ارتباط با خدا سبب نشاط و آرامش می‌شود

خانه / گوناگون / ارتباط با خدا سبب نشاط و آرامش می‌شود

در حالی که فقط در سایه ارتباط با خدا و داشتن رابطه‌ای صحیح با او می‌توان این سبک را به زیبایی هر چه تمام‌تر محقق کرد. از این رو، در گفت و گویی با حجت الاسلام والمسلمین سیدابراهیم میرباقری، دکترای الهیات، استاد حوزه و دانشگاه، خطیب و مؤلف کتبی همچون «بقا و ابدیت روح انسان»، «وحدت سیاسی اسلام»، «شرح آیه مودت»، کتاب سه جلدی «تاریخ پیامبر (ص)» و مترجم «اسلام، آیین فطرت» به زبان انگلیسی و «مکارم الاخلاق» به زبان فارسی تاثیرهای ارتباط با خدا در اصلاح سبک زندگی را بررسی کرده‌ایم که مشروح آن از نظرتان می‌گذرد:

 اساسا به کدام شیوه و الگو از زندگی، سبک زندگی دینی و اسلامی گفته می‌شود و این سبک چه ویژگی‌هایی دارد که آن را از دیگر انواع سبک زندگی متمایز می‌کند؟
سبک زندگی دینی همان‌طور که از نام آن برمی‌آید یعنی زندگی بر اساس دین و شریعت؛ اسلام دین جامعی است و در همه ابعاد برای انسان دستورالعمل دارد، همچون رژیم غذایی که پزشک تجویز و با آن سلامت انسان تأمین می‌شود، در اسلام هم همین گونه است و قوانینی در قالب سبک زندگی در نظر گرفته شده تا انسان به مقامات عالیه و کمالات دست یابد. از این رو، اگر انسانها طبق برنامه الهی عمل کنند سبک زندگی‌شان دینی می‌شود، حتی در امور جزئی مانند راه رفتن، غذا خوردن، اشتغال، خانه داری، تحصیل، ارتباط با والدین و فرزندان و جامعه، دولت و ملت که برای همه اینها در اسلام قوانینی بیان شده است که اگر بر اساس آنها عمل کنیم سبک زندگی‌مان اسلامی می‌شود.

 آیا سبک زندگی دینی ابعاد خاصی دارد؟ هر یک از این ابعاد ایفاگر چه نقشی هستند؟
بله، سبک زندگی دینی ابعاد گوناگون دارد، از عقیدتی اخلاقی گرفته تا بُعد عملی، زیرا انسان از دو بُعد عقل و اندیشه و نیز غرایز ساخته شده است. انسان بر اساس عقل، خدا و پیامبر (ص) را می‌شناسد و می‌داند از عالمی به عالمی دیگر می‌رود و در واقع خوب و بد را می‌شناسد، اما با غرایز نیز زندگی را پیش می‌برد.
البته باید توجه داشت اگر غرایز بر اساس مبانی دینی هدایت و کنترل شود، می‌تواند تقوا را در آدمی بارور کند و برعکس با پرورش در محیط ناصحیح زمینه ساز بی‌پروایی در انجام گناه، در وجود انسان شود. بنابراین، با مدیریت و رهبری صحیح می‌توان اخلاق را بارور کرد؛ البته در کنار اینها بحث دستورهای عملی نیز به عنوان برنامه زندگی وجود دارد اینکه چطور نماز بخوانیم و خضوع و خشوع در برابر خداوند داشته باشیم و با مردم چطور رفتار کنیم. بررسی کنیم آیا آنچه را برای خود می‌پسندیم برای دیگران نیز می‌پسندیم؟ رفتارمان با پدر و مادر و خویشان چطور است؟ یا برای تربیت فرزندانمان آن‌طور که باید عمل می‌کنیم؟ همه این توجهات و دقت نظر‌ها به سبک زندگی دینی منتهی می‌شود.

 ارتباط با خدا چه نقشی در اصلاح سبک زندگی ایفا می‌کند؟
باید توجه داشت رابطه با خدا اصل و اساس همه کمالات آدمی است و خداوند در قرآن فلسفه خلقت بشر را همین مسأله و عبادت خود معرفی می‌کند. این یعنی انسان خود را بنده خدا بداند و هر چه می‌کند ابتدا رضای او را در نظر بگیرد و سپس اقدام کند.
بیان روایتی در این باره می‌تواند جایگاه خدا در سبک زندگی را بهتر ترسیم کند؛ در روایت است که جابر خدمت امام پنجم (ع) رسید و حضرت (ع) از وی پرسیدند: «جابر در چه حالی هستی؟» (کنایه از تربیت معنوی و حالت روحی)
جابر پاسخ داد: به آنجا رسیدم که فقر را بیش از غنا و مرض را بیش از سلامت دوست دارم!
حضرت (ع) فرمودند: «ما آل رسول (ص) این‌گونه نیستیم!»
جابر متحیر شد و گفت: من در این مسیر رنج‌ها کشیدم!
حضرت (ع) فرمودند: «ما هر چه خدا بخواهد آن را می‌پسندیم و در غنا و فقر ما از خود اراده نداریم و فنا در رضای خدا هستیم»
چنین ارتباطی با خدا یعنی همواره در یاد او بودن و همه کار را برای خدا کردن و همواره در مناجات و راز و نیاز با معبود بودن. از این رو است که خداوند به پیامبر (ص) فرمودند: «پاره‌ای از شب را برخیز و مناجات کن تا خدا تو را با مقام محمود برانگیزد» این مقام در رابطه با مناجات شبانه است، زیرا در شب فکر دنیا از سر آدمی خارج شده و می‌توان با خدا عاشقانه راز و نیاز و برابر او ابراز بندگی کرد و مهمتر اینکه خدا را برای خدا خواست!
انسان در این حالت چشم بصیرت می‌یابد همان‌طور که در مناجات شعبانیه می‌خوانیم: «خدایا! چشمان دل ما را به نور معرفت خود باز کن تا اینکه حجاب‌ها را بدرد و به لقای تو نایل شود…»

 چنین ارتباطی با خدا چه دستاوردی برای بشر متالم از روزمرگی‌ها و مشکلات دنیایی دارد؟
رابطه این چنینی با خدا به انسان آرامش روحانی می‌دهد و در پرتو چنین رابطه‌ای هیچ چیزی جز خدا به چشم آدمی نمی‌آید، باید توجه داشت هر علم، زیبایی و کمالی رو به اتمام است جز آنچه به خدا تعلق دارد، وقتی انسان منبع کمال، جلال و جمال را یافت به چیزی جز آن رضایت نمی‌دهد و جز آن را نمی‌بیند.
نمونه این مهم داستان یوسف و زلیخا است، در این داستان زلیخا همه چیز خود را برای یوسف باخت و پیر و فرتوت شد، وقتی گلایه کرد، یوسف گفت: اگر محبتی از خدا در دل داشتی خواسته‌ات اجابت می‌شد. زلیخا چنین کرد و با خدا ارتباط برقرار کرد و به اذن الهی جوان شد، اما وقتی این بار یوسف از او درخواست ازدواج کرد این زلیخا بود که نپذیرفت و در پاسخ به یوسف گفت: وقتی تو را خواستم بر‌تر از تو نیافتم، اما اکنون خدایی را یافتم که تو را برایم کمرنگ کرده است!
بنابراین، اگر انسان همه چیز را با خدا بخواهد متعالی شده و به کمالات عالیه می‌رسد.

 امروز شاهد هستیم با وجود امکانات و آسایش نسبی در زندگی، حتی افراد  متمول هم دارای تشویش و نارضایتی از زندگی هستند، به گونه‌ای که یأس و دلسردی بعضا بر سبک زندگی افراد حاکم شده است، ارتباط با خدا سبک زندگی را از حیث رضایتمندی و نشاط معنوی در زندگی دستخوش چه تحولاتی می‌کند؟

پاسخ را این آیه شریفه به خوبی پاسخ می‌دهد: «أَلا بِذِکرِ ا… تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ» زیرا تنها با یاد خدا دلها آرام می‌گیرد، باید توجه داشت انسان موجودی لایتناهی است و هیچ چیز نمی‌تواند او را آرام کند جز خدا و یاد او.
به عنوان مثال می‌بینیم انسان با برآورده شدن هر آرزو و خواسته‌ای، خواسته و حاجتی دیگر در دل دارد و سلسله نیاز‌هایش تمامی ندارد که مستکبران دنیا بهترین نمونه از انسانهایی هستند که از هیچ چیز راضی نمی‌شوند، آنها نیمی از دنیا را دارند، اما باز هم برای داشتن نیم دیگر آن جنایت می‌کنند تا بر همه دنیا سلطه یابند و اگر همه عالم هم در دستشان باشد باز هم آرام نمی‌گیرند. بنابراین، انسان روحی ملکوتی و ماورایی دارد و به عنوان خلیفه ا… با مادیات آرام نمی‌شود، بلکه وقتی آرام است که به مرکز کمالات یعنی خداوند متعال وصل باشد و در این حال دچار افسردگی، یاس و ناآرامی نمی‌شود. از این رو، در کلانشهرها آمار بزه، نزاع و طلاق بالا‌تر است از شهرهایی که تاثیر فرهنگ دینی در آن‌ها پررنگ‌تر است؛ بنابراین، اتکا به خدا و یاد او پشتوانه‌ای قوی است که آرامش را به ارمغان آورده و افسردگی و یأس را از زندگی دور می‌کند، زیرا بدون یاد خدا، انسان در برخورد با هر مشکلی به بن بست می‌رسد.

منبع:قدس

بازدیدها: 335

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *