حضرت آیت الله جوادی آملی از مراجع عظام تقلید و استاد حوزه ی علمیه در شرح نامههای نهجالبلاغه به شرح نامه پنجاه و نهم حضرت امیر(علیه السلام) که به مسئله پرهیز از پیروی هوای نفس است پرداخته و بیان فرمودند:حضرت امیر علیهم السلام فرمود انسان در خیلی از جاها توفیق اجرای عدل را از دست میدهد، چون هوی و هوس با عدل سازگار نیست. عدل این است که هر چیزی در جای خود قرار بگیرد، هوی آن است که هر چیزی به نفع خود آدم باشد، این هوی با آن عدل اصلاً سازگار نیست. فرمود اختلاف, هوی و گرایشها و میلهای متعدّد مانع است در بسیاری از موارد جلوی عدلپروری و عدلگستری را میگیرد.
ایشان در ادامه اظهار داشتند: همین نامه چند سطری به شش یا هفت اصل حقوقی و نظام دینی برمیگردد. فرمود: اولاً حقمحور باشید، یک؛ و این حقمداری را نسبت به همه حفظ بکنید، دو. نسبت به یک عدّه حق و عدل را رعایت بکنید، نسبت به یک عدّه رعایت نکنید، این ظلم است. بعد فرمود شما اگر عدل را رها کنید در قبالش چه چیزی را میخواهید بگیرید؟ یک وقتی انسان یک کالایی را میدهد و معامله میکند یک چیزی میگیرد. یک وقت است که یک کالایی را میدهد و چیزی نمیگیرد. یک وقت است که یک کالایی را میدهد و سَمّ میگیرد. اگر عدل را عمل نکردید این معنایش صِرف ترک عدل که نیست. عدل را دادی و ستم را گرفتی، این میشود خسارت، چون انسان خود سرمایه را میبازد.
حضرت آیت الله جوادی آملی در ادامه سخنانشان با اشاره به اینکه انسانها دارای استعدادهای مختلف میباشند اما همه در برابر قانون یکسان میباشند, اذعان داشتند: فرمود این شانه که بالاخره انسان موی سر و صورت را با آن شانه میکند اینها یک پستی و بلندی ندارد یکدست است، فرمود مردم مثل دندانه شانه هستند، اگر بخواهند یک مشکلی را حل کنند یکی بلند بشود یکی پایین باشد این مشکل حل نمیشود. البته استعدادها مختلف است و شرائط مختلف است، ولی در رعایت قوانین همه یکسان هستند، همه در برابر قانون یکسان هستند، ولو قانونها فرق میکند. قانون بزرگتر، قانون کوچکتر، قانون زن، قانون مرد، قانون باسواد، قانون بیسواد، قانون کسی که خیلی رشد علمی دارد با کسی که رشد علمی ندارد قانونها فرق میکند و اما همه در برابر قانون مساوی هستند. این دو اصل حقوقی کاملاً از هم جداست. قانون یک مرجع با یک مقلّد فرق میکند، قانون یک انسان خوشاستعداد با درسنخوانده فرق میکند؛ اما وقتی قانون درسنخوانده این شد و قانون درسخوانده آن شد، این طور نباشد که درسنخوانده محکوم به قانون باشد و درسخوانده محکوم به قانون نباشد. قانونها فرق میکند، یک؛ همه در برابر قانون یکسان هستند، این دو. قانون کسی که در ابتدایی است با دانشآموز است با دانشگاه که ارشد میخواند یا متخصص است یا فوق تخصص است یا دکترا است قانونهایشان فرق میکند. اما همه در برابر قانون یکسان هستند، این طور نیست که قانون در برابر این اجرا بشود و در برابر او اجرا نشود، این دو اصل حقوقی باید از هم تفکیک بشود و رعایت شود.
ایشان در ادامه بیان داشتند: فرمود آنچه را که دیگران نسبت به تو بکنند نمیپسندی، یک؛ آنچه را که دیگران نسبت به یکدیگر بکنند تو نمیپسندی، دو؛ هیچ کدام از اینها را انجام نده، سه. و آن نفس ما ترازوی خوبی است ما از چه چیزی بدمان میآید و از چه چیزی خوشمان میآید دیگران هم همین طور هستند. این نفس خود را بذل بکن، بازسازی بکن، بازرسانی بکن، مگر امید رحمت الهی را نداری؟ مگر از عذاب الهی نمیترسی؟ این نفس را بازرسی بکن که چه میکند و چه نمیکند؟ این محاسبه برای همین است. خیلی از بزرگان دستور دادند که شب و روز یکساعت یا نیم ساعت انسان خلوت بکند که من در این ۲۴ ساعت چه کردم؟! قلب چه کسی را رنجاندم؟ دل چه کسی را به دست آوردم؟ چه مال حلالی را به دست آوردم؟ چه مال حرامی را گرفتم؟ چه حرف خوبی زدم؟ چه حرف بدی زدم؟ چه نماز مستحبی خواندم؟ چه قضای نمازی را به جای آوردم؟ چه کار خلافی کردم؟ چه کار وفاقی کردم؟ فرمود بازسازی بکن!
معظمله اذعان داشتند: این زندگی حالا هفتاد سال یا هشتاد سال، جای امتحان است. ما هشتاد سال داریم کنکور میدهیم، هیچ لحظهای انسان از آزمایش الهی بیرون نیست. انسان وقتی یک کنکور میدهد فرض کنید در یک روز و برای یکسال یا سه چهارسال راحت است. ما هشتاد سال کنکور میدهیم برای هشتاد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد و ابد! این هشتاد سال کنکور برای ابد زمان کمی است. ما اگر یک مدت محدودی داشتیم بعد از مرگ، میگفتیم به اندازه باید تلاش و کوشش بکنیم، اگر ما یک موجود ابدی هستیم، ابد نه زمان برمیدارد نه زمین. موجودات مادی مکان و زمان و تاریخ برمیدارند؛ ما یک چنین عالمی در پیش داریم.
ایشان در پایان سخنانشان به ضرورت خدمت به جامعه و تأمین روزیِ حلال اشاره کرده و اظهار داشتند: فرمود این معنا را بدان که اگر به مردم خدمت کردی، نه تنها چیزی کم نداری، نه تنها عدل دادی و عدل گرفتی، حق دادی و حق گرفتی، یک معامله پایاپاست، این طور نیست. تو استاندار ما هستی و یک حقوقی داری، اگر به معیشت مردم، اشتغال مردم، تولید مردم، تأمین زندگی مردم کردی، چند تا کار کردی: یکی اینکه حقوق خود را گرفتی، این حقوق حلال است؛ یکی اینکه رضای مردم را جلب کردی که این پشتوانه خوبی است؛ اما اینها یک امور جزئی است. فرمود بدان آن خدمتی که تو به مردم میکنی، در قبال آن پاداشی که از ناحیه مردم به وسیله ذات اقدس الهی؛ یعنی در حقیقت به دستور الهی به تو میرسد اصلاً قابل قیاس نیست. تو کارمند ما هستی و حقوق میگیری، وقتی به مردم خدمت کردی، این عدل است. حقوق تو حلال است مردم هم راضی هستند و از تو حمایت میکنند. اما تا اینجا ختم نمیشود! حکم الهی که بهشت است منتظر توست. آن دیگر قابل قیاس نیست. رضای مردم که زمینه رضای الهی را به همراه دارد، آن تأمین سعادت ابد است برای تو. این است که میتواند نظام اسلامی را اداره کند، این است که میتواند جامعه مسلمانان را اداره کند.
بازدیدها: 155