آیت الله میرزا جهانگیرخان قشقایی رحمه الله
روزهای پایانی شهریورماه در سال ۱۲۸۹ شمسی برابر با ۱۳ رمضان المبارک ۱۳۲۸ قمری، سالروز رحلت فقیه حکیم و فیلسوف نامی حضرت آیت الله میرزا جهانگیرخان قشقایی است. بدین مناسبت اشاره ای به حیات این عالم جلیل القدر خواهیم داشت.
جهانگیرخان قشقایی در سال ۱۲۴۳ ه.ق در خانوادهای تحصیل کرده به دنیا آمد. پدرش محمد خان نام داشت و از ایل قشقایی، طایفه دره شوری، تیره جانبازلو و از ساکنان «وردشت» سمیرم و مادرش اهل «دهاقان»، از شهرهای تابع سمیرم بود. جهانگیرخان از هنگام تولد، در کنار مادرش میزیست و در اوایل کودکی خود از کوچ کردن با ایل، ممنوع بود.
شوق بسیاری به تحصیل داشت. چندی که از عمرش گذشت و بزرگ شد، با ایل در کوچ کردن ییلاق و قشلاق، همراه شد، پدرش معلم خصوصی برایش استخدام کرده بود که در سفر به آموزش وی میپرداخت. استعداد و قابلیت وی در کسب علم تا حدی بود که احساس کرد ماندن در ایل و حرکت با آنها در کوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت از آنها جدا شود و در اصفهان بماند و به تحصیل بپردازد.
تحوّل جهانگیرخان قشقایی
درباره چگونگی گرایش و نحوه ورود حکیم جهانگیرخان قشقایی به حوزه علمیه، سخنانی گفته شده است که در خور توجه است. استاد قدسی به نقل از جلال الدین همایی، فرزند طرَب، درباره جریان آشنایی حکیم قشقایی با همای شیرازی در ابتدای ورودش به اصفهان مینگارد:
«در برخوردی که بین همای شیرازی (پدربزرگ جلال الدین همایی که نام کامل او رضا قلی و متخلص به همای شیرازی بود) با حکیم قشقایی پیش میآید. حکیم قشقایی از مرحوم همای شیرازی نشانی تارساز را جویا میشود. ایشان ضمن راهنمایی وی به سوی تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه میشود که (این مرد میان سال) آیتی از هوش و درایت و ذکاوت است. به وی میگوید: با این استعداد حیف است ضایع شوی. میل داری درس بخوانی؟ جهانگیر خان پاسخ میدهد: از خدا میخواهم. بدین ترتیب حکیم قشقایی به راهنمایی همای شیرازی در چهل سالگی راهی مدرسه طلاب میگردد و در سلک دانشوران علوم دینی جای میگیرد.»
صفای باطن و فطرت پاک آن حکیم الهی بود که چنین تحول غیرقابل تصوری را خداوند در زندگی وی به وجود آورد. حکیم جهانگیر خان بعد از نصیحت هما به او میگوید: «نیکو گفتی و مرا از خواب غفلت بیدار نمودی. اکنون بگو چه باید کنم که خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟» آن عارف فرزانه چنان که گفته شد، وی را توصیه به فراگیری دانش میکند. همت بلند حکیم قشقایی سبب میشود که بعد از گذشت ۴۰ سال ـ که بهار جوانیش در ایل قشقایی سپری شده بود ـ بقیه عمر شریفش را به یادگیری علوم مختلف بویژه فلسفه، حکمت، عرفان، فقه، اصول، ریاضی و هیأت، بگذراند.
هم چنین نقل میکنند: «در حالی که متأثر از گفته شخص راهنما بوده است؛ در بازار (اصفهان) مشاهده میکند جماعتی در اطراف شخصی، با خضوع و خشوع حرکت میکنند و ادای احترام مینمایند. علت را جویا میشود؟ میگویند: وی یکی از علمای اصفهان است. حکیم جهانگیر خان در ارادهاش مصممتر میشود و با جدیت پی تحصیل دانش میرود.»
استاد همایی در خصوص ارتباط پدرش میرزا ابوالقاسم محمد نصیر ـ که متخلص به طرَب بود ـ با حکیم جهانگیر خان مینویسد: «طرب با جهانگیر خان رابطه دوستی و ارادتمندی داشت که پیوند اصلی آن موروثی بود. به دلالت این که همای شیرازی (عارف، شاعر) از جهت هدایت و تشویق و ترغیب جهانگیر خان به تحصیل و ترک زندگانی ایلی بر وی حقی بود.»
مورخ دیگری چنین نوشته است: «در یکی از تابستانها که ایل قشقایی به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیر خان نیز مانند سایر افراد ایل که برای خرید و فروش و رفع حوائج شخصی خود به اصفهان میآمدند، او هم به اصفهان آمد؛ و در ضمن تارش هم خراب شده بود و میخواست آن را تعمیر نماید. از شخصی سراغ تارساز را گرفت و او یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جلفا(ی) اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پی کار بهتری و علم بیاموز، از تار زدن بهتر است. گفته آن شخص به جهانگیر خان خیلی اثر کرد. او در مدرسه صدر حجرهای برای خود گرفت و با یک عشق و علاقه مفرطی پی تحصیل رفت و رتبهاش به جایی رسید که یکی از بزرگان از حکما و فقها و مدرسین اصفهان شد.»
حکیم قشقایی در قسمت شرقی مدرسه صدر بازار اصفهان، حجره شماره دوم بعد از ایوان سکونت داشت. او با آخوند کاشی (متوفا: ۱۳۳۲ ه.ق) هم مباحثه بود. آنان ارتباط قلبی خاصی با هم داشتند. هر دو از شاگردان آقا محمد رضا قمشهای بودند. بعد از رحلت حکیم قشقایی، حکیم خراسانی و سپس آیت الله صادقی در این حجره تدریس میکردند.
جهانگیرخان که سال ها شاگرد علامه آقا محمد رضا قمشهای بود، پس از هجرت استادش از اصفهان، به شوق استفاده از محضر وی به تهران میرود. او درباره استادش میگوید: «همان شب اول خود را به محضر او رساندم. وضع لباسهای او علمایی نبود، به کرباس فروشهای سِدِهْ میماند. حاجت خود را به دو گفتم. گفت: میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق قدیم تهران. در آن جا قهوهخانهای بود که درویشی آن را اداره میکرد. روز بعد اسفار ملاصدرا را با خود بردم. او را در خلوتگاهی دیدم که بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر میخواند. سپس به تحقیق مطلب پرداخت. مرا آن چنان به وجد آورد که از خود بیخود شدم، میخواستم دیوانه شوم. حالت مرا دریافت. گفت: آری! قوت می، بشکند ابریق را.»
حکیم جهانگیرخان قشقایی از هنگامی که وارد حوزه علمیه اصفهان شد، تا موقعی که خاکیان را بدرود گفت، با همان لباس ساده ایل قشقایی شامل کلاه پوستی، موهای نسبتاً بلند سر و صورت و پالتو پوست، زندگی را در حجره سپری نمود و در همان حجره دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. شاید او برای تأسّی به استادش، آقا محمد رضا قمشهای این گونه لباس میپوشید. بعضی از شاگردان حکیم قشقایی مثل حاج آقا رحیم ارباب و شیخ غلام حسین ربانی چادگانی نیز تغییر لباس ندادند.
حکیم قشقایی هنگام اقامه نماز جماعت ـ به علت استحباب گذاشتن عمامه در موقع نماز ـ کلاه از سر بر میگرفت و با شال کمر عمامهای درست میکرد و بر سر مینهاد.
حکیم قشقایی از مال الاجاره زمینی که داشته است؛ روزگار میگذرانده و از سهم امام و شهریه استفاده نمیکرده است. مال الاجاره زمین کشاورزی متعلق به وی درشهر دهاقان سالی ۴۰ تومان و از زمین روستای آغداش، ۱۵ الی ۲۰ تومان، برای وی میفرستادهاند.»
استادان میرزا جهانگیرخان قشقایی
۱- معروف ترین استاد حکیم قشقایی، فیلسوف نامی و حکیم صمدانی، محمد رضا صهبا قمشهای (متوفا: ۱۳۰۶ ه.ق) از حکما و عرفای اصفهان بوده است.
۲- مولی حسین علی تویسرکانی (متوفا: ۱۲۸۶ ه.ق)
۳- حاج شیخ محمد باقر نجفی مسجد شاهی
۴- ملا حیدر صباغ لنجانی (متوفا ۱۲۸۸ ه.ق) حکیم جهانگیرخان قشقایی علوم عقلی را نزد او فرا گرفت.
۵- میرزا محمد حسن نجفی (متوفا: ۱۳۱۷ ه.ق) حکیم قشقایی شرعیّات را نزد این مجتهد عالی مقام فرا گرفت. میرزا محمد حسن نجفی (صاحب کتاب نفیس جواهر الکلام) از شاگردان سید ابراهیم قزوینی، شیخ مرتضی انصاری و میرزای شیرازی بود.
۶- ملا اسماعیل اصفهانی درب کوشکی (متوفا: ۱۳۰۴ ه.ق)
۷- میرزا عبدالجواد حکیم خراسانی (متوفا: ۱۳۲۷ ه.ق)
آیت الله جهانگیرخان قشقایی در علوم نقلی و عقلی، به ویژه در حکمت به مرحله کمال رسید و در مدرسه صدر به تدریس پرداخت. بزرگان از اهل علم و ادب برای استفاده از مکتب متعالی وی شتافتند. حکیم قشقایی گاه در شبستان مسجد جارچی تدریس میکرد. او روزهای پنجشنبه و جمعه، به تدریس ریاضی و هیئت میپرداخت. وی گاهی به تدریس نهج البلاغه میپرداخت و آن را با حکمت، تحلیل میکرد. نزدیک به ۱۳۰ نفر در درس شرح منظومه وی شرکت میکردند.
وی سطوح مختلف دروس حوزوی ـ حتی رتبه عالی درس خارج را ـ تدریس میکرد. او کتاب های اسفار و شفا و شرح منظومه را با بیانی شیوا تدریس مینمود. آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در درس خارج او شرکت کرده بود.
آیت الله حاج آقا رحیم ارباب در مورد ایشان می فرماید: «مرحوم خان، در اتقان، مردی بود کم نظیر که من مثل او را ندیدم. جامع حکمت، معقول و منقول، بسیار خوش اخلاق، نسبت به طلاب بسیار مهربان و در تربیت آنها کوشا بود. روز چهارشنبه درس ایشان به وعظ و اخلاق اختصاص می یافت. مردی بود منیع الطبع، از کسی پول قبول نمی کرد حتی هنگامی که نیاز داشت یا مقروض بود. از عرفان بهره های کافی و وافی داشت و خود عارفی وارسته بود».
آیت الله بروجردی فرمود: «ما در زمان جوانی، درحوزه علمیه اصفهان نزد مرحوم جهانگیرخان، اسفار میخواندیم؛ ولی مخفیانه. چند نفر بودیم و خفیهً به درس ایشان میرفتیم. حکیم قشقایی جزو نامدارترین مدرسان حوزه علمیه تهران بود. «در مدرسه سپهسالار تهران شهرت بود که در مدرسه صدر اصفهان، دو نفر فاضل معمر بینظیر ایران، آخوند ملّا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی هستند.»
شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان مینویسد: «جهانگیرخان در علم و عمل به جایی رسید که از اقطار بلاد به حوزه درسش آمدند.»
آقا بزرگ تهرانی مینویسد: «جهانگیرخان چنان کوشید که به اعلی درجات علم دست یافت … و از سایر بلاد به قصد استفاده از او به حوزه درسش شتافتند.
مورخ دیگری مینویسد: «میرزا جهانگیرخان قشقایی در مدرسه صدر اصفهان تدریس میکرد و بیشتر استادان معقول خوشه چین خرمن دانش او بودهاند.»
شهید مطهری در مورد ایشان می فرماید: «مرحوم خان علاوه بر مقام علمی و فلسفی در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و تقوا نمونه بوده است. تا آخر عمر در همان لباس عادی اولی خود باقی بود و فوق العاده مورد ارادت شاگردان و آشنایان قرار داشت».
عناد متحجّرین نسبت به فلسفه در زمان حکیم قشقایی به قدری زیاد بود که استاد جلال الدین همایی مینویسد: «مرحوم قشقایی فلسفه را در اصفهان از تهمت خلاف شرع و بدنامی کفر و الحاد نجات داد. سهل است که چندان به این علم رونق بخشید که فقها و متشرعان نیز آشکارا با میل و علاقه روی به درس فلسفه نهادند؛ و آن را مایه فضل و مفاخرت میشمردند.»
در «دیوان طَرَبْ» اصفهانی آمده است: «جهانگیرخان در اثر شخصیت بارز علمی و تسلم مقام قدس و تقوی و نزاهت (پاکدامنی) اخلاقی و حسن تدبیر حکیمانه که همه در وجود وی مجتمع بود؛ تحصیل فلسفه را که بین علما و طلاب سخت موهون (سست) و با کفر و الحاد مقرون بود؛ از آن بدنامی به کلی نجات داد و آن را در سرپوش درس فقه و اخلاق چندان رایج و مطلوب ساخت که نه فقط دانستن و خواندن آن موجب ضلالت و تهمت بیدینی نبود؛ بلکه مایه افتخار و مباهات محسوب میشد. وی معمولاً یکی دو ساعت از آفتاب برآمده در مسجد جارچی سه درس پشت سر هم میگفت؛ که درس اولش شرح لمعه (فقه) و بعد از آن شرح منظومه (حکمت) و سپس درس اخلاق بود و به این ترتیب فلسفه را به مانند «حشو جوز و قند و لوزینه فقه» با اخلاق بخورد طلاب میداد. این مثال کنایه از این است که وی فلسفه را در میان دروس فقه و اخلاق، به سبک شیوایی تدریس میکرد.»
بعد از ملا صدرا (متوفا: ۱۰۵۰ ه.ق) دو مکتب فلسفی در اصفهان ـکه پایتخت کشور و مرکز علمی ایران در آن زمان بودـ تشکیل شد:
۱- مکتب موافقان فلسفه ملاصدرا، که بیشتر آنها اهل ذوق و عرفان بودند.
۲- مکتب مخالفان فلسفه ملاصدرا که توسط استاد ملا رجبعلی تبریزی اداره و تدریس میشد. شاگردان این مکتب عبارتند از: علی قلی خان بن قرچقای خان، آقا جمال خوانساری، ملا اسماعیل خاتون آبادی و بسیاری دیگر از بزرگان فلسفه و کلام.
فلسفه ملاصدرا گسترش یافت و میراث این مکتب در قرن ۱۲ ـ ۱۳ ه.ق توسط میر ابوالقاسم مدرس خاتون آبادی (متوفا: ۱۲۰۲ ه.ق) از آقا محمد بیدآبادی (متوفا: ۱۱۹۷ ـ ۱۱۹۸ ه.ق) به آقا علی نوری اصفهانی (متوفا: ۱۲۴۶ ه.ق) رسید که بزرگترین مدرس فلسفه ملاصدرا در اصفهان بود. مدتی حدود ۶ ـ ۱۰ سال متوالی به این خدمت اشتغال داشت و شاگردان معروف و برجستهای مانند ملا اسماعیل اصفهانی، ملا جعفر لنگرودی و میر سید رضی لاریجانی (متوفا: ۱۲۷۰ ه.ق) استاد آقا محمد رضا قمشهای اصفهانی (متوفا: ۱۲۸۹ ه.ق) و ملا عبدالله زنوزی و سرانجام حاج ملا هادی سبزواری (متوفا: ۱۲۸۹ ه.ق) از حوزه درس او برخاستند و آن امانت علمی را به اخلاف تحویل دادند.
در اوایل قرن ۱۳ ه.ق حوزه تدریس و تعلیم فلسفه صدرایی حدود نیم قرن در اصفهان بوسیله دو استاد نامدار: علامه بزرگوار آخوند ملا محمد کاشانی، حکیم جهانگیرخان قشقایی، گرمی و رونقی بسزا داشت، چندان که طلاب این علم را از بلاد دور و نزدیک از ممالک مجاور برای درک محضر ایشان به اصفهان میشتافتند و سالیان دراز نام «آخوند» (آخوند ملا محمد کاشانی معروف به کاشی) و خان (حکیم جهانگیر خان قشقایی) ورد زبان علما و محصلان علوم قدیم بود.
آیت الله حاج آقا رحیم ارباب فرمود: پس از اعلام مشروطیت، در جلسه علمای اصفهان، مخصوصاً روحانیون مسجد شاهی (مثل حاج نورالله و برادرش) جهانگیرخان مشروطه را از اصالت مبرا دانست و آن را تا حدودی زاییده دسایس استعمارگران فرهنگ خواند، تا جایی که فرمود: اگر چه توده مردم به مشروطه دل بستهاند و جانها باختهاند؛ ولی این ریشه در استبداد دارد. شاید هم میخواهند دین مردم را بدزدند و سپس گفت: آقا رحیم چنین نیست؟ من سکوت کردم. فرمود: آقا رحیم سکوت کن، سکوت اسلم است.
آخوند کاشی از دوستان صمیمی و یار با وفای حکیم جهانگیرخان قشقایی بود. جهانگیر خان از هنگامی که در مدرسه صدر بازار اصفهان به تحصیل و تدریس مشغول بود، هم مباحثه آخوند کاشی بود. هر دو از شاگردان آقا محمد رضا قمشهای بودند. هر دو تا پایان عمر در آن مدرسه میزیستند.
شاگردان میرزا جهانگیرخان قشقایی
۱- ملا محمد جواد آدینهیی (متوفا: ۱۳۳۹ ه.ق): وی از مدرسان حکمت، هیئت و نجوم و… در مدرسه صدر اصفهان بود. قبر وی در تخت فولاد اصفهان است.
۲- سید محمد علی ابطحی سدهی (متوفا: ۱۳۷۱ ه.ق): وی ۵۰کتاب نوشته است، از جمله شرح فارسی برکفایه، تعلیقه بر فرائد و ختام الغرر.
۳- میرزا محمود ابن الرضا (۱۲۸۵ ـ ۱۳۵۵ ه.ق): وی جزوِ شاگردان آخوند کاشی و میرزا محمد هاشم چهار سوقی خوانساری در اصفهان و سید محمد کاظم یزدی، آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی در نجف اشرف بود.
۴- آقا ضیاء الدین عراقی (۱۲۷۸ ـ ۱۳۶۱ ه.ق): وی از نام آوران علم اصول است. مقالات الاصول و شرح تبصره علامه از آثار اوست.
۵- حاج آقا رحیم ارباب (۱۲۹۷ ـ ۱۳۹۶ ه.ق): وی سطوح عالی فلسفه و حکمت (مثل شرح اشارات و شفا) و نهج البلاغه و یک دوره اخلاق را نزد جهانگیر خان قشقایی و قسمت اعظم علوم عقلی را نزد آخوند کاشی فرا گرفت و مدتی طولانی در درس خارج فقه علامه سید محمد باقر درچهای شرکت کرد.
۶- آیت الله شهید سید حسن مدرّس (۱۲۸۷-۱۳۵۶ ه.ق)
۷- میرزا مصطفی جعفر طیاری (متوفا: ۱۳۳۵).
۸- سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۸۴ ـ ۱۳۶۵ ه.ق)
۹- شیخ حسنعلی اصفهانی، معروف به شیخ نخودکی (۱۲۷۹ ـ ۱۳۶۱ ه.ق): وی فلسفه را نزد حکیم قشقایی فرا گرفت. او دارای کرامات بسیاری بوده است. هزاران بیمار ممتنع العلاج با دعای او، شفا پیدا کردند.
۱۰- میرزا محمد باقر امامی (متوفا: ۱۳۶۴ ه.ق): وی از سادات امامی اصفهان، عالم، حکیم، فاضل، زاهد و از شاگردان جهانگیر خان قشقایی، آقا سید محمد باقر درچهای و آخوند کاشی بود. او کتاب گرانسنگی در حکمت و کلام تألیف نموده است.
۱۱- حسین امین جعفری دهاقانی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۹ ه.ق).
۱۲- اسدالله ایزد گشسب (۱۳۰۳ ـ ۱۳۶۶ ه.ق): وی دارای تألیفات بسیاری است.
۱۳- سید حسین بروجردی (متوفا: ۱۳۸۰ ه.ق): وی زعیم جهان اسلام، حضرت آیت الله العظمی بروجردی از شاگردان نامی حکیم قشقایی است.
۱۴- علی بافقی (۱۳۳۶ ه.ق).
۱۵- علامه محمدحسین فاضل تونی (۱۲۹۸-۱۳۸۰ ه.ق)
۱۶- میرزا مهدی بیدآبادی اصفهانی (متوفا: ۱۳۶۵ ه.ق): وی دارای تألیفات بسیار است از جمله: ابواب الهدی و اعجاز قرآن.
۱۷- سید صالح توسلی منجیلی طارمی (متولد: ۱۲۹۲ ه.ق).
۱۸- سید حسن چهار سوقی (متولد: ۱۲۹۴ ه.ق).
۱۹- میرزا حسن خان جابری انصاری (۱۲۸۷ ـ ۱۳۷۶ ه.ق) از این ادیب و مورخ توانا، ۲۴ اثر علمی ـ ادبی باقی مانده است.
۲۰- سید عبدالرسول حجازی (۱۲۶۰ ـ ۱۳۵۸ ه.ق).
۲۱- سید محمد حقایق کشفی اصطهباناتی.
۲۲- حاج میرزا محمد علی حکیم الهی سلطان آبادی (۱۲۷۴ ـ ۱۳۲۵ ه.ق).
۲۳- محمد حکیم خراسانی (متوفا: ۱۳۵۵ ه.ق).
۲۴- محمد علی حکیم الهی فریدنی (۱۲۸۴ ـ ۱۳۸۴ ه.ق)
۲۵- محمد علی خوانساری (متوفا: ۱۳۵۰ ه.ق).
۲۶- سید فخرالدین خوانساری (متوفا: ۱۳۴۸ ه.ق).
۲۷- سید محمد داعی الاسلام لاریجانی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۷۰ ه.ق)
۲۸- میرزا فتحالله درب امامی (۱۳۰۱ ـ ۱۳۷۷ ه.ق)
۲۹- ضیاء الدین درّی (متوفا: ۱۳۷۵ ه.ق)
۳۰- فرج الله درّی (متوفا: ۱۳۸۲ ه.ق)
۳۱- حسن وحید دستگردی (۱۲۹۸ ـ ۱۳۲۱ ه.ق).
۳۲- میرزا مهدی بن هادی دولت آبادی (۱۲۸۸ ـ ۱۳۳۴ ه.ق).
۳۳- سید علی محمد دولت آبادی (۱۲۸۵ ـ ۱۳۴۱ ه.ق)
۳۴- شیخ نور الله دهاقانی، معروف به نورالشرق، (متوفا: ۱۳۷۱ ه.ق).
۳۵- سید عباس صفی دهکردی.
۳۶- آقا رحیم دهکردی (متوفا: ۱۳۶۸ ه.ق).
۳۷- غلامحسین ربّانی چادگانی.
۳۸- سید محمد رضوی کاشانی (متولد: ۱۲۹۱ ه.ق)
۳۹- شیخ ابوالفضل ریزی (متوفا: ۱۳۳۹ ه.ق)
۴۰- محمد علی زاهد قمشهای، معروف به ابو المعارف (متولد: ۱۲۹۰ ه.ق)
۴۱- عبدالله اشراق (۱۲۳۵ ـ ۱۳۴۵ ه.ق)
۴۲- محمد حسن بیچاره بیدختی (۱۳۰۸ ـ ۱۳۸۶ ه.ق)
و… .
برگرفته از پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 1866