خلاصه پرسش:
آیا این حدیث درست است که امام حسین (علیه السلام) در دوران طفولیت؛ تنها با مکیدن انگشت و زبان رسول الله سیر میشد؟
پرسش:
آیا حدیث زیر که در اصول کافی است، درست است؟ اگر درست است از نظر علمی ثابت کنید؟ لطفاً نگویید چون پیامبر بوده است، اینها جواب نمیشود: «عن ابی عبد الله قال: لم یرضع الحسین من فاطمه و لا من أنثى، کان یؤتى به النبی فیضع اصبعه و لسانه فی فمه، فیمص منها ما یکفیه الیومین و الثلاث»؛ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «حسین نه از پستان فاطمه و نه زنان دیگری شیر نمیخورد، پیامبر انگشت و زبانش را در دهان او میگذاشت و برای سه روزش کافی بود».
پاسخ اجمالی:
اگر چه سند این روایت، ضعیف است، ولی در معنای آن، بهخصوص در جملات انتهائی حدیث که مورد سؤال است، آن چه که بیان شده است، مخالف عقل نیست اگر چه با روال عادی قوانین طبیعت، تفاوت دارد. باید بین آنچه که علم تجربی بدان دست یافته و اثبات کرده و آنچه که هنوز دست نیافته و یا از دایره علوم تجربی خارج است فرق گذاشت. بهعلاوه؛ موضوع سیر شدن امام حسین(علیه السلام) بعد از مکیدن دست پیامبر(صلی الله علیه و آله)، چیزی فراتر از دیگر معجزات پیامبر(صلی الله علیه و آله) که مورد اتفاق همۀ مسلمانان است، نمی باشد
پاسخ تفصیلی:
بررسی احادیث معمولاً از دو وجه پیگیری میشود؛ اول بررسی سند حدیث و دوم متن و دلالت(معنا و مفهوم) حدیث.
در پایان حدیث مفصلی که شیخ کلینی(رحمت الله علیه) از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است چنین آمده است: «امام حسین(علیه السلام) نه از پستان حضرت فاطمه(س) و نه زنان دیگر؛ شیر نخورد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) انگشت و زبانش را در دهان او میگذاشت و او میمکید و این برای دو سه روزش کافی بود».[1]
این روایت را ابن قولویه نیز در «کامل الزیارات» آورده است[2] که سند آن با ابتدای سند شیخ کلینی، مقداری متفاوت است که در اینجا هر دو سند بررسی میشود.
در پایان حدیث مفصلی که شیخ کلینی(رحمت الله علیه) از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است چنین آمده است: «امام حسین(علیه السلام) نه از پستان حضرت فاطمه(س) و نه زنان دیگر؛ شیر نخورد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) انگشت و زبانش را در دهان او میگذاشت و او میمکید و این برای دو سه روزش کافی بود».[1]
این روایت را ابن قولویه نیز در «کامل الزیارات» آورده است[2] که سند آن با ابتدای سند شیخ کلینی، مقداری متفاوت است که در اینجا هر دو سند بررسی میشود.
بررسی سندی در کتاب «اصول کافی»
«محمّد بن یحیى عن علی بن إسماعیل عن محمّد بن عَمْرو الزّیات عن رجل من أصحابنا عن أبی عبد اللَّه(علیه السلام) قال…».
محمد بن یحیی عطار: از بزرگان اصحاب و شخص مورد اعتماد و ثقه است.[3]
علی بن اسماعیل السندی بن عیسی: وی در رجال کشی توثیق شده است، بنابراین وی را میتوان مورد اعتماد دانست.[4]
محمد بن عمرو زیّات: محمد بن عمرو بن سعید؛ از افراد ثقه و مورد اعتماد است.[5]
عن رجل من أصحابنا: این شخص مجهول است و معلوم نیست چه کسی است. و محمد بن عمرو بن سعید زیات نیز از اصحاب اجماع نیست که مُرسلاتش مورد قبول باشد.
«محمّد بن یحیى عن علی بن إسماعیل عن محمّد بن عَمْرو الزّیات عن رجل من أصحابنا عن أبی عبد اللَّه(علیه السلام) قال…».
محمد بن یحیی عطار: از بزرگان اصحاب و شخص مورد اعتماد و ثقه است.[3]
علی بن اسماعیل السندی بن عیسی: وی در رجال کشی توثیق شده است، بنابراین وی را میتوان مورد اعتماد دانست.[4]
محمد بن عمرو زیّات: محمد بن عمرو بن سعید؛ از افراد ثقه و مورد اعتماد است.[5]
عن رجل من أصحابنا: این شخص مجهول است و معلوم نیست چه کسی است. و محمد بن عمرو بن سعید زیات نیز از اصحاب اجماع نیست که مُرسلاتش مورد قبول باشد.
بررسی سندی در کتاب «کامل الزیارات»
«و حَدَّثَنی محمّد بن جَعفر الرَّزَّاز قال حَدَّثَنی محمَّد بن الحُسَین بن أبی الخَطَّاب عن محَمَّد بن عَمْرو بن سَعید الزَّیات قال حَدَّثَنی رَجُلٌ من أصحابنا عن أبی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قال…».[6]
محمد بن جعفر الرزاز: وی از مشایخ ابن قولویه و کلینی و مورد اعتماد و ثقه است.[7]
محمد بن الحسین بن آبی الخطاب: او از افراد ثقه و مورد اعتماد است.[8]
محمد بن عمرو بن سعید الزیات: ایشان در دو سند مشترک است.
عن رجل من أصحابنا: همان طور که گفتیم؛ شخصی مجهول و نامعلوم است.
بنابر هر دو سند؛ این روایت مرسل و در دسته روایات ضعیف قرار میگیرد.
«و حَدَّثَنی محمّد بن جَعفر الرَّزَّاز قال حَدَّثَنی محمَّد بن الحُسَین بن أبی الخَطَّاب عن محَمَّد بن عَمْرو بن سَعید الزَّیات قال حَدَّثَنی رَجُلٌ من أصحابنا عن أبی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قال…».[6]
محمد بن جعفر الرزاز: وی از مشایخ ابن قولویه و کلینی و مورد اعتماد و ثقه است.[7]
محمد بن الحسین بن آبی الخطاب: او از افراد ثقه و مورد اعتماد است.[8]
محمد بن عمرو بن سعید الزیات: ایشان در دو سند مشترک است.
عن رجل من أصحابنا: همان طور که گفتیم؛ شخصی مجهول و نامعلوم است.
بنابر هر دو سند؛ این روایت مرسل و در دسته روایات ضعیف قرار میگیرد.
بررسی متن روایت
آن چه در این حدیث مورد استبعاد قرار گرفته است، اصل شیر دادن انگشتان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سیر شدن امام حسین (علیه السلام) از آن است، و طبیعی است وقتی اصل این موضوع؛ مورد قبول قرار نگیرد، استمرار این شیر دهی در دفعات متعدد نیز مورد قبول واقع نمی شود، همان طور که اگر و با هر دلیلی، اصل موضوع از دایرۀ محال عقلی و… خارج شود، استمرار این شیر دهی نیز منعی ندارد.[9]
اگر چه سند این روایت، ضعیف است، ولی در معنای آن، بهخصوص در جملات انتهائی حدیث که مورد سؤال است، آن چه که بیان شده است، مخالف عقل نیست اگر چه با روال عادی قوانین طبیعت، تفاوت دارد. توضیح اینکه:
باید بین آنچه که علم بدان دست یافته و اثبات کرده و آنچه که علم هنوز دست نیافته و یا از دایره علوم تجربی خارج است فرق گذاشت و متأسفانه؛ امروزه هر جا سخن از علم به میان میآید، مقصود از آنرا، علوم تجربی میدانند با اینکه تجربه تنها یکی از وسایل درک حقیقت است که بسیار هم دچار خطا و لغزش میشود.
علم تجربی و عرف مردم؛ تاکنون چنین فهمیدهاند که کودک برای سیر شدن؛باید شیر یا چیزی شبیه به آن بخورد، اما اینکه کودک میتواند از راه دیگری (غیر راه های معمول) نیز، سیر شود را انکار نکردهاند. بهعلاوه؛ موضوع سیر شدن امام حسین(علیه السلام) بعد از مکیدن دست پیامبر(صلی الله علیه و آله) با کدام اصل عقلی مخالف است؟ و چه بسا این مطلب؛ از معجزاتی باشد که برای همه پیامبران الهی اتفاق افتاده است.
تولد بدون پدر حضرت عیسی(علیه السلام) که مورد قبول همه مسلمانان و مسیحیان عالم است، موضوعی است که با روال عادی علم تجربی ناسازگار است، و با آنچه که مردم در طی سالیان طولانی دیدهاند، تفاوت دارد و به این علت که مردم چنین چیزی ندیدهاند، نمیتوان آنرا انکار کرد، و توسط هیچ علمی نمیتواند نفی شود؛ زیرا علم تجربی تنها ثابت کرده است که بر اساس یکسری از قوانین موجود در طبیعت، فرزند؛ از زن و شوهر میتواند، پدید آید، اما دیگر روشها را انکار نکرده و اصولاً مواردی مانند این را نمیتواند انکار نکرد؛ زیرا از محدوده علم تجربی که ماده و مادیات است، خارج است.
بنابراین، دلالت این روایت در فرض صحتش؛ مخالف با عقل و علم نیست، بلکه میتواند به عنوان معجزهای از معجزات پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بدان نگاه کرد.
بله! امکان دارد کسی در اصل معجزه داشتن انبیاء؛ خدشهای وارد کند که آنرا باید با بهیادآوری بحث توحید و نبوّت،اثبات کرد.
آن چه در این حدیث مورد استبعاد قرار گرفته است، اصل شیر دادن انگشتان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سیر شدن امام حسین (علیه السلام) از آن است، و طبیعی است وقتی اصل این موضوع؛ مورد قبول قرار نگیرد، استمرار این شیر دهی در دفعات متعدد نیز مورد قبول واقع نمی شود، همان طور که اگر و با هر دلیلی، اصل موضوع از دایرۀ محال عقلی و… خارج شود، استمرار این شیر دهی نیز منعی ندارد.[9]
اگر چه سند این روایت، ضعیف است، ولی در معنای آن، بهخصوص در جملات انتهائی حدیث که مورد سؤال است، آن چه که بیان شده است، مخالف عقل نیست اگر چه با روال عادی قوانین طبیعت، تفاوت دارد. توضیح اینکه:
باید بین آنچه که علم بدان دست یافته و اثبات کرده و آنچه که علم هنوز دست نیافته و یا از دایره علوم تجربی خارج است فرق گذاشت و متأسفانه؛ امروزه هر جا سخن از علم به میان میآید، مقصود از آنرا، علوم تجربی میدانند با اینکه تجربه تنها یکی از وسایل درک حقیقت است که بسیار هم دچار خطا و لغزش میشود.
علم تجربی و عرف مردم؛ تاکنون چنین فهمیدهاند که کودک برای سیر شدن؛باید شیر یا چیزی شبیه به آن بخورد، اما اینکه کودک میتواند از راه دیگری (غیر راه های معمول) نیز، سیر شود را انکار نکردهاند. بهعلاوه؛ موضوع سیر شدن امام حسین(علیه السلام) بعد از مکیدن دست پیامبر(صلی الله علیه و آله) با کدام اصل عقلی مخالف است؟ و چه بسا این مطلب؛ از معجزاتی باشد که برای همه پیامبران الهی اتفاق افتاده است.
تولد بدون پدر حضرت عیسی(علیه السلام) که مورد قبول همه مسلمانان و مسیحیان عالم است، موضوعی است که با روال عادی علم تجربی ناسازگار است، و با آنچه که مردم در طی سالیان طولانی دیدهاند، تفاوت دارد و به این علت که مردم چنین چیزی ندیدهاند، نمیتوان آنرا انکار کرد، و توسط هیچ علمی نمیتواند نفی شود؛ زیرا علم تجربی تنها ثابت کرده است که بر اساس یکسری از قوانین موجود در طبیعت، فرزند؛ از زن و شوهر میتواند، پدید آید، اما دیگر روشها را انکار نکرده و اصولاً مواردی مانند این را نمیتواند انکار نکرد؛ زیرا از محدوده علم تجربی که ماده و مادیات است، خارج است.
بنابراین، دلالت این روایت در فرض صحتش؛ مخالف با عقل و علم نیست، بلکه میتواند به عنوان معجزهای از معجزات پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بدان نگاه کرد.
بله! امکان دارد کسی در اصل معجزه داشتن انبیاء؛ خدشهای وارد کند که آنرا باید با بهیادآوری بحث توحید و نبوّت،اثبات کرد.
[1]. «وَ لَمْ یَرْضَعِ الْحُسَیْنُ مِنْ فَاطِمَةَ وَ لَا مِنْ أُنْثَى کَانَ یُؤْتَى بِهِ النَّبِیَّ فَیَضَعُ إِبْهَامَهُ فِی فِیهِ فَیَمَصُّ مِنْهَا مَا یَکْفِیهَا الْیَوْمَیْنِ وَ الثَّلَاث»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 465، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. «وَ لَمْ یَرْضَعِ الْحُسَیْنُ مِنْ فَاطِمَةَ وَ لَا مِنْ أُنْثَى- لَکِنَّهُ کَانَ یُؤْتَى بِهِ النَّبِیَّ ص فَیَضَعُ إِبْهَامَهُ [إِصْبَعَهُ] فِی فِیهِ فَیَمَصُّ مِنْهَا مَا یَکْفِیهِ الْیَوْمَیْنِ وَ الثَّلَاثَة»؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 57، دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش.
[3]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 353، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ ششم، 1365ش.
[4]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق و مصحح: شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن، ص 598، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.
[5]. رجال نجاشی، ص 369.
[6]. کامل الزیارات، ص 56.
[7]. حائری مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهى المقال فی أحوال الرجال، ج 5، ص 394، مؤسسه آل البیت(علیه السلام)، قم، 1416 ق.
[8]. رجال النجاشی، ص 31.
[9]. از جمله کسانی که در اصل این موضوع شک و شبهه کرده اند، می توان به برخی از نویسندگان اهل سنت اشاره کرد. برای آگاهی بیشتر نک: آل محسن، علی، افشای یک توطئه، ترجمه حمید آژیر، نشر مشعر، تهران، 1385 ش.
منبع: اسلام کوئست
بازدیدها: 81