سال است در این کشور زندگی میکنند. این هموطنان عزیز که خود را ایرانی و بخشی از ملت میدانند، در مجموع، بیش از صد شهید تقدیم کشور کردهاند. عمدۀ این شهدا، سربازانی هستند که در دوران دفاع مقدس، در جبههها به شهادت رسیدهاند و تعدادی هم در ترورهای منافقین، یا بمباران و موشکباران شهرهای کشور در طول جنگ، شهید شدهاند.
حضرت آقا با توجه به اهمیت و ارزش بالای خانوادههای شهدا و لزوم احترام و توجه ویژه نسبت به آنها، از همان ابتدای جنگ، عنایت خاصی به این خانوادهها دارند. و از سال شصتوسه، برنامۀ مرتب خودشان را برای حضور در منازل شهدا و ابراز محبت و توجه و گفتوگوی رو در رو و صمیمانه با خانوادههای شهدا، شروع میکنند. برنامهای که هنوز هم ادامه دارد و جزو سنتهای حسنهای است که توسط معظمله ایجاد شده.
از جذابترین دیدارهای حضرت آقا با خانوادههای شهدا، موارد مربوط به شهدای مسیحی است. حضرت آقا از همان سال شصتوسه، در ایام عید مسیحیان و میلاد حضرت مسیح، مهمان خانوادههای شهدای مسیحی میشوند. یک روحانی برجستۀ مسلمان، که در دورانی، رئیسجمهور ایران و بعد از آن، رهبر انقلاب اسلامی هستند، در منزل خانوادهای مسیحی و کنار آنها مینشینند و از ارزش شهدای آنها و افتخار کشور به این شهدا و خانوادههایشان میگویند.
مقام معظم رهبری(دامت برکاته) درباره نقشی که فرزند ایشان در ترمیم و بدست آوردن توانایی دست مجروحشان داشته، خاطرهای نقل کردهاند.
حضرت آیتالله خامنهای درباره ترمیم دست مجروحشان و نقشی که فرزند ایشان در بدست آوردن توانایی از دست رفته، انجام داده است، میفرمایند: «دست من، آن اولی که فلج شد، به خاطر حادثه ترور، تا مدتی این دست، اصلاً حرکت نمیکرد و ورم داشت. بعد بهتدریج دیدم که یککمی از شانه حرکت میکند. دکتر به من گفت وقتی راه میروم، دستهایم را بهطور طبیعی حرکت بدهم. من همین کار را کردم، دامنه حرکت بیشتر شد. بعد یواشیواش دیدم میتوانم دستم را خم کنم از آرنج.
در همان اوقات، خدای متعال یک فرزند دختری به ما داد که به من خیلی انس داشت. زیاد سراغ من میآمد دفتر ریاست جمهوری، من بغلش میگرفتم. یواشیواش دیدم با این دست هم میتوانم بغلش بگیرم.
دکترم یک روز دید که با این دست بغلش گرفتهام، خیلی تشویق کرد. گفت این بچه دست تو را خوب میکند! وقتی از روی محبت این بچه را بغل میگیری، همین باعث میشود سنگینیاش را تحمل کنی؛ همینطور هم شد. بغل میگرفتم، میآوردم و میبردم. بعد یواشیواش این دست قوت پیدا کرد. الآن هم انگشتها از مچ به پایین، دست نیست، صورت دست است؛ چون هیچ کاری برای ما، تقریبا – تقریبا! انجام نمیدهد. بعضی از کارها را فقط میکند، ولی دست، دست است دیگر.»
(به نقل از “مسیح در شب قدر” – روایت حضور مقام معظم رهبری(دامت برکاته) در منازل شهدای ارمنی و آشوری – مؤسسه جهادی صهبا)
انتهای مطلب/
بازدیدها: 97