اربعین و آمادگی برای ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه
اربعین و آمادگی برای ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه . شخصی محضر امام صادق علیه السلام آمد وعرض کرد، ما دوستانی داریم که خیلی شما را دوست دارند، بشما محبت و ارادت دارند ولی اعمال آن ها مثل شما نیست … شما دروغ نمی گویید ولی آنان می گویند، در زندگی شما مکر و فریب نیست اما اعمال و رفتار ایشان منطبق با عملکرد شما نیست.
امام صادق علیه السلام فرمودند: بخدا قسم من امام آن ها نیستم، من امام کسانی هستم که از من اطاعت کنند.
در حال راه رفتن در خیابان، ناگهان مجری صدا و سیما غافلگیرانه به سراغتان می آید و بعد از سلام، اینگونه موضوع را شروع می کند:
موضوع برنامه ما، میزان «پیشرفت علمی» در کشور است. لطفا به چند سؤال ما و بینندگانمان پاسخ بدهید.
- به نظر شما افق «پیشرفت علمی» کشور کجاست و شامل چه مراحلی برای رسیدن است و ما اکنون در چه مرحله ای از آن هستیم؟
- چه زیرساختهایی اعم از آموزشی، فرهنگی، فیزیکی و …. برای این کار مورد نیاز است و تا چه حدودی توسط مسؤولین انجام شده است؟
- آیا برای تحقق این هدف به همکاری نهادهای مردمی نیاز است و آیا همکاری های لازم بین گروههای مردمی شکل گرفته است؟
- مسؤولین دولتی در چه قسمتهایی به کمک نهادهای مردمی نیازمند هستند و آیا همکاری مناسبی بین این دو گروه انجام می شود؟
- شما متناسب با حرفه و شغلتان چه نوع فعالیت مؤثری در راستای «پیشرفت علمی» کشور انجام می دهید؟
- چه ضعف هایی در این راه داریم و چگونه باید آنها را برطرف کنیم؟
هر کس با هر سطح سواد و کمترین آشنایی به روند علمی کشور، می تواند به راحتی جواب هایی مناسب و غیر کلیشه ای به این سؤالات بدهد. اگر به جای «پیشرفت علمی» موضوعات دیگر مانند «روند پیشرفت ورزشی» « برنامه های تلویزیونی» «ریزگردها» « اقتصاد» «سیاست» و … باشد باز هم بدون مشکل می توان به سؤالات پاسخ گفت.
ولی اگر موضوع برنامه «زمینه سازی ظهور» باشد چه؟
می توانید به سؤالات، جواب های مناسبی به این موضوع بدهید؟
در میان علائم ظهور، «پر شدن جهان از ظلم و ستم» یکی از متواترترین و اصلی ترین نشانه ها است. نشانه ای که برداشت سطحی از آن می تواند به مخدری بزرگ برای هر جامعه ای تبدیل شود. این عقیده که با فراگیر شدن ظلم و ستم در جهان، حضرت تشرویف می آورند و همه چیز را درست خواهند کرد.
بر اساس این تصور، گروهی به وجود آمد که مبلّغ گوشه نشینی بودند. این باور که در زمان غیبت، تنها کاری که باید کرد، «دعا» برای «ظهور» است، نباید دولت اسلامی تشکیل داد، نباید جامعه اسلامی را توسعه داد، نباید وحدت ایجاد کرد، نباید نسبت به پیشرفت ملل اسلامی اقدام کرد، نباید از جوامع اسلامی مظلوم حمایت کرد و تلویحا باید نسبت به افزایش ظلم بی تفاوت بود، چرا که حضرت تنها در صورت پر شدن جهان از ظلم، «ظهور» خواهند کرد.
هرچند این گروهها در ظاهر از بین رفته اند، ولی تفکری که تبلیغ کرده اند هنوز هم در برخی ذهن ها جا خوش کرده است.
ما چگونه «پر شدن جهان از ظلم و جور» را برای خودمان تفسیر می کنیم؟
«الذی یملأها عدلا کما ملئت ظلما و جورا»
«مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ» مائده – 54
امام زمان بالاخره تشریف خواهند آورد و جهان را از عدل پر خواهند کرد چه با کمک ما و چه غیر از ما؛ نکته همین جاست…
آیا این ما هستیم که در بزرگ ترین واقعه تاریخ نقش خواهیم داشت؟ ما هستیم که به عنوان یاوران حضرت محشور خواهیم شد؟
یا فرصت را از دست خواهیم داد و حسرتی ابدی خواهیم خورد؟
از این چند لحظه به راحتی عبور نکن، آینه خودت باش و بنویس چگونه می خواهی یاوری کنی حتی با این جمله:
«من تا به حال کاری برای ظهور نکرده ام»
این لحظه می تواند یک شروع باشد، یک شروع صادقانه.
«اینکه بگویند امام زمان می آید و همه ی کارها را درست می کند! این خراب کردن عقیده است. این، تبدیل کردن موتور محرکی به یک چوب لای چرخ است؛ تبدیل کردن یک داروی قوی، به یک داروی مخدر و خواب آور است.
امام زمان می آید و انجام می دهد یعنی چه؟! امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟ شما باید زمینه را آماده کنی، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینه ی آماده اقدام فرماید. از صفر که نمی شود شروع کرد! جامعه ای می تواند پذیرای مهدی موعود باشد که در آن آمادگی و قابلیت باشد، و الا مثل انبیاء و اولیای طول تاریخ می شود. چه علتی داشت که بسیای از انبیای اولی العزم آمدند و نتوانستند دنیا را از بدی ها پاک و پیراسته کنند؟چرا چون زمینه آماده نبود…»
امام خامنه ای دامت برکاته
سؤال:
آیا برای ظهور حضرت مهدی «عجّل الله تعالی فرجه الشریف» غیر از «ملئت ظلما و جورا» راه دیگری نیز وجود دارد؟
جواب:
بله، اگر عده ای با هم توافق بر صلاح کنند، در ظهور آن حضرت مؤثر است؛ چنانکه «ملئت ظلما و جورا» مؤثر است…
در محضر بهجت، ج3 ص51
در جمکران پشت صحن اصلی و میان درختان بلند و قدیمی نشسته بودم.
انعکاس صدای سخنران در فضای بعد از ظهر و خلوت صحن می پیچید و کم رنگ و گم می شد.
خوب یادم است، طنین آرام و دلنشینی را که راجع به ظهور صحبت می کرد. در میان حرفهایی که جسته گریخته به گوشم می رسید، چیزی نظرم را جلب کرد:
«بعضی ها فکر می کند این که می گویند برای ظهور باید جهان پر از ظلم و جور شود یعنی اینکه برویم و ظلم را ترویج کنیم، یا حداقل در مقابل ظلم بی تفاوت باشیم! نخیر! این چه حرف مسؤولیت گریزانه ای است؟
اصلا معنی پر شدن جهان از ظلم این نیست!
اصولا ظلم زمانی خودش را نشان می دهد که حق ظاهر شود. اگر حق بیان نشود، باطل هرگز خودش را نشان نمی دهد و از لباس نفاق بیرون نمی آید.
هرگاه عده ای بر محور حق جمع شوند و بر آن پایداری کنند، ظلم و باطل مجبور می شوند خودشان را نمایان و آشکار کنند. در این حالت جهان وقتی پر از ظلم و ستم می شود که عده ای بر محور حق و حقیقت اجتماع کنند و آن را به عالی ترین درجه، بدون هیچ سازش و ترسی بیان کنند. هرچه این حق بزرگتر و پایداری اصحاب آن بیشتر باشد، ظلم بیشتر خودش را نشان می دهد.»
تاریخ یک بار شاهد این واقعه بوده است.
وقتی عده ای بسیار کم ولی مقاوم، بر گرد حق مطلق جمع شدند و بر آن پایداری کردند، بزرگترین ظلم تاریخ خودش را نشان داد.
محرم سال 61 هجری قمری، در میان شن های داغ سرزمین نینوا، قافله مردی در میان انبوه دشمنانش محاصره شده بود. مردی که حقیقت مطلق بود. نوری بود در میان ظلماتی که او را احاطه کرده بود. ولی یارانش، هرچند کم، ولی چون کوه به پای این حق ایستاده بودند و خانواده ای که به راهش ایمان داشتند.
در آخر، زشت ترین چهره باطل خودش را نشان داد، در میان دو نهر آب، فرزند پیغمبر و همه ی یارانش، حتی طفل شش ماهه اش به شهادت رسیدند؛ سرهایشان را بر نیزه زدند و خانواده اش را که خاندان وحی بود به اسارت گرفتند و در شهرها چرخاندند.
ولی به زودی صدای طبل رسوایی باطل به صدا در آمد. در طول تاریخ هیچ ظلمی به وضوح و عظمت ظلم به اباعبدالله نیست، و هیچ حرکتی به عظمت قیام حسین بن علی باعث حرکت جریان حق نشده است. و همه اینها به دلیل ایستادگی یاران و خانواده او بر حق بوده است.
حسین علیه السلام اصحاب خود را نزدیک غروب جمع کرد و گفت:
«اما بعد…، من یارانی شایسته تر و بهتر از یاران خود نمی شناسم و خانواده ای بهتر از خانواده ام در نیکی کردن و صله ی ارحام سراغ ندارم.
خدا از جانب من به همه ی شما جزای خیر دهد…
اینطور نیست که با بیان هر حقی، ظلم شمشیر به دست بگیرد و حمله کند. همه چیز به هوشیاری ما بستگی دارد. باطل قدم به قدم جلو می آید. اولین قدم «فریب» است.
تا به حال به انتشار اخبار در شبکه های مجازی، ماهواره ها و سایتهای پربازدید جهان دقت کرده اید؟ دقت کرده اید چگونه یک خبر به طور هماهنگ، جهانی می شود و خبر دیگری هیچ انعکاسی پیدا نمی کند؟
تا به حال دقت کرده اید چطور بزرگترین گردهمایی جهان در اربعین، پوشش خبری بسیار کمی داده می شود؟ چطور کشتار یمن، فریاد آزادی خواهی مردم بحرین، کشتار مردم میانمار و … در سکوت رسانه ها و حاشیه های خبری گم می شوند؟ و در همین زمان موج رسانه ای حمایت از حیوانات برای نجات گربه ای چنان جهان را به حرکت وامی دارد که انسان حیرت می کند!
دقت کرده اید چگونه با یک منطق به یک کشور قانونی مثل سوریه حمله می کنند و در همان حال به بهانه حمایت از یک دولت غیر قانونی در یمن، این کشور را به خاک و خون می کشند؟
فریب آنجا نتیجه می دهد که عده ای معتقدانه باور می کنند که جنگ در یمن و سوریه و عراق و … ربطی به ما ندارد.
وقتی فریب خوردیم، دیگر نیازی به شمشیر نیست. بعد از «فریب» نوبت به «تطمیع» و بعد «تهدید» است و اگر باز هم مقاومت کردیم آنگاه ظلم خودش را نشان خواهد داد.
انقلاب اسلامی ایران نمونه ی بارز این جریان است. زمانی که مردم دور حقیقت امام جمع شدند. تمام تخریبهایی که علیه امام و مجموعه های انقلابی شکل گرفت، جریانهایی مانند حزب توده برای انحراف انقلاب و شروع تهدیدها و شکنجه ها. کافی است خاطرات زندانیان سیاسی انقلاب را بخوانید، شکنجه هایی که حتی خواندنش هم باور کردنی نیست.
هیچکس باور نمی کرد انقلاب، بدون هیچ پشتوانه ای و بر خلاف خواست تمام قدرتهای بزرگ؛ رژیم شاه را ساقط کند.
کسی باور نمی کرد که این انقلاب نوپا حتی بعد از پیروزی بتواند در سخت ترین و طولانی ترین جنگی که جهان به خود دیده است، مقاومت کند، آن هم در سخت ترین تحریم های نظامی و اقتصادی جهان!
هرچه بیشتر مردم ایران بر حق خود پایداری کردند، ظلم، بیشتر خودش را آشکار کرد. مورد اصابت قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران، موشکباران شهرها، حملات شیمیایی گسترده در جبهه ها و شهرها، جنگ خلیج فارس، تحریم های اقتصادی، سیاسی، نظامی و … حتی پزشکی.
همه اینها در حالی روی داد که جهانِ مدعی حقوق بشر در مقابلش سکوت کرده بود. ظلمی واضح تر از این ممکن بود؟
بیداری اسلامی، نتیجه پایداری مردم ایران است. نگاه کنید که چگونه گروه کوچک و بدون سلاحی مانند فلسطین در مقابل یکی از پیشرفته ترین ارتشهای جهان ایستادگی کرده است؟ چگونه اوج وحشی گری آنها را در مقابل چشم جهانیان نمایان ساخته است؟
نگاه کنید چگونه فریاد عدالتخواهی عده ای به ظاهر کوچک در بحرین در میان سکوت سازمانهای بین المللی پیچیده است و جهان را حیرت زده کرده است؟ چگونه کشوری مانند عربستان سعودی با پول، سازمانهای جهانی را برای پوشاندن جنایاتش خریده است؟
نگاه کنید به لبنان، سوریه، عراق، یمن، بحرین، میانمار، آفریقای جنوبی و … که چگونه ایستادگی گروههای به ظاهر کوچک، نه تنها بزرگترین ظلمهای تاریخ را نمایان کرده اند، بلکه بر بزرگترین قدرتها پیروز شده اند. نگاه کنید که چگونه رؤسای دولتهای غربی اعتراف به ایجاد دولتی جعلی و وحشی به نام «داعش» کرده اند. گروهی که باعث ویرانی های بزرگ، کشتار گسترده، و اختلاف در جوامع اسلامی کرده بود. حتی تا لحظات آخر بدون هیچ ظاهر سازی در حفظ او کوشش کرده بودند.
بیداری اسلامی در حال رشد است و داعش به تاریخ پیوسته است و این فقط و فقط نتیجه ی پایداری دسته جمعی بر حق است.
این را به خاطر داشته باشید:
شاید مقاومت هزینه داشته باشد؛ ولی مطمئن باشید هزینه ی سازش و کوتاه آمدن بیشتر از آن است.
حقایق زیادی در عالم وجود دارد که پایداری بر آنها ظلم را رسوا می کند.
اما کدام حقیقت باعث بروز بزرگترین ظلم جهان می شود؟
کدام حقیقت است که اگر بر گرد آن جمع شویم، هیچ ظلمی تاب تحمل آن را ندارد؟
کدام حقیقت است که اگر حتی عده ای کم بر آن پایداری کنند، ظلم خودش را نشان خواهد داد و ظهور اتفاق خواهد افتاد؟
شاید بهتر باشد کمی راجع به این فکر کنیم…
قبل از اینکه راجع به آن «حقیقت بزرگ» صحبت کنیم، باید کمی به مفهوم «پایداری بر حق» بپردازیم.
«پایداری بر حق» در ظاهر ساده به نظر می رسد. اکنون وقتی به تاریخ نگاه می کنیم، به وضوح فریب عمروعاص را در مقابل سپاه امیرالمؤمنین درمی یابیم و یا نیرنگ معاویه در صلح با امام حسن و یا تهدید و تطمیع کوفیان توسط یزید.
حالا بعد از 1400 سال که گرد و غبار فتنه فرونشسته است، فضیلتی نیست که حقانیت علی بن ابی طالب را دریابیم و یا حیرت کنیم که چطور از کل جامعه اسلامی فقط هفتاد و دو نفر در سپاه حسین بن علی حضور داشتند. بیایید دست از تصورات کودکانه برداریم که اگر ما در آن زمان بودیم چنین می کردیم و چنان می شدیم.
هرچند اگر واقعا می خواهیم بدانیم در آن زمان در کدام جبهه بودیم چاره ای نیست جز اینکه مرد زمانه ی خود باشیم چرا که:
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
بیایید از خودمان بپرسیم:
امروز میدان مبارزه ی ما کجاست؟
دشمن ما چه کسی است؟
چه فتنه ای در حال جریان است؟
حسین زمانمان کیست؟
یزید زمانمان کیست؟
کربلای زمانمان کجاست؟
و آیا برای پیوستن به سپاه حسین علیه السلام آماده ایم؟
آیا برای کشته شدن در رکابش آماده ایم؟
حسین علیه السلام گفت:
«همه شما فردا کشته می شوید و هیچ یک از شما از مرگ نمی رهد»
گفتند: «الحمدلله…»
صحرای کربلا به وسعت تاریخ است و کار به یک «یالیتنی کنت معکم» ختم نمی شود. اگر مرد میدان صداقتی، نیک در خویش بنگر که تو را نیز با مرگ انسی این گونه است یا خیر!… آنان را که از مرگ می ترسند از کربلا می رانند…
آری کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو می خواهی به کربلا برسی، باید از خود و بستگی هایت از سنگینی ها و ماندن ها گذر کنی… از عاشورای سال 61 هجری قمری، دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه ی روزها عاشوراست. زمان بر امتحان من و تو می گردد تا ببیند که چون صدای «هل من ناصر» امام عشق برخیزد، چه می کنیم؟ … شریان قیام ما نیز به قلب عاشورا می رسد و این چنین ما هرگز از جنگ خسته نخواهیم شد… آماده باشید که وقت رفتن است. هر شهید کربلایی دارد… و کربلا را تو مپندار که شهری است میان شهرها و نامی است در میان نامها، نه! کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام راهی به سوی حقیقت نیست (شهید آوینی)
هنگامی که باطل خود را در پوشش حقیقت مخفی می سازد و در گرد و غبار فتنه پنهان می شود، آنگاه که در هر طرف میدان، به ظاهر حقیقت را می بینی، آنگاه که فرق بین نیرنگ و حقیقت را نمی توانی تشخیص بدهی، پایداری معنایی ندارد. پایداری بر حق بیش از هر چیز به علم و شناخت نیازمند است. همانقدر که باید حق و اصحاب حق را بشناسیم. بدون شناخت باطل، ما هم فرقی با کسانی که خاندان پیامبر را خارجی گفتند و در اسارتشان شادی کردند نداریم.
«پایداری بر حق» احتجاجات کوبنده فاطمه زهرا در دفاع از امیرالمؤمنین بود. تا جایی که به منزلش هجوم بردند و آن را آتش زدند و لکه ننگ ابدی بزرگترین ظلم را برای خود ثبت کردند. «پایداری بر حق» خطبه های آتشین حضرت زینب بود که در اسارت چنان کوبنده و طوفانی بود که یزید را هم منقلب کرد.
پایداری بر حق به چیزی نام «بصیرت» نیاز دارد که بدون آن مانند خاشاکی در گردباد فتنه ها بازیچه ی دست دیگران خواهیم شد.
«شما اگر ندانی دشمن کدام طرف است، دوست کدام طرف است، توپخانه را که روشن کردی، به جای اینکه به دشمن بخورد، به دوست می خورد؛ بصیرت برای این است 1395/10/19»
«بصیرت این است که شما بدانید با چه کسی طرفید، بدانید که او درباره ی شما چه فکری دارد، بدانید که اگر چشم خودتان را بستید و فکر نکردید، ضربه خواهید خورد. توقع ما از نخبگان سیاسی و غیر سیاسی کشور این است که این بصیرت را داشته باشند. مردم خوشبختانه این بصیرت را دارند. 1395/08/26»
«آن درسی که ما باید بگیریم که به هنگام، عمل بکنیم، آن مبنی بر این است که دشمن را بشناسیم، سمت و سوی کار دشمن را بدانیم، آنقدر بصیرت پیدا کنیم که هر حرکتی که دشمن انجام می دهد، بفهیم که هدفش چیست. اگر متوجه ما و متعرض به ما است، علاج کنیم آن را، بایستیم، مقاومت کنیم؛ این وظیفه ی ما است. 1395/10/19»
«بصیرت سیاسی یعنی بفهمیم که چه کسی دارد ما را به کجا می برد. آیا به سمت اهداف اسلامی داریم حرکت می کنیم؟ یا آنچنان که دشمن مایل است به سمت بی مبالاتی بیشتر حرکت می کنیم؟ 1395/05/31»
آن حقیقت بزرگی که اعتقاد به آن باعث ظهور امام زمان عجل الله فرجه می شود این است که:
«هیچ راهی به جز اسلام نمی تواند انسان را به سعادت برساند»
خوب به این جمله دقت کنید. منظورمان این نیست که اسلام هم راهی در میان تمام راهها، مرامی در میان تمام مرامها و مسیری در میان مسیرها به سمت سعادت است؛
منظورمان این نیست که کمی از فرهنگ غرب درست است، کمی از کمونیسم جالب است و کمی از جوامع لاییک به نظر درست می آید؛
منظورمان این نیست که در میان هزاران مسیری که به سعادت بشر ختم می شود، اسلام هم یک مسیر است. در واقع منظورمان این است که اسلام تنها مسیر است. منظورمان این است که هیچ راهی به جز اسلام و آن هم تمام اسلام نمی تواند بشریت را به سعادت و کمال برساند.
هیچ راهی سریع تر، آسانتر، بی خطرتر و سالمتر از اسلام برای تعالی انسان وجود ندارد و هر راهی به جز اسلام، محکوم به شکست و زوال است.
به چنین حقیقتی اعتقاد داریم؟
می توانیم بر چنین حقیقتی پایداری کنیم؟
کافی است به انبوه تبلیغاتی که غرب و به خصوص آمریکا در هر نوع سبک زندگی به غیر از دین به راه انداخته نگاه کنید. «رویایی آمریکایی» «انسان محوری» «آزادی» «دموکراسی» «لذت گرایی مطلق» انبوه عرفانهای نوظهور، حتی مذاهب فردی و … چرا اینقدر از دین در شکل اجتماعی آن می ترسند؟ چرا سالها تلاش کردند که دین را افیون ملت ها معرفی کنند؟ چرا جدایی دین از سیاست را تبلیغ می کنند؟
نگاهی به تاریخ تمدن غرب نشان می دهد که آنها نه تنها روز به روز از دین فاصله گرفتند، بلکه تمام تلاششان را کردند که دین را مترادف با عقب ماندگی و تحجر نشان دهند. جلوی پیشرفت کشورهای مسلمان را با استعمار و غارت گرفتند و در حالی که کشورهای اسلامی را نمونه عقب افتادگی معرفی می کردند؛ چنان زرق و برق توخالی خود را به نمایش در آوردند که حتی خودمان هم حاضر بودیم برای رسیدن به آنجا دست از دین و حکومت دینی برداریم. همه چیز برایشان خوب پیش می رفت تا اینکه پیروزی انقلاب اسلامی مانند عصای موسی، سحرشان را باطل کرد.
پیروزی انقلاب دینی مردم ایران و مدیریت شرایط و بحران های سخت یکی پس از دیگری و ایستادگی مردم بر سر این آرمان، باعث عقب نشینی این تفکر باطل شد.
ملت های جهان دیدند که یک حکومت دینی با وجود انبوه دشمنان، محاصره های اقتصادی و سیاسی و نظامی، می تواند رشد کند، می تواند زمینه ی سعادت مردم را فراهم کند، می تواند مقتدر، مؤثر و عزتمند باشد.
بهتر است این سؤال را دوباره از خودمان بپرسیم که:
«آیا به چنین حقیقتی اعتقاد داریم؟»
«هیچ راهی به جز اسلام نمی تواند انسان را به سعادت برساند»
اگر بزرگترین حقیقتی که باعث ظهور امام زمان می شود، حقیقت اسلام باشد، آنگاه چگونه باید به این هدف رسید؟
وقتی صحبت از دستیابی به هدف می شود، منظور، طرح یک مسیر منطقی، قابل انجام و زمان بندی شده است. طرحی که در آن مسیرها، منابع، امکانات، مشخص شده باشند و اهداف اولویت بندی شده باشند، خطرات و تهدیدهای مسیر، شناسایی و راه مقابله با آن پیش بینی شده باشد.
«ظهور» قرار است به صورت کاملا طبیعی و به دور از هرگونه اتفاقات ماورایی رخ دهد چنین واقعه ای نیاز به یک طرح عملیاتی دارد. آیا چنین طرحی وجود دارد؟
الامام الصادق علیه السلام: ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب فجعل لکل شیء سببا و جعل لکل سبب شرحا و جعل لکل شرح علما و جعل لکل علم بابا ناطقا. (اصول کافی)
خداوند ابا دارد از این که چیزها (امور) را جز از طریق اسباب فراهم آورد. از این رو برای هر چیزی سببی قرار داده و برای هر سبب، بیانی و برای هر بیان، دانشی و برای هر دانش دری….
در میان رهبران دینی که دنیا به خود دیده است، در میان کسانی که به ظهور و منجی اعتقاد داشته اند، امام خمینی تنها کسی است که مسیری منطقی و قابل اجرا برای ظهور امام زمان عجّل الله فرجه طراحی کرده است. او مسیری را طراحی کرد که رهبر انقلاب آن را این گونه تبیین کرده اند:
- انقلاب اسلامی
- نظام اسلامی
- دولت اسلامی
- کشور اسلامی
- تمدن اسلامی
و رسیدن به «تمدن اسلامی» مقدمه ی ظهور است. تمدن به معنای اسلام در تمام عرصه ها؛ دانش، اقتصاد، طب، هنر، معماری، جامعه شناسی، انسان شناسی، پزشکی، کشاورزی، لباس و …
تمدنی که اگر گروهی بر محور آن جمع شوند و آن را محقق کنند الگویی خواهد شد که نشان خواهد داد اسلام توان رساندن انسان به سعادت را دارد؛ آنگاه خواهیم دید:
و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا
ولی دنیای باطل تحمل پذیرش چنین چیزی را ندارد و بزرگترین ظلم درست آنجایی شکل می گیرد که جهانی که به دنبال این الگوست را از رسیدن به آن منع کنند. اینجاست که خواست جهانی برای ظهور کسی که بیاید و جهان را پر از عدل و داد کند شکل می گیرد.
«تمدن اسلامی» کلید و مقدمه ظهور است. اما در پایان این فرمایش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به علی ابن مهزیار قابل تامل است.
باید حواسمان باشد که محب واقعی باشیم یا ادعایی!!!
زمانی که به محتوای نامه ی برخی از کسانی به امام حسین علیه السلام نام نوشتند نگاه کنیم، میبینیم که؛
برای برآورده شدن حاجاتشان از آقا طلب یاری کردند…
اما چه کنیم که زمینه ی ظهور حضرت را فراهم کنیم؟!
علی ابن مهزیار می گوید با خودم گفتم اگر خدمت آقا برسم گله و شکایت می کنم که چقدر انتظار کشیدم و دنبالتون گشتم!
آقا فرمودند: علی ابن مهزیار چیشد دیر آمدی پیش ما؟!
می گوید عرض کردم، فدای شما بشوم … لم اجد شخصا یدلنی الیک
آقا با انگشت مبارکشان خاک ها را جابجا کردند و فرمودند: … لم تجد شخصا یدلنی الینا؟!
بعد حضرت فرمودند: نتوقعک لیلا و نهارا … تو فقط تو عرفات دنبال ما می گردی اما ما صبح و شام منتظر شما هستیم…
بعد حضرت سر مبارکشان را بالا آوردند و فرمودند: شما شیعیان مشکل دارید… نفرمودند تو، فرمودند مشکل شما شیعیان 3 چیز است؛
- مشکل اول شما شیعیان ایه است که چسبیدید به مال دنیا، همه ی دغدغه ی شما مال دنیاست،میخواهید ثروتتان زیاد شود…
میخواهید پیش ما بیلیید اما دائما دنبال زیاد کردن ثروت هستید…
- مشکل دوم شما شیعیان این است که به یکدیگر رحم ندارید، برایتان مهم بچه هیاتی چکار میکند!
شیعه، فامیل، دوست، آشنا و غریبه چه حالی دارد؟!
دائما خودش را میبند، همه چیز را برای خودش میخواهد.
اگر گوشه ای از این عالم ظلمی بشود خم به ابرو نمی آورد… دلش به رحم نمی آید!
- مشکل سوم ایه است که صله ی رحم را ترک کرده اید، اصلا دغدغه ی خویشان و فامیل خود را ندارید…
بنابراین از مهمترین کاراها و وظایف ما این است که ببینیم دغدغه ی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف چیست و اولویت های خودمان را طبق اولویت های امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف ترتیب دهیم.
بازدیدها: 0