ادب مثال‌زدنی شهید دستواره در برابر پدرش

خانه / پیشنهاد ویژه / ادب مثال‌زدنی شهید دستواره در برابر پدرش

استقبال مخاطبین از خاطرات فرمانده مشهور جنگ و نفر دوم لشکر ۲۷ محمد رسول الله، کتاب «قصه ما همین بود» را برای پنجمین بار به تجدید چاپ رساند.

ادب مثال‌زدنی شهید دستواره در برابر پدرش

هیاتکتاب «قصه ما همین بود» سرگذشت‌نامه‌ای از زندگی شهید محمدرضا دستواره است که به قلم گلعلی بابایی نوشته شده و نشر بیست و هفت بعثت آن را به چاپ رسانده است.

در این کتاب، زندگی‌نامه شهید دستواره از زبان خودش بیان می‌شود؛ او پیش از شهادت، مهم‌ترین اتفاقات زندگی خود را از ابتدای کودکی تا پیش از شهادت (در تیرماه 1365) در نوارهای ضبط صوت روایت کرده و همین نوارها دستمایه نگارش این کتاب قرار گرفته است.

زندگی شهید دستواره که در مقطعی از جنگ با عراق و پس از شهادت شهید محمدابراهیم همت به عنوان قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله منصوب می‌شود دارای اتفاقات مهمی است که در این کتاب به بخشی از آنها اشاره شده است. حضور در جبهه کردستان و نبرد با ضدانقلاب همراه با فرماندهانی مانند رضا چراغی و احمد متوسلیان یکی از بخش‌های مهم زندگی او به شمار می‌رود که در کتاب «قصه ما همین بود» بدان اشاره شده است.

«قصه ما همین بود» که هفتمین کتاب از مجموعه بیست و هفت در 27 و به منظور معرفی فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله به شمار می‌رود با استقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه شده و برای پنجمین بار تجدید چاپ شده است. به همین بهانه، 3 خاطره از این شهید والامقام که در این مجموعه منتشر شده است، تقدیم مخاطبان می‌شود. خاطراتی از زبان پدر و خواهر شهید و در نهایت بخشی از کلام شهید.

ادب مثال‌زدنی شهید دستواره در برابر پدرش

ادب مثال‌زدنی شهید دستواره در برخورد با پدر

“یک روز رضا به من گفت: بابا من راضی نیستم دیگر این کارها (بارکشی) را انجام دهی، این کارها دیگر برای شما سنگین است. گفتم: تو درست می‌گویی، اما من به کار عادت کرده‌ام و قدرت این کار را هم دارم. او گفت: من راضی نیستم، در ضمن حالا که شاغل شده‌ام، این حقوق مرا بگیر و خرج کن، این شغل شما برای من گران تمام می‌شود. گفتم: بابا تو که می‌خواهی حقوقت را به من بدهی، تو فردا می‌خواهی به امید خدا ازدواج کنی و برای زندگیت باید خرج کنی، من هم که چیزی ندارم تا برای تو پس‌انداز کنم. در جواب گفت: بابا تو هنوز خدا را نشناخته‌ای، به اندازه‌ای که خداوند ضامن روزی ما است، من اگر بخواهم ازدواج کنم، خدا را دارم، خدا به من کمک می‌کند. این حرف ایشان خیلی روی من اثر گذاشت.”

آیا شهید دستواره از محل دفنش خبر داشت؟

“یک روز محمدرضا از اندیمشک آمد، به من گفت: مادر می‌خواهم شما را ببرم معراج شهدا، حسین شهید شده و می‌خواهم او را ببینی. با هم رفتیم. او روی حسین را کنار زد. من صورت حسین را بوسیدم و صورتم را به صورتش چسباندم. محمدرضا هم وضو گرفت و برای حسین قرآن خواند و با دست خودش او را به خاک سپرد. کنار قبری که حسین را دفن کردند، یک قبر خالی بود، دستش را روی آن گذاشت و گفت: چند روز دیگر شهیدش می‌آید. ما فکر کردیم چون عملیات است و شهید می‌آورند، منظورش این است که بالأخره تا چند روز دیگر شهیدی هم آنجا دفن می‌شود.

چند روز بعد دیدیم شهید آن قبر را آوردند. خودش بود، همان‌جا او را به خاک سپردیم. در مراسم عزاداری برادرش، از همه‌ دوستان و آشنایان حلالیت می‌طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می‌کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده‌ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه؛ مادر این‌طوری نمی‌شود، بگو از صمیم قلب حلالت می‌کنم. من هم گفتم: حلال حلال…”

کلام شهید: شهادت مزد و اجر انسانی است که در راه خدا قدم برمی‌دارد

“آنچه که برای ما مطرح است؛ انجام خدمتی خالصانه، زیاد، پرکار و فعال در راه رضای خدا و در راه رساندن پیام شهیدان به گوش جهانیان است.

ما برای مقابله با ابرقدرت‌ها، هیچ نیازی به ناوگان نداریم، هیچ نیازی به هواپیما نداریم و… وسیله و سلاح اصلی که امروز باید در دست ما باشد، پایداری، استقامت و صبر دراز مدت است. اگر لحظه‌ای درنگ کنیم، اگر لحظه‌ای ابهام و تردید و شک در این رابطه به خودمان راه بدهیم، قطعاً دچار تزلزل خواهیم شد و به قول شهید بزرگوارمان سردار رشید اسلام حاج همت از خوارج نهروان بدتر خواهیم بود، اگر لحظه‌ای درنگ، سستی و ابهام در رابطه با این انقلاب و در رابطه با این جنگ به خودمان راه بدهیم. بایستی محکم، همانطور که تا به حال ثابت کردیم و همانطور که تا به حال توی دهان این مزدوران کثیف یاوه‌سرایان شرق و غرب زدیم، باید از این به بعد هم بزنیم و به یاری خداوند، این استقامت ما، نتیجه‌اش حکومت الله بر زمین خواهد بود.

و دیگر اینکه مسئله‌ شهادت، آنقدر مسئله‌ای باعظمت و بزرگ است که هر کسی نمی‌تواند درباره‌ مفهوم آن صحبت کند. شهادت مزد و اجر انسانی است که در راه خدا قدم برمی‌دارد. مسلماً چنین فردی صرفاً لقای خداوند را طلب می‌کند و خداوند هم با شهادت یک رزمنده و مجاهد فی سبیل الله، او را به لقای خودش می‌رساند. شهادت، یعنی رسیدن به لقاءالله. هر کس در راه خدا قدم بردارد، اجری جز شهادت نصیبش نخواهد شد. وظیفه و تکلیف الهی ما جهاد است. جهاد در راه حفظ و نگهبانی از اسلام. این رسالتی است که انقلاب بر دوش ما نهاده و ما هم تا آخرین قطره‌ خون‌مان، در راه انجام این رسالت تلاش می‌کنیم.

منبع: تسنیم

بازدیدها: 0

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *