پیشنهاد حکومت به امام صادق علیه السلام
وقتی ابوالعباس سفاح و خانوادهاش پنهانى بر ابوسلمه کوفى وارد شدند، تصمیم ایشان را مخفى داشت و خواست آن را در بین فرزندان على و فرزندان عباس به شور گذارد تا آنان هر کسى را که خود مایل هستند اختیار کنند. اما بعدا با خود اندیشید که من از آن بیم دارم که نظر آنان با یکدیگر هماهنگ نباشد، لذا تصمیم گرفت خلافت را به فرزندان على علیه السلام واگذار کند. پس به سه تن از آنان به نامهاى جعفر بن محمد بن على بن حسین و عمر بن على بن حسین و عبد الله بن حسن بن حسن نامهاى نگاشت. ابتدا پیک به سوى جعفر بن محمد رفت و او را خبر داد که نامهاى از ابوسلمه با اوست. امام گفت: «مرا با ابوسلمه چه کار؟ او پیرو کس دیگرى است» فرستاده از خانه امام بیرون آمد و به نزد عبد الله بن حسن مثنى رفت. عبدالله نامه او را پذیرفت و به سوى جعفر بن محمد روانه گشت. امام به او فرمود: چه کارى روى داده که نزد من آمدى؟ اگر مىگفتى من خود به سویت مى آمدم. عبدالله گفت: این نامه ابو سلمه است مرا به کارى سترگ فراخوانده و مىپندارد من سزاوارترین مردم به آنم و مىدانید که پیروان ما از خراسان به نزد ابوسلمه آمدهاند. امام فرمودند: در رؤیاهاى باطل فرو مرو. این حکومت فردا به نفع این جماعت تمام مىشود و همین نامه که براى تو آمده براى من نیز فرستاده شده است. پس از این گفت وگو عبدالله که از سخن امام علیه السلام قانع نشده بود خانه او را ترک کرد.
موضعى که امام علیه السلام در این مسئله اتخاذ کرد حاکى از عظمت ژرفنگرى آن حضرت است.
منبع: کتاب سیره معصومان، نویسنده سید محسن امین.
پایگاه اطلاع هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 147