چکیده
در این مقاله و نوشتار بر آنیم که از نگاه قرآن کریم ، هدایت را معنا نمائیم . زیرا وقتی که به آیات قرآن کریم مراجعه مینمودیم ؛ پی میبردیم که دین مبین اسلام اهمیت بسیار زیادی بر هدایت دارد تا جائی که هدف کلی و اصلی نزول قرآن کریم ، همان هدایت مردم میباشد.بیان نمودیم که در قرآن کریم ، هدایت به معانی متعددی بیان گردیده شده است که به دو معنای آن اشارهی مستقیم نمودیم .و در ادامهی مباحث با طرح پرسشی که چرا خدای تعالی هدایت را در راستای ایمان قلمداد نموده است و شرط اساسی برای هدایت را داشتن تقوی و یا مومن بودن بیان نموده است؟و در پایان بخش چند مورد از مواردی که از نگاه قرآن کریم ، هدایت بسیار نقش سازنده ای دارد را بیان نموده و به تحلیل آن پرداختیم.ضمنا بنا بر آنچه که قرآن کریم ، خود را هادی و شفا بخش معرفی مینماید ، گوشه هائی از شفا را از متون دینی یاد آور شدیم.
کلید واژه : هدایت، هدایت در قرآن، معنای هدایت، راهنمائی بشر، شفاء، شفاء در روایات
مقدمه و پیشگفتار
باید توجه داشت که قرآن کریم کتاب هدایت همهٴ انسانها در همهٴ اعصار و زمانههاست؛ نه این که بگوئیم مخصوص زمان خاص با انسانهای خاصی باشد.پهنهی زمین و گسترهٴ زمان ، حوزهٴ نورافشانی خورشید، همواره تابان قرآن کریم است. نور هدایت قرآن تا آن جا که مرز بشریت است، میتابد چنانکه خدای تبارک و تعالی میفرماید: وَمَا هِیَ إلاّ ذِکرَی لِلبَشَرِ(1)، یعنی : و این جز هشدار و تذکری برای انسانها نیست. و یا در جای دیگری میفرماید: وَمَا هُوَ إلاّ ذِکرٌ لِلعَالَمِینَ(2)یعنی : این قرآن چیزی جز مایهی بیداری و تذکر برای جهانیان نیست. و اختصاصی به عصری خاص یا اقلیمی مخصوص و یا نژادی ویژه ندارد. قابل توجه این که خداوند، قرآن کریم را به نزاهت از ریب و شک و نیز به عنوان سبب هدایت ستوده است و هر یک از این اوصاف برای قرآن مجید بالفعل ثابت است. از این رو شاید بتوان گفت این کتاب از گزند هر گونه تحریف، مانند زیاده یا نقص محفوظ است؛ زیرا به تعبیر مفسر بزرگ زمان ما آیت الله جوادی آملی این که کتابی که تحریف شده باشد، جایگاه ریب و شک است، نه منزّه از آن و خود نیازمند به هدایت است، نه آنکه هادی دیگران باشد.(3) به بیانی رساتر این که چون قرآن کریم کتاب هدایت و تربیت انسانِ عالِم، عاقل و دیندار است، و انسان را دائما بر مبنای انسانی تربیت و پرورش میدهد. بر خلاف کتب علمی و عقلی بشری، سرشار از انذار و هشدار است و هر چند در برخی از آیات نیز معاندان را از عذابی بر حذر میدارد که مواد سوختی، آتشگیره و آتشزنه آن انسانها و سنگهای مورد پرستش آنهاست و برای کافران، منافقان و فاسقان آماده شده است؛ آتشی که از درون انسان بر میخیزد و از این رو هیچ راه گریزی از آن نیست، بلکه جسم و جان انسان تبهکار را میسوزاند.چنانچه خدای تعالی در این زمینه میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ (4)یعنی : ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها است نگاهدارید، آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند، و هرگز مخالفت فرمان خدا نمیکنند و دستورات او را دقیقا اجرا مینمایند.بالجمله این که این کتاب ، آمده است که انسان را هدایت کند و با هدایت خودش ، انسان را به فلاح و رستگاری برساند.
معنای هدایت در قرآن چیست؟
خود این هدایت از دید گاه قرآن کریم به دو معنا کاربرد در قرآن کریم پیدا نموده است . به طور کلی و اساسی باید دانست که قرآن کریم را به عنوان کتاب داستان و یا علمی نمیتوان قلمداد نمود ، این در حالی است که خدای تعالی خود را بهترین قصه گو معرفی نموده است چنانچه خدای تعالی میفرماید: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ (5)یعنی : ما نیکوترین قصهها را از طریق وحی و فرستادن این قرآن برای تو بازگو میکنیم هر چند پیش از آن، از آن غافل بودی . بلکه این کتاب در درجهی نخست همان کتاب هدایت و راهنمائی بشری است زیرا تمام داستانهائی که خدای تبارک و تعالی بیان نموده است در راستای تربیت انسانی یعنی همان هدایت است. قرآن راهنمایی است که به بهترین طریق راهنمایی میکند و کتابی است که در آن حق و باطل را از یکدیگر جدا، و حقایق را هویدا، و محصّل و مقصود از هر چیزی را آشکارا میسازد و کلام حقی است که باطل در آن راه ندارد،به تعبیر امام امیر المومنین ( علیه السلام) در نهج البلاغه این که فرمودند: وَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ (6) یعنی : برای قرآن ظاهری و باطنی است، ظاهر قرآن حکم، و باطن آن دانش است، ظاهر قرآن نیکو منظر و شگفتآور، و باطن آن عمیق، و از فهم عموم فراتر است، آسمانِ قرآن را ستارگانی است و بر بالای آن ستارگان ستارگان دیگر (دارای آیاتی است که بآنها هدایت میشود و آیات دیگری است که بر آن آیات دلالت میکند) (برای قرآن حد و منتهی است و بر آن حدّ حدّ دیگر که برای هدایت و راهنمائی امت اسلامی متوسل به مثل و یا داستان و یا مباحث علمی خداشناسی گردیده است. با این بیانات که بیان نمودیم می گوئیم که قرآن کریم، هدایت را برای کسانی میداند که در خود زمینه پذیرش حق را ایجاد کرده و خواستار رضایت خدا باشند.
اصولا کلمهی هدایت از ریشه هدی آمده است . بنا بر نظرکتب لغت شناسی در این باره یعنی لفظ هدایت این که میفرماید: مِن أَسمَاءِ اللهِ تَعالی سُبحَانَهُ: الهَادی؛ قَالَ اِبن الأَثیر: هُوَ الَّذی بَصَّرَ عِبادَه وعرَّفَهم طَریقَ معرفته حتی أَقرُّوا برُبُوبیَّته، وهَدی کُلَِ مَخلوقٍ إِلی ما لا بُدَّ له منه (7)یعنی : او کسی است که بینائی میدهد بندگانش را و شناخت میدهد راه معرفت و بینائی را به آنها تا این که اقرار به ربوبیت کند.و همچنین هدایت میکند هر مخلوقی را به آن چه از معرفت برای اوست. و همچنین باید توجه نمود که کلمه هدایت در قرآن به دو معنی استعمال شدهاست.
معنای اول :
نفس رهنمائی کردن: نخست، راه نشان دادن که همه انسانها را دربرمیگیرد. چنانچه خدای تبارک و تعالی میفرماید: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (8)یعنی : محققا ما هدایت کردیم انسان را براه حق و صراط مستقیم یا آنکه شاکر میشود یا کفران میکند.این هدایت آن چنان زیبنده انسان است که ارباب مفسرین 3 قسم نمودهاند که عبارتند از :
الف: هدایت تکوینی به اینکه انسان عقل و شعور و ادراک دادیم که ممیز حسن و قبح، و نفع و ضرر، و خیر و شر، و سعادت و شقاوت، و نجات و هلاکت، و خوبی و بدی است، و تمام اسباب را هم در دسترس او قرار دادیم و برای تعیش و زندگانی او تمام اسباب را خلق کردیم که شاعر بسیار زیبا سرودهاست که فرمود:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی بکف آری و بغفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
ب: هدایت تشریعی از ارسال رسل الهی و نزول کتبالهی اعم از تورات و انجیل و قرآن کریم و جعل احکام و نصب هداة دین از ائمه طاهرین و علماء عاملین و ارشاد مرشدین و ابلاغ مبلغین ، مراد و منظور ما میباشد.
ج: الهام و تأییدات خاصه: نسبت بکسانی که سلوک طریق کنند و نصرت آنها و دفع ضرر های دشمن، و غلبه بر آنها و سایر تأییدات که همهی اینها در تحت همان هدایت الهی که همان راهنمائی بشریت باشد، قرار میگیرد. چنانکه خدای تعالی میفرماید: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (9)یعنی : محققا ما هدایت کردیم انسان را براه حق و صراط مستقیم یا آنکه شاکر میشود یا کفران میکند.
معنای دوم:
به مقصود رساندن. خداوند راه سعادت و راه شقاوت را برای همه انسانها معلوم و روشن کردهاست و با این هدایت انسان را به مقصود حقیقی میرساند چنانکه خدای تبارک و تعالی میفرماید: وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ(10) یعنی : راه مقصود را به او نشان دادیم. چنانکه حضرت امام علی (علیه السلام) و ابن مسعود و ابن عبّاس و حسن و مجاهد و قتاده که از کتاب و مفسرین بودهاند گویند، مراد از این هدایت ، یعنی راه خیر و راه بد و شر.(11) بدین جهت است که هدایت به معنای دوم فقط شامل کسانی است که طالب حق و تسلیم فطرت باشند، چنین کسانی به حکم فطرت، خود را به حق سپرده و با اجرای دستورات و احکام قرآن، به حق میرسند و این آیه شریفه بر این معنا دلالت دارد. ( 12)
طرح و پاسخ به یک سئوال:
وقتی که به آیات قرآن مراجعه میشود ، این که هدایت را در راستای ایمان و پرهیزگاری یاد نموده است . اولا این نشانگر اهمیت موضوع هدایت و راهنمائی از طریق قرآنی است. اما آنچه که باید یاد آوری شویم این است که چرا خدای تعالی هدایت را در راستای ایمان قلمداد نموده است و شرط اساسی برای هدایت را داشتن تقوی و یا مومن بودن بیان نموده است؟
در جواب این سئوال با حفظ توضیح مقدمه ای می گوئیم به این که مراتب و شیوه های هدایت بسیار مختلف است و لذا هدایت تامّه که نائل شدن بمقصود حقیقی باشد مخصوص افراد متقی و پرهیزگار است . توضیح کلام اینست که باید دانست انسانها بر چهار دستهاند که در حقیقت میتوان گفت نوعی حصراست.
دسته اوّل: کسانی که نه ایمان دارند و نه تقوی، قرآن آنان را به ایمان و تقوی راهنمایی میکند که اگر هدایت شدند ، جزو متّقین میشوند و گرنه حجّت بر آنها تمام میگردد
دسته دوم: کسانی که ایمان ندارند ولی در رفتار و کردارشان درست و نسبت به مذهب خود عاملند و اینان به هدایت نزدیکترند و اگر هدایت قرآن را نپذیرفتند با دسته اول در تمامیت حجت یکسانند
دسته سوم: مؤمن غیر متقی است که قرآن آنان را به تقوی راهنمایی مینماید و اگر پذیرفتند بهرهی کامل از هدایت قرآن بردهاند و اگر با ایمان و آلوده به معاصی از دنیا بروند امید نجاتی برای آنان هست ولی مسلّما موجب گرفتاری و عقوبت در دنیا و آخرت آنها میگردد
دسته چهارم: مؤمن متقی که جمیع انحاء سعادت دنیا و آخرت را بدست آورده و بهره کامل از قرآن بردهاست آنچنان که در غالب بیانات قرآنی و قصص زیبای قرآنی هویدا و پیداست. و لذا هدایت کامله مخصوص این دسته است علاوه بر اینکه متقین چون در راه خدا و طریق بندهگی حق قدم برمی دارند و دائما از قرآن استفاده میکنند چنانچه خدای تبارک و تعالی میفرماید : وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا (13)یعنی : و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند قطعا هدایتشان خواهیم کرد و خدا با نیکوکاران است. این نکته نیز بیان آن خالی از لطف نیست که مراد و مقصود از تقوی این که تقوی از وقایت و بمعنی حفظ و منع از ضرر است و تقوی در هر کاری مناسب با خود آنست، مثلا تقوای در تجارت حفظ مال از مصارف بیهوده و معاملات خسران پذیر، و تقوای در زراعت حفظ آن از آفات زراعتی، و تقوای مریض خودداری نمودن از طعامی است که برای او مایهی ضرر و زیان است .(14) چنانکه مرحوم علامهی مجلسی این روایت را نقل نموده است که منصور دوانیقی هرچندی یک بار به بهانههای مختلف امام صادق را از مدینه به عراق میطلبید و تحت نظر قرار میداد. گاهی مدت زیادی امام را از بازگشت به حجاز مانع میشد. در یکی از این اوقات که امام در عراق بود یکی از سران سپاه منصور پسر خود را ختنه کرد، عده زیادی را دعوت کرد و ولیمه مفصلی داد. اعیان و اشراف و رجال همه حاضر بودند. از جمله کسانی که در آن ولیمه دعوت شده بودند امام صادق بود. سفره حاضر شد و مدعوین سر سفره نشستند و مشغول غذاخوردن شدند. در این بین یکی از مدعوین آب خواست. به بهانه آب، قدحی از شراب به دستش دادند. قدح که به دست او داده شد، فورا امام صادق نیمه کاره از سر سفره حرکت کرد و بیرون رفت. خواستند امام را مجددا برگردانند، برنگشت. فرمود رسول خدا فرموده است: «هرکس بر سر سفرهای بنشیند که در آنجا شراب است لعنت خدا بر او است(.15)
بیان آیاتی در مورد هدایت
به طور کلی در قرآن بسیار در مورد هدایت حرف به میان آمده است. شاید یکی از بهترین شیوه های تربیتی قرآن ، تربیت در پرتو هدایت باشد. این را نیز باید بدانیم که قرآن کریم کتاب هدایت است نه بیان داستان و یا قصه و عبرت آموزی از گذشتگان. هر چند که برای هدایت ما انسانها بهترین شیوه را بیان داستان و قصه میداند اما همین قصه گوئی خدای تبارک و تعالی ، جنبهی هدایت دارد.ما در این قسمت بر آنیم که گوشه هائی از آیات قرآن که در مورد هدایت بیان گردیده است را مورد تبیین قرار دهیم.
1 – مستقیمترین راه سعادت چیست؟
یکی از برنامه های اساسی که قران کریم به عنوان برنامهی هدایت از آن بسیار یاد نموده است؛ همان راه سعادت و صراط مستقیم است. اساسا کسانی که در زیر چتر حقیقی قرآن و هدایتهای زیبای قرآن نمیگردند، اینان از سعادت ابدی بهره ای ندارند . زیرا قرآن کریم بر اساس فطرت آدمی تعریف گردیده است و نسبت به فطرت و سرشت آدمی راه نجات سعادت دنیوی و اخروی را به انسان نمایانده است. چنانچه خدای تبارک و تعالی میفرماید: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً (16)یعنی : بی گمان این قرآن به راهی که راست و استوارترین راه است هدایت میکند و به مؤمنانی که کارهای شایسته میکنند مژده میدهد که مزدی بزرگ دارند. بر این اساس است که مرحوم علامه بزرگوار طباطبائی در بیان این آیه شریفه میفرماید: و اَقوَمُ افعل تفضیل از قیام است و معنای اصلی قیام، ضد قعود است که این خود یکی از معتدلترین حالات آدمی است و انسان در این حال از هر حالت دیگری نسبت به کارهایش مسلطتر است به خلاف قعود و یا طاقباز و یا دمر و امثال آن، ولی این کلمه را در نیکو انجام دادن هر کار استعمال کردهاند و به کسی که به خوبی متصدی کاری شود، و بدون عجز و خستگی و با حسن اداره آن را از آب در آورد میگویند فلانی قائم به فلان امر است یعنی آن امر را مراقب و نگهدارست، و حال آن را آن طور که مناسب آنست رعایت مینماید. وقتی که به آیات گذشته مراجعه میکنیم ، میفهمیم که در آیه مورد بحث خدای تعالی این ملت حنیف را ملتی قائم نامیده و این بدان جهت است که این دین خیر دنیا و آخرت ملت خود را تامین و تضمین نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ایشان است. و این نیز نیست مگر بخاطر اینکه این دین موافق با مقتضیات فطرت انسانی و ناموسی است که خداوند بر اساس آن ناموس او را خلق کرده و او را به حسب آن ناموس مجهز به ابزاری فرموده که او را به سوی غایت و هدف از خلقتش و سعادتی که برایش در نظر گرفته شده راهنمایی میکند.اساسا باید دانست که قرآن مجید، معصوم از هر نقص و مصون از هر عیب است، لذا قائم به نفس و قیّم جامعه بوده و به ملّتِ اَقْوَم هدایت میکند چنانکه خدای تبارک و تعالی میفرماید: اِنَّ هذا القُرءانَ یَهدی لِلَّتی هِی اَقوَم(17)یعنی : بیگمان این قرآن به راهی که راست و استوارترین راه است هدایت میکند. بنا برین با توجه به کلام زیبای علامه طباطبائی در این باره میتوان چنین نتیجه گرفت که وقتی در زیارت جامعه کبیره میخوانیم که اهل بیت وحی(علیهمالسلام) صراط اقوم الهیاند: أنتم الصراط الأقوم. (18)چنین میتوان نتیجه گرفت که بهترین راه وصول به این سعادت ؛جز از طریق این خاندان معصوم و پاک میسر نخواهد گردید.
2 – هدایت راه رسیدن به زندگی شیرین
از این نکته نباید غافل گردید که برای رسیدن به شیرینترین و لذت بخش ترین زندگیها جز از طریق هدایتی که خدای تبارک و تعالی آن را بیان نموده است، میسر نخواهد شد. اساسا خود هدایت نیز دارای مراتبی است: یک مرحله، هدایت عمومی برای همه انسانهاست، خواه پیروی کنند یا نکنند. چنانکه خدای تبارک و تعالی میفرماید: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (19)و نوع دیگر آنهدایت خاص که مخصوص کسانی است که هدایت عمومی را پذیرفته باشند.چنانکه این آیه شریفه مقصود و غرض ما میباشد. که خدای تعالی میفرماید: یَهْدِی بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْونَهُ و سُبُلَ السَّلَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَی صِرطٍ مُسْتَقِیمٍ. (20)یعنی : خداوند به وسیلهی آن (کتاب) کسانی را که بدنبال رضای الهیاند، به راههای امن و عافیت هدایت میکند، و آنان را با خواست خود از تاریکیها به روشنایی درمیآورد، و به راه راست هدایت میکند. این آیه نوع دوّم را بیان میکند.
توضیح این که : اولا: سلام، یکی از نامهای خداست، السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ (21) و ثانیا: از نامهای بهشت هم «دارُ السَّلامِ» (22) است. بنابرین نتیجه میگیریم که راههای سلام، یعنی راه خدا و بهشت که رسیدن به آن دو از «سبل السلام» و صراط مستقیم میگذرد شامل راههای سلامت فرد و جامعه، خانواده و نسل، فکر، روح و ناموس میشود.(23) بسیاری از خانوادهها در همین دنیا بهشتشان جهنم است زیرا متاسفانه برخی از ما انسانها همه چیز را امانت نمیدانیم. اگر ما درک نمودیم که تمامی زندگی ما انسانها “سبل سلام” یعنی : «با سلامت به مقصد رساندن» است قطعا این دنیای ما بهشت خواهد بود. و این دنیا قطعا ما را به بهشت سرای ابدی میرساند. مفسر بزرگ قرآن کریم آیه الله جوادی آملی در این باره میفرماید: هدایت به سُبُل السلام که «با سلامت به مقصد رساندن» است و ویژهٴ طالبان رضوان الهی است، همان هدایت تکوینی است وگرنه هدایت تشریعی که فرستادن پیامبران و تبلیغ احکام به وسیلهٴ آنان است اختصاص به مؤمنان ندارد. هدایت تکوینی به معنای «با سلامت به مقصد رساندن» ویژهٴ مؤمنان است وگرنه به معنای عام آن (ایصال به مطلوب) عمومی است و اختصاصی به مؤمنان ندارد؛ زیرا خدای سبحان با هدایت تکوینی خود همه را به مقصد میرساند، هدفِ سالکْ الهی باشد یا شیطانی. هدایت تکوینی کافران و فاسقان به سوی جهنّم نیز به امر الهی و به وسیلهٴ فرشتگان است چنانچه خدای تعالی میفرماید: فَاهدُوهُم اِلی صِراطِ الجَحِیم(24)یعنی به تعبیر علامه طباطبائی اُدعُوهُم اِلی صِراطِ الجَحِیم ؛ زیرا یکی از عذابهای کافران در قیامت گم کردن راه مقصودشان (جهنّم) است و پس از حیرت و سرگشتگی، گروهی از فرشتگان آنان را به جهنّم میرسانند. هدایت به جهنّم بدون تردید هدایتی تکوینی است؛ زیرا در آن روز بساط تشریع، تکلیف و عمل اختیاریِ مکلّفانه برچیده میشود؛ چنانکه هدایت بهشتیان به بهشت نیز به هدایت تکوینی میباشد(.25)
3 – هدایت موجب تسلیم شدن در درگاه الهی است.
قرآن کریم هدایت را موجب تسلیم در درگاه حضرت باری تعالی میداند. یعنی کسانی که در پرتو هدایت قرآن قرار نگرفتهاند، از هدایت حقیقی قرآن کریم هیچ بهره ای نبرده اند. چنانکه خدای تبارک و تعالی میفرماید: وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَبَ تِبْیانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ. (26)یعنی: و ما قرآن را که بیانکننده هر چیزی است و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است بر تو نازل کردهایم. مرحوم علامه طباطبائی در این زمینه میفرمایند: تبیان برای هر چیزی است و تبیان در آیه شریفه ، منظور و مراد به معنای بیان است، و چون قرآن کریم کتاب هدایت برای عموم مردم است و جز این کار و شانی ندارد لذا ظاهرا مراد از” لِکُلِّ شَیْءٍ” همه آن چیزهایی است که برگشتش به هدایت باشد از قبیل معارف حقیقی مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهی و قصص و مواعظی که مردم در اهتداء و راه یافتنشان به آن محتاجند، و قرآن تبیان همه اینها است (نه اینکه تبیان برای همه علوم هم باشد). و صفت خصوصی آن که مربوط به خصوص مسلمین است که حاضر شدهاند در برابر حق تسلیم شوند این است هدایتی است که مسلمین به وسیله آن به سوی صراط مستقیم راه یافته و رحمتی است از ناحیه خدای سبحان به سوی ایشان که به وسیله عمل به آن، به خیر دنیا و آخرت رسیده به ثواب خدا و رضوان او نائل میگردند، و بشارتی است برای آنهاست که به ایشان مغفرت و رضوان و بهشتهای خدا را که در آن نعیم مقیم است نوید میدهد.(27) . مفسر بزرگ قرآن کریم آیه الله جوادی آملی در این باره میفرماید: خدای سبحان، قرآن کریم را به عنوان «تبیان» همه چیز به انسانها شناسانده و در این باره میفرماید: وَنَزَّلنَا عَلَیکَ الکِتَابَ تِبیَاناً لِکُلِّ شَیءٍ وَهُدیً وَرَحمَةً وَبُشرَی لِلمُسلِمینَ (28)یعنی: و ما قرآن را که بیانکننده هر چیزی است و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است بر تو نازل کردهایم. یعنی بدین معنا که هر چیزی که در تأمین سعادت انسانها سهم مؤثر دارد، در این کتاب الهی بیان شده است و اگر انجام کاری سبب فراهم نمودن سعادت بشر است، در قرآن آمده و اگر ارتکاب عملی مایه شقاوت بشر میشود، پرهیز از آن به صورت دستوری لازم در آن تعبیه شده است. اشتمال قرآن بر همه معارف و اخلاق و اعمال الهی و انسانی به طور رمز یا ابهام یا معمّا و مانند آن، که از قانون محاوره و اسلوب تعلیم و تربیت جداست نیست. بلکه به طور روشن بیان شده است خواه به نحو تفصیل و خواه به نحو اختصار؛ زیرا خدای سبحان از جامعیت قرآن نسبت به همه اصول اسلامی به عنوان «تبیان» یاد کرده است . قرآن برای جهان آفرینش آغازی قائل است به نام «مبدأ» که فیض خلقت ازآنجا شروع شده و انجامی به نام «معاد» که نظام کیهانی کنونی به آن سمت میرود و مسیری به نام «صراط مستقیم» و «دین» که با پیمودن این مسیر و راه صحیح باید بهآن مقصد رسید. همه معارف دین در همین سه بخش مبدأ و معاد و راه آمده است.
4 – راه هدایت ، درقرآن است.
باید توجه داشت که بنا بر آنچه از آیات وحی الهی میتوان نتیجه گرفت این است که هدایت الا و لابد باید از قرآن و اندیشه های وحی سرچشمه بگیرد و جز این نیز میسر نخواهد شد. به تعبیر دیگر این که قرآن کتابی است که صراط مستقیم و اندیشه بهتر زیستن را به انسانها آموخته است.چنانکه خدای تبارک و تعالی میفرماید: وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ(29) یعنی : و اینکه قرآن را بخوانم پس هر که راه یابد فقط به سود خود راه یافته است، و هر که گمراه شود [آثار شوم گمراهی فقط متوجه خود اوست] پس [به مردم] بگو: من فقط از بیمدهندگانم.
توضیح این که این آیهی شریفه آگاهی دادن به امت اسلام و پیامبر اکرم است به اینکه اساسا شأن پیغمبر، رساندن احکام قرآن و فرامین خدای سبحان است به امت، پس هر کسی که قبول نماید آن احکام را به عمل کردن بر طبق آن، چه به صورت کلی و یا به صورت جزئی نتیجهی آن هدایت و ارشاد و سعادت دنیا و نیل به ثواب و فیوضات عقبی است که البته شامل حال او گردد. و هر که به سوء اختیار ترک کند قبول قرآن را و مخالفت نماید از عمل به فرامین الهی ، هر آینه نتیجه آن که گمراهی از حق و خباثت و نکبت در دنیا و دچار وبال عذاب و عقوبت اخری است، عاید او خواهد شد. لذا به تعبیر ارباب تفسیر ، این که فرموده: وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ (30) یعنی این که بر تمام جن و انس تا دامنه قیامت تمام دستورات قرآن را از معارف حقه و دستورات اخلاقی و بیان احکام شرعیه گوشزد تمام امت کنم. جملهی فَمَنِ اهْتَدی(31)یعنی این که به معارف آن معتقد شد . لذا مراد از هدایت در این آیه شریفه بنابر نظر صاحب تفسیر اطیب البیان ، یعنی اعتقاد داشتن. معتقد بودن به توحید، عدل ،نبوت ،امامت، معاد و خصوصیات آنها و به اخلاقیات خوب متخلق شدن و به دستوراتش عمل نمودن و اوامر او را اطاعت و از نواهی او منتهی شدن و فرمایشات او را پذیرفتن.(32) مراد از جملهی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ(33) یعنی این که سعادت دنیا و آخرت و نیل به تفضلات الهی برسد.اما کسی که گمراه گردد وَ مَنْ ضَلَّ (34)یعنی و کسی که در ضلالت و گمراهی افتاد و قبول نکرد و نپذیرفت یا به اینکه قرآن را منکر شد و گفت افتراء و کذب اساطیر اولین است و پشت پا زد به دستورات الهی. فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ (35) یعنی این که آنچه باید بگویم گفتم حجت را بر همه تمام کردم راه عذر را بستم کوشش خود را کردم دیگر وظیفه ندارم که به اجبار و اکراه مردم را رو به سعادت بکشم.چنانکه بارها پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) جزء منذرین بودهاند(36) چنانکه در خطبةغدیریه در حجه الوداع فرمودند: مَا مِن شَیءٍ یُقَرِّبُکُم اِلَی الجَنَّة وَ یُبَعِّدُکُم عَنِ النَّار اِلا وَ قَد اَمَرتُکُم بِهِ وَ مَا مِن شَیءٍ یُبَعِّدُکُم عَنِ الجَنَّة وَ یُقَرِّبکُم اِلی النَّار اِلا وَ قَد نَهَیتُکُم عَنهُ(37) و باز پیامبر اکرم مکررا (هم از طریق شیعه و هم از نظر اهل سنت) فرمودند: اِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقلَینِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِترَتی لَن یَفتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَی الحَوضِ مَا اِن تَمَسَّکتُم بِهِمَا لَن تَضِلُّوا اَبَدًا(38)وهمچنین مرحوم استاد شهید مطهری در بیانی میفرمایند: امام حسین (ع) شفیع کسانی است که از مکتب او هدایت یافتهاند، او شفیع کسانی نیست که مکتبش را وسیله گمراهی ساختهاند. از این نکته نباید غفلت ورزید که همانطوری که از قرآن کریم گروهی هدایت یافتهاند و گروهی گمراه شدهاند، از مکتب امام حسین (علیه السلام) نیز گروهی هدایت شده و گروهی گمراه گشتهاند و این مربوط به خود مردم است. خدا درباره مثلهای قرآن میفرماید: یَضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَ یَهدِی بِهِ کَثِیرًا وَ مَا یُضِلُّ بِهِ اِلّا الفَاسقِینَ(39)یعنی : به سبب قرآن، گروهی را گمراه میسازد و گروهی را هدایت میکند، و جز بدکاران را گمراه نمیسازد.
ملّای رومی نیز، تمثیل عالی و زیبایی برای این مطلب آورده است، میگوید:
از خدا میخواه تا زین نکتهها
در نلغزی و رسی در منتها
زآنکه از قرآن بسی گمره شدند
زین رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمیای عنود
چون تو را سودای سربالا نبود(40)
توضیح شعر این است که: رسن یعنی ریسمان، طناب. با طناب، هم میشود از چاه بیرون آمد و هم میشود به درون چاه رفت، تا کدام را انتخاب کنیم . بدین جهت است که قرآن و مکتب حسینی ریسمانهایی هستند که قدرت دارند بشر را از چاه نگونبختی به اوج سعادت بالا برند؛ یکی حبل من اللّه و دومی حبل من النّاس است ولی اگر کسی از این دو حبل الهی سوء استفاده نمود، جرم از ریسمان نیست، علت این است که او در سر سودای بالا رفتن نداشته است و البته چنین مردمی به وسیله قرآن و مکتب حسینی به قعر دوزخ برده میشوند و این حقیقت در جهان دیگر چنین مجسم میگردد که به فرمان قرآن و امامان به دوزخ افکنده میشوند.(41)
5 –هدایت قرآن موجب شفاء هر دردی است.
از این نکته نباید به هیچ عنوان غفلت نمود که قرآن کریم به عنوان نسخهی شفا بخش ابدی است .برای این منظور است که اگر قرآن ذاتاً شفا شد، هرگز هیچ مرضی در آن راه نمییابد و هرگاه شخصی به قرآن مراجعه نماید بدون شفا و درمان باز نمیگردد. به تعبیر مرحوم آیه الله طیب در تفسیر اطیب البیان ، ذیل آیه شریفه که میفرماید : هم شفاء قلب از مرض کفر و شرک و ضلالت و نفس از اخلاق رذیله و از معاصی و هم شفاء بدن از امراض جسمانی است.(42) بدین جهت است که خدای سبحان در قرآن کریم میفرماید: وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ (43)یعنی : و اگر آن را قرآنی غیر عربی قرار داده بودیم قطعاً میگفتند: چرا آیاتش در نهایت روشنی بیان نشده است، آیا [قرآنی] غیر عربی [و نامفهوم] برای [مردمی] عرب زبان [و فصیح؟!] بگو: این کتاب برای کسانی که ایمان آوردهاند، سراسر هدایت و درمان است، و کسانی که ایمان نمیآورند در گوششان سنگینی است، و آن [با همه روشنی و آشکاریاش] بر آنان پوشیده و نامفهوم است اینانند که [گویی] از جایی دور ندایشان میدهند. قرآن که اهداف فراوانی را در نزول خود دارد، به عنوان شفای بیماریها معرّفی شده: ونُنَزِّلُ مِنَ القُرءانِ ما هُوَ شِفاء ورَحمَة لِلمُؤمِنین(44)،یعنی : و این قرآن را که برای مؤمنان شفا و رحمت است. و طبیبانه بیماری دلها را تشریح و داروی شفابخش آن را تبیین میکند، زیرا شفاء قرآن آمیخته شده با هدایتی که خدای تبارک و تعالی بیان نموده است. قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ(45)یعنی : بگو: این کتاب برای کسانی که ایمان آوردهاند، سراسر هدایت و درمان است، چنانکه بهداشت و پیشگیری آن را [نیز] طرّاحی کرده است. لزوم پرهیز از جاذبه رفتاری، گفتاری و کرداری، حجاب مناسبی برای پیدایش مَلکه عَفاف و نگهداری آن است. به طور کلی و اساسی میتوان گفت که بیمار اگر بخواهد درمان شود، با شفا بهبودی مییابد و دارو ذاتاً شفای مریض نیست؛ زیرا بسیار میشود که بیمار دارویی را مصرف میکند و مریضی او شفا نمییابد. خدای سبحان درباره قرآن نمیفرماید که قرآن، داروست بلکه میگوید او شفاست و اثر شفابخش آن قطعی است و هر کس به محضر قرآن بیاید و آن را بفهمد و بپذیرد و عمل کند، به طور قطع مرضهای درونیش از بین میرود مگر آنکه خود مریض به قرآن مراجعه نکند و یا مراجعهاش از روی میل نباشد و یا پس از مراجعه به قرآن دستور و نسخه شفابخش آن را نپذیرد و یا عمل نکند و یا عملش نادرست باشد. مرحوم علامه بزرگوار طباطبائی در ادامهی آیه شریفه که میفرماید: وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ(46)این جمله این نکته را بیان میکند که اثر و خاصیت قرآن دائر مدار واژه عربیش نیست، بلکه این مردمند که در مقابل آن دو جورند، طایفهای با ایمان و طایفهای دیگر بیایمانند، و گرنه قرآن هدایت و شفاء است برای هر کس که دارای ایمان باشد، و او را به سوی حق هدایت میکند. و بیماریهای درونی را، از قبیل شک و ریب، شفا میدهد. و در عین حال برای کسانی که ایمان نمیآورند ضلالت و کوری است، و باعث آن است که حق و راه رشاد را تشخیص ندهند. و در اینکه مردم بیایمان را چنین توصیف کرده که در گوشهایشان” وقر” و سنگینی دارند، اشاره است به اعترافی که خود آنان کرده بودند .(47)
نکته هائی از شفاء درروایات و متون دینی
اشاره لطیفی که در پایان این بخش بسیار حائز اهمیت میباشد ، این است که در بسیاری از روایات برخی از کارها در آن شفاء یاد گردیده است که به بعضی از آنها مختصرا اشاره میگردد.
1 – در برخی از روایات دعا شفاء هر دردی معرفی گردیده است چنانچه حضرت صادق (علیه السلام) میفرماید: عَلَیْکَ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ(48) یعنی : بر تو باد به دعا نمودن که دعا شفاء هر دردی است.
2 – در برخی از روایات که تعداد آن نیز کم نیست و مرحوم ثقه الاسلام کلینی در کافی و مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار ، این نوع از روایات را بیان نمودهاند این که خاک تربت امام حسین (علیه السلام) شفاء هر دردی است.چنانچه حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فرمودند: أَکْلُ الطِّینِ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ إِلَّا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ (49)یعنی : خوردن گِل حرام شمرده شده است و همانند مردار و خون و گوشت خوک شمرده شده است مگر گِل تربت قبر امام حسین (علیه السلام) که در آن شفاء هر دردی و ایمنی از هر گونه ترسی قرار داده شده است.
ِ 3 – در مواردی از روایات از نمک به عنوان شفاء یاد گردیده است. اتفاقا در علم پزشکی نیز برای تداوی از نمک به عنوان یکی از داروها مورد استفاده قرار میگیرد چنان چه حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: إِنَّ فِی الْمِلْحِ شِفَاءً مِنْ سَبْعِینَ دَا (50)یعنی: به درستی که نمک شفاء از هفتاد درد میباشد.
ِ 4 – در بعضی از تعابیر وضوء قبل و بعد از غذا را به عنوان شفاء یاد نموده است. شاید به دلیل این است که در تعابیر بسیاری از روایات وضو به عنوان نور یاد گردیده است همانگونه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)به امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: یَا عَلِیُّ إِنَّ الْوُضُوءَ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ شِفَاءٌ فِی الْجَسَدِ(51)یعنی : ای علی همانا وضو گرفتن قبل از غذا و بعد از آن شفاء در تن و جسد میباشد.
5 – در برخی از نمونه های موجود در متون دینی و روائی از دم خوردهی مومن به عنوان شفاء در بیماری یاد گردیده است البته ذکر این مورد خالی از لطف نیست که منظور از دم خوردهی مومن قطعا و یقینا با دقت در امر بهداشت میباشد زیرا مومن به بهداشت نیز قطعا اهمیت بسیاری قائل است چنانچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: فِی سُؤْرِ الْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِینَ دَاءً(52) یعنی : در نیم خوردهی مومن شفاء از هفتاد درد میباشد.
6 – در قرآن کریم از دو نمونه به عنوان شفاء یاد نموده است که از قرآن و عسل به عنوان شفاء یاد گردیده چنانچه حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نیز فرمودند: فِی الْعَسَلِ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاء (53) یعنی : در عسل شفاء از هر دردی است.
7 – از فاتحه الکتاب یعنی سورهی حمد نیز در روایات به عنوان شفاء یاد گردیده است چنانچه فرمودند: فاتحة الکِتَابِ شِفاءٌ مِن کُلِّ دَاءٍ(54)یعنی : فاتحه الکتاب شفاء هر دردی است.
8 – از یاد نمودن حضرت باری تعالی نبز به عنوان شفاء هر دردی یاد شده است چنانچه حضرت امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: اِسمُ اللهِ فَإنَّهُ اِسمٌ فِیهِ شِفاءٌ مِن کُلِّ دَاءٍ وَعَونٌ عَلی کُلِّ دَوَاءٍ (55) یعنی : نام خدا در آن شفاء از هر دردی است و کمک نمودن بر هر بیماری میباشد. چنانچه در دعای کمیل حضرت امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: یَامَن اسمُهُ دَواءٌ وَ ذِکرُهُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُهُ غِنًی (56)
9 – هم در قرآن و هم در تعابیر روایات از قرآن به عنوان شفاء یاد گردیده است چنانکه حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه فرمودند: القُرآنَ شِفَاءً مِن أکبَرِ الأمرَاضٍ(57)یعنی : همانا قرآن شفاء بزرگترین امراض میباشد. و در جای دیگری آن حضرت فرمودند: وَتَعَلَّمُوا القُرآنَ فَاِنَّهُ أحسَنَ الحَدیثَ وَتَفَقَّهُوا فِیهِ فَاِنَّهُ رَبِیعُ القُلُوبِ وَاستَشفَوا بِنُورِهِ فَاِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورٍ(58)یعنی : فرا بگیرید قرآن را که بهترین سخن است و تدبر و تفقه در آن بسیار کنید چه این که بهار دلهاست و طلب شفاء کنید به آن چه این که شفاء سینههاست.
10 – از آب زمزم نیز به عنوان شفاء یاد گردیده است چنانکه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خَیر َمَاءٍ عَلَی وَجهِ الأَرضِ، مَاءُ زَمزَم (59)یعنی : زمزم، بهترین آب بر روی زمین است .لذا آن حضرت پس از نوشیدن آب زمزم میفرمود: اللَّهُمَّ إنِّی أسأَلُکَ عِلماً نَافِعاً وَ رِزقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءٌ مِن کُلِّ دَاءٍ وَ سُقمٍ(60)
6 – با هدایت قرآن از پلیدی و اضطراب خلاصی پیدا میکنیم.
به طور قطع و یقین باید دانست که قرآن، یکپارچه هدایت است فرامین و نواهی آن، داستانها و تشبیهات آن همه در راستای هدایت قرار گرفته شده است زیرا هر چند در قرآن کریم از مثل و تشبیه و تمثیل و حکایات آموزنده و زیبا بسیار بیان شده است ولی باید دانست که تمام حکایات و داستانها و تشبیهات و تمثیلات قرآن همه در راستای هدایت بیان گردیده است.چنانچه خدای تبارک و تعالی میفرماید: هذا هُدیً وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ (61)یعنی : این [قرآن] سراسر هدایت است و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر شدند، آنان را عذابی است از نوع عذابی بسیار سخت و دردناک است.
تعبیر هذا به تعبیر مرحوم علامه طباطبائی کلمه هذا اشاره به قرآن است، و اگر فرمود این هدایت است و نفرمود این هادی است به منظور مبالغه در هدایت است، هم چنان که وقتی میخواهیم بگوییم: زید بیاندازه عادل است، میگوییم: زید عدل است.(62)
نکتهی قابل توجه در آیه شریفه این است که کلمهی رجز که بر وزن حرص میباشد، چنان که” راغب” در” مفردات” خود گفته است، در اصل به معنی اضطراب و لرزش و بینظمی است، که البته این معنا را غالب مفسرین همانند مرحوم علامهی طباطبائی نیز پذیرفتهاند. (63)مخصوصا هنگامی که شتر بیمار میشود به گونهای که از فرط ناتوانی گامهای خود را نزدیک و نامنظم برمیدارد عرب به این حالت” رجز” میگوید. همچنین به بیماری طاعون و بلاهای سخت، و یا برف و تگرگ شدید، و وسوسههای شیاطین و مانند آن نیز این کلمه اطلاق میشود، چرا که همه آنها باعث اضطراب و تزلزل و بینظمی است و اگر به اشعار جنگی” رجز” (بر وزن غرض) میگویند به خاطر مقطعهای کوتاه و نزدیک به هم میباشد (یا به خاطر تزلزل و اضطرابی که بر پیکر دشمن میافکند. (64)پس میتوان از معنای اضطراب چنین نتیجه گرفت که کسانی که زیر چتر حقیقی و واقعی هدایت قرآن قرار نگیرند ، در حقیقت به کفر کشیده شدهاند و برای آنها دائما اضطراب و نگرانی وجود دارد که این نگرانی سرمنشا هدایت را دارد.
معنای دیگری نیز برخی مفسرین نمودهاند که مراد از رجز ، دوری از پلیدی میباشد (65) که در این صورت معنای آیه چنین میشود که این قرآن برای کسانی که از آن درس هدایت نگرفتهاند،جز پلیدی اثر قابل توجه دیگری ندارد.
نتیجه گیری
هدایت در قرآن کریم یکی از واژه های کلیدی و اصلی قرآن کریم میباشد. اساسا و به طور کلی میتوانیم از این بخش و فصل که مورد نظر ما بود این نتیجه را گرفت که آنچنان هدایت در قرآن کریم نقش سازنده ای دارد که در این صورت شیطان از فریب چنین شخصی زبون و تهی میگردد.زیرا قرآن تبیان کل شیء خود را معرفی نموده است چنانچه در این باره میفرماید: وَ نَزَّلنَا عَلَیکَ الکِتَابِ تِبیَاناً لِکُلِّ شَیءٍ وَ هُدیً وَ رَحمَةً وَ بُشرَی لِلمُسلِمِینَ (66)یعنی: و ما قرآن را که بیانکننده هر چیزی است و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است بر تو نازل کردهایم. اساسا قرآن کریم را به عنوان یک کتاب قصه و داستانی که سر منشأ آن عبرت و پند آموختن است نمیتوان یاد کرد بلکه تمام قصص و حکایات قرآن نیز جنبهی هدایت انسانی دارد. چنانکه خدای تعالی میفرماید: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (67)یعنی : محققا ما هدایت کردیم انسان را براه حق و صراط مستقیم یا آنکه شاکر میشود یا کفران میکند.پس بنابرین کسانی که به گمراهی کشیده شدهاند و یا عاقبت به خیر در زندگی دنیائی خویش نگشتهاند، کسانی هستند که به هدایت زیبای قرآن نرسیده باشند و این گونه انسانها کم نیز نیستند.زیرا قرآن کریم شفاء هردردی است چنانکه خدای تبارک و تعالی میفرماید: وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ (68)یعنی : و اگر آن را قرآنی غیر عربی قرار داده بودیم قطعاً میگفتند: چرا آیاتش در نهایت روشنی بیان نشده است، آیا [قرآنی] غیر عربی [و نامفهوم] برای [مردمی] عرب زبان [و فصیح؟!] بگو: این کتاب برای کسانی که ایمان آوردهاند، سراسر هدایت و درمان است، و کسانی که ایمان نمیآورند در گوششان سنگینی است، و آن [با همه روشنی و آشکاریاش] بر آنان پوشیده و نامفهوم است اینانند که [گویی] از جایی دور ندایشان میدهند.
پینوشتها:
1 – (سورهٴ مدّثر، آیهٴ 31.)
2 – (سورهٴ قلم، آیهٴ 52.)
3 – (تسنیم ،ج1،ص17)
4 – (تحریم، 6)
5 – (یوسف ، 3)
6 – (نهج البلاغه ،خطبه 18، ، صفحهی 61)
7 – (لسان العرب)
8 – (انسان ،3)
9 – (انسان ،3)
10 – (بلد، 10)
11 – ( مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج27، ص: 101)
12 – (معارف قرآن(ج2) کد 4/212، ص: 23
13 – (سوره عنکبوت آیه 69)
14 – (أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص: 129)
15 – (بحار الانوار،ج 11،ص115
16 – (اسراء ،9)
17 – (اسراء ،9)
18 – (زیارت جامعه کبیره)
19 – (انسان ،3)
20 – (مائده ، 16)
21 – (حشر، 2)
22 – (انعام، 127)
23 – (تفسیر نور ،ذیل آیه شریفه)
24 – (الصافات: 23)
25 – (تفسیر تسنیم ،ج 1،ص474
26 – (سوره نحل آیة: 89)
27- ( ترجمه المیزان، ج12، ص: 47)
28 – (سوره نحل آیة: 89)
29 – (نمل ،92)
30 – (نمل ،92)
31 – (نمل ،92)
32 – ( أطیب البیان ، ج10، ص: 199)
33 – (نمل ،92)
34 – (نمل ،92)
35 – (نمل ،92)
36 – ( أطیب البیان ، ج10، ص: 199)
37 – (بحار الأنوار ، ج2، ص: 17)
38 – ( بحار الأنوار ، ج23، ص: 10)
39 – (بقره، 26)
40 – (مثنوی معنوی)
41 – (مجموعهآثاراستادشهیدمطهری ، ج1 ، 254)
42 – ( أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج11، ص: 443)
43 – (سوره فصلت (41): آیه 44)
44 – (اسراء ، 82)
45 – (سوره فصلت (41): آیه 44)
46 – (سوره فصلت (41): آیه 44)
47 – ( ترجمه المیزان، ج17، ص: 608)
48 – (الکافی ج : 2 ص : 47)
49 – (الکافی ج : 6 ص : 26)
50 – (الکافی ، 6 ، 326)
51 – (وسائلالشیعة ،24 ،337 ، 49)
52 – (مستدرکالوسائل ،17 ،19 ،14)
53 – (بحارالأنوار ، 59 ، 261 ، باب 88)
54 – (مجمع البیان، ج1، ص87)
55 – (بحار، ج10، ص60)
56 – (مفاتیح الجنان ، دعای کمیل)
57 – (نهج البلاغه، خ 178)
58 – (نهج البلاغة، الخطبة 110)
59 – (کافی، ج 3، ص 246)
60 – (کافی، ج 3، ص 246)
61 – (سوره الجاثیة ، 11)
62 – .(تفسیر المیزان، ذیل آیه شریفه)
63 – .(تفسیر المیزان، ذیل آیه شریفه )
64 – .( تفسیر نمونه، ج21، ص: 243)
65 – (تفسیر اطیب البیان، ذیل آیه شریفه)
66 – (سوره نحل آیة: 89)
67 – (انسان ،3)
68 – (سوره فصلت (41): آیه 44)
منابع
1 – قرآن کریم
2 – سید رضی،شرح و ترجمه نهج البلاغه، پنجم،فیض الاسلام،تهران،موسسه تالیفات فیض الاسلام،1379
3 – حر عاملی، محمد بن حسن; وسایل الشیعه، قم، موسسة آل البیت(ع)، 1405ه . ق ، چاپ دوم.
4 – مجلسی، محمدباقر; بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403، چاپ سوم
5 – قرائتی،محسن،تفسیر نور،مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، چ 11،تهران،1383ش
6 – جوادی آملی، عبدالله،تفسیر تسنیم، اسراء، قم، چ 1، 1378
7 – مکارم شیرازی ، ناصر، تفسیر نمونه، اول/تهران، دار الکتب الاسلامیه،1374 ش
8 – محدث نوری ، میرزا حسین ، مستدرک الوسایل ، قم ، موسسه آل البیت ، بی جا ، 1408 ه.ق
9 – مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چ مکرر، انتشارات صدرا،1377ش
10 – کلینی،ثقه الاسلام،ترجمه اصول کافی، حاج سید جواد مصطفوی،چ اول، تهران،اسلامیه،1377
11 – طیب،سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، دوم،تهران، انتشارات اسلام،1378 ش
12 – 12 – جمعی از محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآنی، قم: مؤسسه بوستان کتاب قم، چاپ اول، 1382،
10 – 13 – 13 – حسینی همدانی ، سید محمد حسین ، انوار درخشان، اول ، تهران،کتابفروشی لطفی،1404ق
بازدیدها: 480