امام موسی کاظم علیه السلام در سال ۱۲۸ هجری قمری در ابواء(نام منزلی میان مکه و مدینه) متولد شده و در بغداد در سال ۲۵ رجب سال ۱۸۳ در سن ۵۵ سالگی در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسیدند، مادرشان ام ولد یا حمیده بربریه بوده است. ایشان ۳۵ سال پس از درگذشت پدر بزرگوارش امامت کرده و کنیه آن حضرت علیه السلام ابوابراهیم، ابوالحسن، ابوعلی و شهرتش عبدصالح و معروف به کاظم است.
ویژگی خاص دوران امامت امام موسی کاظم علیه السلام
به مناسبت میلاد فرخنده این امام همام به روایت امام موسی صدر درباره زندگانی بابالحوائج امام موسی بن جعفر علیه السلام از کتاب «مسیره الامام السید موسی الصدر» ترجمه احمد ناظم میپردازیم:
در زندگی امام موسی بن جعفرعلیه السلام ویژگی خاصی وجود داشته است که موجب شده است زندگی این امام از دیگر امامان متمایز و متفاوت باشد. این ویژگی این است که امام تحت ظلم و ستم شدیدی زندگی میکرده است که در زیارتنامه خاص ایشان نیز به آن اشاره شده است. امام در زندان به سر میبرد و از این زندان به آن زندان منتقل میشد. امام موسی بن جعفر بیشتر دوران نشاط زندگیاش را در زیر ظلم و ستمی پیوسته به سر میبرد. کدام ظلم؟! ظلم جدا کردن و دور نگه داشتن ایشان از مردم. امام را از مردم دور نگه میداشتند و ایشان و اصحابشان را تحت کنترل داشتند و برای اصحاب امام توطئهچینی میکردند.
ماجرای علی بن یقطین معروف است. او از اصحاب امام و از علمای زمانش بود و در عین حال در دستگاه حکومت هارون الرشید نیز مقام بالایی داشت و مشاور او بود. طبیعتاً تقسیمات اداری در آن زمان مانند اکنون نبود. میتوان گفت او در مقام یک وزیر و رازدار هارونالرشید بود و توزیع اموال به دست او بود. او مرد بزرگی به شمار میرفت. این مرد از اینکه مبتلا به نیرنگ ستمگران است نزد امام کاظم علیه السلام شکایت آورد و گفت: دوست دارم این کار را رها کنم، ولی بر سر جانم میترسم. میشنوید آنها چگونه بودهاند؟ از وضع خود گله میکردهاند و از همکاری با ظالمان راضی نبودهاند، هر چند در آن مال و ثروت و مقام بوده است. آنان نگران دین خود بودهاند، زیرا میدانستهاند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان ایشان فرمودهاند کسی که ستمگر را کمک و یاری کند با او شریک است هر چند به این اندازه که قلمی به دست ستمگر بدهد تا بنویسد.
«صفوان» شتربان یکی از اصحاب امام بود و شتران بسیاری داشت. روزی آنها را به حاکمان وقت کرایه داد. امام از او پرسید: آیا تو اسبها و شترانت را به حاکمان کرایه میدهی؟ گفت: آری! ولی تنها همین کار را برایشان انجام میدهم و آنان را دوست ندارم. کار میکنم و مزد میگیرم. امام فرمود: وقتی شترها کالاهای خلیفه یا حاکمان را حمل میکنند و تو میخواهی مزد این کار را از خلیفه بگیری آیا در قلب خود دوست نداری که حاکم زنده بماند تا مزد تو را پرداخت کند؟ گفت: آری! امام فرمود: بنابراین، تو به بقای ستم راضی هستی و بقای ستمگر را دوست داری. امامان تا این درجه همراهی و سازش با ستمگران را در هر مقام و لباس و درجهای که باشند، نمیپذیرفتهاند و آن را مشارکت با آنان میدانستهاند.
علی بن یقطین میگوید: از وضع خودم به امام گله کردم. امام فرمود: تو برای حاکم ستمگر کار میکنی، ولی میتوانی از این رهگذر به همکیشان و دوستان و مستضعفان خدمت کنی و از آنان دفاع کنی، و حقوقشان را پرداخت کنی. این کفاره کار توست. پس جایز است در این کار بمانی و بلکه رها کردن آن بر تو جایز نیست. باید آنجا باقی بمانی و کار کنی.
ماجرای جبه زربافت و علی بن یقطین
ولی امامان در عین حال اصحاب را به حال خود وا نمیگذاشتند، معروف است که روزی خلیفه هدایایی برای علی بن یقطین فرستاد که در میان آنها جبهای زربافت و گرانقیمت بود. او نیز هدیهها را برای امام ـکه عزیزترین مخلوقات خدا در نزد او بودـ فرستاد. امام برخی از آن هدیهها را پذیرفت و برخی دیگر از جمله آن جبه زربافت را برگرداند و از قبول آن عذرخواهی کرد و فرمود: من آن جبه را پوشیدم و با آن نماز خواندم ولی آن را به تو بر میگردانم. علی بن یقطین وقتی دید آن جبه متبرک شده است به آن علاقه پیدا کرد و آن را در صندوقی قرار داد و برخی شبها آن را میپوشید تا به یاد امام از آن تبرک بجوید. مدتی گذشت و شخصی در گزارشی به خلیفه گفت: علی بن یقطین دوستدار و پیرو موسی بن جعفر است و برای شما احترامی قائل نیست و شما را بر حق نمیداند و حقوق شرعی و زکات را به امام پرداخت میکند. دلیل درستی این گزارش نیز این است که او جبه ارزشمند و دیگر هدایا را برای امام فرستاده است. خلیفه علی بن یقطین را احضار کرد و او را مورد سرزنش قرار داد و گفت: آن جبه کجاست؟ علی بن یقطین گفت آن را در صندوقی گذاشتهام و گاهگاه از آن تبرک میجویم. این نیز کلید آن صندوق است. خلیفه او را نزد خود نگه داشت و کلید را به کسی داد تا برود و آن جبه را بیاورد. وقتی جبه را آورد، همه چیز روشن شد.
امام حیات اصحاب خود را حفظ میکرد و در بسیاری از امور آنها را نصیحت میکرد و مراقب بود تا در چنین دامهایی گرفتار نشوند. حاکمان آن زمان، امام را بسیار آزار میدادند. ایشان را زندانی میکردند و از یک زندان به زندان دیگر انتقال میدادند تا با مردم در ارتباط نباشد. به ایشان ستم میکردند، از سخن گفتن ایشان جلوگیری میکردند، همواره مراقب ایشان بودند و بالاتر از همه، ایشان را در فقر و تنگدستی نگه میداشتند و مانع رسیدن اموال به ایشان میشدند. یعنی سیاست گرسنه و فقیر نگه داشتن. نقل شده است که دختران امام لباسی مناسب نداشتند تا بپوشند و از خانه بیرون بیایند. حتی لباسی نداشتند تا همه بدن آنها را بپوشاند و بتوانند با آن نماز بخوانند و در یک لباس به نوبت نماز میخواندند.
عملکرد معروف اباالرضا علیه السلام
چه ستم و آزاری بیش از این میخواهید؟ «ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ»؛ تاریکیهایی است که بعضی بر روی بعضی قرار گرفته است. (نور،۴۰). این ظلم به تمام معناست، ولی آیا امام سکوت کرد؟ آیا امور را رها کرد؟ هرگز! به کتابهای فقهی بنگرید، روایات و دعاها و دستورهای فراوانی از امام موسی بن جعفر نقل شده است ولی دارای جنبه خاصی است. در روایاتی که از سایر امامان نقل شده، نام امام ذکر شده است و مثلاً راوی گفته است: از امام صادق شنیدم، از اباعبدالله شنیدم، از ابی جعفر شنیدم، ولی در احادیثی که از امام موسی بن جعفر نقل شده چنین آمده است. از آن مرد شنیدم، از عالم شنیدم، از مرد صالح شنیدم. یعنی نام امام را به طور رمزی ذکر میکردند.
بنابراین، امام کاظم علیه السلام ستمگران را به حال خود نگذاشت تا مانع رسیدن دستورات و ارشادات دینی به مردم شوند و سکوت نکرد، بلکه در زمانها و مناسبتهای گوناگون و حتی در زندان دستورها و سفارشهای دینی خود را به مردم میرساند و این عملکرد امام، معروف است.
علت ظلم و ستم علیه باب الحوائج
علت این آزار و ستم این بود که در زمان امام موسی بن جعفر حکومت عباسیان ثبات و استقرار پیدا کرد، در حالی که در زمان امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام حکومت عباسی لرزان و ناپایدار بود و نمیتوانستند امامان را تحت نظر بگیرند یا مشکلی برای آنها به وجود بیاورند. اما در زمان امام کاظم علیه السلام حکومت آنان ثبات یافت و گسترش پیدا کرد و توانستند بر مردم مسلط شوند و امام را مورد ستم قرار دهند. ولی این ستمها مانع راه امام نمیشد. امام در زندان بود، زیر ستم بود، تنگدست بود، ولی ساکت نمیشد و از راهنمایی مردم و کار و تلاش دست برنمی داشت. راه و روشی بالاتر از این میخواهید، برادران؟ امامان ما با وجود آنکه از خانواده و خاندانی بودهاند که خداوند آنان را پاکیزه گردانده و پلیدی را از آنان زدوده است، ولی هیچ یک از آنان ساکت نبودهاند.
امام زین العابدینعلیه السلام را نیز آزار میدادند و از هدایت و راهنماییهای ایشان جلوگیری میکردند، اما ایشان در مسجد مینشست و دعا میخواند و همه چیز را در قالب دعا بیان میکرد، بسیاری از مسائل اعتقادی و فقهی، آموزههای دینی و ارشادی و تربیتی را میتوان در دعاهای امام زین العابدین یافت. سخنان امام موسی بن جعفر نیز همین گونه است. گذشته از آنکه ایشان با غیر زبان مردم را به خدا فرا میخواند. چرا امام را زندان به زندان منتقل میکردند؟ زیرا رفتار امام در زندان و عبادتها و نماز و روزههای همیشگی و همچنین دعاهایی که در زندان میخواند، در اطرافیان اثر میگذاشت و دلهای آنان را تغییر میداد و پس از مدت کوتاهی جلادان و نگهبانان زندان، خادم و شاگرد امام میشدند و از سخنان امام تأثیر میگرفتند، آنها این گونه بودهاند.
امام کاظم علیه السلام با وجود سختیها برای اصلاح و تقویت دین تلاش میکرد
برادران! ما هیچ عذری برای ترک واجباتمان نداریم. آیا فقری سختتر از فقر موسی بن جعفر میخواهید؟ ظلم و ستمی بیش از آنچه بر ایشان روا رفته است میخواهید؟ امام با وجود همه این سختیها برای اصلاح و تقویت دین و بالا بردن نام الله تلاش میکرد و در هر شرایطی حق را میگفت. ما به محض اینکه احساس کردیم مردم پشت کردهاند و از دین رو گرداندهاند میترسیم سخن بگوییم، چرا که شاید فلانی یا فلانی رنجیده و دلخور شود! یا فلانی با ما بحث کند یا ما را آزار دهد و متهم کند یا… بگذارید چنین باشد!
اینکه من یا شمار را تحقیر میکنند به خاطر آن است که شما بر حق هستید و این برای شما مایه شرف و افتخار است، چون شما با خشم مخلوق، خشنودی خداوند را به دست آورده اید. مخلوق کیست، چه کسی است؟ آیا روزی دهنده شماست؟ آیا عامل جاودانگی شماست؟ هرگز! به مجرد اینکه دیدیدم مردم روگردانده اند میترسیم و از حرکت میایستیم. چرا میایستیم؟ چون جریان مردم شدید و کوبنده است؟ اگر آنها چیزی بگویند و شما نیز چیزی بگویید چه میشود؟ اگر شما سخن حق را بگویید و درست رفتار کنید چه میشود؟ میگویند تو عقب مانده ای؟ به تو اتهام میزنند؟ بگذارید هر چه میخواهند بگویند. این برای انسان مایه افتخار است. همین که خدا با شماست کافی است «وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا» و کارسازی چون خدا کفایت میکند.(احزاب، ۴۸) و «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ ءامَنوا»؛ قطعاً خدا از کسانی که ایمان آوردهاند دفاع میکند.(حج، ۳۸). آیا ستمها میتواند مانع تلاش شما شود؟ آیا سختیها میتواند جلو آغاز به کار شما را بگیرد؟ هرگز!
ما در این روز که احساس میکنیم دلهایمان به سوی امام موسی بن جعفر علیه السلام اشتیاق پیدا کرده است، از زندگی و سیره او بهرهای میگیریم و اندکی درباره مسایل خود تأمل میکنیم.
منبع: فارس
بازدیدها: 123