قرآن و پیشرفت زمان
در رابطه با این مسئله باید چند نکته مورد توجّه قرار گیرد:
اول : دین خداوند در طول تاریخ ـ متناسب با رشد علمى، اجتماعى، فکرى و مقتضیات عصرى ـ روند تکاملى داشته است تا آنجا که بشر، به حدى از بلوغ رسید که بتواند برنامه تکاملى مربوط به تمام دوره هاى تاریخى را دریافت دارد و قرآن ـ که اساسنامه و برنامه تکامل نهایى بشر براى همه زمان ها و سرزمین ها است ـ بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل گردید و به عنوان سندى جاودان و زنده براى بشریت باقى ماند.
دوم: قرآن «در میان مردمى بدوى و عرب زبان» نازل شده و فرق است بین اینکه چیزى در میان قومى خاص ظهور یابد، با این سخن که «مخصوص آنها پدید آمده باشد»!! جالب این است که قرآن هیچ گاه مخاطب خود را فقط اعراب قرار نداده و همواره خطاب همگانى «ناس» (جمیع مردم) و یا «الذین آمنوا» را به کار برده است که هر انسان خداجوى در هر عصر و مکان و وابسته به هر نسلى را شامل مى شود.
از نظر فهم پذیرى نیز آیات قرآن چند دسته است:
۱٫ برخى از آیات قرآن، هم براى اعراب بدوى آن زمان فهم پذیر بود و هم در عین سادگى بیان، داراى چنان استوارى علمى و منطقى است که براى دانشمندان برجسته امروزى نیز جالب توجه و درخور دقت است.
۲٫ بعضى از آیات، چه در زمان نزول و چه در زمان ما، جز با تعمّق و ژرف کاوى هاى دقیق و روش مند قابل درک نیست.
۳٫ بسیارى از حقایق علمى و فلسفى و مباحث اجتماعى قرآن، تنها در پرتو دانش کنونى یا آینده بشریت قابل درک است [۱].
۴٫ بسیارى از آیات قرآن نیز تاحد زیادى فراتر از عقول و افهام عادى بشر بوده و تنها در سایه پرتوافشانى هاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام، فهم پذیر بوده و تفاسیر رسیده از آنان، گنجینه هاى ارزشمندى است که حقایق والاى قرآن را به نیکوترین وجهى در اختیار بشریت قرار مى دهد. این نکته چیزى نیست که تنها شیعه بدان معترف باشد، بلکه اهل تسنن نیز در بسیارى از تفاسیر خود به این احادیث تمسّک کرده اند.
۵٫ اینکه قرآن به وقایع زمان خود اشاره کرده، آن را منحصر به آن عصر نمى سازد؛ زیرا قرآن منحصربه ذکر چند حادثه و نکته تاریخى گذرا نیست؛ بلکه مشتمل بر معارفى جاودان در باب خداشناسى، کیهان شناسى، انسان شناسى، راه شناسى، راهنما شناسى و مجموعه گسترده اى از احکام، اخلاق و… است که همه زمان ها را پوشش مى دهد و هدایت بشریت به سوى سعادت را در هر مقطع تاریخى تأمین مى کند.
وقایع تاریخى نیز که در قرآن به آن اشاره شده، هر چند مربوط به گذشته مى باشد، ولى کار کرد آنها مربوط به آینده است. به عبارت دیگر هر یک از آنها، بیانگر نوعى سنت تغییرناپذیر تاریخى یا حکم و قانونى است که داراى کلیت و شمول است.
براى مثال وقتى قرآن درباره بنى اسرائیل مى گوید: «آنان پس از رهایى از چنگال فرعون اظهار نارضایتى از غذاى آسمانى کرده و بهانه جویى هاى متعددى داشتند و در نتیجه گرفتار غضب الهى گردیدند» [۲]؛ نشان مى دهد که رفاه طلبى، افزون خواهى و نافرمانى در برابر فرستاده خداوند، سرانجام به تباهى و تیره بختى خواهد انجامید!! این درس بزرگى براى همه کسانى است که پس از رهایى از بند حکومت هاى استبدادى و ظالمانه، در برابر اندک دشوارى صبورى نمى ورزند و در جست و جوى خواست هاى مادى، بى تابى مى کنند. از این رو با اطمینان مى توان گفت؛ قرآن براى هدایت انسان ها، از هر نژاد و ملت و با هر سطح فرهنگى، نازل شده است؛ و همگان روند تمدن سازى و راهکار نجات خود را مى توانند از این کتاب آسمانى به دست آورند. به روشنى مى توان اثبات کرد، تمام گزاره هاى به کار رفته در قرآن، نگاهى به مردم معاصر نزول قرآن و نگاهى به انسان در طول تاریخ دارد.
پی نوشت ها
[۱]. براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: بوکاى، موریس، مقایسه اى میان تورات انجیل قرآن و علم، ترجمه ذبیح اللّه دبیر.
[۲]. ر.ک: بقره ۲، آیه ۶۱٫
بازدیدها: 0