بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله مباحث معارفی آیت الله سید محمد ضیاء آبادی
تجلّی تقوا در ماه خدا/لزوم آماده شدن برای ماه خدا
(اَیُّها النّاسُ اِنَّهُ قَدْ اَقْبَلَ اِلَیکُم شَهْرُ الله بِالبَرَکَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ الْمَغْفِرَه…)؛
ای مردم، به طور مسلّم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رو کرده است…
طبق آنچه که در کُتُب روایی ما نقل شده است، در هفتهی آخر ماه شعبان و در آستانهی ماه مبارک رمضان پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مجمع عمومی مسلمین خطابهای ایراد فرموده و در آن خطابه، فضیلت ماه رمضان و وظایفی را که امّت مسلمان در این ماه بزرگ خدا بر عهده دارند تذکّر داده است و این خطبه بسیار مفصّل است و ما اینجا فقط چند جملهای از ابتدای خطبه را مورد بحث قرار می دهیم که خطاب به مردم فرموده است:
(اَیُّها النّاسُ اِنَّهُ قَدْ اَقْبَلَ اِلَیکُم شَهْرُ الله بِالبَرَکَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ…)؛[۱]
ای مردم، به طور مسلّم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رو کرده است…
اینجا روی چند کلمه باید توقّف و تأمّل کرده، توضیحاتی داده شود، اوّلاً با خطاب«ایّها الّناس»آغاز سخن فرموده است یعنی مخاطب من، گروه خاصّی از مردم نیستند، بلکه عموم مردم و همهی بندگان خدا مخاطب می باشند و ثانیاً فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را با سه کلمه که دلالت بر قطعیّت و حتمیّت مطلب می کند اعلام فرموده است:«انّ»،«قَد»،«اَقبَل»که صیغهی ماضی است و وقوع مطلب را می رساند و حال آنکه در هفتهی آخر شعبان، هنوز ماه مبارک رمضان نیامده است ولی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم آن را که مستقبل محقّق الوقوع است ماضی تحقّق یافته دیده و فرموده است: ای مردم، به طور قطع و مسلّم بدانید که ماه خدا فرا رسید، خود را برای پذیرایی از این میهمان بزرگ آماده کنید.
از باب مثال اگر از یک خانواده ای یک عزیز سفر کرده ای بعد از چند سال دور بودن از خانواده به آنها خبر داده که به سوی شما حرکت کردهام و در فلان روز بر شما وارد می شوم ، در این صورت طبیعی است که افراد خانواده از هر جهت خود را آماده برای دیدار آن عزیز خود می نمایند. حال اگر پدر خانواده دید با اینکه چند روز بیشتر تا آن روز معیّن نمانده است امّا افراد خانواده همچنان بی تفاوت نشستهاند، فریاد سرشان می کشد که ای بابا، آن عزیز آمد و از راه رسید، در حالی که او هنوز نیامده و در بین راه است ولی او می گوید آمد یعنی مسلّم بدانید که خواهد آمد، خودتان را آماده کنید.
حالا پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم نیز وقتی دید تا آمدن ماه رمضان بیش از چند روز باقی نمانده است ولی مردم آنچنان که باید خود را آماده نکردهاند، از باب ایجاد حال تنبّه و تذکّر در دلهای آنها در مجمع عمومی مسلمین از مهاجرین و انصار به ایراد خطابهای تکان دهنده و الهام بخش پرداخت آن هم با چند تأکید مکرّر که:
(اَیُّها النّاسُ اِنَّهُ قَدْ اَقْبَلَ اِلَیکُم شَهْرُ الله بِالبَرَکَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ الْمَغْفِرَه…)؛
ای مردم، به طور مسلّم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رو کرده است…
مراتب روزه داری
از ماه رمضان تعبیر به «ماه خدا»فرموده است با اینکه همهی ماهها از آنِ خداست ولی به اصطلاح ادبی از باب اضافهی تشریفی و شرف بخشیدن به این ماه مبارک آن را به ذات اقدس الله نسبت داده و شهراللهاش نامیده است همانگونه که از میان تمام مکانها با اینکه همه از آن خداست تنها کعبه عنوان بیت الله یعنی خانهی خدا انتخاب شده است. آنگاه در ادامهی خطبه فرمود:
(فَاسْأَلوا اللهَ رَبَّکُمْ بِنیّاتٍ صادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طاهِرَهِ اَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصیامِهِ وَ تِلاوَهِ کِتابِهِ)؛[۲]
حال از مقام اقدس اَرفع الله [که ربّ و پروردگار شماست] با نیّتهای راستین و دلهای پاک بخواهید که توفیق روزه داری در این ماه و تلاوت کتابش قرآن را به شما عنایت فرماید.
اینجا«الله»با «ربّکم»توصیف به ربوبیّت شده یعنی خدا از آن نظر که دارای شأن ربوبیّت و پروراندن و حرکت دادن بندگان از نقص و رساندن آنها به کمال می باشد و از جمله مظاهر ربوبیّتش تشریع روزهی ماه رمضان و انزال قرآن کریم است از این نظر از ساحت اقدس ربوبیّتش بخواهید که شما را به روزه داری و تلاوت قرآن در این ماه مبارک موفّق گرداند. البتّه باید توجّه داشت آن روزه داری که نیاز به توفیق الهی دارد، تنها چند ساعت از خوردن و آشامیدن امساک کردن و بعد به هنگام شب با دو چندان جبران نمودن نمی باشد بلکه روزه دارای مراتب است و مرتبهی بسیار پایینش همین است که انسان مسلمان برای اطاعت امر خدا در روز ماه رمضان از خوردن و آشامیدن و دیگر مبطلات امساک کند و یک مرتبهی بالاتر اینکه مراقب باشد از اعضاء و جوارحش گناهی صادر نشود. چشمش به آنچه که خدا نگاه کردن به آن را تحریم کرده است نگاه نکند و گوشش صداها و سخنانی را که خدا گوش کردن به آنها را تحریم کرده است گوش ندهد و زبانش با سخنانی که گفتن آنها را خدا تحریم کرده است از دروغ و غیبت، تهمت و اهانت، نیش زدن و مسخره کردن و… آشنا نشود.
البتّه مراتب بالاتر و بالاتر هم هست که پس از طیّ مراحل پایین، آدمی ممکن است با آنها آشنا گردد مرتبهی نهایی اش همان است که در مناجات شعبانیّه که زمینه ساز ورود به ماه مبارک رمضان است آمده است که:
(اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیْکَ)؛[۳]
خدایا چنانم کن که از هر چه غیر توست بریده شوم و به عالم قرب و لقای تو بپیوندم.
(وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبَنا بِضِیاءِ نَظَرها اِلَیکَ حَتّی تَخْرَقَ اَبْصارَ الْقُلوبِ حُجَب النُّور فَتَصِل اِلی مَعْدَن الْعَظَمَهِ وَ تَصیرُ اَرواحَنا مُعَلَّقَهٌ بِعِزِّ قُدْسِکَ)؛[۴]
نورچشم دلهای ما را با روشنایی دیدار خودت چنان نورانی کن که دیدهی دلها حجابهای نور را بشکافد تا به معدن عظمت واصل شود و جانهای ما آویخته به عزّ قدس تو گردد.
مقصود از روزه داری
این تعبیرات نشانگر این است که انسان استعداد تکامل و بالا رفتن و پرواز به عالم قدس و لقاء الله را دارد ، زیرا اگر این استعداد در او نباشد، چنین فکری در مغزش پیدا نمی شود و چنین تعبیراتی بر زبانش جاری نمی گردد، منتهی این انسان مستعدّ باید تحت تربیت قرار گیرد تا این استعداد در وجودش به مرحلهی بروز و ظهور برسد و عهده دار این تربیت ، تنها کسانی هستند که به طور مستقیم از طرف خالق انسان برگزیده شدهاند و مهبط وحی و الهامات ربوبی قرار گرفته اند و با برنامهی تنظیم شدهی از جانب ذات اقدس حضرت حق (عزّوعلا) مأمور تربیت انسان شدهاند آن برگزیدگان از طرف خالق انسان انبیاء و امامان(علیهم السلام)هستند و آن برنامهی تنظیم شده از جانب خدا هم قرآن است و دین مقدّس اسلام که یکی از دستوراتش روزهی ماه مبارک رمضان است.
بنابراین آن روزه ای که می تواند عامل تربیت انسان قرار گیرد و او را به عالم قرب و لقای خدا برساند این نیست که اکثر ما مردم انجام می دهیم و با چند ساعت گرسنه و تشنه ماندن برای جبران دو چندان آن در شب آماده تر می شویم امّا در پرهیز از گناهان از خود سعی و تلاشی نشان نمی دهیم و حال آنکه مقصود اصلی از تشریع روزه به فرمودهی قرآن تحصیل ملکهی تقوا بوده است که می فرماید:
یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛[۵]
تقوا آن نیروی معنوی و قدرت روحی است که وقتی در روح انسان پیدا شد آدمی را از ارتکاب گناه بازداشته؛ به خدا نزدیکش می کند در صورتی که روزه ای که با گناه همراه باشد تقرّب به خدا را سبب نخواهد شد بلکه خیلی هنر کند این روزه آدمی را از جهنّمی شدن بازدارد وگرنه بهشتی اش نخواهد کرد. در سایر عبادات ما از نماز و حجّ و…نیز جریان همین است. در مورد نماز خدا فرموده است:
… وَ أقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی؛[۶]
من از تو نمازی خواسته ام که به وجود آورنده ی ذکر و یاد من در تمام شئون زندگیت باشد، در افکار و اخلاق و اعمالت، دستورات و امر و نهی من حاکم باشد. در کتاب آسمانی ام گفتهام :
… إنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ…؛[۷]
نماز به معنای واقعی آن است که از ارتکاب گناه و از فحشاء و منکر بازدارد. آن چه نماز است که با رباخواری و کلاهبرداری و انواع و اقسام مردم آزاری در خانه و بازار و اداره قابل جمع است و لذا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)??در خطبهی شعبانیه اش هشدار به مسلمانان داده که با نیّت صادق و قلب طاهر از خدا بخواهید که توفیق روزه داری به معنای واقعی اش به شما عنایت فرماید.
مقصود از تلاوت قرآن
در مورد تلاوت قرآن نیز که آن حضرت در همان خطبه تذکّر داده است مطلب همین است، یعنی در میان ما بحمدالله قاریان قرآن بسیار خوب فراوان هستند، هم از لحاظ تجوید قرائت و هم از لحاظ خوش لحن و خوش آهنگ بودن در تلاوت ترتیل و مجلسی در حدّ تخصّص می باشند. حافظان آیات و سور و بلکه حافظان کلّ قرآن حتّی در میان کودکان مسلمان بسیارند و این به راستی جای شکر است و تقدیر و تحسین امّا آنچه که هدف و مقصد اصلی از انزال این کتاب هدایت آسمانی بوده است تنها این مطالب نبوده است بلکه چنانچه خود فرستنده اش می فرماید:
…کِتابٌ أنْزَلْناهُ إلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ…؛[۸]
این قرآن، کتابی است که ما آن را به تو ای پیامبر نازل کرده ایم برای اینکه مردم را از ظلمت های کفر و نفاق و رذائل اخلاق از کبر و بخل و حرص و حسد نجات بدهی و به نورانیّت ایمان و تقوا در فضایل اخلاق از عدالت و امانت و صداقت در رفتار و گفتار برسانی آنگونه که تمام شئون زندگی مردم رنگ قرآنی به خود بگیرد.
شرط لازم برای بهره مندی از معارف دین
بنابراین نه روزه ی ماه رمضان ما آن روزه ای است که خدا و رسولش خواسته اند و نه تلاوت قرآن ما آن تلاوتی است که مورد رضای خدا و رسولش باشد و ما را به عالم قرب و لقای خدا بالا ببرد و بهشتیمان سازد بلکه تمام اعمال عبادی اکثر ما از نماز و روزه و حجّ و…از آن نظر که فاقد جهات معنوی و روحی می باشد، تنها اثر بخشی اش این خواهد بود که مانع جهنّمی شدن ما بشود، یعنی ما را به آن دَرَکات از جهنّم که بی نمازها و روزه خوارها و تارکان حجّ را می برند نخواهند برد زیرا ما به هر حال ظواهر اعمال را انجام می دهیم ما بی نماز و روزه خوار و تارک حجّ نیستیم ولی تنها جهنّم نرفتن که برای ما کمالی نیست ما می خواهیم بهشتی و همنشین با اولیای خدا باشیم و آن مشروط به این است که روزه ی ماه رمضان و تلاوت قرآن و دیگر اعمال عبادی ما، علاوه بر ظواهر دارای باطن و روح توجّه به خدا باشد و ما خود را در همه جا و در همه حال در محضر خدا ببینیم و در این صورت بدیهی است که امکان ندارد از انسان روزه دار و تالی قرآن با این شرایط گناهی صادر شود و لذا رسول اکرم?(صلی الله علیه و آله و سلم)?موفقیّت برای روزه ی ماه رمضان و تلاوت قرآن را مشروط به صدق نیّت و طهارت قلب ارائه کرده و فرموده است:
(فَاسْأَلوا اللهَ رَبَّکُمْ بِنیّاتٍ صادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طاهِرَهِ اَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصیامِهِ وَ تِلاوَهِ کِتابِهِ)؛
با نیّت های راستین و دلهای پاک از خدای خود بخواهید که توفیق صیام و روزه داری در ماه رمضان و تلاوت کتابش را به شما عنایت فرماید.
پس تطهیر قلب و پاک نگه داشتن دل از آلودگی به رذائل اخلاق و قبائح اعمال زمینهی لازم و شرط اساسی برای بهره گیری از معارف دین و حقایق عبادات است. در حدیثی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)??نقل شده که فرموده است:
(اِنَّ هذِهِ القُلُوبَ تَصْدَأ کَما یَصْدَأ الْحَدیدَ وَ اِنْ جَلاها قَراءهُ القُرآن)؛[۹]
حقیقت اینکه این دلها زنگار می گیرد آنگونه که آهن زنگار می گیرد و وسیله ی روشن نمودن آنها تلاوت قرآن است.
البتّه آن هم تلاوت با آن شرطی که بیان شد. در این شرایط زندگی کنونی که عوامل تیرگی قلب از هر طرف بر ما هجوم آورده است، احتیاج فراوان داریم به وسایل برطرف ساختن تیرگی از دلها و از جملهی آن وسایل ، تلاوت آیات قرآن کریم است با شرط خاصّ به خودش و پس از آن موعظه یعنی شنیدن سخنان بیدارکننده از بیداردلان از بندگان صالح خداست که فرمودهاند:
(اَلْمَوعِظَهُ حِرْزٌ مِنَ الْخَطاء… وَ جَلاء لِلقُلُوب مِنَ الصداء)؛[۱۰]
موعظه وسیله ی مصونیت از زشت کاری ها و سبب پاک گشتن دلها از تیرگی هاست.
موعظه ی حضرت جبرئیل (علیه السلام)
پس هم تلاوت آیات قرآن تیرگی از دل ها می زداید و هم موعظه جلا و صفا به دلها می بخشد و لذا ما موظّفیم که هم قرآن بخوانیم و هم موعظه از پاکدلان بشنویم که شنیدن از دیگران اثر خاصّ به خود دارد تا آنجا که روزی رسول اکرم? (صلی الله علیه و آله و سلم)?به جبرئیل فرمود : مرا موعظه کن ، یعنی از همان فرشته ی مقرّب خدا که خودش وسیلهی انزال وحی از سوی خدا به قلب مبارک پیامبراکرم? (صلی الله علیه و آله و سلم)? بوده تقاضای موعظه کرد. او هم بدون هیچگونه تعارفی گفت:
(یا مُحَمّدُ عِشْ ما شِئْتَ فَاِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اَحْبِبْ ما شِئْتَ فَاِنَّکَ مُفارِقُهُ وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَاِنَّکَ مُجْزِیٌّ بِهِ)؛[۱۱]
ای محمّد هر چه می خواهی زنده بمان که عاقبت خواهی مرد، هر که را می خواهی دوست بدار که عاقبت از او جدا خواهی شد و هر کاری می خواهی بکن که عاقبت جزای آن را خواهی دید.
اینجا اگر می بینیم جناب جبرئیل به جای گفتن یا رسول الله گفته است : یا محمّد در واقع درسی داده است به کسانی که متصدّی امر موعظه می باشند که شخص واعظ اگر بخواهد موعظه اش در طرف مقابل اثربخش گردد، باید مرعوب شخصیّت او اعمّ از شخصیّت الهی یا بشری اش نباشد.
از باب مثال اگر کسی در موقعیّتی قرار گرفت و لازم شد که شاه مملکت را موعظه کند اگر به او خطاب کرده بگوید اعلیحضرتا! شاهنشاها! شما بهتر از من می دانید که دنیا اقامتگاه دائم برای کسی نیست و عالم آخرت هم در کار هست و شما می توانید آنجا را آبادتر از دنیا بسازید اینگونه سخن گفتن بدیهی است که نه تنها موعظه نیست بلکه غرورانگیز هم هست و همان تعبیر اعلیحضرتا! شاهنشاها! زمینهی موعظه را از بین برد و واعظ را مرعوب شخصیّت سلطان نشان داد و به او گفت فضولی نکن.
حال جناب جبرئیل (علیه السلام) وقتی در مسند موعظه قرار گرفت اگر می گفت یا رسول الله خود را مرعوب شخصیّت آسمانی مخاطب قرار داده بود و قهراً به خودش گفته بود اگر او رسول الله است تو را نسزد که او را موعظه کنی ، امّا وقتی خالی از هر عنوان تکریم و تعظیم آن حضرت مخاطب قرار داد طبعاً نوعی حریّت و آزادی در گفتار برای خویش احراز کرده و توانسته است یک واقعیّت را بدون رعب و احساس حقارت در خودش به زبان بیاورد و موعظه به معنای حقیقی خود تحقّق پیدا کند.منظور اینکه شنیدن موعظه از زبان دیگری یکی از راههای تذکّر و تنبّه است و اثر خاصّ به خودش را دارد.
همه نیازمند موعظه اند
همچنین نقل شده است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)به یکی از اصحاب به نام ابن مسعود می فرمود : برای من قرآن بخوان. ابن مسعود با تعجّب می گفت: یا رسول الله من برای شما قرآن بخوانم؟! قلب مبارک شما مهبط وحی و فرودگاه قرآن است، ما همه از شما قرآن را آموختهایم. می فرمود: آری درست است ولی من دوست دارم قرآن را از زبان دیگری بشنوم. در شنیدن اثری است که در دانستن نیست. او قرآن می خواند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)گوش می داد و اشک می ریخت و عملاً نشان می داد که در شنیدن مواعظ از زبان دیگران اثری هست که در دانستن همان مطالب، آن اثر نیست.
بنابراین نباید کسی بگوید من همه چیز می دانم و دیگر نیازی به نشستن در پای منابر و مواعظ ندارم. خیر، چنین نیست بلکه شنیدن تلاوت آیات قرآن و شنیدن مواعظ از زبان دیگران از عوامل مؤثّر در زدودن تیرگی از دلها و جلا دادن به آیینهی قلبهاست منتهی باید توجّه داشت که آیینهی قلب از شدّت تراکم گناهان مسخ نشده باشد و از قابلیّت انعکاس نور در خود نیفتاده باشد، چون آیینه تا صاف و خالی از تیرگی است، صورت ما را خوب نشان می دهد. گاهی تیره می شود ولی تیرگی اش سطحی است و با کشیدن یک دستمال تمیز می شود و گاهی تیرگی روی آن متراکم می گردد و با آب و صابون باید شسته شود و گاه احتیاج به چاقوی تیزی پیدا می کنیم که جرم روی آن را بتراشیم و بعضاً شدّت جرم و تیرگی به جایی می رسد که مانند یک قطعه سنگ سیاه می شود و چارهای جز این نمی ماند که باید به دستگاه ذوب برده شود تا ذوبش کنند و شاید از نو شیشهاش بسازند.
قلب انسان نیز چنین حالی دارد البتّه منظور ، این قلب گوشتی نیست که مربوط به کار پزشکان است و آن را جرّاحی می کنند، بلکه منظور از قلب همان روح و جان انسان است که بر حسب فطرت و سرشت اوّلیه که خدایش خلق کرده است صاف و پاک است ، ولی بر اثر برخورد با مظاهر شهوت و غضب از رهگذر چشم و گوش و دست و پا و زبان آلودگی به خود می گیرد و تیره و تاریک می گردد منتهی این تیرگی در ابتدا سطحی است و با یک دستمال استغفار و گفتن «استغفرالله رَبّی و اَتوبُ اِلیه»پاک می شود ولی وقتی این تیرگی بر اثر تکرار گناه و بی پروایی در معصیت و غفلت از خدا تراکم پیدا کرد و هفته ها و ماهها و سال ها گذشت و این آدم غفلت زده یک دستمال استغفار بر آیینهی قلبش نکشید این چنین قلبی احتیاج به یک چاقوی تیز دارد که این جرمها و تیرگی های متراکم را بتراشد و لذا خدا مقدّر می کند که بیماری ها و رنجها و مصیبتها و داغ مرگ عزیزان و فقر و تهی دستی و ورشکستگی و…دل این آدم را بسوزاند و فشار به مغزش بیاورد و یا به هنگام مردن دچار سختی جان دادن بشود تا شاید از این آلودگیها پاک شود. این به منزلهی همان چاقویی است که روی آیینهی جرم گرفته شده کشیده میشود تا پاکش کند.
در ضمن حدیثی که از طریق اهل بیت(علیهم السلام)نقل شده می خوانیم که خداوند در یکی از کتابهای آسمانی پیشین فرموده است:
(اَهْلِ مَعْصِیَتِی لا اؤیسهم مِنْ رَحْمَتِی اِنْ تابُوا فَاِنّا اَحْبیبِهِم وَ اِن مَرَضُوا فَاِنّا طَبیبِهِمْ اَداویهِمْ بِالْمَحَنِّ وَ الْمَصائِبِ لا طَهِّرَهُم مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعایِبِ)؛[۱۲]
من معصیت کاران از بندگانم را از رحمتم مأیوسشان نمی کنم، اگر توبه کنند من دوستدارشان می شوم و اگر مریض شوند من طبیبشان می شوم و آنها را با بلاها و مصیبتها مداواشان می کنم برای اینکه از آلودگی ها پاکشان سازم.
وقتی که موعظه کارساز نیست
امّا گاهی پناه بر خدا برخی از قلبها چنان چرک و زنگار متراکم از گناهان در آنها رسوخ کرده که با هیچ وسیلهای پاک نمی شود و همچون تخت سنگ سخت و سیاه شدهاند و جز اینکه به دستگاه ذوب انتقال داده شوند، هیچ چاره ای در کار نیست. درباره ی این دل هاست که قرآن می فرماید در روز قیامت فرمان از جانب خدا می رسد که :
]خُذُوهُ فَغُلُّوهُ*ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ*ثُمَّ فِی سِلْسِلَهٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ[؛[۱۳]
بگیرید او را به زنجیرش بکشید و میان آتش سوزانش بیفکنید، این پایان کار گنهکارانی است که در دنیا توبه نکردهاند و با درد و رنجهای جسمی و روحی هم پاک نشدهاند و با عذابهای برزخی هم تصفیه نگشته اند و تحویل دستگاه ذوب جهنّم باید داده شوند و عجیب اینکه از امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)نقل شده که در میان محبّین و دوستداران ما هم ممکن است گنهکارانی باشند که بی توبه از دنیا رفتهاند و تراکم جرم گناهانشان طوری بوده که با مصائب دنیا و عذابهای برزخی هم مطهّر نشدهاند در روز قیامت باید سیصد هزار سال به آتش جهنّم معذّب باشند تا پاک شوند و زمینهی شفاعتشان فراهم گردد و مشمول شفاعت ما بشوند.
آری محبّ اهل بیت(علیهم السلام)مخلّد در جهنّم نخواهد بود، ولی بر اثر تراکم جِرم گناهان باید این مدّت طولانی را در جهنّم بماند تا از آلودگیها پاک گردد و اهلیّت همنشینی با پاکان را پیدا کرده وارد جایگاه پاکان شود. بنابراین ما هیچ چارهای جز تحصیل ملکهی تقوا نداریم که قرآن می فرماید:
]إنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً[؛[۱۴]
یقیناً رستگاری از آن متّقین است.
]…وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ[؛[۱۵]
…پایان نیک از آنِ متّقین است.
]ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ[؛[۱۶]
این قرآن که هیچ تردیدی در حقّانیّت آن نیست، تنها کسانی می توانند از نور هدایت آن بهرهمند شوند که دارای ملکهی تقوا باشند.
افراد بی پروا در گناه و معصیت از نور هدایت قرآن بهرهای نخواهند برد.
]یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ[؛
ای باورداران خدا و قرآن مقصود از تشریع روزه در ماه مبارک رمضان تحصیل ملکهی تقواست.
امکان حفظ ایمان در محیط فاسد
]فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ…[؛[۱۷]
پس تا می توانید تقوای خدا را رعایت کنید و به تطهیر قلب و تهذیب نفس خود بپردازید و اگر عُرضه دارید دنیا را اصلاح کنید و اگر این عُرضه را ندارید جامعه و کشور خود را اصلاح کنید و اگر این را هم نمی توانید، شهر و محلّهی خود را اصلاح کنید، اگر نمی توانید حدّاقل خانوادهی خود را صالح سازید و اگر اینجا هم زورتان نمی رسد به اصلاح شخص خودتان بپردازید. اگر ایمان به خدا و روز قیامت دارید تقوای همه جانبه را در تمام شئون زندگی شخصی خودتان از رفتار و گفتار و معاملات و معاشرات رعایت کنید و بهانه نگیرید که محیط زندگی فاسد است و نمی توانم خودم را پاک و متّقی نگه دارم. مردمی در بتخانهها حبس بوده اند و همان جا خداپرستی کردهاند. یک زن در محیط جبّاریّت فرعونی آنچنان گوهر ایمان خود را حفظ کرده که خدا در قرآن کریمش او را به عنوان ضربالمَثَل و نمونه برای اهل ایمان نشان داده و فرموده است :
]وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأتَ فِرْعَوْنَ إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ…[؛[۱۸]
خدا همسر فرعون را مثل و نمونه برای اهل ایمان اعمّ از مردان و زنان آورده است، فرعونی که در کفر و الحاد و استکبار آنچنان بالا زده بود که داد«انا ربّکم الاعلی»می زد و خدا را اصلاً به حساب نمی آورد و به موسی(علیه السلام)که می گفت: من رسول ربّ العالمینم می گفت: ربّ العالمین چیست؟ من خدا بزرگ و همه کارهی عالمم. خدا از او تعبیر به «فرعون ذی الاوتاد»کرده یعنی صاحب میخ ها. یکی از کارهایش این بود که دستور می داد افرادی را که تن زیر بار فرمانش نمی دهند به چهارمیخ بکشند. دستها و پاهای آنها را به زمین میخکوب کنند و شکنجه ها بدهند.
حال همسرش آسیه که شهبانو بوده و با داشتن قصرها و کاخ ها از هر جهت غرق در موجبات رفاه و آسایش، ولی وقتی به حضرت موسی(علیه السلام) پیامبر خدا ایمان آورد و خداپرست شد، طبیعی است که از طرف فرعون جبّار و ستمگر دستور شکنجههای طاقت فرسا درباره اش صادر شد او همچنان زیر همان شکنجهها با صدایش راز دل می گفت:
]…إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ…[؛
…می گفت: ای خدای من در کنار خودت در بهشت برای من خانه ای بنا کن و مرا از فرعون و کارش نجات بده…
عذاب بی تفاوت ها
منظور اینکه قرآن کریم به ما تنبّه می دهد که ما نمی توانیم فساد محیط را دلیل و مجوّز برای بی ایمانی و بی تقوایی خود قرار بدهیم و بگوییم دیگر در این شرایط از ما نخواسته اند. خیر، فرموده است: ]فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ…[؛ تا آنجا که در توانتان هست باید در رعایت تقوا کوشا باشید و مطمئن باشیم اگر ما متّقی بودیم و فرضاً بلا بر محیط فاسد نازل شد دامن ما را نخواهد گرفت این حرف درستی نیست که تر و خشک با هم می سوزد. خیر دستگاه خدا عادلانه تر از این حرف هاست اصلاً چوب تر هیچ وقت نمی سوزد بلکه اوّل خشک می شود و بعد می سوزد. چوب تر وقتی کنار چوب خشک آتش گرفته قرار گرفت و بر اثر آتش آن خشک شد آنگاه می سوزد. خدا به حضرت شعیب پیامبر (علیه السلام) فرمود: من یکصد هزار نفر از قوم تو را هلاک خواهم کرد. چهل هزار نفر از بدها و شصت هزار نفر از خوبها. جناب شعیب عرض کرد: خدایا خوبها چرا محکوم به هلاک می گردند؟ جواب آمد: چون خوبها در کنار بدها بودند و بدعملیهای آنها را می دیدند و نهی از منکر نمی کردند.
یعنی اینان در واقع مانند چوب های تری شدند که در کنار چوبهای خشک آتش گرفته قرار گرفتهاند و بر اثر آتش آنها خشک شدند و بعد سوختند، وگرنه انسانهای متّقی عامل به وظیفه هرگز محکوم به عذاب نمی گردند. پس این آیهی کوتاه قرآن باید پیوسته نصب العین ما باشد که:]فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ…[؛تا می توانید تقوای خدا را رعایت کنید. در آیهی دیگر هم فرموده است:
]…إنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً…[؛[۱۹]
شما اگر تقوای خدا را رعایت کنید خدا به شما حالت فرقان یعنی نیروی تشخیص حق از باطل می دهد و مصونیّت از انحراف فکری نصیبتان می شود.
اللّهمّ عجّلْ لولیک الفرج و اجعلنا من المنتظرین لظهوره و اجعل خاتمه امرنا خیراً؛
والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته
منابع:
[۱]ـ وسائل الشیعه،جلد۱۰،صفحهی۳۱۳٫
[۲]ـ وسائل الشیعه،جلد۱۰،صفحهی۳۱۳٫
[۳]ـ الاقبال،صفحهی۶۸۷٫
[۴]ـ بحارالانوار،جلد۹۱،صفحهی۹۸٫
[۵]ـسورهی بقره،آیهی۱۸۳٫
[۶]ـسورهی طه،آیهی۱۴٫
[۷]ـسورهی عنکبوت،آیهی۴۵٫
[۸]ـسورهی ابراهیم،آیهی۱٫
[۹]ـ ارشادالقلوب،جلد۱،صفحهی۷۸٫
[۱۰]ـ ارشادالقلوب،جلد۱،صفحهی۱۴٫
[۱۱]ـ وسائل الشیعه،جلد۸ ،صفحهی۱۵۴٫
[۱۲]ـبحارالانوار،جلد۷۷،صفحهی۴۲٫
[۱۳]ـسورهی حاقه،آیات۳۰تا۳۲٫
[۱۴]ـسورهی نبأ،آیهی۳۱٫
[۱۵]ـسورهی اعراف،آیهی۱۲۸٫
[۱۶]ـسورهی بقره،آیهی۲٫
[۱۷]ـسورهی تغابن،آیهی۱۴٫
[۱۸]ـسورهی تحریم،آیهی۱۰٫
[۱۹]ـسورهی انفال،آیهی۲۹٫
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 1155