به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،
نمایش تاریخ معاصر در دوران پهلوی میتواند به مستند چند قسمتی به هم پیوسته تبدیل بشود
در ابتدا عباس سلیمی نمین صحبت کرد و راجع به این مستند گفت: این مستند را کار ارزشمندی میبینم. از آن جا که دورهی تاریخی که این مستند به آن پرداخته است، دورهای طولانی است، طبعا مستند نتوانسته است به صورت عمیق تر وارد موضوعات متعدد و متفاوت بشود. در این فاصلهی زمانی رخدادهای اساسی در کشور داشتیم که هر کدام میتواند موضوع مستندهای مختلفی بشود. آقای نقویان با اینکه کار بسیار ارزشمندی را تولید کردند، در بعضی جاها میتوانستند آن را به چند قسمت به هم پیوسته تبدیل کنند. این کار باعث میشد که بتوانند بر روی تحقیق سرمایهگذاری بیشتری بکنند و هم در اغنا جامعه نسبت به آن موضوعات اثر بخشی بیشتری داشته باشند.
تعجب میکنم که چرا تاکنون چنین آثاری به صورت جدی تولید نشده است/ بازخوردهای دربرابر طوفان بسیار خوب بود
در ادامه مهدی نقویان صحبت کرد و دربارهی دلیل ساخته شدن این مستند گفت: بعضیها به من میگویند که ایدهی ساخت این مستند را از کجا گرفتی؟ ایدهی این مستند آن قدر پیچیده نیست که خیلی بخواهیم راجع به ان فکر کنیم. این قدر در زندگی مان جاری است که اکنون تعجب میکنم که چرا تاکنون چنین آثاری به صورت جدی تولید نشده و ادامه پیدا نکرده است. پارسال مجموعه در برابر طوفان را ساختم که به موضوع پهلوی دوم میپرداخت. دیدیم که بازخوردهای آن خوب بود و به این نتیجه رسیدیم که برای مخاطب جشنوارهای که کمتر حوصله دارد که پای تلویزیون بنشیند و چند قسمت مستند را ببیند، یک تک قسمت تدوین کنیم. این مستند در جشنواره حقیقت و عمار امسال حضور داشت. به نظرم این کار نسخه سینمایی مجموعه در برابر طوفان است.
ماجرای سپردهی هنگفت رضاخان در لندن که تبدیل به اتوبوسهای دو طبقه شد
عباس سلیمی نمین در بخش دوم صحبتهای خود در پاسخ به سوالی مبنی بر این که آیا زمان رضاشاه تاثیری در پیشرفت ایران داشته است یا خیر، گفت: در ابتدا اجازه بدهید که از زاویهی خود مستند به این موضوع نگاه کنیم. از این زاویه، اولین چیزی که در ارتباط با آن مطرح میشود، ارثیهی پدری است. ای کاش در مورد همین موضوع نیز مطالعات عمیقتری صورت میگرفت. بدین معنی که حجم سرمایهای که رضاخان جمعآوری کرد و به فرزند خود منتقل کرد، به خوبی دیده نشده است. برای مثال سپردهی رضا خان در لندن، آمریکا و… مورد اشاره قرار نگرفت. جالب است که سپردهی رضا خان در لندن خود داستان جالبی دارد که بد نیست بدانید. بعد از رضاخان، فرزند او میخواست که این پول را بردارد اما انگلیسیها اجازه ندادند. آنان میگفتند که این پول را باید از ما خرید کنید و نمیتوانید به صورت مستقیم بردارید. اتوبوسهای دو طبقه که صدای همه را درآورده بود و در تهران کارایی نداشت، نتیجهی همین خریدها بود. این اتوبوسها اصلا برای تهران به دلیل شیب زیاد آن مناسب نبود و چیزی بود که به زور خریداری شد. برای مثال فرض کنید که رضاخان یک کارخانهی قند در شمال ایران تاسیس میکند. او چرا این کار را انجام میدهد؟ به این دلیل که املاک او در آنجا آباد بشود و آمد و شد صورت بگیرد. آقای ابتهاج میگوید که بعد از رضاخان پرسیدیم که چرا در آنجا کارخانهی قند زده شده است در حالی که اصلا در آن هیچ چغندرقندی کشت نمیشود؟ گفتند که رضاخان دستور داده است و بعد از او نیز دیگر آن کارخانه فعالیت نکرد و کاملا بسته شد.
توصیهی آخر رضاخان به محمدرضا پهلوی، دلیل نامگذاری «ارثیهی پدری» بود
مهدی نقویان در مورد نوع روایت جدیدی که در این مستند به کار گرفته است، صحبت کرد و گفت: اسم ارثیهی پدری را به خاطر املاک و پول باقیمانده از رضاخان نگذاشتم. به دلیل توصیهی آخر رضاخان به پسرش این اسم را انتخاب کردم. او در آن توصیه به پسرش میگوید که در برابر طوفان مقاومت نکن و بگذار بگذرد. همیشه یک ترسی با محمدرضا پهلوی همراه بود و همیشه در مواقع خطرناک فرار میکرد و از کشور بیرون میرفت. منظور من بیشتر به سمت تم شحصیتی این دو نفر بود. میبینید که خود رضاخان هم فرار کرد و رفت و در جزیرهی موریس رفت و مرد. محمدرضا پهلوی نیز چنین بود. در نهایت در کشور نبود و در مصر مرد. به هر حال نشاندن مخاطب برای تماشای فیلم، همیشه جز دغدغههای من بوده است. از طرف مقابل دیدم که زمان فیلم زیاد و بلند است. بنابراین از نظر تکنیکی تلاش کردم که در 15 فصل، داستان را روایت کردم. از ابتدا قصد داشتم که فصل بندی بشود و هر فصل نهایتا 7-8 دقیقه باشد. این موضوع باعث میشود که مطالب متنوع از دست مخاطب بیرون نرود و این جذبه همراه آن باشد. موضوع فرعی دیگری که به کار بردیم، استفاده از فیلمفارسیها بود. البته این موضوع با کمی عجله رخ داد چرا که میخواستیم کار به جشنواره حقیقت برسد. اولین نگاهمان این بود که اسم آن را شاه فارسی بگذاریم تا با تم فیلم فارسی همخوانی داشته باشد اما در لحظات آخر به دلیل همان نصیحت پدر و ویدئویی که در اول فیلم دیدید که از ترس صحبت میکند، اسم فیلم را به ارثیهی پدری تغییر دادم. همان طور که در ابتدا گفتم، آن برهه، برهه جذابی است و اگر به تصاویر آرشیوی رجوع بشود و گفته بشود، ذات آن برای مخاطب جذاب است.
اگر انگلیسیها رضاخان را از ایران خارج نکرده بودند، قطعا محاکمه و اعدام میشد/ لطف انگلیسیها به او بیرون بردناش از ایران بود
عباس سلیمی نمین در مورد نحوه برکناری رضا شاه و به تخت نشستن محمدرضا پهلوی صحبت کرد و گفت: پرداختن به این موضوع بسیار خوب است چرا که برخلاف واقع، این مساله مطرح میشود که گویا رضاخان مورد غضب انگلیسیها واقع شده است در حالی که اینگونه نیست. انگلیسیها چند لطف اساسی به رضاخان میکنند. اگر رضاخان را به موقع از ایران خارج نکرده بودند، قطعا او در ایران محاکمه و اعدام میشد. خیلی از کسانی که حامی پهلویها هستند و به نوعی سلطنتطلب هستند، اذعان دارند که در آن موقع، تنفر جدی نسبت به رضاخان وجود داشت. تصور کنید که یک سوم زمینهای بایر ایران در اختیار رضاخان است و او آنان را به زور گرفته است. همین موضوع چه تنفری ایجاد میکند؟ کارخانههایی که گفتم در شمال ایران برای اوست، منافع مردم ایران را تصاحب کرده و به خارج از کشور انتقال میداده است و در بانکهای جهانی سرمایهگذاری میکرده است. در حقیقت یک تنفری نسبت به او وجود داشته است که پس از او یک زمینهی تنفس برای مردم ایران ایجاد میشود. متفقین میآیند و همین موضوع میتواند فضایی را ایجاد کند که ملت ایران در استیفای حقوق خود با رضاخان برخورد کند. بنابراین خارج کردن او از ایران لطف بزرگی است و خود رضاخان هم به آن تمایل دارد. در مستند به آن اشاره نشده است.
کارگردان مستند ارثیهی پدری در مورد پژوهش این مستند و منابع آن گفت: گروه تحقیق، یک گروه دانشگاهی بود که سرپرست آن آقای نوروزی بود. سعی کردیم که استاد یعقوب توکلی نیز نظارتی بر کار داشته باشند تا چیزی از دستمان برخلاف تاریخ اشتباه بیرون نیاید. اگر بخواهم راجع به موضوع فرمی صحبت کنم باید بگویم که ساخت مستند راجع به پهلوی دوم در 120 دقیقه کار بسیار سختی است. از آنجایی که این کار، تاکنون انجام نشده است، سعی کردیم که کار را به یک سرانجام دقیقی برسانیم. البته میدانم که ممکن است در فرم، نوع روایت و پرداختن به موضوعات مسائل زیادی باشد. از آنجا که تاکنون چنین کاری انجام نشده بود، سعی کردیم که یکبار این بار از دوش ما برداشته شود و از ابتدا تا انتها را روایت کنیم و سپس برگردیم و وارد موضوعات مختلف بشویم. تصور من این است که به دلیل کم کار شدن روی این موضوعات، مخاطب عام تصور زیادی از دوران پهلوی ندارد. سعی کردیم که در گام اول این تصور را برای او درست کنیم تا بدانیم که این سلسله از کجا شروع شده و به کجا ختم میشود و سپس به موضوعات مختلف ورود کنیم. قطعا فیلم من راجع به پهلوی دوم است و نباید اینچنین تصور کرد که به پهلوی اول نیز میپردازد.
ماجرای تبلیغاتهای عجیب در ستایش محمدرضا پهلوی در آرشیو صدا و سیما/ هیچ تصویری از 17 شهریور نداریم
این کارگردان و مستندساز در مورد اینکه آیا در این کار خودسانسوری نیز رخ داده است یا خیر، گفت: مشکل اصلی کار من این بود که وقتی به صدا و سیما رجوع کردم تا از آرشیوهای موجود در آن استفاده کنیم، 90 درصد آرشیوها از پهلوی دوم، پروپاگاندا و تبلیغات خود پهلوی بود. میدیدیم که در مورد یک اتفاق کوچک مثل یک سفر کوتاه، از کاخ بیرون آمدن و به منزل رفتن او و … تصاویر عجیب و غریب تولید شده بود. ما بعد از انجام تحقیق، به این تصاویر آرشیوی دست پیدا کردیم و دیدیم که خلا بسیار بزرگی برای روایت آن دوره وجود دارد بدون این که تصویری داشته باشیم که نقد آن باشد. برای مثال، 17 شهریور 57 تنها سه چهار ماه مانده به انقلاب است اما تصویر خاصی از آن وجود نداشت و بعد از آن یک تصویربردار حاضر در صحنه وجود داشت که فیلم گرفته بود. به نظر میرسد که پهلوی این تصاویر را یا در جای خاصی آرشیو میکرده است و یا کامل آن را از بین میبرده است. بنا بر همین، خودسانسوری نداشتیم چرا که بسیاری از تصاویری که در آنجا وجود داشت، تصاویر تبلیغاتی بود و ناچار به استفاده از همانها بودیم. ما تلاش کردیم که با محوریت خود محمدرضا شاه جلو بیاییم. در اوایل میبینیم که در مواردی محبوب قلب مردم میشود و مثلا در آذربایجان بعد از بیرون رفتن نیروهای متفقین بسیار محبوب میشود. همچنین در دهه ی 30 و بعد از شکست مصدق، روز به روز قدرتمندتر میشود و در بین تودهی مردم محبوبتر میشود اگر چه شخصیت او کم کم به سمت دیکتاتوری میرود و همین موضوع در فیلم نشان داده میشود. ممکن است نقدهایی باشد که بعضی جاها را ندیدهایم اما تلاش کردیم تا درست دربیاید و مشکلی از سمت من وجود نداشت.
نشان دادن قدرت در برابر مردم روستا، هنر نیست/ رضا خان افسران وطن پرست را که در برابر دشمن مقاومت کردند، توبیخ کرد
عباس سلیمی نمین در بخش دیگری از صحبتهای خود به شخصیت محمدرضا پهلوی و ضعف او اشاره کرد و گفت: همواره او شخصیتی سست بنیان بوده است. این موضوع در مورد رضاخان نیز صادق است. رضاخان در برابر تودههای مردم روستایی که هیچ چیز نداشتند، آدم پرقدرت و قلدری بود. در مورد شخصیت او دقت کنید که چه قدر سست بنیان است. ارتش ایران حتی یک ساعت هم در برابر بیگانه مقاومت نمیکند و حتی خود او است که دستور عدم مقاومت را میدهد. حتی افسرانی که از روی وطنپرستی در برابر بیگانگان ایستادگی میکنند را توبیخ میکند و با آنان برخورد میکند. این که او بیاید و در برابر چند روستایی قدرتنمایی کند، هنر نیست. اینجا است که نشان میدهد که رضاخان شخصیت پر قدرتی هست یا خیر و توانایی دارد تا با ارتشی که 20 سال سرپرست آن بوده است، عزتی را برای مردم ایران بیافریند یا خیر.
محمدرضا پهلوی از انقلاب اسلامی ترسید و فرار کرد
او نمی تواند در برابر بیگانگان از کشور دفاع کند ودر همینجا است که شخصیت ترسو بودن یا نبودن او فاش میشود. وقتی تاریخ را مطالعه میکنید، میبینید که وقتی یک مشکلی ایجاد میشود، محمدرضا پهلوی به دنبال فرار کردن است نه تدبیر کردن. این موضوع در نهضت ملی شدن نفت وجود دارد. او تلاش میکند که فرار کند تا آمریکاییها مشکلات را حل کنند و پس از حل مشکلات دوباره برگردد. خود او شخصیتی قوی نیست. او را نمیتوانید همتراز یک شخصیت قدرتمند در تاریخ بدانید فلذا وقتی که در جایی مشکلی در برابرش میبیند، ترجیح می دهد که عرصه را ترک کند. در مورد انقلاب اسلامی نیز چنین است. همه به او گفتند که اگر از ایران خارج بشوی، عنان امور از هم فرو خواهد پاشید. بدین معنی که در این مدت زمان و با کمک آمریکاییها، همه چیز را وابسته به خودت کرده ای، وقتی بروی همه چیز از هم میپاشد. با این حال او اصرار دارد که برود و در ایران نماند. او شخصیتی نیست که آدم روزهای دشوار باشد.
خاندان پهلوی میخواست با معاشرت با خانوادههای مشهور برای خود مشروعیت کسب کند/ ماجراهای خواستگاری از دختران دربار انگلیس و ایتالیا چه بود؟
همچنین میتوان نگاه روانشناسانه به انتخاب همسران او نیز داشت. پهلویها چون آدمهای بی هویت و بی شخصیتی بودند، تلاش داشتند تا این بی هویتی و اصیل نبودن را از طریق پیوند خوردن با خانوادههای مشهور جبران کنند. بنابراین چنین کسی خلا شخصیتی دارد و برای از بین بردن آن باید برود و با دربار مصر پیوندی ایجاد کند تا آن دربار این خلا را از بین برود. این موضوع به درستی در مستند آمده است. برای مثال او به انگلیسیها میرود تابا دربار آن ازدواج کند. حال جالب است که او را میرانند به این دلیل که تجربهی فوزیه، تجربهی موفقی نبود. البته این بدین معنی نیست که فوزیه قیوداتی داشت، بلکه لاابالیگری یک خانوادهی بیهویت به گونهای است که حتی او هم نمیتواند آن را تحمل کند. میبینید که او به لندن میرود، وقتی خانوادهی سلطنتی او را میرانند، به سمت ایتالیا میرود و بعد از آن هم به دنبال پیوند با خانوادههای سطلنتی دیگر است. این موضوع سست بنیان بودن پهلویها را نشان میدهد.
در مجموعهای جدید، اتفاقات عصر پهلوی دوم را به صورت موضوعی بررسی خواهم کرد
مهدی نقویان در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: اسم فیلم از ترس محمدرضا برداشته میشود. همان ترسی که به عنوان ارثیه از پدر او باقی مانده بود. میبینید که در بخشهای مختلف در برابر اتفاقاتی که برایش پیش میآمد، مقاومت نمیکرد. بعد از این که بازخوردهای در برابر طوفان مثبت بود، باری را بر دوش ما گذاشتند که این راه را ادامه بدهیم و پهلوی را رها نکنیم. امسال مجموعهی دیگری را داریم که امیدواریم برسد. ما پهلوی را به صورت موضوعی و در 10 قسمت بررسی میکنیم. برای مثال ارتش آن یک قسمت، سیاست داخلی یک قسمت و … است. در هر قسمت 50 دقیقهای موضوعاتی مانند فرهنگ، سیاسیت خارجی و … مورد بررسی قرار میگیرد.
در خاندان سلطنتی هیچ کس تحصیلات دانشگاهی نداشت
سلیمی نمین نیز در بخش پایانی صحبتهای خود ضمن اشاره به شبههای مبنی بر این که بنای شاه بر کشتن مردم نبود و اطرافیان او این کارها را انجام میدادند، گفت: میبینید که این مستند رفته است و گفتگوهای عینی محمدرضا پهلوی را با شخصیتهای کنار گذاشته شده نشان میدهد. این کار بسیار زیبا است و خود دارای موضوع است. چرا آمریکاییها راضی شده بودند که محمدرضا شخصی مثل علی امینی را کنار بگذارد؟ علی امینی از جمله شخصیتهای باسواد بود که دکترا داشت و برخلاف خانوادهی پهلوی که هیچ کدام درس دانشگاهی نخواندند، در دانشگاه تحصیل کرده بود. حال جالب است که از خانوادهی پهلوی هیچ کدام درس دانشگاهی نخواندند به جز فرح که او یک سال درس خوانده و البته مردود شده است. اگر کسانی مثل علی امینی که در اواخر روی صحنه امده بود، برای محمدرضا پهلوی قربانی نمیشد، شاید مشکلات محمدرضا به این جا ختم نمیشد. برای مثال وقتی کتاب «از کاخ شاه تا زندان اوین» احسان نراقی را بخوانید میبینید که اواخر حکومت، محمدرضا دست به دامان نراقی نیز میشود. او در گفتگو با نراقی میگوید که من در مواجهه با ملت که گلوله را با آغوش باز میپذیرند و ترسی ندارند، چه کار باید بکنم؟ در حقیقت استیصالی که به درستی در مستند نیز آمده بود، گواه این موضوع است. میبینید که اسلحه و کشتار نیز حتی به کار او نمیآید.
پايگاه اطلاع رساني هيأت رزمندگان اسلام
بازدیدها: 141