بسم الله الرحمان الرحیم
خداوند دستوراتی را مقدمه فلاح قرار داده، فلاح هم رهایی و هم بالندگی است. رستن هم رها شدن و هم رشد کردن است.
کشاورز دانه ای را که در دل خاک می نهد، نخستزمین را شخم می زند، خاک که نرم شد دانه را می پاشد و با شخم دیگر آن را می پوشاند.دانه در معرض فشار خاک، حبس و تاریکی قرار می گیرد، اما از آنجا که خدای متعال در دل این این دانه حیات قرار داده، دانه این شرایط را تحمل نمی کند و به مقابله و مبارزه می پردازد. یک دانه کوچک پیوسته می کوشد،آرام آرام خود را بالا بکشد، بالاخره موفق می شود از فضایی تاریک و محبوس به هوای آزاد برسد و در لحظه جوانه زدن آزاد می شود. لذا کشاورز را از این نظر فلاح می نامند که به دانه ها کمک می کند تا رشد کرده و خود را آزاد کنند. این جوانه زدن حاوی دو پیام مهم است، یکی اینکه با مجاهده و مقاومت آدم می تواند خود را بالا بکشد، رشد کند و بالنده بشود، دوم آنکه آدم می تواند خود را آزاد کند، می تواند هر زندانی را پشت سر بگذارد، از سختی ها به آسایش برسد، از گردنه ها برهد و خود را به قله برساند.
خداوند متعال این عالم را برای ما زندان قرار داده است، الدنیا سجن المومن. شما کمتر ازدانه نیستید، شما می توانید عروج کنید، اما کدام انسان می تواند عروج کند و کمتر از دانه نباشد؟ شرطش چیست؟ نخست آنکه جان پاک داشته باشد، یعنی نیت پاک داشته باشد، کسی که نیت طاهر دارد، می تواند مقدمات عمل پاکیزه را فراهم و آن را به انجام برساند.جانی که کفر دارد پاک نیست توان صعود ندارد، جانی که نفاق دارد قدرت رشد ندارد، نفاق همان کفر است و از نظر ماهیت یه جنس اند. فردی که بخوبی تظاهر به دینداری و ولایتمداری می کند، اما درونش به گونه دیگر است، چگونه می خواهد صعود بکند؟ آگاه باشید” باطن متعارض با ظاهر، آدمی را از رشد باز می دارد!” آگاه باشید” حسد، تکبر، بخل ورزیدن، حقد و کینه توزی از بیماری های عجیب روحی اند و مانع صعود انسان اند!” برخی ها عجیب کینه توزند، یک حرفی از دوستش، برادرش، همسرش شنیده تا آنرا تصفیه نکند، دلش خنک نمی شود، براستی این چه منشی است؟ این چه مسلمانی و بچه هیئتی است؟هیچ یک از ما از خطر بیماری های اخلاقی در امان نیستیم، یکی از مهلک ترین بیماری های اخلاقی هوس مداری است! هوس قدرت، هوس شهرت و هوس جنسی، ببینید همه بعد حیوانی دارند، کسی نیست که بدون هوا و هوس زاده شده باشد، اما خیلی ها هوا و هوس را کنترل می کنند، کهف نفس می کنند، دنبالش نمی روند، آن کسی که هوا دارد و به دنبال هوا هم می رود، هرچه بخواهد می گوید، هر چه بخواهد می خورد! چگونه می توان از چنین فردی انتظار صعود داشت؟ یا شخصی که رأس هیئت است، اطعام هم می کند ولی غیبت می کند، غیبت کردن برایش عین آب خوردن است، در هر مجلس و ساعتی می نشیند، عرضه می دارد فلانی اینجور و بهمانی آنجور! و عیب جویی برادران مومنش را می کند! این ها همه نشان از حاکمیت هوای نفس بر فرد است!
مبادا هیئتی اینگونه باشد، مبادا شعور برود جای آن را شعار بگیرد، مبادا شعار بیاید و عمل خالصانه فراموش شود، مبادا ایمان فقط در زبان باشد و عمل در کار نباشد! ایمان رکن اولش عقیده باطنی است و رکن دومش عمل است! یعنی علاوه بر اینکه دل نسبت به این باور محکم است، در عمل هم تصدیقش می کند!
اگر یکی از ما هیئتی ها توفیق شرفیابی به محضر امام حسین(ع) را بیابیم و ایشان بفرمایند تو که خادم مجالس ما هستی چرا غیبت می کنی؟ چه جوابی داری؟ غیبت همه خوبی ها را آتش می زند، امام حسین(ع) را ناراحت می کند! مجلس و هیئت را بی اثر می کند!
حضرت امام خمینی (ره) به مجلس روضه ای نرفتند، از ایشان علت انصراف شان را سوال کرده بودند، فرمودند: دیدم کفش های زیادی دم درب ورودی به روی هم انباشته شده و بایستی برای ورود پا بر روی کفش های دیگران بگذارم، نخواستم گناه را مقدمه ی ثواب قرار بدم!
آگاه باشید، خداوند با کسی قوم و خویش نیست، رضای امام حسین(ع) در اشک ریختن است یا تبعیت کردن؟ درست است که اشک نشان پاکی دل است ولی گناه باعث می شود که کم کم این توفیق از انسان سلب بشود، دل سنگ می شود، گناهان کبیره ای چون غیبت و دروغ، اینها آتش زننده هستند، هیئتی ها نخست باید این ها را از درون خویش بزدایند، هیئت دانشگاه انسان سازی است و درون همین هیئت هاست که باید این امراض درمان شود، اگر بخواهیم حضار از هیئت اثر بپذیرند، نخست باید متولیان و خادمان هیئت از امراض اخلاقی و گناهان کبیره فاصله بگیرند، دوری کردن از گناه برتر از کسب فضیلت است، اینگونه هست که هیئت ما صاحب اثر می شود! لطیفی برایم نقل می کرد که ملا آقا جان زنجانی(رضی الله عنه) را بخواب دیده است، وقتی پرسیدند از ایشان چه حالی داری؟ گفتند: ” امام حسین(ع) اینجا به من سمت دربانی دادند” یعنی چی این خواب؟ شمایی که عمر خود را در هیئت گذرانده اید، طوری در این دنیا عمل کنید که در آنجا به شما سمت بدهند! باز هم در مورد ملاآقا جان زنجانی نقل است، که روزی ایشان در راه روستایی قصد مجلسی را داشتند که در بین راه دیدند که جمعیتی سیاه پوش و عزادار حضرتند ولی واعظ و مداح ندارند، ایشان رفتند برایشان سخرانی و مرثیه خوانی کردند ولی بعد ملامتشان کردند که این چه وضع اش است؟ نه واعظ دارید و نه سخنران؟ شبانگاهان در عالم رویا حضرت صدیقه طاهره(س) را خواب می بینند که حضرت، ایشان را ملامت می کنند می فرمایند” ملاآقا جان زنجانی مجلس ما را بهم زدید، جایی که به نام پسرم حسین(ع) جمع شده اند، خودم مجلس داری می کنم!”
باورتان می شود؟ صاحب مجلس و هیئت خودش در مجلس حضور دارد! خود حضرت زهرا(س) بالای سر مجلس هست و بر اعمال ما نظارت دارند. آیا مجلس و هئیتی که متولیان و خادمانش دچار امراض روحی اند، دچار دروغ و غیبتند و در مرتبه بعدی حضار هم مریض اند، آیا این مجلس از یمن وجود پربرکت حضرات معصومین بهره می برد؟ آیا چنین مجلسی به قدوم مبارکشان مزین می شود؟
خداوند رحمان تمام بدی ها و زشتی ها را در یکجا جمع کرده و درب آن را قفل کرده است، سرمنشأ تمام بدی ها و زشتی ها در شراب است، کسی که شراب می خورد، تمام بدی ها را به روی خود گشوده است! حالا به این نکته عنایت داشته باشید، که آیت الله بها الدینی(رضی الله عنه) از رسول اکرم(ص) نقل می کنند که حضرت فرموده اند” دروغ بد تر از شراب است” ، اینجاست که مشخص می شود چقدر مسئولیت ما سنگین است، چه بار عظیمی بر روی دوش ماست، ما باید برای دوری کردن از گناه برنامه و استراتژی داشته باشیم، باید در عمل به معروف و نهی از منکر پیشتاز باشیم. هنگامی که امام حسین(ع) می بینند به حق عمل نمی شود، باطل مبنای اداره ی امور مسلمین شده است، حاضرند جان خودشان را فدا بکنند و تا سیمای دین از این زشتی ها زدوده شود، تا چهره زیبای حقیقی اش فراموش نشود.
بنابراین هیئت داری فقط بر رعایت نظم ظاهری، تدبیر امور و اِعمال سایر جاذبه ها نیست. هر هیئتی که در یکسال گذشته مجلس داری کرده، کارنامه عملکردش زمانی در پیشگاه حضرت امام حسین(ع) معتبر است که هیچ کس در آن هیئت دروغ نگفته باشد، غیبتی در کار نبوده باشد!
آگاه باشید بالاترین اکرام میهمانان حضرت سید الشهدا(ص) این است که مجلس حضرتش را بدون گناه اداره بکنید، نه اینگونه که فرد برای یک کار مستحبی هیئت آمده، چند تا گناه کبیره هم در پرونده اش درج بشود.
در تاریخ ذکر شده است که فردی به امام صادق(ع) ارادت بسیار داشت، طوری که به منزل حضرت رفت و آمد می کرد، روزی از روز ها هنگامی که حضرت در کوچه های مدینه در حال قدم زدن بودند خود را به ایشان رساندند و عرض ارادت کردند، در همین حال بودند که کنیز این فرد، خود را به این جمع رساند و این فرد در پیشگاه حضرت به کنیزش تندی کرد و امام رو به وی کرد و فرمود تا آخر عمرم دیگر با تو کاری ندارم!
مرحوم آیت الله خوشوقت(رضوان ا… التعالی علیه) از ملا آقا جهان زنجانی نقل می کردند که دهه عاشورایی ایشان مجلس داشتند، شبی از شب ها مجلس پر شور و شعوری داشتند که ناگهان شکوه مجلس دو چندان شد، طوری که همه این تغییر را حس کردند، گویا همه مشتعل شده بودند و هیئت رونقی مثال زدنی داشت، وقتی که مجلس تمام شد پرسیدند که آخرین نفری که به مجلس ورود کردند که بود؟ آقایی را نشان دادند، درست فرداشبش مجلسی برپاشده بود، مجلس پر فیضی بود که ناگه مجلس از رونق افتاد گویا آب سردی بر حال معنوی حضار بپاشند، ملا آقا جهان پرسیدند آخرین نفری که به جمع ورود پیدا کردند که بوده است؟ همان آقای دیشبی را نشان دادند. وی را به گوشه ای کشیدم از او سوال کردم که دیشب با حضور تو رونق مجلس دو چندان شد ولی امشب که آمدی مجلس از شور افتاد، جریان چیست؟ تا این را گفتم مرد به گریه افتاد و گفت در خانه با همسرم حرفمان شد، ایشان سیده هستند، من با ایشان تندی کردم و همان لحظه احساس کردم که چراغی درون من خاموش شد. حقیقتاً همینطور است هیئتی کارهای داخل خانه اش در درون هیئت اثر می گذارد، اینگونه نیست که بیرون از خانه منش رحمانی داشته باشد و درون خانه منش و رفتاری غیر رحمانی! هم بیرون هیئتی در هیئت اثر دارد و هم درون هیئتی در هیئت موثر است.
برای اینکه از آفات بی امان امراض اخلاقی مصون باشید بیائید بین خود و خدا یک قراری بگذارید، اول همه خودتان را طوفان زده بدانید و امام حسین(ع) را کشتی نجات بدانید، به ایشان پناه ببرید از شر امراض اخلاقی، کج خلقی ها، بعضی ها از دیگران کمک می گیرند ولی دست بده ندارند، بیائید در مجلس امام حسین(ع) دست بده داشته باشید، دست به خیر باشید، باید اولین چراغ ها را خودتان روشن کنید، وقتی می گوئیم بأبی أنت و امی یا حسین(ع) یعنی مالاً، جاناً و آبرو را در راه امام باید پیشکش کنید. برای امام حسین(ع) طوری مایه بگذارید، که دیگران هم از شما تبعیت کنند. در باطن، در جامعه، در خانه، با همه و فرزندان و همسایگان به گونه ای باشید که همه را جلب امام حسین بکنید، دو صد گفتار چون نیم کردار نیست! تبلیغ عملی و هدایت عملی هم جزء وظایف سخنرانان است و هم جزء وظائف گردانندگان است. همین کار هم بسیار حساس است و بار بسیار سنگینی است.
خدا را شاکرم که در این ایام پر برکت میهمان امام رضا(ع) هستم، شما هم اگر به حرم مشرف شدید نکاتی را رعایت کنید، یکی آنکه تنها نروید، حتما با واسطه بروید و حضرت زهرا(س) را واسطه قرار دهید و بگوئید اُقسِمُکَ بِجدتک و محسن المقتول(ع)، دوم امام رضا(ع) در فراق فرزندش حضرت امام جواد(ع) خیلی اذیت شدند، خیلی زخم زبان شنیدند، لذا حضرت را به “عطش جواد الائمه(ع)” قسم بدهید و بدانید از حضرت امام رضا(ع) هر چه می خواهید بگوئید ولی نگوئید کدام را بده و کدام را نده، ادب کنید انشالله که دست پر بر می گردید.
بازدیدها: 181