پاداش محبت

محمد بن ولید کرمانی می‏ گوید: به امام جواد عرض کردم: «دوستان، دوستداران و خدمتکاران شما را چه پاداشی است؟» فرمود: «امام صادق علیه‏ السلام خدمتکاری داشت که وقت رفتن به مسجد، استر آن حضرت را نگاه می‏ داشت. روزی به نگاهبانی استر نشسته بود که عده‏ ای از اهل خراسان به دیدن امام آمدند. یکی از آنها به خدمتکار گفت: من مال و ثروت زیادی در خراسان دارم. بیا و جای خودت را با من عوض کن. هر چه من دارم از آن تو و این نگهبانی استر امام از آن من.

پاداش محبت

محمد بن ولید کرمانی می‏ گوید :
به امام جواد عرض کردم: «دوستان، دوستداران و خدمتکاران شما را چه پاداشی است؟»
فرمود: «امام صادق علیه‏ السلام خدمتکاری داشت که وقت رفتن به مسجد، استر آن حضرت را نگاه می‏ داشت. روزی به نگاهبانی استر نشسته بود که عده‏ ای از اهل خراسان به دیدن امام آمدند.  یکی از آنها به خدمتکار گفت: من مال و ثروت زیادی در خراسان دارم. بیا و جای خودت را با من عوض کن. هر چه من دارم از آن تو و این نگهبانی استر امام از آن من.
خدمتکار خرسند از این پیشنهاد، گفت: بگذار از امام رخصت بگیرم.
سپس پیش امام آمد و عرض کرد: فدایتان شوم اگر خداوند خیری برای من پیش آورده باشد، شما از آن ممانعت می‏ کنید؟
امام فرمود: من که خود به تو احسان می‏ کنم، چگونه ممکن است مانع احسان دیگران شوم؟
خدمتکار پیشنهاد مرد خراسانی را عرض کرد و از امام رخصت رفتن گرفت.
امام فرمود: اگر تو از مصاحبت ما سیر شده ‏ای و او به این مصاحبت راغب است، او را به جای تو قبول می ‏کنیم.
خدمتکار، خرسند از این رخصت، برخاست که برود. امام او را صدا کرد و فرمود از آنجا که مدت مصاحبت ما با هم زیاد بوده است، دوست دارم تو را نصیحتی کنم و آن گاه انتخاب را به خودت واگذارم.
خدمتکار عرض کرد: بفرمایید.
امام فرمود: روز قیامت، پیامبر اکرم به نور خدا چنگ می‏ زند، امیرالمؤمنین به نور رسول الله متوسل می ‏شود و امامان به نور امیرالمؤمنین و شیعیان با توسل به نور امامان وارد بهشت می‏ شوند.
خدمتکار پس از شنیدن این سخن امام عرض کرد: یابن رسول الله! من در خدمت شما می‏مانم و آخرت را بر دنیا برمی‏گزینم.
خدمتکار وقتی به نزد مرد خراسانی برگشت، از حال او ماجرا را دریافت، گفت: برگشتی ولی نه با آن حال که رفته بودی.
خدمتکار، فرمایش امام و علت انصراف خود را برای مرد خراسانی باز گفت.
امام صادق، اما از اخلاص و محبت آن مرد خراسانی تقدیر کرد و دعایش فرمود.
«هزار دینار نیز به خدمتکار فهیم خود هدیه کرد.»
محمد بن ولید کرمانی می ‏گوید: «به امام جواد عرض کردم: اگر زن و فرزندانم در مکه نبودند، هرگز دوست نداشتم آستان شما را ترک کنم.»
امام ما، جواد فرمودند: «من هم علی‏رغم اندوه دوری با رفتنت موافقم» .
سپس فرمودند: «پولی را که آورده بودم، بردارم.»
عرض کردم: «اجازه بدهید باشد».
امام با لبخندی شیرین فرمودند: «بردار! به آن احتیاج پیدا می‏کنی»
وقتی به مکه بازگشتم، دیدم که بخش بزرگی از دارایی‏ام از بین رفته است و به آن پول محتاج شده‏ ام. [۱] .

پی نوشت:

(۱)بحارالانوار،ج۵۵،ص۸۸٫

منبع: آسمانی ترین مهربانی،مهدی شجاعی،کتاب نیستان:۱۳۸۵،صص۱۱۲-۱۱۵٫

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

بازدیدها: 302

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *